نمونه انشاء با موضوعات مختلف

زنگ انشاء، نوشتن انشا، انشای آماده، موضوع انشا، نمونه انشا

  

تبلیغات

۷۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نگارش یازدهم» ثبت شده است

نگارش یازدهم درس سوم گسترش محتوا توصیف آیین و مراسم محل سکونت

نگارش یازدهم درس سوم گسترش محتوا

توصیف آیین و مراسم محل سکونت

نگارش یازدهم - نگارش دوازدهم درس سوم - نگارش - نگارش یازدهم گسترش محتوا - نگارش یازدهم گسترش محتوا زمان و مکان - انشا - انشاء - انشا بلاگ

✳️یلدا در خراسان به شب چله یا چله نشینی معروف است و دور هم نشستن فامیل در این شب وخواندن شاهنامه و فال حافظ گرفتن از سنت های قدیمی است که به یادگار به جای مانده و هنوز هم دربرخی از مناطق ایران این مراسم را به جای می آورند.
-پائیز فصل برگ ریزان،فصل زیبای خداوند است و شب آخرش یلدا پایان خوش آن است.پاییز با برگ های رقصان زرد و نارنجی اش نشانگر آن است که هر فصل از فصل های خداوند رنگ خاص خودش را دارد و زیباست.
یلدا اخرین روز از عمر پاییز واولین روز زندگی زمستان است با به پایان رسیدن پاییز و به خواب رفتن عمیق درختان جـــــان تمامی درختان وبرگ ها وگل های زیبا را به دانه های برف می دهیم تا آن ها زندگی خود را آغاز کنند.
-زمان بسیار سریع میگذرد یلدا هم هر چقدر طولانی باشد بالاخره به پایان می رسد وجایش را به زمستان میدهد.
یلدا فقط با یک دقیقه زمان یا حتی کمتر به بلندترین شب سال معروف است. در این شب تمامی کوچکتر های فامیل به خانه یک بزرگتر جمع میشوند وپدربزرگ ومادربزرگ ها خاطرات قدیمییشان را بازگـــو میکنند واین شب را در کنار هم جشن می گیرند.
یلدا بهانه ایی است برای تازه کردن خاطرات بزرگتر ها برای کوچکتر های خانواده تا سرمشق زندگی انها شود.
-شب چلگی یکی دیگر از مراسمات وآئین یلدا است که خانواده داماد هدیه هایی برای عروس و خانواده آن می آورند. همان طور که یلدا سرآغاز زندگی زمستان است می تواند سر آغاز زندگی هزاران جوان ایرانی دیگر هم باشد.
-در این مهمانی شبانه تنقلات و میوه های زیادی میل میکنیم که ازجمله آنها میتوان به هندوانه که به عروس شب معروف است،انار وشیرینی که به معنای تندرستی و برکت است.
(عزیزانی که انشا رو میخوانیدلطفا مراقب خودتون و سلامتیتون باشید تا انشاالله هر چه زود تر این بیماری برطرف شود)

نویسنده‌:فاطمه زارع
دبیرستان :عطارشهرستان قوچان
پایه:یازدهم انسانی کلاس 202
دبیر :خانم بنفشه فیضی

  • ۲ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع کنکور

    انشا با موضوع کنکور

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    هر از گاهی...
    در میان هیاهوی زندگی...
    چشمانت را از کلمات کتابهایت جدا کن...
    به پرنده ی افکارت قدرت پرواز بده...
    و اجازه بده تا در آسمان اندیشه ها آزادانه پرواز کند...
    شرط انسانیت نباشد به بهانه های کوچک،از تفکر باز بمانی...
    در پدیده های اطرافت بنگر...
    ((آفرینش همه تنبیه خداوند دل است...))
    بی دل نباش که به خداوند اقرار نکنی...
    کتاب های اطرافت را بی هدف به ذهن مسپار...
    که جز هدر دادن عمر هیچ نکرده ای...
    چرا که در پس تک تک کلماتشان اهداف بزرگی نهفته است...
    فرصتی که برای رسیدن به تکامل در دستانت هست را،از دست مده...
    گنجینه های دانش را یکی پس از دیگری در اختیار بگیر‌ که حیات دل به دانش است...
    روزهایی که خود را به اشتباه زنجیر اضطراب کرده ای، برای اندوخت علم برایت آماده شده اند...
    این روزها را دریاب تا با سپری شدن ایام،خود را ملامت نکنی...
    که دگر چنین روزهایی باز نخواهند گشت...
    سنگ های جاده ای که در آن قدم نهاده ای را یکی پس از دیگری بردار...
    در مسیرت استوار باش...
    و در نهایت
    به خداوند تکیه کن...
    که خداوند به بهترین شکل از کارت چاره جویی خواهد کرد...
    در جهان تفکر کن...
    با هدف علم بیاموز...
    و زندگی ات را محدود به کلمات نکن...
    پروردگار عالمیان،بزرگ ترین سرمایه ی عالم را به تو عطا کرده است...
    و در درونت دنیایی شگرف قرار داده است...
    تا تو با یاری جستن از عقل،اسرار درون خود را دریابی...
    تقرب به خدا را هدف خود بین...
    و درهای رستگاری را به روی خود بگشای...
    در این روزها نگاه خویش را به اطراف تغییر ده...
    و با نگاهی نو زندگانی ات را بازبینی کن...
    آزمونی از آزمون های زندگی ات که پیش رویت است،باید به جای ترس،انگیزه در دلت بیندازد پس به آن شیوه که بهترین است،خود را برایش آماده کن...
    ((به امید روزهای پر از موفقیت برای تمامی دانش آموزان این مرز و بوم.))

    نویسنده: مریم آقایی
    دبیرستان هیات امنایی قلم چی
    استان البرز-کرج
    دبیر: سرکار خانم ناظریان

    _________________________________

    انشا با موضوع کنکور

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    استرس، دلهره، شک، دودلی، اضطراب همه ی این کلمات گویای یک واژه است : کنکور!
    واژه ای که امروزه جوان های زیادی را درگیر خود کرده.
    کنکور تنها یک آزمون نیست بلکه سرنوشت انسان را تغییر می دهد و سرنوشت دیگری را برایش رقم می‌زند. کنکور همانندِ سد بزرگی است که سر راهمان قرار گرفته است. برای رسیدن به علم و آگاهی به دنیا باید از این سد بزرگ عبور کنیم و یا اینکه بهتر است بگوییم که کنکور یک قله است وبرای فتح این قله باید پستی و بلندی های زیادی را پشت سربگذاریم .نوک قله نقطه ی اوج است، برای اینکه به نقطه‌ی اوج قله برسیم باید خوراکی، طناب، چادر، وتمام وسایلی را که برای فتح قله نیاز است را به همراه داشته باشیم. حال برای فتح قله ی کنکور باید مطالعه، درک عمیق مطالب، کتاب تست، سرعت، دقت و از جمله ی این ابزار نیاز است تا کنکور مغلوب ما گردد.کنکور در دنیا به چیز های زیادی شبیه است و تلاش ، کوشش، همت می‌خواهد. تمام کسانی که به علم علاقه دارند باید تلاش کنند تا یکی از کنکور های زندگی را مغلوب خود کنند. باشکست تک تک این کنکور ها دیگر دنیا به ما تسلط ندارد،چرخ روزگار می‌چرخد و اکنون دنیاست که در دستان ماست برای اینکه دنیا را شکست دهیم وبر آن تسلط داشته باشیم باید نسبت به آن علم و آگاهی پیدا کنیم تا تمام قلق هایش را بشناسیم، کنکور تنها یکی از مراحل زندگی ست، کنکوری که آزمون ورودی برای دست یافتن علم است تنها گوشه ای از زندگی را پر می‌کند و زیر مجموعه ی کنکور زندگی ست، درست است که قبل از کنکور یا بعد از کنکور، زندگی متفاوتی خواهیم داشت اما تعیین کننده ی اصلی سرنوشت انسان کنکور زندگی ست. کنکور زندگی آزمایش و امتحان نزد خداوند متعال است وتنها مربوط به دنیا نمی‌باشد. هرچه ماانسان هاایمان واعتقاداتمان به خدا بیشتر باشد رتبه ی بالا تری نزد خداوند کسب میکنیم و جایگاه بهتری درآخرت نصیبمان میشود، نمی‌دانم اولین کنکور ورود به دانشگاه از کی آغاز شده اما این را میدانم که اولین کنکور زندگی از فرشته ای گرفته شد که بر آدمی سجده نکرد ودر رویارویی با تکبر و غرور مغلوب گردید و تبدیل به شیطانی گشت که با کنکور وسوسه، آدم ها را آزمایش میکند ودومی را خداوند از آدم وحوا گرفت، آن ها در این آزمون مجاز به انتخاب نشدند و کنکور های زیاد دیگری که همچنان برای تمام انسان ها برقرار است، زمان کنکور دانشگاه چهار ساعت است اما زمان کنکور زندگی را ما انسان ها تعیین نمی کنیم وتعیین کننده ی آن پروردگار جهانیان است، زندگی پر از کنکور های سخت و ساده است پس مواظب انتخاب هایمان باشیم، انتخاب هایی که هم دنیا وهم آخرتمان را تضمین میکند. امیدوارم که در تمامی کنکور های زندگی تان نمره ی قبولی کسب کنید.
    'کنکور زندگی تان سرشار از موفقیت'

