نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی

موضوع: مرگ

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

ابر های سیاه آسمان رافرا گرفته بود هوای سرد و باد پاییزی می وزید،برگ های زرد و نارنجی درختان درهمه جا پراکنده شده بود. صدای پرندگان مهاجر که از ترس من دسته به دسته فرار می کردنند ،صدای قارقار کلاغ ها که از مزرعه دانه می چیدندو باز هم صدای باد پاییزی.
باد پاییزی که درختان را به زیر شلاق خود می گرفت و آخرین برگ های خشکیده آنان را به زمین می ریخت و من به مردی که روبه رویم بودو باید او را باخود می بردم نگاه می کردم ،انگار فهمید که وقتش است ....
وقت آن است که از این زندان رهایی پیدا کند اما دل کندن سخت است .
دست اورا می گیرم و برای خوابی ابدی اورا آماده میکنم.
مرگ زیباست ،رهایی زیباست ،مرا نیز مانند زندگی دوست بدار ،اما افسوس که دل کندن سخت است ...
می گویم می خواهم تو را آزاد کنم ،می گویم می خواهم برای خوابی ابدی آماده ات کنم اماباز هم هیچ.....
جان گرفتن سخت است گاهی اوقات مجبورم فرزندی که در آغوش پدر است را از او جدا کنم ،مادری که چشم به راه فرزندان خویش در خانه سالمندان است ،عشقی را به پایان برسانم ، کودکی را که در آغوش مادر گریه می کند را از هم جدا کنم .....
زندگی فکر می کند جایش را تنگ کردم، زندگی خیلی بی تجربه تر از این حرف هاست و نمیوداند که انسان هاوتا زمانی دوستش دارند که بر وقف مرادشان باشد.
من زندگی را دوست دارم، من انسان هارا دوست دارم اما مجبور به انجام چنین کاری هستم .
چه خوب بود اگر مرگ را مانند زندگی با عشق در آغوش بگیریم و دوستش بداریم.

نویسنده: فاطمه احمدی

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی

موضوع: مرگ

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

من مرگ هستم، روشنایی هستم که با بسته شدن چشمان تاریک می شود، پایانی هستم که آغازش مشخص نیست، ناگهانی می آیم و خبر نمی دهم، وجودم پر از غم است و شادی ندارم، انتخاب نمی شوم و انتخاب نمی کنم، مسیرم بدون بازگشت و بی پایان است، رنگ و لباسی ندارم مگر آن زمان که به یادم باشند، معامله نمی کنم و کالای کسی نمی شوم، فرصت می دهم اما رحم نمی کنم، زجر می دهم اما درد نمی کشم، خوابی بلندم که بیداری ندارد، زندگی می گیرم اما زنده نیستم، ترسناکم ولی ترسی ندارم، من پیشامدی هستم که زمان ندارد و معلوم نیست که چه زمانی در کجا باشم، هدفی ندارم و انتخاب نمی کنم، من همانی هستم که هیچکس آرزوی دیدنش را ندارد.[enshay.blog.ir]

نویسنده: سعید منصوری
دبیرستان: شهید بهشتی (تیزهوشان) ایلام
دبیر: دکتر قیطاسی،

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir