انشا با موضوع ویروس کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش - enshay.blog.ir

قلم من امروز سر باز کرده؛سر باز کرده تا بگوید از دردها؛از گره ها؛بگوید از داغ هایی که در این شش ماه بر دل خانواده ها زده شد.بگوید از بی وجدانی هایی که در این دوران شد.
چه ها شد...بیایید مرور کنیم.آنچه در این ماه ها گذشت.بگوییم از ووهان چین و آژانس هواپیمایی ماهان و بگوییم از ایرانی که اکنون بر عزای از دست رفتگانش نشسته.بگوییم از جهانی که در نبردی سخت به سر می‌برد...
پدری که خانه‌نشین شده؛قیمت هایی که روز به روز سر به فلک می‌کشند...
اما برای عده‌ای چه خوب شد!برای سودجویان،برای آنهایی که در هرشرایطی به دنبال منافع شخصی خود هستند.گرانی ها دیگر بی‌بهانه نبود!آنهایی که به فکر خانواده‌ای نبودند که اگر یک روز کاری نباشد،شب را گرسنه سر بر بالین خویش میگذارند.به گمانم کرونا تنها بهانه‌ای بود برای همین افراد!
ولی فراموش نکنیم فانوس هایی که در این تاریکی درخشیدند.از یاد نبریم پزشکان و پرستاران و کادر درمانی که جان بر کف در صحنه پیکار حضور داشتند.عاشقانه می جنگیدند. چه آنهایی که در این راه شربت شهادت نوشیده‌اند و چه کسانی که هنوز هم گوش فرمان به ندای الهی سپرده‌اند و برای نجات ایران عزیز از همه چیز خود گذشتند بی هیچ منتی!حتی همان صاحبخانه‌ای که از اجاره‌اش گذشت.یا آن فروشنده‌ای که کالاهایش را در اختیار مردمش قرار داد...ستاره های آسمان تاریک تاریخ را از یاد نبریم...

نویسنده: مائده داودی
دانش آموز شهرستان نور

_______________________________________

موضوع: کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

به نام خدای عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت!

بیماری های واگیر دار و مسری همانند طاعون،وبا،کرونا و .... هر صد سال یک بار گریبان گیر مردم می شدند و مردم را از روند طبیعی زندگی خویش بازمی داشتند و این خود واخوردگی آدمیان را به همراه داشت ولی آیا میتوان این بیماری ها را بلا نامید؟
جواب یک کلمه است: خیر .
کمی غور کافی است تا جواب را در یابیم
انسان ها در کوری مستغرق شده اند نه کوری چشم، کوری ذهن.همان کوری که باعث میشد چشم بر همه چیز ببندیم بر استثمار،بر زورگویی،بر بی عدالتی و مهم تر از همه بر انسانیت و ذات آدمی.
در این دنیایی که پر شده از دریوزه هایی با ظاهر آراسته ،از مقهور هایی در جامه ی فائقان ، از محکوم هایی در قالب حاکمان، نمیتوان دست به گریبان یک بیماری شد و بلاهت و رخوت خود را بدان مربوط کرد.
نمیدانم چقدر از عمرم را تنها با نگاه نکردن در درون خودم ،یا نگاه کردن و ندیدن از دست داده ام ولی خوب میدانم که زندگی انسان ها درست همانند یک عکس است.(بنا بر گفته صادق هدایت)
یک عکس تا وقتی که در تاریکخانه به ظهور نرسد،جلوه و زیبایی اش نمایان نمیشود،درست همانند انسان ها.احساسات و دانایی هایی در انسان نهفته است که با ارتباط با دیگران،دوندگی و زندگی روزمره ظهور پیدا نمیکند،بلکه گاهی نیازمند تنهایی و تاریکی است که به تفکر در درون خویش بپردازد و هر آنچه از جهان پیرامون خواستار است،در خود بجوید.
پس بنا بر آنچه گفته شد این به اصطلاح بلا،از نظری میتواند فرصتی بزرگ و شگرف برای انسان باشد تا بر آنچه شرط بقای آدمی و انسانیت است دست یابد،ولی افسوس که ما هر روز غافل تر از دیروزیم.

سوختن در آتش خود را خواهان باش
بی خاکستر شدن کی نو توانی شد؟
(زرتشت)

پرستو لاری، پایه یازدهم دبیرستان فرهنگ سبزوار
دبیر: خانم برزویی

_______________________________________

موضوع: کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

به نام خدا
اینجا ایران است سال 1398خورشیدی اواخر بهمن ماه بود که سر و کله اش پیدا شد درحالی که هر کسی مشغول کاری بود مادرها خانه تکانی میکردند و گرد وغبار از خانه ها پاک میکردند سبزه می کاشتند و خواستار سالی پر بر کت از خداوند میشدند خیابان ها پر بود از مردمانی که آمده بودند تا رخت و رویی تازه کنند.
که جهان یک باره متوقف شد ،نه! دیگر بس است دیگر جهان تحملش را ندارد،انگار بد بختی های این نسل پایان ناپذیر است از جنگ وتحریم و سیل و طوفان گرفته تا ویروسی که همه جهان را به هم ریخت و آدمیان را پریشان کرد
به راستی چه کسی فکرش را میکرد دنیا در برابر این ویروس ناتوان و عاجز شود جهانی که ادعای مدرن بودن میکرد؟!
یا چه کسی گمان میکرد دانش آموزان از تعطیلی خسته شوند وبرای رفتن به مدرسه لحظه شماری کنند؟
به فکر آن کودکانی هستم که دنیا را از پشت نقاب های شیشه ای دیدند به نظرتان دنیا از نظر آن ها چگونه است؟کاش میتوانستم از آن ها بپرسم و به سوالم پاسخ دهند
کرونا این نام آشنا این مهمان نا خوانده که به همه کشور ها و شهر ها سفر کرد غافل از این که همه را از سفر انداخت،صد ها هزار نفر را کشت و ملییون هانفر را بیکار و آواره ،تا به حال هیچ کس حریفش نشده و یکه تازی میکند.
اما از حق نگذریم خوبی هایی هم داشت حد اقل باعث شد بفهمیم هنوز چیز هایی هست که بشر در برابر ان ها عاجز است شاید این لازم بود تا بشر زیاد به خود مغرور نشود ،کرونا به ما فهماند هر کس باما دست دوستی دراز کرد دوست نیست و گاه باید دست شست از بدی ها و زشتی ها
فهماند که پشت نقاب خود را پنهان کردن نفس مان را تنگ میکند یاد داد که خود مان باشیم.
به راستی مرگ از آنچه فکر می کنیم به ما نزدیک تر است قدر یکدیگر را بدانیم و مرا قب یکدیگر باشیم.

#کرونا-را-شکست-میدهیم

نویسنده: زهرا آزا دمنجیری
پایه یازدهم
دبیرستان:نمونه فرهنگ سبزوار
دبیر خانم برزویی

_______________________________________

موضوع: کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

مهمان ناخوانده
🔸در خیابان شلوغ شهر قدم میزدم ، درشهری که بوی بهار به مشامش خورده بود ودلش میخواست زود رخت تازه ی بهاری را بر تن کند. مثل هرسال همه خود را آماده ی مهمان نوازی از بهار کرده بودند ،بهاری که هرسال مهمان همه ی خانه های شهر می شد.
اما ناگهان مهمانی ناخوانده در خانه های شهر را به صدا در آورد ،آیا بهار بود؟ نه کسی دیگرپشت در ها بود آمده بود تااین جشن وسرور را بر هم بزند آمده بود تا به جای بهاری که هرسال توری از شکوفه های صورتی وسفید را بر سر نو عروس شهر میانداخت ،پارچه ای خاکستری بر سر شهر بیندازد .
گویی ابر سیاه بزرگی کل شهر را محاصره کرده باشد ،شهر خلوت وخوفناک شده است.
در این هیاهویی که مهمان ناخوانده راه انداخته بود،بهار ما هم به مقصد رسید ‌.ولی شهر را که دید ،بی سروصدا با دلی پر از غم وخالی از فریاد خوشحالی وامید پشت خانه های شهر نشست .
کسی از خانه ها بیرون نمی آمد تا بهار بر درخت قلبش شکوفه های تازگی ، امید ، صبر وتلاش کردن برویاند.
حال در تنها یی هایم قدم میزنم ،همه ی مان در کنجی تنها نشسته ایم و به خاطراتمان فکر می کنیم،خاطر های باهم بودنمان .اما آیا خاطره ای از باهم بودن را داریم؟
مگر نه اینکه گاهی دل هایمان تنهایی میخواست ،این ما نبودیم که برای با هم بودن وقت نداشتیم وسرمان همیشه شلوغ بود.
حال خاطره ای نداریم تا به ان فکر کنیم باید با تمام تنهایی یمان افسوس بخوریم،افسوس روز هایی که باهم بودیم ولی قدرشان را نمی دانستیم ،افسوس بخوریم برای روز هایی که دوستی هایمان را بر سر هیچ باهم قطع کردیم ،مانند تبری که درختی رانصف میکند قلب های یکدیگر را نصف کردیم .
همه در زندگی به تلنگری نیاز داریم تا بدانیم با هم بودن بزرگ ترین موهبت خداوند است .تلنگری را در زندگی تجربه کردیم اما شاید زمانی احساسش کردیم که دیگر کسی نباشد تاباهم دیگر خاطره ای بسازیم ویا قلب های نصف شده یمان را باهم پیوند بزنیم.
ولی مگر نه اینکه بهار هرسال بر قلبمان شکوفه ی امید میرویاند و شعله های امید هرگز خاموش نمیشوند پس بیایید کاری کنیم که شعله هایش زبانه بکشد وخودمان در قلبمان بهاری بسازیم تا فردایی باشد برای با هم بودن.
🦠🦠🦠🦠🦠🦠🦠
نویسنده: هستی محمد پور،
پایه یازدهم
دبیرستان شاهد سقز
دبیر: خانم زینب وروایی

_______________________________________

موضوع: کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

رنگ و بوی بهار
این بار سوار بر هواپیمای روزگار به دیدار سال ۹۹ میرویم آنقدر ایرانی سوار بر هواپیماست که دیگر نمی شود بارها و خاطرات بد سال قبل را با خود برد. خلبان هواپیما که خدای مهربان است، پیشنهاد می کند که کمربند های مان را خوب ببندیم و خیالمان راحت باشد زیرا خلبان مقتدری داریم.
از داخل به بیرون می نگرم بهار این خیاط چیره دست آنچنان پیراهن طبیعت رامی دوزد که روزگار غرورش را زیر پا می گذارد تا پیراهنی که خیاطش بهار بوده را برتن کند .
این بار در سبد هدایای بهار سفری نمی‌بینم دید و بازدیدی هم نیست اما سبد پر از کانون گرم خانواده است آنقدر کانون گرم و و داغ است که ویروس کرونا در آن زنده نمی ماند. دستکش‌های نیز با خود آورده است که نکند دست هایمان آلوده به بیمه زمان شود و ماسک هایی دارد تا هوای آلوده ناامیدی وارد دهان مان نشود . در دریای دل بهار ایثار رشادت و شهادت موج می زند دستانش با رایحه امید است و چشمانش غرق در عشق ،کفش هایی به رنگ خوشبختی دارد که با هر قدم سلامتی از تپه زندگی سرازیر می‌شود و به جویبار تندرستی می پیوندد و انسان از آن می نوشد.
به یاد دارم پیراهنی که بر تن روزگار کرد طبیعت نام داشت، در آن درختان را دیدم که شاخه های شان را به درگاه ایزد منان برده بودند وزیر لب برای قاتل جانشان دعا می‌کردند :((یا حق به خلقت سلامتی ده .))
بارلها در این ایام دست به درگاه تو میبرم و از برای مدافعان سپید پوش کشورم صبر ،امید و تندرستی می خواهم، و آرزومندم که بذر امید و تندرستی در دل بشریت زنده گردد که آدمی به امید زنده است پس با خود زمزمه می کنم شعر زیبای هوشنگ ابتهاج :
زندگی زیباست ای زیبا پسند
زنده اندیشان به زیبایی رسند
آنقدر زیباست این بی بازگشت
کز برایش میتوان از جان گذشت
🦠🦠🦠🦠🦠🦠

نویسنده: پارمیدا حسن پور
پایه هشتم دبیرستان پردیس ، شهرستان نورآباد دلفان
دبیر : سرکار خانم اکرم رضایی

_______________________________________

موضوع: کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

حس و حال🙂این روزهای کرونایی🦠:
چند صباحی است که آدمی در همان چهاردیواری به اصطلاح اختیاریش،محبوس زندان تنهایی و افسردگی شده؛دل از گذر روزگار کنده و در پی شاه راهی است، تا اورا از ۵ گرمی که مجازات صدها هزار تن بذر گناه است، رهایش سازد .
غرق در غرغر از این احوال،چشم بر پنجره ی اتاقم میدوزم.سبزه ها سرسبزتر از روزهای سرسبزیمان،شکوفه ها شادان تر از روزهای شادیمان و حیوانات هم آزادتر از روزهای پادشاهی ما انسان ها هستند.
افکارم عمیق تر میشوند:مگر حال و روز این روزهای کروناییمان خوب نیست؟پس چرا همه چیز طبیعت،چشم نواز تر از روزهایی است که ما برایش حکم صادر می کردیم؟
همان موقع ها رامی گویم که فرزند بلند قامتش جنگل را،زنده زنده به آتش می کشیدیم و پایش را از زمین کوتاه میکردیم.همان موقع که چال لپ هایش را به خاطر داشتن نفت و گاز بیشتر گودتر میکردیم.
خوب نگاه کن!تو هم اگر کمی در این احوال غرق شوی می فهمی که هرچه بیشتر پیشرفت بشر بر طبیعی بودن طبیعت شورید،زمین و زمان و زمینیان را با ضربتی زهرآگین سیراب کرد.آری،سیراب شدیم، اما با تصویر سرابی ذهنی که خود ساخته بودیم.
حال فکر کن،این همه گناه،به آنکه نتوانی حتی عزیزترینانت را در آغوش بگیری می ارزید؟می ارزید به ندیدن دوستانت؟!می ارزید به ندیدن معلم بزرگوارت؟!یا اصلا این ها هیچ.می ارزید به از دست دادن هم وطنانت؟
به راستی چقدر تاختیم،تا تمام بیماری هارا مهار کنیم و خود را روئین تن بنامیم،تا بر قله ی جاودانگی و غلبه بر تمام بیماری ها پرچم پیروزی بزنیم و نشد.فقط پنج گرم،تمام دستاوردهایمان را چون پشیزی بی ارزش کرد.
پس ای انسان،چشم بصیرتت را باز کن و بنگر، که چگونه پروردگار مقتدر عالم،فانی بودنت را به رخ جهان و جهانیان کشید.به خود بیا و دست از هرچه حرص و طمع بیشتر داشتن است بردار،که ما همه از اویم و روزی رهسپار کوی او خواهیم شد.

🦠🦠🦠🦠🦠🦠🦠
نویسنده: نرگس کمالی
کلاس: یازدهم تجربی
دبیر: سرکار خانم سمیه مجیدی
دبیرستان حاج محمد ایزدی
ناحیه ۴ قم

_______________________________________

موضوع: کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

اندکی صبر کن!
اگر این متن را میخوانی، بدان که اتفاقی نیست.
اگر به حرف هایم گوش سپردی و با بند بند کلمات وجودم همراه شدی دلیل دارد.
تا امروز از تو، بر دیگری نقل کردیم و حال بر تو میگویم از آشوبی که راه انداختی.
حرف های زیادی برای گفتن دارم.حرف هایی از جنس خنده های بی نقاب و به آغوش کشیدن های بی هراس که چندی ست رنگ دلتنگی بر خود گرفتند.
میخواهم دل بسپری به حرف هایم و بی تفاوت رد نشوی.میخواهم روزهای آرام و بی هیاهوی جهان را نشانت دهم.شاید دلت اندکی به رحم آمد.
پس بلند شو! چمدانت را بردار و بالهایت را بگشای. میخواهیم دفتر زندگی را ورق بزنیم و پرواز کنیم لابه لای صفحاتی که خبری از سایه تاریک تو و قرنطینه در میان روزمرگی هایش نیست.
روزها از پس هم میگذرند. چشمانم قفل میشود روی سقف خانه مادربزرگ. اولین شکوفه های بهاری و لباس های نو.
همهمه و شیطنت بچه ها کنار حوض فیروزه ای رنگ. میشنوی آوای یا مقلب القلوب را؟! بوسه های شیرین پدربزرگ، که تحفه چهره خندان بچه ها میشود.
اما! چند وقتی ست نه همهمه حیاط مادربزرگ را داریم نه پدر بزرگ و بوسه هایش را، که قربانی دیو ناشناخته ای، همچون تو شد.
نم نم اشک های آسمان و بوی خاک باران خورده با بیرحمی چنگ میزند بر دلم. در حوالی روزهایی که دیگر خیابان جای قدم زدن نیست.
با دلتنگی مرور میکنم آخرین روزهای شهریور را. دلشوره شیرین اولین، روز مهر را.
حواست هست؟!
امسال به جای بوی ماه مهر بوی ضدعفونی کننده به مشاممان میرسد.زنگ هشدار ها جانشین زنگ های تفریح شده اند.
ای آشنا ترین غریبه!
نمیدانم تحفه کدام شهر و دیاری.فقط این را میدانم‌، آمدنت تلنگر سنگینی بود که بر سر دلخوشی های کوچک مان آوار شد. ریه هایمان تهی شد از عطر حضور آدمها و ما تازه فهمیدیم طعمی تلخ تر از دلتنگی و انزوا نیست‌. حضورت، مارا از آدمها دور و به‌ خلوت خود نزدیکتر کرد.کتاب هایی که در کنج اتاق خاک خورده بودند، آرام دل بی قرار این روزهایمان شدند.نگران حال کسانی شدیم که آشنای دیروز و فراموش شده امروز بودند.
حضورت، قلم خشک شده وجودمان را سبز کرد و با زبان قلم از دل کاغذ سخن ها گفتیم.
چند وقتی ست مسبب حال ناباب روزهایمان شدی و جلا دهنده روح طبیعت. بهای سنگینی پرداختیم تا بدانیم جهان، متشکل از خوبی و بدی هاست.هیچ چیز، خوب یا بد مطلق نیست.همچون تو که ناخوانده ترین مهمان جهان شدی و سقف آرزوهایمان را ویران ساختی و تجربه های شیرینی به ارمغان آوردی که به کاممان نشست.
دیگر کافی ست.وجودمان ظرفیت تجربه های جدید را ندارد.
خیال رخت بر بستن نداری؟!
تو که ظهور کردی و بی تفاوتی هایمان را نسبت به زمین و زمان به رخ کشیدی.کاش زودتر، بار سفر به دورترین نقطه ممکن ببندی و دیگر دلت هوای گشت و گذار در جهان زخم خورده به سرش نزند.
کاش شروعی دوباره داشتیم و پایانی غیر از این. ما مردم روزهای سخت هستیم.میدانم حال هیچ یک از ما بهتر از دیگری نیست اما در این چند سکانس دلگیر زندگی،دل هایمان به حضور هر چند دور همدیگر گرم است.
در حوالی جنگ تحمیلی، پشت جبهه امن رزمندگان پناه گرفتیم و حال پناه میبریم به امید، معجزه معبود و دستان شفابخش فرشتگان سفید پوش.
تو هیچ!حتی اگر عالم و آدم دست به یکی شوند تا مسبب حال بد زمین باشند، ما محکم تر از قبل کنار هم می ایستیم و برای حال خوبمان میجنگیم.ما با یاری دستان توانگر همدیگر قلمو را در جعبه رنگ امید و شادی غوطه ور میکنیم و با عشق، رنگ می پاشیم بر بوم زندگانی.
🦠🦠🦠🦠🦠🦠
نویسنده:تینا عیاری
دبیر:خانم ایمانی
دبیرستان نابغه

_______________________________________

موضوع: کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

بسم الله الرحمن الرحیم
{همانا اگر کرونا نمی بود...}
از آنجایی که ابراز احساسات برایم دشوار است ، جملگی ِدشواریِ روزهای تلخی را که می چشیم ، با میانبرزدن به دلِ قلمِ دوستانم لمس میکنم و با خواندنشان برای همه ی دنیا اشک میریزم...
میخواهم برایتان از شروعِ جدیدِ خود بنویسم ، شروعی که با آن به خود آمدم و همه اش در سکوتی اتفاق افتاد که غول پیکر ترین پاندمی قرن به جریان افتاد.
مدتی بود درقعر چاهی به نام اضطراب گیر افتاده بودم و همچون چرخی که به دور خود بچرخد و هیچ جلو نرود،به دور خود میچرخیدم. سال قبلش مشغول انجام شغلی شده بودم که برای رسیدن به آن بسیار ذوق داشتم و پس از مدتی آموزش از پسش برآمدم.
نه که پس از رسیدن به آن ، برایم عادی جلوه کند نه؛ همه ی خودم را به آنجا سپرده بودم و با تمام وجود و انرژی کار میکردم.اصلش هم همین است ، باید به شغلت عشق بورزی وادامه دهی ؛ آنطور که روحت به پرواز درآید.
هرروز محیط کار پر تنشی را تجربه میکردم؛با خود حرف میزدم و میگفتم نباید نازک نارنجی باشم. دلم را به حرفهای اطرافیان و ندای دروغین درونم خوش میکردم: " همه ی مشاغل سختی های خودشان را دارند." اما من قدرت تشخیص راستی از توهم را از دست داده بودم . روزی نبود جزای علاقه ی پوچم را ندهم ! در هر محیطی ممکن است تنش وجود داشته باشد؛ شرط این است آن تنش ما را به حرکت در کدام مسیر سوق دهد؟ ارزش یا صرفا" اتلاف وقت؟
تمام افرادی که مرا تشویق به ادامه ی کار میکردند نمی دانستند در چه وضعیت روحی نا مناسبی قرار دارم ؛ با قضاوت ظاهر ماجرا که من فردی توانمند در اداره ی یک سری امور هستم مرا از انصراف از کار معذور میکردند و ایراد و ضعف من دقیقا" در این نقطه از زندگی ام بود که چشم به دهان دیگران میدوختم و خودم را لایق اندکی تفکر نمیدانستم . من در اعماق وجود و لایه های ناخودآگاه ذهنم به دنبال هدفی دیگر بودم اما در انکارواقعیت به سر میبردم.
روزها در گذر بودند، آرام آرام وارد پاندمی کرونا شدیم و کسب و کارِ کارفرما به کل از کار ایستاد...
به عنوان فردی برایتان نقل میکنم که از این شرایط ،خوش شانسی نصیبش شد و از منجلاب طاقت فرسای درونش جان به در برد.
کرونا رسید و خانه نشین شدم، قفسه ی کتابهایم را مرتب کردم و گرد و خاکهایشان را تکاندم و با یک فنجان چای نشستم با آن ها پای درد و دل کردن ...
قلم را به دست گرفتم و روانم را روی برگی از کاه نگاشتم و یک آن به آن نگریستم و گفتم: " سزاوار بُوَد که گویم ای قلم صیقل روح و آرامش جانی"
حال میتوانم عنوانی نو برای گروهی از مردم در نظر بگیرم و از آنها بخواهم این جمله را کامل کنند : "همانا اگر کرونا نمی بود..."
و من در این لجظه در حال تجربه ی حسی نو هستم...
یک شروع تازه...
یک روح آرام گرفته...
و یک منِ رها...
🦠🦠🦠🦠🦠🦠🦠
نویسنده : خانم مریم ملامحمدی
شهر خوی،

_______________________________________

موضوع: کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

ویروس ها هم زمانی متولد شدند درست از روزی که پروردگار ،گل آدم را سرشت و در او روح دمید تا جان بگیرد و نفس بکشد.از روزی که بار امانت را بر دوش این مخلوق خاکی نهادند،اولین ویروس منحوس یعنی حسد در وجود مخلوقی که در عبودیت و فرمانبری یگانه دهر و زبانزد همه بود ریشه دواند و به زودی سرایت کرد به کسانی که پروتکل های انسانیت را جدی نگرفتند ورعایت نکردند.

از آن روزگار ویروس های زیادی وارد زندگی آدم ها شد؛ ویروس فقر،خشم ، بدبینی، پول پرستی ،ستم و...

اما مهمان نا خوانده ای که این روزها کره خاکی را در تب و تاب قرار داده و بر جهان ما حکم می راند و پادشاهی می کند و آشفته بازار این دنیا را آشفته تر کرده ویروس کرونا است.

با اینکه چند صباحی از ورودش به زندگی ما انسانها نگذشته اما می بینیم که با نفس تب دارش باعث گرمی محافل شده،رسانه ها را در انحصار خود قرار داده گویی صاحب امتیاز همه آنهاست،غول قصه های کودکان شده و کابوس تلخ رویاهای شیرین بشر.

کرونا شیوه نامه ای خشک و بی روح دارد بدون هیچ تبصره ای،بر اساس آن نمی توانم دستان مادرم را به گرمی بفشارم و سر بر سینه اش بگذارم و گل بوسه بر چشمان منتظرش بکارم.

شعارش «فاصله» است اما مگر می شود که فاصله گرفتن هم نوعی ابراز محبت باشد؟

آری در این روزگار محبت معنای واقعی دیگری هم دارد محبتی که از عمق دل می جوشد و وجدان را با خود همراه می کند و تو را به فاصله گرفتن از عزیزانت راغب می کن.

کرونا با نفس داغ و سوزانش زمین ما را داغدار و ملتهب کرده... پس

بیایید در کنار شستن دست ها و رعایت سایر پروتکل های بهداشتی ،قلب ها را هم از زنگار بی توجهی و غفلت از هم نوع بشوییم،معنی نگاه ساکت آن پدربزرگ بیمار را به چشمانمان بیاموزیم
و در بغض سنگین و اندوهبار آن پدر که با حسرت به دیوار سخت وسرد بیمارستان تکیه داده شریک شویم و غریبه نباشیم بامظلومیت آن آشنا که غریبانه و گمنام در خاک وطنش آرمید .

بار دیگر قلب و وجدانمان را به هم پیوند دهیم و با یاری خالق بی همتا کرونا را شکست دهیم.
🦠🦠🦠🦠🦠🦠

نویسنده: خانم نازنین ولی زاده
دبیر ادبیات شهرستان بدره،
استان ایلام

_______________________________________

موضوع: کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

تا به حال آنقدر دقیق به واژه ی "حقارت" فکر نکرده بودم تا اینکه سر و کله این ویروس پیدا شد. تازه فهمیدم بشر چقدر حقیر و عاجز است. بشری که به خودش فخر می ورزید و تحقیقات و اختراعاتش را همانند بتی می پرستید،بشری که خودخواهی اش به قدری رسیده بود که انسانیتش را فروخت و طلاها و زمردهایش را به رخ می کشید اما حالا چه؟ در برابر یک ویروس چند میکرو متری اظهار ناتوانی می کند.
نمی دانم که آیا واقعا منشا آن خفاش است؟ من که باورم نمی شود.نمی توانم بپذیرم که یک خفاش باعث این ویروس باشد.نمی خواهم قضاوت کنم و انگشت تهمت را به سوی کشوری دراز کنم نه! به هیچ وجه نمی خواهم !
اما فقط یک سوال دارم آن هم از دانشمندی است که این ویروس را به وجود آورد.شاید هم این طور نیست و باید این سوال را از جناب خفاش بپرسم! اگر کسی این ویروس را ساخته باشد بی شک متخصص خبره و چیره دستی است اما آقا یا خانم دانشمند وقتی داشتی مواد را باهم ترکیب می کردی و فرمول ها را وارسی می کردی چیزی شبیه وجدان بر روی دوش هایت سنگینی نکرد؟ در قبال چه چیزی انسانیتت را فروختی؟ آیا آن موقع به نفرین چند میلیون نفر فکر نکردی؟به جدایی و فراغ و دلتنگی فکر نکردی؟ معلوم است که فکر نکردی! کسی که شرفش را می فروشد برای فکر های پلید، کسی که پا روی انسانیتش می گذارد و از مردن انسان ها لذت می برد خود را فروخته! پس بیش از این از او انتظاری نمی رود.
چقدر واژه ها حقیرند و نمی توانند درد مادری را توصیف کنند که کودکش را از دست می دهد،چقدر من در نوشتن احساس پدر و مادری که جوان پرستارشان را از دست می دهند ناتوانم و چقدر از تهی پر می شوم وقتی عده ای چنین لحظاتی را می بینند و با خنده به سفر می روند ، چقدر دلم می گیرد وقتی همه دست به دست هم داده ایم تا به تحقق اهداف یک مشت افراد پست و مریض کمک کنیم.آفرین بر شما که اعتقادی ندارید پس لطفا تبلیغ اعتقادات بی پایه و اساستان را برای دیگران نکنید . به امید آنکه هیچ انسانی برای اهداف انسانی دیگر نمیرد.