    نویسنده: پروانه امیری دندسکی
    شهرستان رودبار جنوب،
    هنرستان رضوان
    دبیر: خانم مریم آیین

  • ۲ نظر
    • انشاء

    نگارش یازدهم گسترش محتوا با موضوع آیین برگزاری شب یلدا در خراسان

    نگارش یازدهم گسترش محتوا با موضوع آیین برگزاری شب یلدا در خراسان

    نگارش - نگارش یازدهم - نگارش یازدهم درس سوم - نگارش یازدهم گسترش محتوا - انشا - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی - انشا بلاگ

    خراسان که عظمت آن در تاریخ این مرز و بوم از سابقه ای دیرینه برخوردار است،همواره در ادوار تاریخی از بخش های اصلی ایران زمین محسوب و به عنوان بزرگترین استان شرقی از آن نام برده شده است.
    اکثر مردم خراسان از آیین و رسومی تقریباً یکسان پیروی میکنند.شب یلدا یکی از جشن هایی است که به منظور آخرین شب پاییز و استقبال از فصل سرما برپا می‌شود.
    یلدا به معنای ولادت خورشید است.در شب یلدا تسلط تاریکی بر زمین بیشتر است و چون فردای آن شب روشنایی بر ظلمت غالب و روز طولانی تر میشود،پس تولد دوباره خورشید را که مظهر روشنایی است جشن میگیرند.
    در این شب افراد خانوار دور هم جمع می‌شوند،لذا کوچکتر ها به رسم دید و بازدید به دیدن بزرگتر ها می‌روند.
    گفت و شنود خانوادگی،بازگویی خاطرات و قصه گویی پدربزرگ ها و مادربزرگ ها از مواردی ست که یلدا را برای خانواده ها دلپذیر تر میکند.[enshay.blog.ir]
    شب چلگی نیز یکی از رسومات در شب یلدا است،پیشکش بردن هدایایی بصورت خُنچه از سوی فامیل داماد به خانه نوعروس از دیگر آیین های این شب است.
    از سوی دیگر خانواده عروس با برگزاری جشنی کوچک و آماده کردن شام از خانواده داماد و اقوام نزدیک خود پذیرایی می‌کنند.
    شب یلدا نیز بهانه‌ای هرچند کوچک برای گرم شدن صمیمیت بین اقوام و خویشان است .و چه خوب است تمام دلخوری ها و کینه هایی را که نسبت به یکدیگر داریم به بهانه‌ی این شب از دل هایمان پاک کنیم و با دلی سرشار از محبت و گرما به استقبال فصل سرد زمستان برویم.
    و هزاران افسوس که امسال با وجود کرونا از این فرصت خوب محروم هستیم اما چه خوب است که از همین راه دور نسبت به اقوام و بزرگان عرض ادب کنیم و به دیدنشان نرویم چه بسا که اینگونه برای همه بهتر است...⁦

