نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی
موضوع: زمان
من می خواهم خود را با چند بیت معرفی کنم:
چقدر ثانیه ها نامردند
گفته بودند که بر می گردند
برنگشتند و پس از رفتنشان
بی جهت عقربه ها می گردند
آه این ثانیه های بی رحم
چه بلایی به سرم آوردند
نه به چشمم افقی بخشیدند
نه ز بغضم گره ای وا کردند
از چه رو سبز بنامم به دروغ
لحظه هایی که یکایک زردند
لحظه ها همهمه هایی موهوم
لحظه ها فاصله هایی سردند
آه بگذار ز پیشم بروند
لحظه هایی که یکایک دردند
دوستان پس این را بدانید هر فرد بسته به خود یا برایش ارجمندم یا درد آور.
من همچو اسبی تیزپا در حرکتم این تو هستی که میتوانی مرا رام کنی یا تنها به گزرم بنگری.
شاید من برای بعضی افراد آن چنان با ارزشم که برای فهمیدنم وسیله ای درست کردند به نام ساعت.
من هم دوست دارم گاه گاهی متوقف شوم شاید فردی نیاز دارد چند دقیقه ای بیشتر زنده بماند و هم دوست دارم گاهی آن چنان سریع بدوم که درد فاصله ها زود بگذرد.
ولی کاش میتوانستم...
بعضی افراد دانا به همه جملاتی میگویند که آنها برای استفاده صحیح از زمان تشویق میکند:
مانند چه زود دیر میشود،به راستی من این چنین ارجمندم؟
دوست دارم گاه گاهی زار زار گریه کنم به حال خود که تا به حال کسی از من راضی نبوده است و هر شنیده ام بر دیوار شیشه ای قلبم ترکی بس عمیق گذاشتوه است.[enshay.blog.ir]
از دیدگاه من ابرقدرت ترین نیروی دنیا زمان است که میتواند همه چیز و همه کس را به عالی ترین درجه برسانند.گاهی از به دست گرفتنم فیلم میسازند و کارتون تا نشان دهند چه میشد اگر اختیار مرا به دست داشتند.
دوستارم گاه گاهی به عقب برگردم تا میشد اشتباهات بعضی افراد را جبران کنم و بعضی اوقات نیز به جلو برورم تا از خسران کاری که انجام میدهند آنها را آگاه سازم .
ولی از آن میترسم که کارم از دید آنها پوج باشد.
میخواهم بعضی اوقات خاطرات آنها را زنده کنم تا بدانند با چه افرادی دوست یا دشمن هستند.
ولی این را بدان که این ثانیه ها نیز می گذرند پس این را بدان که از حرص وطمع به دور باشی چون:
«آب اجل که هست گلوگیر عام و خاص
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد.»
نویسنده: محمد امین رئوفی