نویسنده:پریا تیموری،
سال یازدهم
دبیرستان شهدای اقتدار ملارد

_______________________________________

موضوع: کرونا

 انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضو هارا نماند قرار

به نام خالق زیبایی ها

بوی ماه شهریور می‌آید شهریوری از جنس مهر شهریوری کاملا متفاوت. امسال برعکس تمام سالها بوی ماه مهر درشهریور پیچید امسال زنگ شروع مدارس در تابستان به صدا درآمد. همه چیز عجیب است! عجیبِ عجیب. از کلاس های مجازی گرفته تا ماسک ها و دستکش های لعنتی عذاب آور. تعرق چندش زیر ماسک؛ دست های ضد عفونی شده بنرهای کرونایی و دل های داغ دار؛ داغ از دست دادن...
امسال سال کرونا بود. سلطه کرونا برجهان بدون سلاح و جنگ و خونریزی.همه چیز تغییر کرد به همین آسانی! به همین راحتی! نه توپی نه تانکی نه سلاحی بدون هیچ! نابودمان کردی کرونا.به خاطر یک ویروس کوچک تمام دنیا ثانیه به ثانیه کشته میدهد هراس دارند وسواس گرفته اند آرامش ندارند میترسند مردم لحظه به لحظه زیر خروارها دستگاه و ماسک اکسیژن جان میدهند. وقتی تنها راه حفظ سلامتیمان به یک تکه پارچه بند است باید بترسی؛ وقتی الکل و مواد شوینده یکی از راه های مبتلا نشدنت است باید بترسی. مدرسه ها باز شدند یک قدم به مرگ نزدیگ تر شده ایم به فروپاشیمان به مرگ ایران درحال نزدیک تر شدنیم بازگشایی مدارس ایده خوبی نبود بیمارستان ها تخت خالی برای پذیرش بیمار را ندارند آینده ایران و ایرانی چه میشود؟ جوان ها چه؟ خانواده ها چه؟چند نفر آسیب میبینند؟چند نفر میمیرند؟فاصله مان تا مرگ به اندازه یک نفس کشیدن است. با باورهای مردممان چه کنیم با بی توجهیشان؛رعایت نکردنشان؛ کادر درمان خسته اند آشفته اند تحملشان سر آمده کرونا در کمین است ماسکت را بزن بخدا عیب نیست دستکش هایت را دستت کن و به کمک ایران نه بلکه کل جهان برو. کرونا از کجا آمدی برو به همان جایی ک بودی همه ما خسته ایم...

نویسنده: مریم سیاه کمری
پایه دهم، دبیرستان عصمتیه
دبیر:خانم قربانی

_______________________________________

موضوع: کرونا

 انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

جهان مملو از خطراتیست که وجود انسان را تهدید میکنند.
اما این بیماری یک فاجعه است ، و من با چشمان کم سو و کوهی از غم شاهد اثرات به جا مانده از این فاجعه بودم ؛ اکنون هم ایستاد ام گوشه ای جدا از غافله ی درد و خیره به این آسمان خاکستری دقایق را میشمارم.!
من میشمارم و یک نفس کم میشود ، مکث میکنم و سهم تو از نفس کشیدن بیشتر میشود ،
میبینی؟ این ارزش حقیقی ثانیه هاست.
شاید تا قبل از این کسی متوجه چنین قدرتی از جانب ثانیه ها نبوده ؛ اما امروز و اینجا ، تک تک این لحظات پر شده از ترس و وحشت ، چنان ارزشمند شده اند که جز به سلامت جسم و داشتن سهم بیشتری از نفس کشیدن صرف نمیشوند.
خواسته یا ناخواسته ، این فاجعه یک اتحاد است ، یک هدف و یاد آوری.!
جنگ سخت طبیعت با درهم نفس های انسان و جنگ نرم او با روح و روان ، چیزی جز یک تلنگر نیست!
راستش نمیدانم..
شاید لازم است از نو به فانی بودن دنیا هوشیار شویم..
شاید هم در این ثانیه ها ، حکمتی نهفته است. ”

نویسنده: مبینا محمدی
کلاس یازهم انسانی
دبیر: خانم سمیه مجیدی
دبیرستان هیئت امنایی حاج محمد ایزدی، ناحیه ۴ قم

_______________________________________

موضوع: کرونا

 انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

کرونا کودتا می‌کند...!
در روزهایی که غم گلوگیر خاص و عام شده است . روزهایی که در تنِ کشور ، درد پیچیده است . همان روزهایی که واژگان روی دوش کاغذ سنگینی می‌کنند و قلم ها از فرطِ نوشتنِ تراژدی های دردناک ، جوهر تمام می‌کنند؛ او با همان وجودِ پنج حرفی اش ، ققنوس وار از زیرِ خاکسترِ آتشِ عزیزانمان متولد می‌شود.
آری ، کرونا می‌آید و یکجا همه‌ی تیتر های خبری را می‌بلعد! گویی آمده است کودتا کند در حکومتِ بی رحم زمانه ای که هنوز از دفترِ تاریخش خون می‌چکد! این اپیدمی ، اسکارِ خودخواه ترین تیتر خبری را از آنِ خود می‌کند. فاجعه ای که خاطره ی مصیبت های پیشین را از دفترِ تاریخ خط می‌زند. دیگر کسی از سونامی و سیل و زلزله حرف نمی‌زند؛ هیچ کس از کشتی های آتش گفته و هواپیمای سقوط کرده سخن نمی‌گوید!
نزدیکی ها و کنارهم بودن هایمان مانند رشته های تسبیح پاره می‌شود . همه در محبس تنهایی خویشتن فرو می‌روند و ماسک ها تنها زیبنده ی چهره ها می‌شود. وحشت به جان دنیا افتاده است و قصد رخت بر بستن هم ندارد!
در اولین روزهایِ این مهمانِ خودخوانده ، چشمهایمان با نگرانی و اندوه به آمار کرونایی ها چشم می‌دوزند و ارقام به آنها دهن کجی می‌کنند . گویی چشمهایمان با شبکه های خبر دوئل می‌کنند!
صدایِ دنگ دنگِ دقیقه ها خبر از گذر زمان می‌دهند و اکنون حوالیِ شش ماه و بیست روز است که حضورِ لعنتی اش روی سرمان سایه انداخته است. کرونا آمده است که بماند و نرود؟ که تک تک مان را به آغوشِ مرگ سوق دهد؟!
نمی‌دانم ! گویی می‌خواهد در قرن بیست و یکم و در اوج پیشرفتِ بشرِ مُدعی ، قدرتِ طبیعت را به رخ بکشد! شاید می‌خواهد یاداورِ کارما باشد . کارمایی که این روزها ، عجیب در تفکرِ همه ی ما جا گرفته است ...!

نویسنده: سپیده بیرامی
دبیرستان نمونه دولتی فرهنگ/استان فارس، شیراز

_______________________________________

موضوع: کرونا

 انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

کاش همه‌ی این روزهای آغشته به ویروس، رویایی،بیش نبود!
کاش،یکی می‌آمد ما را از این خواب هولناک صدا می‌زد،
می‌آمد با تلنگری این کابوس را به دست فراموشی می‌سپرد،
صدا‌ی‌مان می‌کرد و رنگ نارنجیِ شهریور را روی خواب‌مان می‌ریخت! کاش در یکی از این روزها، کسی می‌آمد و عقربه‌های پُر تشویش ساعت را نگه‌می‌داشت و شماره‌های تازه نفسی را بر صفحه‌ی مدور ساعت می‌نشاند، کاش کسی از پشت هیچستان سهراب،پیدا می‌شد این بختک نحس را از روی سینه‌ی زندگی‌مان کنار می‌زد، بیدارمان می‌کرد و عرق ترس را از پیشانی‌مان می‌زدود و لیوانی آب دست‌مان می‌داد و کنارمان می‌ماند تا هنگامی که خنکی آب از گلوی‌مان پایین برود و آرام آرام بیداری،تن‌مان را تازه کند! آن‌وقت با خیال راحت می‌نشستیم هوای خنک شهریور عاشق را می‌چشیدیم، با خاطر آسوده میان بادهای هرزه‌ی کوچه،دیوان فروغ را می‌خواندیم و شعر زمستان اخوان ثالث را زیر لب زمزمه می‌کردیم، منتظر می‌شدیم درختان آرام آرام در رخوت پاییزی فرو بروند و شاهد رنگ‌پریدگی آفتاب می‌شدیم وبار دیگر بوی ماه مهر را لابلای خوشی کودکان دبستانی، روی نیکمت‌های چوبی،لای دفترهای نو جستجو می‌کردیم،
کاش یکی می‌آمد ما را از
این همه خواب پریشان نجات می‌داد!
کاش....

نویسنده: خانم شریفه شاه‌طالبی
دبیر دبیرستان شمیم عترت،
استان اصفهان

_______________________________________

موضوع: کرونا

 انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

کرونا آمد تو رفتی!
و او شد همدم و همراه روزهای من
اگرچه به یمن بودنش خیابان خاطره هارا قدم نزده و باران اشک هایم را نشست
اما
مرحمی شد
برجای خالی بوسه ات
و فاصله اجتماعی دوری اغوشت را اندکی آسان کرد
آسان از این باب که تو هستی
و من فقط بخاطر این ویروس پنج‌گرمی نمیتوانم دراغوشت کشم
و لب هایم را با بوسه هایت تر و عطر تلخت را مهمان ریه هایم کنم
می بینی؟
از وقتی که رفته ای کرونای منحوس همدمم شده...
🦠🦠🦠🦠🦠

نویسنده: خانم مهسا هوشور
استان البرز، کرج

_______________________________________

موضوع: کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

از زمانی که قدوم نامیمون ویروس کرونا، در عرصه ی گونه ها و سینه ها به جولان در آمد و دیو وار، در در و دیوار، دار و دیار تنیدن آغاز نمود ،
تلمیذ بی ارادت را ارادتی و تشنگان دانش را افاقتی نماند؛
همگنان را از پشت میز تعلم ،در کنج برزخ تالم محبوس نمود میهمان خود خوانده ی ووهان، سوهان ارواح گردید و دیگر سودای ترک سفره ی جان ها را ندارد ، طفیل شریری است که طفل و پیر و گرسنه و سیر نمی شناسد .موج هایش ترسناک تر از قبل ، فوج های مردم را در ورطه ی مصیبت می کشاند ؛جلوه ی رقص و صدای کرنای کرونا در مجالس عروسی و عزا و غذا نمایان است.پس:
فرار از هم نشینی را بر" قرار" ترجیح دهیم تا در قرارگاه سلامتی برقرار باشیم
زنگ خطرش را جدی بگیریم تا زنگ تفریحمان را به مجلس ترحیممان نکشیم و رخت فراغت را بر تخت مرارت مریض خانه ننهیم.
گوش به زنگ باشیم تا هر نفسی که می فرو می رود مخرب ذات نگردد و چون برون آید ، مُمّد ممات .
ماسکه ی وجودمان ،ماسک در دهان نهادن به وقت گفتن و فاصله را رعایت نمودن به هنگام شنفتن باشد.
تضمین سلامتیمان در "فاصله ها "است نه "صله ها ." مواظب باشیم ،صله ی رحم، منجر به سقوط در رحم گور نشود و در چنگال مور گرفتار ننماید.
محافل عشرت را زمینه ساز مهالک عسرت نگردانیم و منزل عزلت را مامن تندرستی و صحت بگردانیم
سفره های لذیذ مجالس بزم را به سرفه های غلیظ و مراسم دفن مبدل نکنیم.
آری با هم می توانیم کرونا را شکست دهیم در حالی که "با هم" باشیم نه" برِ هم" . بر کنار از هم بنشینیم نه در کنار هم . دور از هم از باشیم نه دور هم .دوران بابصر باشیم نه نزدیکان پر خطر. دوستی از دور بودن را با دوری و دوست بودن ، بار دیگر نغمه سرایی‌ کنیم.
دست در دست هم دهیم تا این دشمن منحوس را منکوس کنیم ولی دست را در دست هم ننهیم تا در مقابل کیدش معکوس نشویم؛ چون :
ای بسی ویروس زهر آلود هست
"پس به هر دستی نشاید داد دست"
🦠🦠🦠🦠🦠🦠

نویسنده: آقای محمد مرادی‌،
دبیر ادبیات ناحیه دو همدان

_______________________________________

موضوع: کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

به نام آنکه نامش نکوست ...
دیده ای نیست نبیند رُخ زیبای تورا 😊 نیست گوشی که همی نشنود آوای تورا.
حوالی اسفند ماه بود ، که عزرائیل دوم ظهور کرد!عزرائیلی که هیچگاه نامش را نشنیده بودیم ... و هیچوقت تصورش را نمیکردیم. ....
عزرائیلی که خوشی ها را از چشمانمان ، آغوش اطرافیانمان ، تنفسی آسوده ، پوست دستانمان و از همه مهم تر ، مدرسه رفتن را از ما گرفت ....!
اما دستش هم درد نکند!او به ما فهماند که چه زندگی خوبی داشتیم ، و از چه دغدغه های مزخرفی خسته شده بودیم!به ما فهماند قدر عزیزانمان را بدانیم و آنها را از بن جان دوست بداریم ، و سعی کنیم اجازه ی ورود غمی را به قلبشان ندهیم و یاد بگیریم شرایط همیشه بدترازاین هم می‌شود.
با آمدن عزرائیل جدیدطعم خیلی چیزهارا چشیدیم!طعم زندگی کسانی را که تا بحال درکشان نکرده بودیم و یا حتی اصلا فکر نکرده بودیم .!طعم زندگی کسانی را که عید نوروز شرمنده ی خوانواده شان میشدند!چون توانایی خرید خیلی چیزهارا نداشتند !خریدن لباس نو،، آجیل و شیرینی و ....!طعم ، اینکه سیزده بدر را در خانه بگذرانیم...!
ولی این را میدانم که بدون اذن خدا وقتی برگی از درختی نمیوفتد ، او هم نمیتواند جان یک نفر را بگیرد.....

....🦠🦠🦠

به امید روزی که عبرت بگیریم ... و روزی را جشن بگیریم برای فرشتگان سفید پوش زمینی ، که به میدان جنگ رفته اند و روزی موفق خواهند شد😊....

نوشته: زهرا اکرمی،
دبیر: سرکارخانم ابدام.
استان لرستان، خرم آباد.

_______________________________________

موضوع: در پاندمى زیبایی هم محل سوال است! 

 انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

نویسنده: پائلو جوردانو - نویسنده‌ی ایتالیایی
دیشب موقع خواب از همسرم پرسیدم امروز چندشنبه بود؟ او چند ثانیه‌ ساکت ماند و شمرد. قرنطینه، اینجا در رم، کمی دیرتر از استان‌های شمالی ایتالیا شروع شد، اما ما حالا در هفته‌ی سوم قرنطینه‌ایم و زمان مدام در حال تغییر است؛ نرم و آرام بخش‌بخش شده است.
چند روز سرگردانی که فرونشست، سرعت کارها، به شکل کنفرانس‌های تلفنی، جلسات اسکایپ و زوم و گفت‌وگوهای بی‌پایان واتس‌اپ افزایش یافت.
کار بدون حدودوثغوری، که در وضعیت عادی نفوذش را در زندگی محدود می‌کند، تمام ساعت‌های بیداری را به احاطه‌ی خود در آورده است. بهره‌وری تنها چیزی است که ما به‌نظر واقعاً نمی‌توانیم متوقفش کنیم. اما حالا بهره‌وری منظورِ بهره‌وری است. کار می‌کنم چون نمی‌دانم چه کنم.
اغلب بی‌وقفه می‌نویسم، اما باز سراغ بعضی برنامه‌های محاسباتی رفته‌ام که سال‌ها بود بازشان نکرده بودم. به کمک آنها می‌خواهم به این اعداد و ارقام معنایی بدهم. فکر می‌کردم از وقتی به داستان‌نویسی روی آورده‌ام دیگر ریاضیات را کنار گذاشته‌ام، اما ریاضی، غیرمنتظره، به من بازمی‌گردد.
مغزم دیگر نمی‌فهمد کی شروع کند و کی تمام کند، برای همین شب‌ها بسیار کم می‌خوابم و در طول روز بسیار خسته‌ام و اعداد گام‌شمار تلفن همراهم بی‌سابقه پایین است.
دست‌کم شروع کرده‌ام به ورزش کردن از روی یوتوب. مبل خانه را جابه‌جا کرده‌ام و آنقدری فضا دارم که هر بار یک دستم را کش بدهم. ما چهار نفریم در خانه‌ای که در حقیقت برای سه نفر ساخته شده است.
فقط دو نفر از ما چهار نفر برای خریدکردن و بیرون گذاشتن زباله‌ها از خانه بیرون می‌روند؛ و آخرین نسخه‌ی فرم خوداظهاری را هم همراه خود می‌برند، همانطور که وزارت کشور مقرر کرده است: نتیجه‌ی آزمایشتان مثبت است؟ برای چه از خانه بیرون می‌روید؟ از کجا می‌آیید و به کجا می‌روید؟
محتاطانه‌تر این است که همیشه همان یک نفر از خانه بیرون برود. از این‌رو من در این روزها هیچ از خانه بیرون نرفته‌ام. آخرین بار حدود ده روز پیش بود، وقتی پیاده‌روی در پارک‌های اطراف خانه مجاز بود. می‌توانستم بگویم که دیدن خیابان‌های خالی از غوغا، شگفت‌زده‌ام کرد، اما دروغ گفته‌ام: من تنها مضطرب شدم. و ناآرام.
بعد از آن دیگر از خانه بیرون نرفتم.
من در رم زندگی می‌کنم، اما انگار هیچوقت اینجا نبوده‌ام. شهری که ما همه در آن زندگی می‌کنیم حالا وسیع‌تر و سماوی شده است. کشش جاذبه‌ی احساسی‌ ما به سمت شمال کشور است. نقطه‌های قرمز که بر نقشه‌ی آلودگی پخش می‌شوند جغرافیای جدیدی ساخته‌اند و ما هر شب در برنامه‌های تلویزیونی تماشایشان می‌کنیم.
اپیدمی همه چیز را تحت اختیار درآورده است: صفحه‌ی اول وبسایت روزنامه‌ها را، گفت‌وگوهای حین شام را، زیبایی شهر رم را که درست بیرون در منتظر است، اما سرد و خشک به‌نظر می‌آید و ناتوان از تسلی ما. اپیدمی بیش از هرچیز زمان را مغلوب خود کرده است.
در اولین روزهای اعمال محدودیت‌ها مردم ساعت شش عصر پشت پنجره‌ها جمع می‌شدند به آواز خواندن. به گمانم فیلم‌هایش در تمام دنیا پخش شد. ایتالیا طاقت می‌آورَد. ایتالیا در انزوا متحد می‌شود. ایتالیا علی‌رغم همه‌چیز آواز می‌خواند. چه تصاویر بدیعی.
اما این تصاویر چندان نپایید. حالا ساعت شش عصر زمانی است که تنها به اخبار سازمان حمایت مدنی اختصاص دارد، زمانی که آخرین اعداد را می‌شنویم و قربانیان را می‌شماریم و روندش را تخمین می‌زنیم.
در روزهای قرنطینه در ایتالیا مصرف آرد و مخمر، مواد اولیه‌ی لازم برای پختن کیک و پیتزا، افزایش یافت. من هم از باقی پیروی کردم: بیش از هر وقت دیگری در زندگی‌ام ورز دادم و پختم. این کاری مختص ایتالیایی‌هاست تا آنهایی را که می‌خواهند همچنان به بالکن‌های پر از گل و میز و صندلی‌های چیده‌شده برای جشن‌هایمان فکر کنند دوباره قوت قلب دهد، این نسخه‌ی پیش از این ناآشنای ایتالیایی‌هاست، که حالا پشت ماسک‌هایشان آرام و نگرانند.
اما من به‌ندرت به کیکی که می‌پزم دست می‌زنم. من فقط نیاز دارم به ورزدادن: به سامان‌دادن اوضاع به‌هم‌ریخته، به صاف کردن، به باز کردن خمیر و دوباره گرد کردن و باز پهن کردنش. من فقط می‌خواهم آن وقت که انگار ساختار فضا و زمان از درکم می‌گریزد بتوانم چیزی را به اختیار خودم درآورم، هر چه می‌خواهد باشد.
در نبود ما، مرغابی‌ها به چشمه‌ی میدان اسپانیا بازگشته‌اند. نمی‌دانم این نشانه‌ی امید است یا بدشگونی. در پاندمی حتی زیبایی هم محل سؤال است. به‌هرحال، مهم نیست مرغابی‌ها چقدر نزدیکند، من قادر به دیدنشان نیستم. به تصاویری که در اینستاگرام دست‌به‌دست می‌شود بسنده می‌کنم. سرانجام من به میدان بازمی‌گردم و مرغابی‌ها پرواز کرده‌اند.

_______________________________________

موضوع: کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

کرونا کاری کرد که هرگز فراموش نمی شود!

از شب های قرنطینه بود و ساعت از یک شب گذشته بود . روی تخت دراز کشیده بودم و با خودم فکر میکردم :

قبلا در خیابان ها راه میرفتم و با خودم می گفتم: کسی واقعی نیست این را از روی لبخند هایشان میشود فهمید !
اما این روزها همه واقعی اند این را میشود از چشم هایشان فهمید ..
کسی که ماسک را اختراع کرد به نظر من از تظاهر خسته شده بود برای خودش بودن احتیاج به چیزی داشت چیزی ..مثل ماسک…
دنیای واقعی کم کم خیالی میشود آن هم خیالی بد که دلت نمی خواهد به آن فکر کنی ! گاهی خیال بافی میکنیم که خود را قانع کنیم ....پس میگوییم به کسی که میخواهی نزدیک نشو وگرنه او را از دست میدهی و ماجرای دنیای واقعی اینگونه شده....
مثل ویل و استلا پنج فوت فاصله را باید حفظ کنیم چون هم دیگر را دوست داریم ...
و به عشق آنها که چه قدر قابل ستایش بود فکر کردم !
و بعد پرده را کنار زدم و به ستاره ها خیره شدم و با خودم گفتم :
این روز ها خورشید که سهل است حتی ماه هم کم رمق تر از دیروز ، طمع زندگی کمی تلخ تر از دیروز و نفس کشیدن از هر چیزی سخت تر شده...
این روزها انگار خاک مرده روی شهر ریختند ...
خیابان ها بی روح تر از گذشته شده ....
گاهی سکوت در مقابل این تراژدی فراموش نشدنی بیشترین حرف را میزند ...
همینکه چشم هایم را بستم یک حس وحشت ناک به سراغم آمد حسی که تا به حال تجربه نکردم ...
در آن لحظه تمام دنیا برای من به هیچ تبدیل شد و فکر کردن به این وضع حالم را بد تر میکرد ...
چشم هایم را که باز کردم در یک خیابان بودم ..همه چیز عجیب بود .. یک خیابان روی یک پل , یک رودخانه ...همه چیز سیاه و سفید بود ....همه با ماسک های بزرگ روی صورت به هیچکس توجه نمی کردند .. خیابان پر بود از مردمی که جنازه هایشان افتاده بود روی زمین ولی کسی اهمیت نمی داد , برای کسی مهم نبود .
از ترس عقب عقب رفتم ....آن پل هیچ حفاظی نداشت ... پام سر خورد و از روی پل افتادم ...جیغ زدم اما صدایی نداشت که خوردم زمین و از خواب پریدم !
ترسیده بودم لامپ اتاق را روشن کردم و سمت پنجره رفتم و به خیابان ساکت نگاهی انداختم همه چیز به ظاهر نرمال بود ...نشستم و با خودم گفتم :

نباید دنیا اینقدر تلخ میشد نباید اینقدر تیره و تار میشد ....

نویسنده : مینا رستمی
دانش آموز پایه یازدهم دبیرستان عصمتیه کرمانشاه

_______________________________________

موضوع: کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

یک شب که به پشتی قالیچه ای تکیه داده بودم و کانال های تلویزیون را یکی یکی به امید پیدا کردن برنامه ای قابل دیدن میگشم ؛ نا امید شده ؛ گوشی همراهم را برداشتم و سری به تلگرامم زدم .
توی گروه نویسندگی یک نفر پیشنهاد داده بود امشب مطلبی درباره اینکه " اگر کرونا تمام نشود " چه میکنید بنویسیم .
راستش بدم نیامد ناخونکی به کلمات انباشته شده در ذهنم نزنم و انگشتان مبارکم را به رقص قلم نیارایم !
میدانید ؛ امثال من که اکثر روزهای آفتابی اش را زیر سقف خانه می گذرانده و قطرات زیبای باران را از پشت پنجره تماشا میکرده ؛ ادامه این روند چنان ناخوشایند هم به نظر نمی رسد .
سابق بر این یک دانشگاه برای رفتن داشتم و کاری برای انجام دادن .
راستش خدارا شکر میکنم که درسم تمام شد و بعد کرونا آمد ؛ چون تحمل این مسخره بازی هایی که اسمش را کلاس مجازی گذاشته اند و چه چه و از حوصله ام خارج بود !
حالا کمی بیشتر از قبل در خانه می مانم و اصلا از این بابت ناراحت نمی شوم .
آنقدر کتاب نخوانده و داستان ننوشته و شعر نگفته دارم که بتوانند تا آخرین روز زندگی ام سرم را گرم کنند !
آنقدر کلاف های نبافته کاموا و پارچه های ندوخته در کمدم انباشته کردم که حالا حالا ها میتوانم برای پر کردن اوقات فراغتم از آنها استفاده کنم .
حالا کمی بیشتر دلم برای پارک های اطراف خانه تنگ میشود ؛ اما پشت پنجره اتاقم یک پارک کوچک هست که نگاه کردن به درخت ها و سبزه های زیبایش دلتنگی ام را کمی برطرف میکند .
تازگی ها دارم به کشف بُعدهای جدیدی از این بیماری کرونا میرسم !
شاید شما هم پی برده باشید ؛ از وقتی سر و کله کرونا پیدا شده ؛ رحمتی است که بر سر اهالی زمین نازل می شود ! هر گوشه شهر را که نگاه میکنی باران از سر و کولش بالا می رود !
حالا که ترس کرونا به جان عده ای افتاده و خانه نشینشان کرده ؛ گلها و گیاهان دارند یک نفس راحت میکشند ؛ آخر کسی نیست که شاخه های بیچاره را بکند و ببرد جایی همه را روی هم بریزد و آتش بزند و رویش جوجه کباب‌کند !
گاهی اگر سری به آسمان بچرخانید ؛ آبی آسمانی چشم هایتان را نوازش می دهد و رقص ابرهای متراکم و سفید شمارا به وجد می آورد !
حالا زمین بعد از چندین و چند سال دارد نفس میکشد !
حالا پدرها بیشتر دست نوازش بر سر کودکان کوچکشان میکشند و بیشتر حال و احوال فرزندان بزرگترشان را جویا میشوند .......
همه این ها خوب است تا آنجا که در خانه بمانیم و بگذاریم زمین دوباره خودش را احیا کند ؛ تا آنجا که خودمان و دیگران را به خطر نیندازیم !
تاآنجا که به آن حد از بلوغ اجتماعی رسیده باشیم که پزشکان و پرستاران هم بتوانند طعم شیرین این خانه نشینی را بچشند !!!!
هر چقدر فکر میکنم نمیتوانم بگویم کرونا بد است یا خوب ؟!

نویسنده: خانم سعیده سناوندی
کارشناس ارشد جامعه شناسی، مشهد

_______________________________________

موضوع: کرونا

 انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

راستش را که بگویم ؛ همچین هم از این میهمان خودخوانده که این روزها خودش ؛ خودش را به خانه اهل زمین تحمیل کرده و حسابی جا خوش کرده بدم نیامده !
کمی بد شکل و زشت هیکل هست ولی خب مزیت ها و خوبی هایش به این نقصش در .
یک جور هایی آمدنش باعث خیر و برکت شده انگار .
حتما با خودتان می گویید عقل این دختر پاره سنگ برداشته ! اما باید خدمتتان عارض شوم که سخت در اشتباهید .
تا حالا که چندین و چند سال از خدا عمر گرفته اید ؛ به خاطرمی آورید که چند روز متوالی,را در خانه خودتان سر کرده باشید کنار همسر و فرزندانتان ؟
همش کار و همش کار و همش کار ...
شما هم مثل بقیه مردم قطعا صبح که بچه هایتان خوابند برای پیدا کردن لقمه ای نان حلال از خانه خارج می شدید و شب که بچه هایتان باز به خواب میرفتند دست از پا درازتر به خانه باز می گشتید و این برنامه سالیان سال تکرار می شد و تکرار ...
شرط میبندم همین حالا اگر از بازیکن فوتبال مورد علاقه پسر دومتان از شما سؤال کنند نتوانید پاسخی بدهید ! یا اگر از شما بپرسند دختر ته تغاریتان کلاس چندم است نتوانید دقیق بگویید و بین دو عدد سوم یا چهارم مردد خواهید ماند .
به شما قول میدهم چند سالی باشد که یک دل سیر همسر و فرزندانتان را تماشانکرده باشید و دو وعده کامل نهار و شام را کنارشان صرف نکرده باشید !
تا حالا نگاهی به کتابخانه هر چند کوچک و دکوری کنار اتاقتان انداخته بودید؟ اصلا یادتان می آید کدام کناب را کی و از کجا خریده بودید ؟ کتابهایی که حالا جلدشان پر از خاک است و برگه های سفیدشان رو به زردی گذاشته ...
این را که گفتم یاد گلدانهای طاقچه افتادم !
چه شباهت عجیبی بین گل و کتاب است ! اینطور نیست ؟ هر دو نیاز به رسیدگی دارند و از بد توجهی شما زرد و بی حال میشوند !
راستش را بگویید ؛ حالا که خودمانیم و کسی اینجا نیست ؛ آخرین باری که پسرتان را به یک گفتگوی پدر پسری دعوت کردید کی بود ؟
یا آخرین باری که دستی بر سر دخترک زیبایتان کشدید و او را برای نقاشی که کشیده تشویق کردید به یاد می آورید ؟
اصلا تا حالا دستتان با دسته جاروبرقی کمترین تماسی داشته این سالها ؟
این ویروس آمد ؛ ترس را آورد ؛ دلهره را آورد و در بدبین ترین حالت نا امیدی را آورد !
اما خیلی چیزهای خوب دیگر را هم آورد ....

