انشا با موضوع کرونا با ما چه کرد

انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - نگارش دهم - نگارش دوازدهم - نگارش یازدهم - نگارش - انشا - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی

بسمه تعالی

سکوتی مهتابی اما یخ زده،فضای شهر را فراگرفته است.
گویا هیچکس روی کره ی خاکی وجود ندارد! تا به این کره ی خاکی ثبات بخشد و یا شاید تمامی ساکنین زمین را خواب شیشه ای فراگرفته است اما خوب که گوش می کنم از پس این لایه های تاریک و مخوف و پر سکوت صدا هایی به گوش می آید،صدا هایی که پوست شب را می شکافد، صدای ترک برداشتن دل های پر درد و قلب های مریض و غمگین.
پیش از آنکه ویروس کوید_۱۹ جهان را در بر گیرد، من فقط نفس می کشیدم و روال تکراری روزهایم را بدون هیچ انگیزه و هدفی می گذراندم!
وقتی کرونا آمد به همه مان ثابت شد که جدایِ از اینکه نیاز است مراقب خودمان باشیم،حواسمان به دیگران نیز باشد. تا جایی که یادم می آید چنین محافظتِ جمعی برای بقا را نه دیده ک نه شنیده بودم. شاید ترس از مرگ بود که باعث می شد به هم محبت بیشتری کنیم و حواسمان به هم بیشتر باشد.
من الان فقط نفس نمی کشم،زندگی می کنم، باعشق و با لذت هرچند با مراقبت.
این چند ماه که با این بیماری خوفناک گذشت خیلی جاها ترکیبِ "عشق سال های وبا " تکرار شد، حتی شعر هم برایش گفتند و جای وبا را با کرونا عوض کردند.
ترس آدم ها را عوض می کند.همانطور که عشق. و وای به روزی که هم از مرگ ترس داشته باشیم و هم عاشق زندگی باشیم.
اما به وضوح آثار خستگی در چهره ی تک به تک افراد دیده میشود. چند ماه است که کرونا آمده؟هفت ماه؟ هشت ماه؟ از چه خسته شده ایم؟ آیا واقعا خسته شده ایم‌یا هنوز عمق فاجعه را درک‌نکرده ایم؟
کاش درک کنیم و کاش مراقب باشیم این ماه ها به سال ها ارتقا نیابد.
🦠🦠🦠🦠🦠🦠🦠
نویسنده: ریحانه سادات حسینی دقیق
پایه یازدهم دبیرستان فرهنگ
دبیر: خانم برزویی

_____________________________

انشا با موضوع کرونا با ما چه کرد

انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - نگارش دهم - نگارش دوازدهم - نگارش یازدهم - نگارش - انشا - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی

صدای خنده ،جیغ و داد ، هلهله و هیاهو همه و همه در هم آمیخته است. هرچه هست شور و هیجان بی پایان است.
انگار اینجا غم جایی ندارد .همه آنقدر پر انرژی و از ته دل می خندند که تو را هم بر سر ذوق می آورند.
عده ای دست در گردن هم انداخته و غرق گفتگو اند ، عده ای پا به پای هم قدم می زنند و عده ای هم سرگرم بازی هستند.
اما همه در هر حالتی غرق در خنده و نشاط و شادی هستند.
به آنها خیره می شوی و باز هم‌ در دل هزاران هزار بار خدا را شکر می کنی از اینکه اینجا هستی و با آنان همراهی.
از حیاط و سر وصدا که بگذریم .کلاس و نیمکت ها هم حکایت خود را دارند .نیمکت های چوبی یا فلزی فرقی ندارد ؛ پشت آنها که بنشینی غرق در دنیای دوستی و صمیمیت می شوی.
پشت آنها که بنشینی بی ریا می شوی.[enshay.blog.ir]
براستی چه رازی در آنها نهفته است که اینگونه آدم را مجذوب خود می کنند؟؟!!

اما به ناگاه با آمدن یک مهمان ناخوانده و شوم همه چیز بهم می ریزد و دیگر از آن همه شور و هیجان ، از آن هلهله و سر وصدا خبری نیست.
هر چه هست سکوت است و سکوت .
سکوتی که خوشایند نیست .سکوتی که با خودش ترس و دلهره و اضطراب را به همراه دارد.
دیگر از کلاس و نیمکت های سرشار از عشق و دوستی خبری نیست.
چقدر دلم می گیرد از اینجا.
اصلا باورم نمی شود ؛ انگار وارد جای دیگری شده ام .
انگار این جا جایی نیست که سالیان سال بهترین لحظات عمرم رادر آن سپری کرده ام .
اصلا باورم نمی شود که وارد مدرسه شده ام..‌..
تو با ما چه کردی‌کرونا ؟!

نویسنده: توران محمدی

__________________________

مطالب مرتبط: