نگارش یازدهم درس اول
موضوع توصیف پاییز
ساختار بیرونی داستان گونه
مقدمه: چشمانم را می بندم این بار قرار است به کجا بروم ؟در آنجا شادم یا بازهم غمگینم؟سرزمینی سحر آمیز است،جایی که درختان در آغوش خاک قرار دارند.
بند میانی: از درختی بالا می روم تا شاخه ای را که در این فصل میوه اش نشد دلداری دهم. باد میپیچد و بر گونه ام دست میکشد.برگ ها را کنار می زند ،خزان را به من می سپارد و می رود. باد پاییزی هوهو کنان مرگ برگ هارا خبر می دهد. این برگ هارا رها کن پروانه نمی شوند فقط در آرزوی بادو خزان بر شاخه ها می لرزند. رها شو ای برگ،راز های جهان بدون خزان ناچیزند ،رها شو ای تقویم بگذار این باد با لبانش تو را ورق بزند. در خوابم درختان را پشت سر هم کاشته اند تا باغ ها در خزان خالی نمانند . گنجشکی شاخه به شاخه نزدیک میشود در میان شاخه ها کمین کرده و جیرجیرک را می بلعد . جیرجیرک من نگران نباش فردادان گنجشک با صدای تو اواز خواهد خواند . با صدای گنجشک مورچگان جفت گیریشان را رها میکنند ،صوت بلبل در گوش گل نمی ماند ،ارامش اب از دست می رود و بر دورترین شاخه ها برگی زرد در انتظار باد. می دوم سنگریزه ها در زیر پاهایم بخار میشوند من گر گرفته ام از رازی که هرچع مینویسم شعر نمی شود.کنار برکه ای می ایستم و ابر ها مثل جوجه اردکی که تازه از تخم در امده مرا میجویند.
بند پایانی (نتیجه گیری): ترک میخورد خواب من و انچه در دلم بود بالشم را خیس میکند شعر را رها میکنم تا این غروب تمام شود و مادرم پنجره را می بندد . شاخه ای از درخت توت لای پنجره میشکند. برگی که از باد به اتاقم پناه اورده بود در سکوت میمیرد . دوباره چشمانم را میبندم و می اندیشم آیا تمام این اتفاقات این زردی و نارنجی و این پاییز پیام آور یک حقیقت اند. 🍁🍂
نویسنده: روژان یونسی
پایه یازدهم تجربى،
دبیر: خانم لیلا ملکی،
دبیرستان شاهد دهلران