نویسنده: خانم سعیده سناوندی
کارشناس ارشد جامعه شناسی، مشهد

_______________________________________

موضوع: کرونا

 انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

با سلام خدمت مردم ایران .
من خودم را معرفی نمیکنم ، با اینکه مردم ایران می گویند من از آنفولانزا ضعیف تر هستم اما اضطراب و استرس آنها من را قوی تر کرده و ثابت شده که من ترسناک تر هستم.
ما خانواده خیلی بزرگی هستیم، ۱۶ تا خواهر و برادریم ؛ ما میتوانیم تغییر شکل دهیم و به هر شیوه ای وارد بدن هر شخصی شویم.
اگر به ظاهر من بنگرید ، متوجه می شوید که بسیار شبیه تاج سلطنتی امپراطوری اروپایی ها هستم .
در سال ۱۹۳۷ برای اولین بار در بدن مرغ توسط انسان شناخته شدم و در سال ۱۹۶۵ توانستم به بدن خود انسان راه پیدا کنم ؛ در سال ۲۰۰۳ یکی دیگر از اعضای خانواده ام به نام سارس از طریق خفاش به بدن انسان منتقل شد و باعث شد ترس و وحشت بین مردم بیشتر شود ؛در سال ۲۰۱۲ عضو جدید خانواده ام که تازه متولد شده بود به نام مرس از طریق شتر شیوع پیدا کرد و به انسان منتقل شد.
با اینکه ضعیف هستم اما قدرت تکثیر بالایی دارم ؛ بنابراین اگر جایگاهم را پیدا کنم ،همه چیز را به هم میریزم و مردم را بیمار می کنم ؛ پس من را دست کم نگیرید.
من با آنکه کوچک هستم ولی با نگرانی ها و اضطراب مردم آنقدر بزرگ شده ام که توانستم به فرهنگ ایران لطمه بزنم ؛اگر به حرف های اسمم نگاه کنی میبینی :حرف < ک > کار و تلاش و حرف < ر > رفاقت ،حرف < و > ورزش ، حرف < آ > آزادی را از همه مردم گرفتم ؛ با اینکه عزرائیل نیستم ولی جان بسیاری از مردم را گرفتم ⚰️، مخصوصا کسانی که دستگاه ایمنی ضعیفی دارند مثل افراد سالمند و بچه ها.
نمی دانید چه حس خوبی است که مردم را در منزلشان قرنطینه کرده ام .
تنها ترس من و خانواده ام این است که شما : (گوشت ها را خوب بپزید،دست های خود را بسیار بشویید، هنگام سرفه و عطسه با دستمال جلوی دهان و بینی خود را بگیرید).
(دوستتون دارم ، امیدوارم بهداشت را رعایت نکنید و من مهمان منزلتان باشم)

نویسنده :معصومه علی نیا
نام دبیر: سرکار خانم ابراهیمی
نام دبیرستان : زمزم
استان : گلستان ، گرگان

_______________________________________

موضوع: کرونا

 انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

ویروس مخوف
مقدمه : می دانم هیچ کس دوستم ندارد . می دانم که همه شهر در پی راه فراری برای نجات از دست من هستند و از من فرار می کنند. همه این ها و خیلی چیزهای دیگر را می دانم . تنهایم و خانه به دوش ؛ و هر جا که جای مناسبی پیدا کنم ، ساکن می شوم . درست برعکس عشق که همه دوستش دارند . همه به دنبالش هستند و هرگز تنهایی و بی کسی را تجربه نکرده .
بدنه : نامم را کرونا نهاده اید ، همچو احساسات پوچی که نامش را عشق می گذارید . و بدین ترتیب خود را عاشق می نامید ؛ اما هیچ از عشق نمی دانید .
من کرونا هستم . ویروس مخوفی که دنیایتان را به هم ریخته و همه تان را نابود می کند ؛ با سرعت انتشار بالا و قدرت کشندگی بسیار کم . که اگر رعایت کنید، به زودی کوله بارم را می بندم و می روم . اما به کجا ، نمی دانم . درست مثل عشقی که نابود شده و هیچ از آن نمانده . آری ! باور نمی کنی؟ اما من این را می گویم که به زودی رفتنی ام و دیگر مرا نخواهی دید .
رنگ و رو و چهره خاصی ندارم ؛ مثل همه ویروس های دیگر . اما نشانه هایی دارم که مطمئنم به خوبی با آن ها آشنایی . علاماتی از قبیل سرفه های شدید ، تب بالا و ... عشق هم همین گونه است . او هم دیدنی نیست و فقط چند نشانه دارد . اما او خوب و دوست داشتنی است ، و من بد و کشنده .
راستی آیا تا به حال این سوال را از خود پرسیده ای که چگونه به وجود آمده ام ؟ بگذار تا جوابت را خودم بدهم . در اثر بی احتیاطی شما انسان ها ، در اثر کم دقتی های خودتان به بدن شما نفوذ می کنم و آن گاه سر تا سر وجودتان را در بر می گیرم . حتی شاید بتوانم کاملا از پا درتان بیاورم . حالا که کمی با من آشنا شدی ، بگو ببینم عشق چطور به وجود می آید ؟ آن هم در اثر بی احتیاطی است ؟ شاید آری شاید هم نه . به هر حال بگذریم ، من با او کاری ندارم .
نتیجه : اگر می خواهی هر چه سریع تر از دست من خلاص شوی کمی عشق بورز . آری عشق ! مواد و لوازم مورد نیاز را احتکار نکن . کم فروشی نکن . و خلاصه این که از سر عشق کمی به هم نوعان خود رحم کن . آن گاه من قول می د
هم رهایت کنم ‌. به همین راحتی!

نوشته: نرگس ابراهیمی
دهم تجربی
دبیرستان حضرت آمنه پاکدشت دبیر: خانم راشین

_______________________________________

موضوع: کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

می خواهم با شما از این ویروس کرونا که کل دنیا به وضعیت آماده باش در آمده اند سخن بگویم.
کرونا به همه ی ما آموخت زندگی خیلی قشنگتر از آن چیزی است که فکرش را میکنیم و خیلی جذابتر.
حتی همین بیرون رفتن های ساده ،قدم زدن ها در خیابان ؛حتی همین دور هم جمع شدن ها و تخمه خوردن ها.
کرونا به همه ی ما یاد داد قدر بدانیم،قدر با هم بودن،قدر بغل کردن و حتی بوسیدن را.
کرونا به ما نشان داد که عادلانه رفتار میکند؛مسئول هم دچارش میشود آدم عادی هم.
کرونا با آمدنش به ما یاد داد کارهایی که قبلا برایمان خیلی کم ارزش و بی اهمیت بود و خیلی سرسری با آنها رفتار میکردیم چقدر مهم و با ارزش بودند.
کرونا با آمدنش به ما گفت که ما جز همدیگر هیچ کس دیگری را نداریم.
کرونا هم خواهد رفت باز ما میمانیم و آدمهای دور اطراف ما.
معلوم نیست چقدر به ته داستان تک تکمان مانده ولی اگه نوشته ی من را میخوانی بدان که زندگی هنوز ادامه دارد و خدا هم از تیم ماست.
دلم تنگ ماچ های آبدار پدربزرگم است؛پدربزرگی که درها و پنجره ها را بسته تا کرونا داخل خانه مان نیاید.
شنیدید گفتند که جان بچه های کوچک را نمیگیرد؟و آنها را به خود دچار نمیکند؟بازهم به انسانیت این ویروس.
کرونا هر چقدر با آمدنش کل دنیا را به تعطیلی کشید ولی خیلی چیزهای دیگری از آن یاد گرفتیم.
وقتی بغل کردن دوستانمان خیلی چیز عادی برایمان بود کرونا به همه ی ما یاد داد که قدر تک تک بغل ها رو بدانیم.
وقتی پدرم به سمت قم که میگفتند شرایط آنجا وخیم تر است بار میزند ،تا برگردد هزاران بار مُرده و زنده میشویم.
وقتی کشور عراق مرزش را بسته بود و پدرم در آنجا حضور داشت عراقی ها به پدرم گفته بودند ایرانیِ مریض!چقدر جمله ی سنگین و غیر قابل تحملی برای پدرم بود.
خلاصه که سرتان را به درد نیاورم کرونا هر چقدر هم بد باشد خیلی چیزها از خودش به جا گذاشته و خیلی زود هم خواهد رفت.
کرونا با همه ی بدی هایش یک معلم خیلی خوبی برای تک تکمان بود!
هموطنان عزیزم، بیایید با رعایت نکات بهداشتی،تا از بین بُردن این ویروس در خانه بمانیم. به امید روزهای پر از شادی و سلامتی.
#ما_کرونا_را_شکست_میدهیم.

نوشته: حنانه درخشان
دبیر: خانم ایمانی
مدرسه ی غیردولتی نابغه تبریز

_______________________________________

موضوع: کرونا و قرنطینه ای متفاوت

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش
این روزها همه به چهار دیواری خانه اشان پناه برده اند. عده ای هدفمند و عده ای بی هدف . کتاب خواندن، فیلم دیدن، انواع هنرها و حتی آشپزی کارهای مورد علاقه ی عده ای است و اما بقیه بی هدفی پیشه کرده اند از هردستی که فکر کنید.
این وسط تعدادی هم هستند که نمی توانند جز این دو گروه باشند زیرا خودشان تصمیم نمی گیرند. آنها نه به دلخواه که إجبارآ همیشه در خانه شان قفل و بند دارد ، مهمانی نمی روند و مهمان کم می پذیرند چون سر و صدا یکی از فرزندان این خانه را اذیت می کند ، مسافرت را بوسیده و کنار گذاشته اند چون تغییر مکان همان بچه را بهم می ریزد، معنی تغییر فصل را با تغییر خلق و خوی همان فرزند می فهمند. کم می خندند، کم بازی می کنند، همیشه دلهره دارند ، کم از خانه بیرون می آیند و مهم تر از همه کم می خوابند. این کودکان با خانواده هایشان تا پیش از این همیشه در قرنطینه بوده اند. بچه های اوتیسم را می گویم. بچه هایی با دنیای متفاوت، و این تفاوت وقتی طاقت فرساتر است که مادر کودک اوتیسم، دبیر هم باشد. یک مادر با تدریس مختلف، تدریس مجازی با دانش آموزان و کار درمانی و گفتار درمانی با فرزندش. این روزها فرصت خوبی است تا کمی هم آنها را بشناسیم و درکشان کنیم .
کار خداوند بدون حکمت نیست شاید خدای بزرگ خواسته حال و هوای خانواده های اوتیسم و مادران متفاوت دیگر را درک کنیم.
آنها را دریابیم.

نویسنده: خانم مهرانگیز مرادی
دبیر ادبیات ناحیه یک بندرعباس

_______________________________________

موضوع: کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

اینجا ایران است
ما در حال گذراندن واپسین لحظات هزارو سیصدو نودو هشتمین تحویل سال قرن خود هستیم
هر کداممان درگیر دل مشغولی های خود بودیم که ناگهان مسئله ای شوکه کننده ذهن هایمان را گرد هم آورد و چشم هارا به صفحه تلویزیونو گوش هارا به اخبار فرا خواند
مسئله این است:کرونا ویروس جدید
خبرش که به کشورمان رسید حال خوش این روز هایمان ملتهب گشت
اولش نگاهی به قیافه اش انداختیم آنقدر کوچک بود که تصور کردیم که از پسش بر میآییم و طی چند روز آینده کَلَکَش را میکنیم و سرمان را مشغول تکاندن گردو غبار سر تاقچه میکنیم
اولش نگرانیمان برای یک استان بودو بعد شد چند استانو حال کشورمان رادر گیر کرده
وحتی جالبست بدانید که جهان را نیز تحت تاثیر خود قرارده!
بله همین کوچولوی غیر قابل تحمل وحشت را به جان همه انداخته و خود بیخیال از اینکه چه بلایی بر سر این انسان بی گناه میآورد به سیرو سفرش میرسد
بیخیال از اینکه چه کار هایی با آمدنش نصفه و نیمه ماندند
چه کاسبی هایی کارشان به تعطیلی کشید
چه جاده هایی خالی ماندند
و از همه مهم تر چه کتاب هایی سفید ماندند
بله ایشان یاهمان بهتر اسمش را بگویم جناب کرونا ویروس ناخوانده بی فکر ترین ویروس صده اخیر است.
ویروسی که جسم نسل پدربزرگ هایمان را به بیمارستان ها برد
ونسل پدرانمان را درگیر کرده
و نسل مارا آشفته حال
بله جناب کرونا ویروس جدید ناخوانده آمده و تیشه را گرفته که به ریشه همه مان بزند
کارش راهم خوب بلد است
ذهن همه را در گیر مسیر آمدنش کرده و خود به راهش ادامه میدهد تا کشورهای بیشتری را تصرف کند
اما من درد اورا خوب میدانم او بچه نابخردی است که از خانواده خود تَرد شده
برای همین است که دوست ندارد که ما به هم دست بدهیم یا همدیگر را در آغوش بگیریم
انگار آمده به دشمنی مهربانی
اما این را همه میدانند که عشق همیشه پیروز است
او به زودی شکست میخوردو سرزمین مهربان مارا رها خواهد کرد
در نهایت چیزی که می ماند این است که باید کنار هم باشیم و باهم باشیم
با این فرق که بیاییم این دفعه برخلاف قبل که دست در دست هم دیگر وارد میدان میشدیم اینبار میدان را خالی کنیمو تنهایی در خانهایمان بمانیم
بیاییم اینبار اینگونه کنارهم باشیم تا که این زنجیره پاره شودو جناب کرونا ویروس جدید در همان میدان به زانو دربیاید
و ما بتوانیم با خیال راحت سالمان را تحویل کنیم
#در خانه می مانیم

نوشته: فاطمه قربانپور
دبیر: خانم سکینه خسروی
دبیرستان هیئت امنایی مطهره
شهرستان گالیکش

_______________________________________

موضوع: کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

همگی سیارات در جشن تولد شش میلیارد سالگی خورشید جمع شده بودند و مشغول بزن و برقص بودند، که ناگهان خورشید متوجه نبود زمین شد و هنگامی که از مریخ همسایه زمین ،احوال زمین را جویا شد ، مریخ گفت:(زمین بیچاره مدتی است که دچار بیماریی وحشتناک شده است و حال ساکنان زمین خراب است.) خورشید با شنیدن این خبر بسیار ناراحت شد و جشن دیگر شور و نشاط قبل را نداشت.
که پس از مدتی زمین با چهره ای شاد وارد جشن شد ، خورشید که از همه نگران تر بود ،شروع کرد به سوال پرسیدن:( زمین عزیزم ،چه شده؟ چه اتفاقی برایت افتاده؟ بیمار شده ای؟ حال انسان ها و بقیه چطور است؟) سپس زمین گفت:( من خوبم ، اما انسان ها وحشت زده! چرا که ویروسی کوچک به نام کرونا انسان ها رو گرفتار کرده و منم از این بابت ناراحتم اما از زمانی که کرونا شیوع پیدا کرده دیگر خبری از جنگ و دعوا های طولانی مدت نیست، انسان دلتنگ یکدیگر هستند و به هم عشق میورزند ، دلسوز و جویای حال یکدیگر شده اند، دیگر خبری از هوای آلوده و ناپاک نیست و دیگر حیوانات بیگناه به طرز وحشیانه شکار نمیشوند و......)
خورشید و باقی سیارات با اینکه از این بابت برای انسان ها ناراحت بودند اما از طرفی برای زمین و طبیعتش و باقی موجودات خوشحال بودند . که چنین موجود کوچکی توانست درس به این بزرگی به انسان ها بدهد.
گاهی چیزی هایی هر چند کوچک به ما درسی بزرگ میدهند.