    نویسنده: عفت یزدهی،
    دبیرستان عطار شهرستان قوچان
    دبیر: خانم بنفشه فیضی

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش یازدهم درس دوم گسترش محتوا زمان و مکان موضوع دوشاب

    نگارش یازدهم درس دوم گسترش محتوا زمان و مکان

    موضوع دوشاب

    نگارش یازدهم گسترش محتوا زمان و مکان - نگارش - نگارش یازدهم - نگارش یازدهم گسترش محتوا - انشا بلاگ - انشا

    به نام خدایی که جهان و جهانیان را آفرید و انسان را اشرف مخلوقات قرار دادآفریدگار هستی جهان را زیبا و منظم آفریده است از این رو عالم انشای الهی است.....
    شهر مراغه یکی از شهر های زیبای استان آذربایجان شرقی است ودر دامنه کوه زیبای سهند واقع شده است،دوشاب یکی از محصولات شهرستان مراغه است که از انگور سفید یا انگور کشمشی مرغوب که از باغات همین شهرستان کشت می شود بدست می آید و طعم و مزه بسیار خوبی دارد و از ارزش غذایی بالایی برخوردار است و بسیار مقوی و خاص است.
    تهیه دوشاب یا شیره انگور فوق العاده سخت و خاص است و به راحتی به دست نمی آید ،از طعم و مزه خوب و رنگ و بوی جذاب آن که بگذریم،خواص بسیاری دارد: دوشاب یا شیره انگور منبع غنی آهن است و می تواند آهن مورد نیاز بدن را تامین کند،استفاده از آن در دوران رشد بسیار مفید و موثر است،از ضعف جلوگیری می کند و... از این رو میان مردم بسیار محبوب است .
    علاوه بر اینها از دوشاب برای تهیه بسیاری از شیرینی ها استفاده می شود برای مثال:سجوق و باسلوق از شیرینی های خوشمزه و خوش طعم و از سوغاتی های معروف شهر مراغه هستندکه برای درست کردن آنها از دوشاب استفاده میشود.
    پس نباید از مصرف این خوراکی مقوی و خوش طعم غافل شویم و از رنگ و مزه لذیذ آن لذت ببریم.😋😋

    نویسنده: مائده مقدمی
    کلاس:دهم ریاضی
    مدرسه شاهد زهرای مرضیه(س )
    دبیر: سرکار خانم صادق،

  • ۱ نظر
    • انشاء

    نگارش یازدهم گسترش محتوا با موضوع سال تحصیلی جدید

    نگارش یازدهم گسترش محتوا با موضوع سال تحصیلی جدید

    نگارش یازدهم گسترش محتوا - نگارش - نگارش یازدهم - انشا موضوع آغاز سال تحصیلی جدید - انشا بلاگ

    اون روز حالو هوای خوبی داشتم و احساس مسئولیت خاصی بهم دست داده بود.
    تا ۱ مهر ۱۳۸۹ لحظه شماری میکردم تا ببینم انقدر ادمای دورم ازش تعریف میکنن و میگن خانه دوم هرانسانی اونجاست،کجاست و چه شکلی میتونه باشه. فردا اون روز باشکوه بود که من تا صبح خوابم نبرد استرس اینو داشتم که چطور از پسش میتونم بربیام تا صبح شکل های مختلفی از اون مکان تو ذهنم بود که بهش میگفتن مدرسه. ساعت ۶.۳۰ پدرم منو بیدار کرد و اولین صبحانه روز دانش آموزی ام را در کنار هم خوردیم.بسیار برام دلنشین بود .تا به حال این موقع از صبح را ندیده بودم.بالاخره رسیدیم به مقصد،مقصدی که سرنوشت را برای من رقم خواهد زد. با خدا به همراه و موفق بشی پدرم راهی مدرسه شدم.دختران زیادی در مدرسه بودن که هیچ کدام از انها برای من اشنا نبودند و یه تنهایی خاصی داشتم ولی امیدوار بودم این تنهایی زود از بین خواهد رفت.اول صبح پشت بلندگو به کلاس اولی ها تبریک گفتن و ورزش صبحگاهی‌ را آغاز کردند.وارد کلاس هایمان شدیم و معلم ها برای آشنایی پیشتر اسم و فامیلیمون رو میپرسیدند.من با بغل دستیم که اسمش یلدا بود دوست شدم و هرروز قبل از شروع برنامه صبحگاهی منتظر هم میموندیم و تکالیفمون رو انجام میدادیم.
    روزهای خوبی بود که تکرار شدنشات ممکن نیست پس در همین لحظه قدر زندگی کردنت را بدون و به خوشی زندگی کن!

