موضوع انشا: استامینوفن

استامینوفن ، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - www.enshay.blog.ir

در داروخانه کنار دوستم "سیتریزین" نشسته بودم و از خاطراتم در کارخانه می‌گفتم که ناگهان صمد آقا مسئول داروخانه من را با چند تا قرص سرماخوردگی و شربت دیفین هیدرامین در یک کیسه گذاشت. دیگر نفهمیدم چه شد. وارد خانه که شدیم مستیقم من را به داخل یخچال پرت کرد و قولنجم را شکاند. در آن جا با داروهای دیگر روبه رو شدم و راستش کمی خجالت ‌کشیدم. "مترونیدازول" جلو آمد و گفت :
خودتو معرفی کن جوان!
مِن مِن کنان گفتم:
استامینوفن هستم، بعضیا هم بهم میگن اسی!
"کوآموکسی کلاو" شکمش را جلو داد و گفت:
از خونواده ت بگو!
گفتم:پدرم "فارماپین" بود که عمرشو داد به شما.خدا بیامرز همیشه میگفت هر درد که با من درافتاد برافتاد. سر همین موضوع جوگیر شد و خواست با آنفلوآنزا دربیفته که دیگه خبری ازش نداریم. مادرم هم "مورفین بانو" هست که دوای هر درده. سراغ هر مرضی که میره اونو داغون میکنه. به قول "ننه کدئین" یه شیرزنه برا خودش!
داشتم شجره نامه خودم را به آن ها نشان میدادم که آن مرد بیمار من را برداشت و به دهان مبارک گذاشت و فروبرد.از حلقش که پایین آمدم کلّی عفونت دیدم. از بر چاک نای، لایی کشیدم و از بنداره "کاردیا" پایین خزیدم. مشغول مبارزه بودم که کم کم تجزیه شدنم شروع شد. لحظات آخر عمرم بود. به یاخته های عصبی چسبیدم و آن ها را آرام کردم. داشت تاثیرم از بین میرفت که به آن یاخته وصیت کردم:
دو دانگ پیرهنم را،
دو پاره از کفنم را
به این دو چشم بدوزید.
سپس ملال تنم را،
دو بالِ پر زدنم را
در این کفن بگذارید...( چاووشی)
وصیتم که تمام شد دیدم به سرای باقی شتافته ام. اکنون من از آن سرا این نامه ی خاطره انگیز را برای شما فرستاده ام. راستی شنیدم که آن مرد بعد از مرگ من، سالم و تندرست شده، خوشحالم که توانستم به کسی کمکی کنم.

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

مطالب مرتبط:

جانشین سازی با موضوع من آستامینوفن هستم