نویسنده: ملیکا مسلمی
دبیرستان امین لاری، شیراز
دبیر: خانم دارنگ

_______________________________________

موضوع: لحظاتی با کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

کرونا یا همان کووید 19 این روزها حال و هوای همه را بد کرده است یکباره امد و به جان عالم و ادم افتاد و روز به روز بیشتر جان ادم هارا میگیرد گویی امده است که تمام زمین را تسخیر کند و قصد ندارد که دست از سر ادم ها بردارد اره شاید این چنین باشد ولی خب از یک طرف هم میشود به جنبه مثبت ان فکر کنیم جنبه مثبتش این بود که با خانه نشین کردن ما و دور کردنمان از یک دیگر باعث شد که هر لحظه در فکر این باشیم که خدایا کی میشود دوباره عزیزانم را ببینم و دوباره در اغوش بگیرم دوباره با ان ها بخندم گریه کنم تفریح کنم میدانید شاید بهتر است بگویم کاری کرد که ما به خودمان بیایم جوری به خودمان بیایم که هر ساعتی که میگذرد حال یک دیگر را بپرسیم شایدم خدا خواسته که با وجود چنین ویروس بی رحمی یه ما بگوید که کمی هم به فکر زندگی هم باشیم اره میگویند کرونا بد است نمیگویم خوب است نه فقط میگویم کرونا تنها کسی بود یا بهتر بگم بزرگترین تلنگری بود که باعث شد انقدر دلمان برای هم تنگ شود که قدر هم را بیشتر قبل بدانیم و فقط برای دوباره باهم بودنمان لحظه شماری کنیم در واقع کرونا معنی واقعی عشق و عشق ورزیدن را به ما اموخت او اموخت دوست داشتن هم دیگر زیباتر از چیزیست که فکر میکردیم خطرناک است اما بزرگترین معلم زندگی است تلخ است اما در گوشه ای از دلگیری هایش ارزش هایی را به ما یاد داد که تا به حال حتی به ان ها فکر هم نکرده بودیم دلمان گرفته است با بودنش اما دارد به ما میگوید که من انسان بودن و دوست داشتن را بیشتر به شما فهموندم و میدانم درست است عزیزان خیلی هارا گرفته اما همین که خیلی ها رو از خودش رها کرده یعنی او هم کم و بیش مهربان است شاید مهربان تر از خیلی از ماها و او عشق را جوری اموخت که از الان به بعد به خودمان بیایم و کاش بتوانیم بعد از جنگیدن با او هم هم دیگر را دوست داشته باشیم خیلی بیشتر از قبل پس بهتر است از این دید به این خطر نگاه کنیم که محبت را به ما اموخت و دوست داشتن زندگی را پس در جنگیدن با او موفق میشوم تا دوباره به عزیزانم نزدیک شوم و عشق بورزم آری کرونا انقدر هم نا مهربان نیست بهتر است بگویم معلم بزرگ زندگی ما در آموزش دوست داشتن و عشق بود.

نوشته: فاطمه داورپناه
دبیرستان امین لاری
یازدهم تجربی، دبیر: خانم دارنگ

_______________________________________

موضوع: کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

در دنیا بیماری های زیادی وجود دارد که همه ی آنها به یک نوعی بر زندگی انسانها تاثیر گذار بوده اند.به شکل های خاصی انسانها را درگیر خودشان کرده اند که خیلی عجیب است.
خب امروز میخواهم در مورد یک بیماری جدید که بسیار عجیب است و به شکل بسیار جالب به وجود آمده برایتان صحبت کنم.
نام این بیماری کرونا ویروس هست که بنده تا آنجایی که اطلاع دارم میگویند که این بیماری از یک مغازه ی گوشت و پروتئین در چین به وجد آمده و بین مردم شیوع پیدا کرده است.
وقتی که این ویروس به وجود آمد به صورت شیوع پیدا کرد و مردم آن شهری که کرونا در آنجا به وجود آمده بود سریع آن شهر را ترک کردن که این باعث پخش شدن این ویروس در بسیاری از کشور ها شد.
میگویند چینی ها که خفاش میخوردند باعث ایجاد این بیماری شدند.چون خفاش تنها حیوانی است که اگر سمی در بدنش باشد یا هر آلودگی در بدنش وجود داشته باشد او را مریض نمیکند.برای همین هیچکدام از مردم متوجه این موضوع نبودند.
خب به شماها گفته بودم که وقتی مردم شهری را که آن ویروس در آنجا به وجود آمد را ترک کرده بودند باعث پخش این ویروس در بسیاری از کشور ها شدند.یکی از این کشور ها ایران است.بله کشور عزیزمان ایران هم درگیر این ویروس عجیب است.
من در استان مازندران زندگی میکنم و مازندران جزو استانهایی است که بیشترین تعداد مبتلایان به کرونا را دارد.میدانید چرا؟وقتی که این ویروس به ایران آمد و مدارس تعطیل شد مردم از شهرها مختلف به شمال کشور سفر کردند و این ویروس را جدی نگرفتند که این کار اشتباه شان باعث بیشتر شدن تعداد مبتلایان به کرونا در مازندران شد و همچنین در استانهای دیگری مثل مازندران هم این اتفاق افتاده است.
در حال حاضر تعداد مبتلایان به این ویروس در مازندران 627 نفر است که این آمار نشان دهنده ی این است که مردم این بیماری را جدی نگرفته اند و به سلامتی و بهداشت فردی خود اهمیت نمیدهند.
خوب شد که استان ها را قرنطینه کردند،آنوقت هر کسی نمیتواند وارد استانمان شود و بیماری را به مردم انتقال دهد و تعداد مبتلایان را از اینی که هست بیشتر کند.
البته این ویروس کشته هم داشته و اگر هم مردم به خودشان و بهداشت فردیشان اهمیت نده ند این آمار بیشتر هم میشود.
هیچ چیز مهم تر از سلامتی نیست.اگر همت کنید و به نکات ایمنی توجه کنید و آنها را رعایت کنید همه چیز درست میشود مثل قبل یادمان باشد (#با_هم_کرونا_را_شکست_میدهیم)

نوشته: شیده رمضانی
هنرستان راهیان نور
شهرستان ساری

_______________________________________

موضوع: کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

به نظر من لازم نیست کرونا با چیزی مقایسه شود. کرونا همان کروناست. کرونا دلش برای انسان ها ، بچه های کار، سختی ها و رنج های مردم دلش سوخت.او آمد که همه چیز را مثل قدیم بکند، اما عاشق مامان بزرگ و پدربزرگ ها شد، با گذر زمان فهمید که باعث مرگشان می شود. به همین خاطر مدتی مرگ و میر کرونا کم شد. پس از بین سالمندان رفت و عاشق کودکان شد، ولی به سمت آنها نرفت چون ترسید که بلایی سرشان بیاورد.
باخودش گفت: پس من برای چه آمدم ؟! چرا همه از من می ترسند! او سعی کرد خودش را اصلاح کند؛ این بار به میان سال ها نفوذ کرد، نفوذی که با مرگ همراه نباشد.طی روندی یک روز کرونا روی درب بیمارستان نشسته بود، پرستارانی را دیدذکه دلتنگ خانواده هایشان هستند، خواب و خوراک ندارند ولی با جان و دل کار می کنند، مردمی که برای کمبود ماسک بسیج شدند، شاید قبل از اینکه کرونا مهمان ما شود هیچکس مغازه ی خود را رایگان در اختیار کسی نمی گذاشت، حال باوجود این ویروس صاحبان مغازه هایی هستند که صدها مغازه را بدون اجاره کرایه می دهند! در بین ما انسان هایی بودند که به خاطر ریختن زباله هایشان شهر آلوده می شد، حال بهداشت در کل جهان رعایت می شود؛ ماه ها می گذرد و ما انسان ها از هم بی خبر بودیم و برای این بی خبری از همدیگر بهانه های مختلف می گرفتیم اما الان دوست نداریم حتی دشمن ما هم این ویروس را بگیرد و دائم در حال پرسیدن حال و احوال یکدیگر هستیم. همچنین کرونا باعث شد که بچه های یتیم را هم درک کنیم ما وقتی یک هفته نمی توانیم در خانه بمانیم پس آنها چه می کنند؟! بهتراست همین دل خوشی های کوچک که قبلاً اعتراض می کردیم، قدرشان را بدانیم.
کرونا بعد از دیدن و فکر کردن به همه ی این اتفاقات گفت:ببخشید اگر زیاد مهمانتان بودم مدتی به من مهلت بدهید تا کلاً از اینجا بروم، سپس به سمت ماشین های ضدعفونی کننده رفت و ناپدید شد.
خیلی از ویروس ها وارد جهان شدند که با یک واکسن از بین رفتند اما برای کرونا واکسنی تولید نشد، چون کرونا یک قاصدک پیغام رسان از آسمان خداوند بود که آمد تا بذر انسانیت را در وجود انسان ها بکارد.کرونا در مقابل خاطره های بدی که برای ما گذاشت، اثر های خوبی هم داشت؛ او به ما ثابت کرد که همه ی انسان های جهان با هم برابرند، فرقی نمی کند که ثروتمند باشید یا فقیر! چون به همه نفوذ می کند ، او به ما آدم شدن را آموخت و چیز مهمی که در بین ما کمرنگ شده بود را نشان داد که به بزرگی خدا شک نکنیم.
امیدوارم وقتی که کرونا مانند ننه سرما کوله بارش را بست و رفت، یادمان باشد این محبت و انسان دوستی است که در قلب ها باقی می ماند.

نویسنده: آتنا آزموده
دبیر: خانم طاهره خباز

_______________________________________

موضوع: کرونا

 انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

قبل از خواندن متن دست هایتان را بشویید !

اگر به همین منوال پیش برود تا چند دقیقه دیگر خودم هم دست هایم را می شویم !
یکی نیست بگوید بچه خوب ، غذات کم بود ، جات بد بود ، چه مرگت بود از زیر بقل آن خفاش بدبخت رفتی توی حلق آن از قحطی در رفته که از زور گشنگی چوب مجالش را نداد با دست و پنجه بشقاب را تا ته سر کشید و رفت تا یک دنیا را به فنا دهد !
بابا کاری نکردم که ! فقط بعد از آن به هرکی می رسم یه چند مدتی مهمانش هستم ببینم ازش خوشم می آید یا نه ، بعد تصمیم میگیرم یکراست بفرستمش آن دنیا و از شر این دنیای به هم ریخته و مزخرف خلاصش کنم یا نگهش دارم بلکه بیشتر زجر بکشد !!!
کار بدی است ؟
اگر یک نفر خودش دستی دستی خودش را بفرستد آن دنیا ، همانطور بی نام و نشان و مظلوم رفته است و نه کسی سراغش را گرفته و نه دلش سوخته ؛
حالا اگر من این کار را بکنم....
قیامتی می شود ! آمارش رد می شود ، جهانی می شود ، همه از رعب و وحشت دق میکنند و درجا تعطیلی و عزای عمومی و ....
دلم پر است ، دلم بد جوری پر است .
دلم برای زادگاهم تنگ شده . غار نمناک و تاریک و زیبایی که پر از خفاش است و همه پذیرای تو !
این حیوانات ناطق عجب موجودات پلیدی هستند ! پیش هر حیوان دیگری رفته بودم تا حالا حالم بهتر بود ! نه بر سرم زده بودند ، نه با آن مواد ضد عفونی کننده شان خفه ام کرده بودند ، نه آن قدر همه جا اعلام کرده بودند "دست هایتان را بشویید" که روانم به هم بریزد بلند شوم خودم دستی دستی دست هایم را بشویم و خیال همه را راحت کنم !
دیگر گوشم از این حرفا پر است
دِ بس است دیگر !
همین حالا نشسته ام تصمیم بگیرم حال و جان همه تان را بگیرم و از شر همه تان خلاص شوم که دنیای را با کار هایتان به فنا داده اید ؛ یا بلند شوم بروم پی کار و زندگی ام دنبال کمی سکوت و آرامش تا همه تان از دستم ( دست های کثیفم !) راحت شوید .

پ.ن : اگر این حرف های آخرم جهانی نشود خودم میدانم و همه تان!

نویسنده : نگار سادات مشهدی
دبیرستان رشد بندرعباس
دبیر: سرکار خانم آسیه دیناربر

_______________________________________

موضوع: کرونا

 انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

این روزهاکه در خانه هستیدبه هر جاکه سر می زنید نام یک معلم بهداشت را می شنوید.
این معلم بهداشت ازیک ماه پیش از کشور چین مانند بقیه اجناس چینی

که همواره به کشور های دیگرصادرمی شود با یک کیف مهندسی ویک دست کت وشلوار تمیزبه کشور ما آمد.
استاد بزرگ دراولین جلسه ی تدریس که بسیار هم جدی نشان می دادبا قدم های استوار وارد کلاس شد ،البته نه سر کلاس بلکه استودیوی شبکه ی خبر، ما که دو ماه است رنگ مدرسه را ندیده ایم.
خلاصه آمد و اینگونه شروع کرد:
سلام آقای کویید۱۹ هستم واز این که به ایران آمده ام خوشحالم.
سپس رفت پای تخته ونوشت:

درس اول:دست های خود راچند باردر روز با آب وصابون بشویید.

درس دوم:هنگام سرفه وعطسه دستمال جلوی دهان خود بگیرید.

درس سوم: با یکدیگر دست ندهید وروبوسی نکنید.

درس چهارم:اگر با علائم تب،سرفه وتنگی نفس مواجه شدید به اولین پایگاه سلامت مراجعه کنید.
ودر آخر نوبت به درس پنجم رسید که خیلی مرا عصبانی کرد،زیرا
برنامه ای مفصل برای آن کشیده بودم.

درس پنجم:از تردددر شهرهاوسفرهای غیر ضروری بپرهیزید.
دراین هنگام بود که به یاد معلمان فهمیده ودرک مندخودم افتادم.این استاد بی رحم مارااز در اغوش گرفتن آدم هایی که دوستشان داریم محروم کرد و سپس با آمدنش خبر بد ،مرگ ومیرو بیماری را آورد ما راهم از سفر کردن انداخت ، تازه از آمدنش به ایران خوشحال هم هست.
لااقل معلمان مهربان ما از ۲۰ اسفند ما را تعطیل می کردند وسال خوشی رابا تکلیف کم به ما هدیه می کردند.
البته چندین درس را یک باره با هم نمی دادند به نظرم این اقای معلم مانندبسیاری از اقلام چینی با کیفیت نیست خدا را شکر که مسئولین ما متوجه تدریس بد این استاد شدند و ایشان را به کشور دیگری تبعید کردند.
در آخر آرزو دارم هیچ وقت این استادبه کشور ما بر نگردد ومعلمین ماهمیشه سالم وسر حال باشند تا به استاد های وارداتی نیاز نداشته باشیم.