    نویسنده:مهدیه صبح صادق
    دبیرستان: سید جمال الدین اسد آبادی تهران
    دبیر: خانم مقالی

  • ۰ نظر
    • انشاء

    شعر گردانی دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد؟ ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد

    شعر گردانی

    دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد؟

    ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد

    انشا - انشا بلاگ - انشا نویسی - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا

    عجیب دلم هوای غزل می کرد.
    بهانه اش را می دانستم.سری به حافظیه زدم. اردیبهشت بود و آسمان نیمه عاشق .نسیم می وزید و آواز عشق با دف و چنگ به گوش می رسید:
    ای عاشقان،ای عاشقان من از کجا، عشق از کجا... .

    آرام در مقابل حافظش نشستم و سرمست نغمه همایون غرق در غزل شدم.
    آسمان نرم نرمک بارید و من از عشق تر شدم.
    آسمان بارید و من از شعر،پر شدم.
    نسیم وزید و من از ساز، مست شدم.
    و همچنان آرام در مقابلش، من بودم و نغمه بود و شعر و ساز و آسمان عاشق.

    و روز که به آخر رسید دلم بهانه نداشت. آرام ناب غزل شده بود.

    معصومه محتشمی،
    دبیر ادبیات برازجان

  • ۲ نظر
    • انشاء

    نگارش یازدهم درس دوم موضوع بدترین روز زندگی

    نگارش یازدهم درس دوم موضوع بدترین روز زندگی

    انشا - انشاء - نوشتن انشا - دانلود انشا - چگونه انشا بنویسم - انشا نویسی - نمونه انشاء - نگارش - نگارش یازدهم

    من کسی را از دست دادم...
    کسی را؛یک دوست؟یک آشنا.شاید هم کسی که هنوز او را نمی‌شناسم.من خوب میدانم طعم از دست دادن را.شور است و کمی تلخ!
    مثل دمپختک های عزیز خوشمزه نیست.یا بهتر است فعل را برگردانم.مثل دمپختک های عزیز خوشمزه نبود.
    از دست دادن گیج کننده است و سردرگم.حسی مبهم.مثل وقتی که از تو میپرسند چته؟
    چه مرگته عبوس؟
    و تو نمی‌دانی چه بگویی.
    برگردیم به دمپختک ها...
    سلام عزیز،حالت خوب است؟ به یاد دارم وقتی سن مدرسه ام بود گفتی:«ننه من از اون بالا هم هواتو دارم.نکنه دلت بگیره بغض کنی،چشات رنگ حوض حیاطو بگیره،بخوای داد بزنی تا چشای بارونیتو بیابون کنی ننه...اگه من رفتم بدون جام خوبه.یه هر از گاهی به یاد منه گیس سفید هم بیوفت.انار دون کن بیار سر خاکم ننه.یادت نره بهش نمک بزنی.بدون نمک به احوالم نمیسازه»
    ولی عزیز،الان من مانده ام و یک حوض خاک خورده،من مانده ام و متر کردن برگ های خشک شده و چسبیده به کف حیاط گلی.[enshay.blog.ir]
    یادم هست دوست نداشتی حیاط بوی خاک بگیرد.میگفتی:«اونوقت خدا قهرش میگیره درختا رو بوس نمیکنه تا انار بدن»
    عزیز قول میدهم حیاط را بشورم.ولی ببخش که فعلا سرگرم دلتنگ شدنم.ببخش که فعلا سرگرم مرور بدترین روزی هستم که تا به بیست و سه سالگی دیده ام.اینجا هوایش گرفته.شمعدونی های دور حوض چای نبات لازم اند تا گلویشان درد نگیرد.با من که قهر کرده اند.دریغ از یک نگاه!
    عزیز انار ها رسیده اند.ولی دست و دلم نمی‌کشد که آنها را از درخت جدا کنم،اصلا عزیز چه کسی گفته مرد که گریه نمی کند؟
    گور پدر همه‌شان.اصلا من مرد نیستم.یادت هست بهت گفتم نمیخواهم بزرگ شوم؟گفتم دنیای آدم بزرگ ها بزرگ است. عزیز من از شلوغی خوشم نمی آید،تو هم خوشت نمی آمد.
    حرفت را یادم هست پس فقط خودم آمدم سر خاکت.گفتم شلوغش نکنند.مش حسن آمد،او هم گریه کرد،گفت:«خدابیامرز جاش بهشته،آزارش به کسی نمی‌رسید جوون،از دار دنیا فقط توی تک نوه رو داشت،هواتو داره...»
    مرا بغل گرفت.گریه کردم،مثل یک بچه،مثل وقتی که به تو گفتم از درخت کنار پنجره میترسم.نمیگذارد بخوابم،و تو در دامن به رنگ شبت برای من لالایی خواندی. گفتی می‌مانی.و من آن حس را داشتم که تو همیشه می‌مانی.
    فاتحه خواند و خداحافظی کرد و من فقط سر تکان دادم.
    عزیز قول دادم شلوغش نکنم.ولی قول شلوغ نکردن چشمانم را نمیدهم.چشم هایم شده کاسه انار.سرخ و سفید.
    من میدانم رو به راه میشوم.من میدانم این بدترین شب به بهترین تبدیل میشود.
    من میدانم رو به راه میشوم.ولی نه امشب،امشب را بگذارید دلم برای عزیز ببارد.
    من جارو را دستم گرفته ام و سعی میکنم اشک های چسبیده به کف حیاط را پاک کنم.ولی انگار دل جارو هم با من نیست.به دستان من عادت ندارد.غریبی میکند و سردش شده.
    من حال دل چند نفر را آرام کنم؟جارو یا شمعدونی؟
    برگ های زرد یا نارنجی؟
    کسی مرا باور نمی‌کند بجز شبنمی که روی انارها سر میخورد پایین.
    انار ها را میچینم،در حوض آنها را آب‌تنی میدهم.زیر همان درخت آنها را در کاسه ای که دوست داشتی دون میکنم.یادم رفت به آنها نمک بزنم.عزیز توروخدا قهر نکن.الان میروم و نمک را می‌آورم.آن بیت هایی که زیر لب تکرار میکردی را می‌خوانم،دل شمعدونی باز شد.حالا گریه می‌کند.
    انار را آوردم سر خاکت تا پایانی باشد برای این روز بد.
    عزیز خاکت نم دارد،
    عزیز من تو را خیلی دوست دارم.
    تورا به خدا هوایم را داشته باش،من هنوز بچه ام،آخر مرد که گریه نمی‌کند،پس هوایم را داشته باش.
    من هم از این به بعد هوای درخت انار را دارم و بغلش میکنم.
    خداحافظ عزیز.

