نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی
موضوع: تو
من اکنون خودم را بجای تو گذاشته ام.خوشا به حال تو.خوشا بحالت که دوست داشته میشوی.خوشا بحالت که همه تو را قبول دارند.خوشا به حالت که من را داری.
راستی! اکنون که من جای تو هستم،تو هم جای منی؟ خوش می گذرد آنجا؟ اکنون عمق حرفهایم را درک کردی؟ طاقت نمی آوری.
بگذار از خود توام برایت بگویم:تو اینجا و همه دنبال تو.تو را خوووب می پندارند همه.فکر می کنند که تو،دردی نداری در سینه.آآه به راستی که سینه پر رمزو رازی داری.راستی اشکالی ندارد که من،درون سینه ات قرار دارم؟
در این یک تکه کوچک از روحت هزاران زخم بسته داری و.هر زخمت،مثل چشمانت،حیران میکند من را.سراز کار هیچ کدام در نمی آورم.تو چطور توانسته ای،ساکت بمنی؟من چطور نتوانسته ام سکوت کنم؟تو چرا چیزی به من نگفتی؟ من، چرا همه چیز را به تو گفتم؟
در دو.دنیای متفاوت از تو زندگانی میکنم.زمانی که به قلبت راه میایم، آشفته بازاری را می،بینم که از قلب خودم بدتر است.و مغزت همچون دفتر خط خطی،شده ایست که چیزی نصیب آدم نمیکند. وقتی،بیرون می آیم دلم میخواهد فریاد بزنم اما یادم می افتد که من،تو نیستم.پس من کیستم؟نه منم،نه توام. من هیچم،، هیچ. هیچی پر از معنا
نویسنده: مائده خسرو شیری دبیرستان فرهنگ بانو امین