نوشته: حدیث سمندری
دبیر : سرکار لیلا ولی زاده
دبیرستان شهدای اقتدار ملارد

_______________________________________

موضوع: کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

گفته اند از کرونا بنویسیم اما کرونا که نوشتنی نیست،کرونا درک کردنی است،دوست داشتنی است،اصلا بهترین آفریده و مخلوق خداست...
تجربه به من آموخته که باید با کسانی که قدرتمندند با آرامش برخورد کرد، باید پذیرفت که کرونا ، ریشخند طبیعت است به انسان های قرن ما...
انسان هایی که هیچ مانعی را در برابر خود نمیبینند و فکر میکنند سند دنیا،شش دانگ به نامشان است...
اما نه برادر من! نه خواهر من!
این یک تلنگر است....تلنگری برای من، برای تو،برای ما...
چطور آن زمانی که اجناس آشغال و یک بار مصرف چینی را وارد و مصرف میکردید اخم به پیشانی تان نیامد؟
زمانی که کمر گارگر ایرانی را خم کردید،در کارخانه هارا پلمپ کردید،کارفرماهارا ورشکسته...
حالا چین آدم بده داستان شده؟؟! کاش مسولیتی درین کشور داشتم،آن وقت قطعا با چین قطع رابطه میکردم، با چین خفاش و مار خور... ما هنوز ۲۰۰۳ را از یاد نبرده ایم، شما هم از یاد نبرید ، میترسم کرونا از این مرز و بوم رخت بربندد و واردات و مصرف کالاهای چینی از سر گرفته شود...
ای دوست ، همشهری، هم وطن...
هربار که خواستی جنس چینی بخری با یک دستمال آنرا بردار،نکند ویروس جدیدی از یک حیوان بیچاره دیگر روی آن باشد....

نوشته: مریم هاشمی

_______________________________________

موضوع انشا: مقایسه کرونا با داستان سیاوش شاهنامه

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

سنگ ها را بر سبو زدند......

جهانی نظاره گرند؛بریان وگریان....

اما پزشکان و پرستاران«هشیوار و با جامه های سپید،لبی پر ز خنده،دلی پر امید»
و «به نیروی یزدان نیکی دهش» از آتش کرونایی که قبایل سودابه صفت،با همراهی دو صد مردآ تش افروز ،آن را بر افروختند ،به سلامت عبور خواهند کرد
وکیکاوسان زمانه شرمسار وخجل می گردند.

نوشته: حبیبه جعفری،
دبیر ادبیات سوادکوه شمالی

_______________________________________

موضوع: کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

در تب و تاب زمستان
ازمیان فصل ها زمستان برایم جذابیتی خاص داشت؛ به خاطر بی ریایی، سادگی و معصومیتی که در چهره ی طبیعت شاهدش بودم. امسال اما رنگ و بویش مثل سالهای قبل نبود؛ یک جورهایی دوست داشت احساسات ما را جریحه دار کند.
هوا دراولین ماه زمستان بی رحمانه سردبود. تیغ سرما می برید ولی قلب ها کماکان می تپیدندتادراین غوغای پراشوب عشق و حیات رابه یکدیگر هدیه دهند؛هم چنان که مرواریدهای برف باهرچرخش میخواستند به ما آرامش ببخشندو بابوسه شان برلب های زمین و اسمان لبخند جاری سازند ولی انگار سوزوسرما و دل شکستن ها به رسانه ها نیزسرایت کرده بود،ناگهان خبری در همه جا پیچید.؛این داغ چنان شوکه ای بردلهازدکه قلب هادریک آن ایستاد. بی آنکه خود بدانیم،چهارنعل به میدان تاختیم وتابوتت رابردوش هم وطنان دیدیم ،بر سرو سینه زدیم وخون ازدیدگانمان جاری گشت و تودراین پرواز روحانی به جای آنکه خاک شوی،پاک شدی ودوباره زنده گشتی وازآن به بعد نامت راشهیدنامیدندو تو بالقب "سردار دلها"برای همیشه در تاریخ جاودانه ماندی.
هنوز لباس ها و پرچم های سیاه در جای جای شهرها به چشم می خورد و حکایت بزرگواریها ،رشادتها و دلاوری هایت زبان به زبان می چرخید که داغی دیگر دریای درون مان رابه تلاطم بی پایان فراخواند ،دردی که خطای انسانی می گفتندو باورش سخت بود ولی حقیقت داشت.
آری ،خبرعروج کبوتران آسمانی را شنیدیم ولحظه سقوط شان که هزاران دل رابه هراس انداخت ودیدن عروسک دختر بچه ای که دربین لاشه های بی رحم هواپیما،جان داه بود بی اختیار اشک ازچشمانم سرازیر ساخت .
حالا مادر بزرگ دخترک هم می دانست انتظاردیگر معنایی ندارد؛چراکه روح ها ازتن ها جدا گشته وبه آسمان ها پرواز کرده بودندودراین مصیبت بزرگ گریه وغم،هیچ بودوهیچ و تحملش سخت و طاقت فرسا...به رسم دیرین عکس ها برروی طاقچه هارفت تامرورخاطرات شیرین انها مرهمی شود برای دل های بی تاب خانواده ها.
و ماباز ،ایستادیم و یک ماهی به دور ازدغدغه بودیم،تااینکه مهمان ناخوانده پابه خاکمان گذاشت،مسافری از چین! ،مسافری که همه ازآن وحشت داشتند !!و ما که در مهمان نوازی شهره بودیم از ترس در خانه ها قرنطینه شدیم و اکنون نان و آب و خورد وخوراک مان شده بود کرونا و راههای مبارزه با آن. زیرا امار کسانی که بااین مهمان نمک نشناس درگیر بودند
فاجعه امیز و هولناک به نظر می رسید
وتنها رزمندگان میدان نبرد با این غول بی شاخ و دم،دکترها وپرستاران بودندکه در قبال جانشان بی سلاح می جنگیدندوفداکاری می کردند.
این روزها ننه سرما کوله بارش را می بنددو اماده ی وداع با جهان طیبعت می شوداما نمی دانم چرا کوله بارش سنگین تر از سالهای قبل است می گویم ننه توواین همه بار!! لبخندی می زندو پاسخ میدهدباید ناخوانده ها را هم باخود ببرم دخترم.

نویسنده : حدیثه بسطام زاده
دبیر: خانم نرگس جعفری
دبیرستان شبانه روزی ال یاسین
شهرستان کلاله

_______________________________________

موضوع: ویروس کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

ویروس کرونا از قرار معلوم تو کشور چین از طریق سوپ خفاش شیوع پیدا کرده، ولی چطور ممکنه مگه نمیگن کرونا ویروس در دمای بالای 70 درجه میمیره، ولی تو سوپه زنده مونده؟! خب حتما سوپش نیم پز بوده.

این ویروس جدید الشایع طبق آماری که میگن فقط احتمال مرگ و میرش 2 درصده. پس زیاد جای نگرانی نیست. البته نباید به این آمار جهانی دلخوش باشیم. اون برای کشورهای پیشرفته است. برای ما فرق میکنه. جدای این مباحث این 2 درصد هم میتونه برای هر تک تک ما ایرانی ها خطرناک باشه، تو ایران به دنیا اومدن هم احتمالش 2 درصده که خب به دنیا اومدیم. پس نباید سرسریش بگیریمش.[enshay.blog.ir]

این ویروس فقیر غنی نمیشناسه، از فقیرترین آدم گرفتارش شده تا غنی ترین مثل معاون وزیر بهداشت (به نا به ویدیویی که از خودش تو فضای مجازی ارسال کرده بود) که تو خونش خودشو قرنطینه کرده خب ظاهرا نخواسته از امکانات مجهز بیمارستان ها برای خودش استفاده کنه. ولی تو خونه قرنطینه کردن هم امکانات بیمارستان رو نیاز داره، از جمله پرستار، دکتر، اکسیژن، آی سی یو و ... یعنی همه این امکانات تو خونش داره؟!

از روزی که این ویروس تو کشورمون اومده، ماسک هم پیدا نمیشه. معلومه که ماسک ها در اختیار یک مشت دلال پدر سوخته مفت خوره. نه ماسک پیدا میشه نه الکل پیدا میشه نه مواد ضد عفونی کننده. قبلا تو بقالی هم الکل پیدا میشد الان تو داروخانه ها هم نیست! یا یه جور دیگه، میبینی داروخانه ماسک نداره ولی سوپری بغلش رو شیشه ش نوشته ماسک موجود است![enshay.blog.ir]

البته نباید از تاثیرات خوب این ویروس بر جامعه هم غافل ماند، کروناویرس بر بهداشت جامعه خیلی تاثیر خوبی گذاشته، یعنی تاثیری که کرونا روی تمیزی ما گذاشت، النظافه من الایمان نگذاشت.

بلاخره باید مواظب این ویروس بود. این ویروس اصلا شوخی بردار نیست. یه جایی خوندم سازمان بهداشت جهانی گفته بود نگرانی ما در مورد کشورهایی است که مدیریت بحران ضعیفی دارن. یعنی دقیقا منظورش ما بودیم!

در آخر هم باید از زحمات بی دریغ، بی بدیل و بی شائبه برخی مسئولین قدردانی کرد. از وقتی ویروس اومده مهمترین کاری که تونستن در مقابله با ویروس انجام بدن این بوده که رفته اند تست کرونا داده اند!

نویسنده: ح.ع

_______________________________________

انشا با موضوع ویروس مامور

 انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

ویروسی که مامور است،
یادمان بندازد، عادی بودن، برایمان عادی شده بود؛ روزهای عادی، خیابان های عادی،فروشگاه های عادی،مدرسه ی عادی،مهمانی،پیاده روی و۰۰۰۰وچه دوست داشتنی شده حالا که خودش را ازهمه مخفی کرده😔
ویروسی که مامور است یادمان بندازد، کرونا ، تاج نیست۱، سلامتی تاج است، تاجی که برسرمان می درخشید واین روزها دودستی به آن چسبیده ایم تا ازما ندزدند😔
ویروسی که مامور است به دنیای مجازی اجازه ی جولان بدهدو آدم ها را از دنیای حقیقی بترساند😔
ویروسی که مامور است یادمان دهد؛ درچهاردیواری خانه هم می شود؛ شادی خلق کرد؛ گرد کتاب گرفت؛ فکر وعشق را بزرگ کرد ونهانخانه ی دل را خانه تکانی کرد😊
ویروسی که مامور است درجه ی انسانیت و وجدان آدم ها را اندازه بگیرد ونمودار صعود وسقوطش را به وقت مصیبت رسم کند😔
ویروسی که مامور است به ما یاد دهد به وقت بحران مسوول اصل را ازبدل آن ، شفاف تر میتوان تشخیص داد😔
ویروسی که مامور است شور شیرین اسفند را به کام آدم ها تلخ کند وبه کام اهالی بازار تلخ تر😔
ویروسی که معذور است درکنار تمام این خدمات؛ گاهی جان هم بستاند، جان هرکس که مامور ستاندن آن است؛ مامور معذور!!

خانم طیبی، دبیر ادبیات، اسفند ۹۸
(معنی لغوی کورونا .تاج است)

_______________________________________

موضوع: ویروس کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

نقاب انسان ها
ما انسانها عجیب کوچکیم, ما عمیقا ناتوانیم ما به معنای درست و اصل لغت فقیریم .
چند روزیست که فکر میکنم که گویا اتفاق خاص تری افتاده است ,کرونا ,قرنطینه, مرگ اتفاق های خاصی هستند اما انچه خاص تر است این است که ما عجیب تنها شده ایم .
زندگی هایمان مانند اسبی بود که رم کرده و صاحب خویش را لنگ در هوا به دنبال خویش میکشید و می برد ,ویروس ادم میخواهد, او سواد شناسنامه خوانی و بالا و پایین کردن رزومه رو ندارد ,دیگر فرقی نمی کند در وسط معرکه ی خاور میانه متولد شده ای یا در قلب سوئد ,ویروس ادم میخواهد .

انگار خیلی وقت بود وقت نکرده بودیم خودمان را اینگونه وجب بزنیم و ببنیم چه هستیم و که هستیم .اخر مگر میشود اینقدر ویروسی که به چشم دیده نمیشود از ووهان چین ظهور کند و عظمت و بزرگی تمدن ها را زیر سوال ببرد,اخر مگر میشود اینقدر راحت جانت را دو دستی تقدیم مرگ کنی ??
این اتفاقات میخواست به ما یاداوری کند که علم بشر که میگویند در برابرعظمت و بزرگی خدا بسیار ناچیز و شوخی بیجا و ناعادلانه ایست ,ویروس نقاب انسان هارا برداشته و انها را عریان به تماشا ایستاده است ,این روز ها بیشتر از هر وقت دیگری نام علی (ع) در سرم پژواک دارد.