    نویسنده: معصوم ملک میرزایی دبیرستان شاهد دهلران،
    دبیر : خانم ملکی

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع شب پر ستاره

    انشا با موضوع شب پر ستاره

    انشا موضوع شب پر ستاره - انشا - انشای آماده - انشاء - نوشتن انشا - دانلود انشا - انشا نویسی - نمونه انشاء - نگارش - نگارش یازدهم

    هرشب به آسمان شب نگاه می کنم تا حتی یک شب هم زیبایی های ان را از دست ندهم
    شب کلمه ای پر عظمت؛کلمه ای پر از احساسات ناب عاشقانه،کلمه ای پر از آرامش آرامشی که شب دارد مانند آرامش دستان مادر است، وقتی که دستت را در دست شب بگذاری تورا در آرامش نورهای درخشانی که در عمق سیاهی نوید امید می دهند فرو می برد.
    شب را با تمام سیاهی اش با تمام آرزوهای کودکانه اش و با تمام لحظه های چشمک زدن ستاره هایش عاشقانه می پرستم.
    ماه راببین چگونه دارد بر سیاهی پادشاهی میکند، ستاره هارا ببین که چگونه مانند تک نگین انگشتر ملکه قصر در سیاهی شب شیطنت می کنند و می درخشندو چشمک می زندد و انسان را به هوس چیدن می اندازند.
    آری بنشین و گوش فرا ده به صدای شب،نه!اول گوش های ظاهری که داریرا کاملا ببند،چشم هایت را هم ببند زبانت را هم قفل کن فقط گوش فراده ،آری گوش دل فراده ببین چه می گوید این پارچه حریر یک دست سیاه درخشان،ببین چه نجوا میکند در گوش تو گوش کن هیس!ساکت!؟[enshay.blog.ir]
    ببین دارد می گوید از قصه ی هزارو یک شب شهرزاده قصه گو،گوش کن دارد می گوید از شیرین و فرهاد اه، گوش فراده دارد می گوید از آرزوهای کودکانه از اشک های مادرانه و خنده های بچه گانه بازی های دنیا
    آری او دارد می گوید و تو گوش هایت را بسته ای گوش فراده که این همه سیاهی دارد تو را پند و اندرز خلقت الهی و پند اندرز زندگانی می دهد پس گوش فراده.
    و شب های مهتابی شب هایی ک ماه کامل است و ستاره ها درحال درخشیدن به آسمان می نگرم و در این اندیشه ام که چگونه می شود نتوان دید این همه شکوه و عظمت خالقت را و تاج گذاری ماه را در غروب وقتی شنل سیاه مروارید داره درخشنده خود را بر تن می کند و با ابهت یک پادشاه می آید و بر مملکت سیاه خویش پادشاهی می کند
    و چگونه می توان این همه را دید و به ستایش پروردگار بر نخاست

    نویسنده: آیدا آذری
    دهم انسانی، ارومیه
    دبیر: خانم پریزاد ملکی

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش یازدهم گسترش محتوا ذکر زمان و مکان با موضوع آخرین پاییز مادر بزرگ

    نگارش یازدهم
    گسترش محتوا ذکر زمان و مکان با موضوع آخرین پاییز مادر بزرگ

    گارش یازدهم - نگارش یازدهم گسترش محتوا زمان و مکان - نگارش - انشا - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی

    بعضی ها آنقدر خوب هستند که کلمات عاجز از وصف آنها هستند...
    همان ها که دوست داری خارج از جاده‌ی زمان، آنها را در کنار خود داشته باشی!
    مادر بزرگ از همان بعضی‌های خیلی خوب بود که بی او زندگی، خاکستری بنظر میرسید!
    بارها به او گفته بودم چروک دستانش و زبری نوازش هایش را به هیچ قیمت ابریشمینی نمیفروشم.
    پائیز سال ' نود و شش ' حیاط خانه‌ی مادر بزرگ حال و هوای شاعرانه به خود گرفته بود!
    جامه‌ای نارنجی از برگ درختان به تن حیاط پوشانده شده بود؛ ماهی های قرمز در حوض آبی با نوای باد، میرقصیدند...
    خرمالو‌ها، بر تن نیمه لخت درختان بوسه زده بوند و بید عاشق تر از هر گاه دیگر، کمر خم کرده بود...
    و گنجشگان در آسمان وسیع، اندک شده بودند![enshay.blog.ir]
    داخل خانه‌ی نقلی مادر بزرگ، گرمای کُرسی و بوی آش و بخار داغ چای نبات و عطر نارنگی پوست کنده، حاکم بود که سرمای مسیر رفت را از ذهنم ربوده و حواسم را نسبت به هوای بیرون پرت کرده بود!
    خانه‌ی مادر بزرگ، همیشه عطر شمعدانی و گل محمدی میداد...
    با درهایی چوبی و طرحهایی سنتی که نظر از آدمی سرقت میکرد!
    خانه‌ی مادر بزرگ، در یکی از محله‌های با صفای شهر شیراز بود.
    موهای حنا شده‌ی مادر بزرگ، برایم به سان زیبایی خورشیدِ هنگام طلوع بود و چشم‌های کم سویش، چنان مهتابی بود که مرا از هرچه تاریکی شبانه در زندگیم بود، رها میساخت!
    بعد شامِ مادر بزرگ پَز در بالکن دلنشین خانه‌اش، برایم داستانی تاریخی تعریف کرد و من آنقدر غرق جادوی صدایش گشته بودم که نفهمیدم کی خوابم برد!
    کاش میشد که میدانستم آن شب، آخرین پائیز مشترک من و مادر بزرگ است تا که هرگـز گول فریبای خواب را نمیخوردم و تا سَحَر در آغوش گرم او بیدار می‌ماندم.
    ولی افسوس که ذهن انسان، محدود است به اسرار جهان!
    درست است که زمان، به سان قطاری بی‌رحم در گذر دائمی است ولی، ما که میتوانیم به نهایت زندگی خویش رحم کنیم.

    نویسنده: هانیه جبرئیلی
    دبیرستان فاطمیه، ارومیه
    دبیر : خانم پریزاد ملکی

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش یازدهم درس اول با موضوع پرواز

    نگارش یازدهم درس اول با موضوع پرواز

    نگارش یازدهم درس اول - نگارش - نگارش یازدهم - انشا - انشا با موضوع پرواز - نوشتن انشا - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی - انشا چه بنویسم

    هر پروازی نیاز به بال ندارد و هر آنچه پرواز می‌کند پرنده نیست.
    هر پریدنی پرواز نیست و هر افتادنی سقوط نیست.

    «پرواز» یعنی : رها کردن امروز ثانیه های دیروز ، از زندان رهایی یافتن از قفل و زنجیر آزاد شدن ، ثانیه به ثانیه را در اوج سپری کردن ،در رویا ها و آرزو ها سپری کردن ، در دورانی غیر از هیاهوی امروز سفر کردن ، زیبایی های نهفته در پس هر اتفاق را حس کردن ، فردایی از جنس آرامش ساختن ، پرواز یعنی اوج گرفتن !
    پرواز ، گذاشتن دست دغدغه های امروز در دست فراموشی شب است و اعزام کردن آن ها به یک مرخصی اجباری ؛ شب، شب بهترین زمان پرواز است ؛ زمانی که تو در سکوت آن با یکتا معبود به سخن لب می گشایی و طنین آرامش را موسیقی دل نشین آن لحظه ها قرار می دهی!

    « رها شدن » سر آغاز پرواز است ؛ در جست و جوی خیابانی باش ساکت و آرام ، افکارت را به قطار آرامش بسپار و کوچه های پر پیچ و خمه ذهنت را ریل آن قرار بده ، بار دغدغه های همیشگی را روی شانه هایش بگذار و آن ها را راهی سفری طولانی کن ؛ پلک هایت را بر هم بگذار و طوفان افکارت را آرام کن ، پرواز را دوست به دار و خودت را از کمند دنیا نجات بده ،مگذار هیچ ترسی بر تو غلبه کند و بیم نداشته باش از هر آنچه که پیش روی تواست ...
    پرواز کن و به یاد داشته باش : اوج بهترین پرواز ها در سخت ترین لحظات زندگی است.

    🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁

    معصومه زلقی

    دبیر: زهرا ابراهیمی

    ______________________________

    مطالب مرتبط:

  • ۰ نظر
    • انشاء