نگارش دوازده نامه نگاری
موضوع: نامه به استاد شفیعی کدکنی
سلام وعرض ادب به محضر فرزانه دهر ، آن دردانه ی نازنین!
بیست سال پیش برای اولین بار شعرزیبا
"به کجا چنین شتابان "ازمیان تمامی اشعار زیبایتان برای دانش آموزان خواندم، بغض صدا همراه باشعر فاخرتان برای بچه ها گوش نواز بود!
راست میگویند:" هرآنچه ازدل برآید،لاجرم بردل نشیند.آری ،بردل نشست براعماق وجود!!!
میدانستم ازاهالی کوچه باغهای نیشابوری !
واژه استاد برازنده ی شماست.پس چرامن درشماذره ای فخرنمی بینم؟ تبختری که این روزهای بلای جان آدمهای این زمانه شده ! من در شمای والا وجود، نمی بینم؟[enshay.blog.ir]
لباسهای ساده ورخسار بی آلایش ونهاد پر مهرتان چه دلنشین بر دل ما جلوه گری می کند!این رانیز درخیلی ها نمی بینم!!!
راست می گویند:" دل اگر پاک بود ، جلوه گه نور خداست."
من این نوررا درشما وامثال شما می بینم.
آن زمان که بر سرکلاسهایتان، مشق عشق می کنید، چهره ی آن دانش آموختگانت که گوش جانشان را به کلام ونگاه شما سپرده اند دیدنی است.من این رادرکلاسهای خود نمی بینم!!!
چقدر غبطه می خورم! کاش من نیز میتوانستم دقایقی درکلاس شما حضور داشته باشم.تنها افتخارمن این است که هماره خودرامرید شما بدانم.ای پیر ومرادمن!
این چه سری است دروجود شما،که لحظه به لحظه بر خیل عظیم مشتاقان مکتب شما افزون می گردد!
با جادوی کلامتان چه می کنید که اینگونه اشعارنابتان با ماحرف میزند؟
خشوع نگاهتان، خضوع وجودتان چه زیبا درشما متبلور می شود!
تجلی کدام آینه هستی" ای مهربان ترازبرگ... " درجای میفرمایید:" بیرون زتو نیست آنچه می خواسته ام/ فهرست تمام آرزوهای منی!
ای کیمیای جان،تک بیت های زیبایتان مرابه یاد تک گویی های جناب صائب می اندازد.آری این بیت سزاوار معرفت شماست!
خوشا به سعادت ما!
استاد ، میدانم گاهی دراین دوره ی " زر نشناس " طلای نابی چون شمارا قدر نمیدانند.
میدانیم ازاین زمانه بی وفا، این آدمهای نامهربان، ناخرسندید.دل اگر چرکین شد، چکارش می کنیم؟!" استاد،حال و روز مانیز تعریفی ندارد ؛ از این همه بی هنری ، قدرناشناسی ها، دلگیریم .اما شماغمناک نباشید شعرهای طربناکتان ، حال دلمان را دگرگون میکند.
استاد ، افسوس گاهی اززبان شما سخنانی نقل میشود که بر قامت علم ومعرفت شما گاه برخورنده است.چاره ای نیست .توقع ماازشما دریا دریا بزرگی است .میدانیم از سرعمدنیست.سپس ازخوانندگان دلجویی می نمایید.مانیز منتظر همین تفقد شماییم.تفسیرواژه بزرگواری همین است.
ولی بازهم آن کلام جاودانه ی استاد همایونفر در توصیف شما بس که فرمودند: " احترامی است به فضلیت شماست."
کجا می کشانی مرا سوی آسمان یازمین...
آری ،او کسی نیست جز
استاد عالیقدر، آقای محمدرضا شفیعی کدکنی.
میگویند:" باید خیلی عزیز باشی تادریاد فردی ،درقلب فردی و دردعای فردی باشی.پس تقدیم تان باد:
"بهارسبززندگی ، مال شما"
نویسنده: زینب وروایی، ، دبیر دبیرستان استاد شیرازی