_____________________
(این انشا در اوایل اسفند ماه 1398 نوشته شده است)

نویسنده: نسترن تقربی
یازدهم ریاضی
دبیرستان حاج محمد ایزدی
ناحیه ۴ قم
دبیر: خانم سمیه مجیدی

_________________________________

موشوع انشا: کرونا و ایران

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش
همه چیز از ان سوپ لعنتی شروع شد.چه کسی میتوانست باور کند که کوچک ترین پستاندار دنیا که کل هیکلش چند سانتی متر بیشتر نیست، کل کره زمین را بازیچه خود کند!اینجاست که باید بگویند( خفاش نبین چه ریزه بخور ببین چه ویرووسایی داره.)
البته همه چیز را هم نمیشود تقصیر چینی های همه چیز خوار انداخت،شاید کسی نبوده که به انها گوشزد کند که سوپ غذا نیست!نمیدانم شاید انها هم چیزی مثل خورشت کرفس دارند که سوپ خفاش را به ان ترجیح داده اند.
میتوانم تصوش کنم که وقتی ان سوپ لعنتی را که خیلی هم خوب تزئینش کرده بودند مقابلش گذاشتند،چشمانش برقی زد و با خوردن ان دنیا را به فنا داد و از شهر ووهان شروع کرد به نابودی مردم جهان.
درست وقتی که خبر این ویرووس پخش شد و همه کشورها مشغول اماده کردن خود برای مقابله با کرونا یا همان سوغات چینی های عزیز بودند و ارتباط خود را کامل با کشور چین قطع کرده بودند،مسئولان ما مهربانی و انسانیتشان گل کرد و کشور را با همین مهربانی هایشان به فنا دادند.البته اینجا ایران است و هیچکس مسئولیت کاری که کرده را بر عهده نمیگیرد و این یک چیز کاملا طبیعی است.
من از مسئولیت پذیری مسئولان گفتم ولی کرونا باید از خدایش هم باشد که به ایران امده.ما مردم میهمان نوازی داریم.طوری که وقتی کرونا به ایران امد،خیلی ها به رسم میهمان نوازی که داشتند ان را برای بازدید ایران به شمال و یا شهر اصفهان و شهر های دیگر بردند.
اما بعضی هم هستند که خودشان هم به خودشان رحم نمیکنند و وقتی شرایطی اینگونه پیش میاید،فقط به فکر پر کردن جیب خودشانند و حتی نیم نگاهی هم به بقیه ندارند.
اما بعضی دیگر هم هستند که بیکار در شبکه های مجازی میچرخند و جوک میسازند و دور هم میخندیم.شاید هم راست میگویند که ما مردمی هستیم که اگر دست و پایمان را ببندند و در اقیانوس بیندازند،اب شش در میاوریم و خود را با شرایط سازگار میکنیم،بعد هم جوک میسازیم و میخندیم.
این فقط مخصوص ما مردم عادی نیست که اینگونه ایم،حتی برخی مسئولان و بالادستی ها هم هستند که با بعضی حرف هایشان مردم و حتی خودشان را به سخره گرفته اند.نمیدانم شاید هم میخواهند جوّی بدهند یا بحث را عوض کنند یا شاید هم واقعا همچین تفکراتی دارند واقعا نمیدانم.از روغن بنفشه گرفته تا قبول نداشتن طب سنتی و برخی دیگر که حرفی نمیتوان در مقابلشان زد مثل گفته انها راجب اینکه ما مسلمانیم و چون به خدا ایمان داریم کرونا هم نمیگیریم.ولی اولین کسانی که به دنبال الکل و مواد ضد عفونی کننده میروند هم،خودشانند.
البته این کرونای عزیز برای تنها قشری که سبب خیر شد،محصلان‌ بودند که به قول دبیر نگارشمان خانم( قاف)خوشان خوشانشان است و از تعطیلات لذت میبرند.
ولی گناه بعضی دوستان و همکلاسی ها یا حتی گناه بعضی ورزشکاران چیست و چه کسی میخواهد جواب دلتنگیه انها را برای مربی و دوستانشان و تمرینات و... بدهد؟
از اینها که بگذریم یادم رفت برایتان از افتخارات کشورمان ایران بگویم که با همت و قدرت به رتبه دوم صعود کردیم و با ورود کرونا طی چند روز بیشترین صادرات ویرووس را در جهان داشتیم.البته این را برایتان بگویم که رتبه دوم در کشتار کرونا را داشتیم و رو دست کشور های بزرگ تر زده ایم.
در اخر هم باید از سنگربانان این روز ها تشکر ویژه ای داشته باشیم که با غیرت و فداکاری، جانشان را برای حفظ مردم گذاشته اند و با ایمان قلبی به این شعر یا ضرب المثل ملا پناه واقف که میگوید:
گر نگهدار من ان است که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
خودشان را در دل خطر جای داده اند.

نوشته: عسل کرمی
دبیرستان هجرت همدان

_______________________________________

انشا با موضوع ویروس کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

قبل از اینکه بخواهم به شباهت کرونا با هر چیز دیگری بپردازم، باید عدالت این ویروس موذی را ستایش کنیم،زیرا با بچه ها مهربان است و به آنها آسیبی نمی زند. شاید خودش مادر باشد یا فرزند عزیزی را در گوشه ای از این جهان پهناور از دست داده باشد‌؛ که این چنین کودکان را از خشم خودش دور نگاه داشته است. به گمانم کرونا اگر در جامعه سمتی داشت، مسئولی عادل بود زیرا از بدو ورودش، زندانی های زیادی را به آغوش خانواده شان بازگرداند.
تصور میکنم کرونا بانویی پاکیزه و حتی وسواسی باشد و از آنجایی که اطرافیانش نظافت خود را رعایت نکرده اند، خشمگین شده و به زور متوسل شد تا شاید آنها نیز پاکیزه گردند. کرونا اگر نماینده مجلس بود، نماینده ای شایسته و محبوب می بود، زیرا در همین مدتی که آمده به وضوح ارج و قرب بعضی از مشاغل را هویدا ساخته. فرشتگان الهی یا همان پزشکان و پرستاران، راهنمایان الهی یا همان معلمان و.... به راستی که جز او که می توانست قیمت های بسیاری از خدمات را چنین کاهش دهد؟باز پرداخت قسط ها به خاطر کرونا به تعویق افتاد، قسط برق و گاز عقب افتاد. دور کاری ها دوباره بازگشت، اعضای خانواده ساعات بیشتری کنار همدیگر هستند. حس نوع دوستی دوباره شکوفا شد. و در پایان گمانم کرونا شاعر است زیرا هیچکس مثل او نتوانست مفهوم این شعر بابا طاهر را به همگان نشان دهد.
ز قبرستان گذر کردم کم و بیش
بدیدم قبر دولتمند و درویش
نه درویش بی کفن در خاک رفته
نه دولتمند برده یک کفن بیش

نویسنده: خانم زهرا مرادی نوروزی
دبیر ادبیات شهرستان امیدیه

_______________________________________

موضوع انشا: شیپور کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

صدای مادر بزرگ ریحانه را شنیدم که می گفت: دخترم قصه ی این "آش خفن" نه ،"آشِ خِفّت "چی بود که میگن قراره چینی ها بخورنش!!!
گفتم: ننه جون! هیچ کدام این ها نیست بهش می گن"سوپ خفاش"
_خب همان که تو میگی آخه کدوم آدم عاقلی میره سوپ خفاش بخوره؟ خفاش که جرات کار و تلاش نداره و به هیچ موجودی اعتنا و اعتماد نمی کنه برای همین روز ها میره توی لونه ش می خوابه و تنها توی تاریکی میاد بیرون اون دیگه چه قدرت و انرژی ای داره که بتونه به آدم ها منتقل کنه جز سستی ، رخوت ،ضعف و ناتوانی؟
یادت باشه دخترم یک وقت لب به این سوپ نزنی ها!!!
ماندم چه پاسخی به ننه جون بدهم آخر دیگر دیر شده بوده و پیرزن نمی دانست که تعبیر حرف هایش این بار نه با خوردن که تنها با یک ارتباط کوتاه قابل انتقال بود و اگر این هارا به او می گفتم حتما سکته را در جا می زد و من باید سال های سال با عذاب وجدان سروکله می زدم که چرا بی موقع زبانم بازشد.
پس برای اینکه کمی حواسش را پرت کنم گفتم:"ننه جون می دونی دلم برای دورهمی شب های چهارشنبه،گشت های شبانه، شیطنت های شاگردها، حرف های در گوشی سعیده و حنیفه ،شورو شوق زنگ انشا ،جنگل رفتن های روز های جمعه،پیاده روی ها و خرید های عیدو....خیلی تنگ شده.
همین طوردلم لک زده برای تعطیلی پنجشنبه و جمعه ها و عبارت "وای خدا من چقدر زود شنبه شد..."
میدونی ننه جون خیلی وقت ها آدم ها از کسب و کار و زندگیشان راضی به نظر نمی رسند اما از وقتی کرونا آمده تازه می فهمند چه اشتباه بزرگی کرده اند.
به نظرم کرونا کار و تلاش را می ستاید و ریا و دورنگی را دشمن می دارد و فریاد می زند تا قدر داشته هایمان را بدانیم.
آره!این بار هستی بوق و کرنایش را به دست کرونا سپرده تا با شیپورش گوشمان را برای شنیدن حقایق زندگی انسانی باز کند و ما را از خواب غفلت بیدار !!

نوشته: نرگس جعفری،
دبیر ادبیات کلاله

_______________________________________

انشا با موضوع ویروس کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

روزهای خوب بعد از کرونا
از پشت پنجره به تک درخت تنها در کوچه خیره مى شوم.
سکوت همه جا را فراگرفته است.
آخرین جرعه ى نسکافه ام را مى نوشم و رویا پردازى مى کنم.
کوچه را همانند گذشته پر سروصدا تصور مى کنم و به تماشاى بازى کودکان مى نشینم.
من امید دارم که روز هاى قشنگ به زودى برمى گردند. خدایا آینده را هر گونه که بخواهى رنگ آمیزى کن، زیرا من به قلم رحمت و حکمت تو ایمان دارم.
نوروز را مثل همیشه با تخم مرغ هاى رنگى جشن خواهیم گرفت. ایمان داشته باش،ایمانى از عمق وجود؛ زیرا خدا دعاى کسى را اجابت مى کند که هنگام رفتن براى خواندن نماز باران با خود چتر ببرد.
آرزو مى کنم که رنگین کمان دوباره در آسمان لبخند بزند و صداى خنده کودکان کوچه را فراگیرد.
برایتان آرزویى مى کنم به شیرینى عسل و به تلخى چاى ترک 😊
لحظه اى را آرزو مى کنم که همگى دوباره در مدرسه جمع باشیم و همه چیز به حالت قبلى خود برگشته باشد.
به خدا و آرزو هایم ایمان دارم، من به قدرت افکارم و به قانون جذب ایمان دارم. پس همه چیز هر چه زود تر بهبود خواهد یافت.

نویسنده: محیا میلان
دبیر: خانم سولماز شاپوران
دبیرستان غیرانتفاعى نابغه
آذربایجان شرقى،تبریز ناحیه٣

_______________________________________

انشا با موضوع ویروس کرونا

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

ویروسی بود چشم بادامی کرونا نام، اندر دیار ووهان که گبر و ببر بر تن کرده و گرز و کوپال به دست بر جان آدم‌ها شبیخون زده و بسیاری را از دم آلوده خویش گذرانیده بود.
چنان که شهروندان ووهانی ز‌‌‌َهره آفتابی شدن در شهر را نداشته و همگی در پستوی خانه ها اوقات کرونایی خویش را سپری می نمودند و کرونا بی آنکه خم به ابرو بیاورد در شهر جولان می داد و فی الجمله نماند از خیابانی که پای نگذاشت و مغازه‌ای که سرک نکشید.
دیار ووهان به شهر ارواح مبدل شد و پس از رایزنی بزرگان به هیات قرنطینه در آمد.

در آن اوضاع که دیو چشم بادامی کرونا همه گیتی را از حضور خود وحشت زده کرده بود و هیچ سرزمینی روی ارتباط با چین را نداشت، شرکتی هواپیمایی بود ماهان نام که مهتر آن، همه شب دیده بر هم نبست از سخنان پریشان گفتن که فلان مسافر به" پکن "است و فلان بازرگان به "شانگهای" و باید که شهروندان را از " شنزن" بردارم و گاه گفتی که خاطر " تیانجین" دارم که بازرگانان بسیار دارد. باز گفتی نه، به " گوانجو" روم که قصد ایران دارند و تمام مسافران را از تمام اکناف چین به ایران خواهم بردن و از آن جا به هر شهر و کشور که خواهند .

پس از آن به کشور خود نشینم که شنیده‌ام ویروسی است سیریش که به هر چیز می‌چسبد و قصد رها شدن ندارد تا جان آدمی را بستاند و اما حس مسئولیت بر من بانگ می‌زند که به خاطر عرق ملی و میهنی هم که شده، پرواز دیگری نداشته باشم!
باری ویروس چشم بادامی که حرص و ولع ماهان بدید، سودای آنش بگرفت که سری هم به دیار ایران بزند و شهروندان آن جا را نیز از وجود خویش بهره مند سازد.

و چنین شد که کرونا از ووهان به شهر سوهان شد و از آن جا به شمیرانات و گیلان و سپس کاشان و خراسان و دیگر شهرها.
و همه اندر وحشت و درد و سرگردانی و غریب آنکه خبری از قرنطینه نیامد و مسئولین اظهار داشتند که قرنطینه امری بس کهنه و فرسوده باشد و همانا ما توان آن داریم که این ویروس را در آن‌ِ واحد از روی زمین محو کنیم!

و اکنون مدتی چند از این واقعه می گذرد و این چشم بادامی همچنان می تازد و در آنِ واحد از شهری به شهری و از دیاری به دیاری می رود و تا همت و درایت شهروندان نباشد، کار به جایی نخواهد رسید و مهار نخواهد شد.

خدای تعالی همه را از دست این کرونای جهان خوار در امان نگاه دارد به حق الحق و اهله!

نوشته: معصومه محتشمی
دبیر ادبیات برازجان

_______________________________________

موضوع: سفری با کرونا در تهران بزرگ

انشا - انشا با موضوع آزاد - انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش

به نام نوازش گر دل ها
جهان آغاز پر تلاطم زندگی بشریت است
از بدو تولد انسان تا لحظه ای که با دلایل مختلف هم پیمان میشود با سفیر مرگ و با زندگی وداع میکند راهی بس طولانی و پر درد است. انسان با خوردن سیب راهی سیاره حیات، زمین شد و اینگونه زندگی خویش را در زمین آغاز کرد.
سوار بر اتوبوس شدم در اتوبوس هیاهوی بسیاری برپا بود من پرستار بیمارستان امام خمینی تهران هستم و از بدو شیوع ویروس کرونا داوطلبانه خواهان مراقب از در دام افتادگان این بیماری بوده ام و مشتاقانه خواهم بود. حال هوای تهران خاکستریست مانند دل های مردمی که با ترس و لرز از خیابان ها عبور میکنند که نکند کویید۱۹ گریبان خودشان و خانواده هایشان را بگیرد هر کدامشان با کوله باری از دلهره وحشت به این سمت و آن سمت میرفتند نمیدانم چشد که حاله روزهای مان اینگونه به شب بدل شد دو هفته بود که این ویروس چترش را بر سر جهان پهن کرده بود و انگار قرار نبود که سنگینیش را از تن و جان های بی روحمان بردارد کرونا در تهران بالغ بر ۱۵۰۰ نفر را در آغوش پر از هراس خود گرفته بود که بوی مرگ در آن غوغا میکرد مردم دهان و دست هایشان را سفید پوش کرده بودند که نکند کرونا تهدیدی برای جانشان شود مردم راه میرفتند و در خیابان ها فقط از کرونا و دردسر هایش میگفتند از بیرحمی هایش میگفتند که به کوچک و بزرگ کم سن و سال و سن دار رحم نمیکرد در همه جای این شهر خاکستری صدای هشدار کرونا مانند پتکی سهمگین بیداد میکرد ده ها داروخانه را دیدم که در یک چیز تقارن داشتند آن هم در این بود که بر در شیشه ایشان زده شده بود ماسک و مواد ضد عفونی کننده موجود نیست و این جمله هر چند کوتاه دل هارا آزرده خاطر میساخت زیرا تنها راه گرفتار نشدن در دام این ویروس خود مراقبتیست. فروشگاهی را دیدم که مردم برای خریدن اقلام ضد عفونی کننده صفی طویل تشکیل داده بودند کویید ۱۹مانند خنجری تیز با بیرحمی بر جسممان خراشی از جنس ترس می انداخت آدمی سیبی خوردو ما راهی این جهان شدیم و حال آدمی خفاشی و خوردو ما قرار است راهی آن جهان شویم؟
باشد که روزی روزگاری در این جهان نباشد دلهره و اضطرابی بر حالو احوالمان نباشد ترسی بر جانهایمان و نباشد دردی بر دلهایمان.

نویسنده: انیس نوروزی
دبیر:سرکار خانم آقایان
دبیرستان: شهدای هفتم تیر
استان سمنان شهرستان شاهرود

__________________________

مطالب مرتبط: