موضوع: گفتگوی هواپیما و آسمان
باز هم ...
باز هم دلش شکست با دلی شکسته شهیدان خود را به اغوش میکشد و با فریاد بی صدا از بازی های روزگار می گرید .!
باز هم لبخندش تبدیل ب زجه های تلخ میشود .مگر کدام عهد را شکسته سزاوار این همه داغ فرزندان خود است ؟؟؟؟
کدام پیمان را زیر پا گذاشته که اشک های بچه های شیر خواره را با وجودش لمس میکند !و دم از چیزی نمیزند و بازهمم با تن سردخاک خود جسم تمام شهیدان را ب ارامش فرا میخواند .......
ارامگاه تمام شهیدان است و از عمق وجودش آن هارا بغل میکند ،همانگونه که تمامم شهیدان کرمانشاه را با خون دیده در خاک خود جای داد !!!!****
باز هم ارامش ابدی زمین ایران میزبان است .........
ارامشی که شهدای سانچی .،کرمانشاه ،پلاسکو .......در ان ارمیده اند و گویی هیچوقت از مادر متولد نشده اند چه قدر ارام چشمانشان را بسته اند .
ایران من چه قدر مظلومانه همه ی درد هارا تحمل میکنی *چه قدر خوب با جای خالی تک تک ادم ها کنار می آیی !
اما کمی زود نبود ب جای شور و شعف عید تن های تکه تکه شده ی شهیدان دنا را ب اغوش بکشی ؟؟؟
حس میکنم با وجود این همه جوانی که در خاک خود جای داده ای با وجود زجه های مادری که بر روی خاک فرزندش چنگ میزند کمرت خم شده است !*
ایران من با وجود تمام درد هایی که داری حتی داغ تازه ی دنا بخند و نگذار کمرت خم شود و بشکند که از شکستن تو کمر شکسته ها بر میخیزند و هلهله خواهند کرد .
ایرانم ب یاد رودی از خون شهیدان که برای سر افرازی تو بود برخیز
باز هممم شهیدان خود را ب تن سرد خاکت بکش و کمک کن سردی خاک ب وجود مادر هایشان بنشیند که همه ی ما با آن ها هم دردیم .................
ماه پشت هیچ ابری پنهان نمیماند ایرانم با تمام غم هایت برخیز .......
ایرانم برخیز نگذار داغ های سانچی و دنا دشمنانمان را شاد کند .....
ایرانم تسلیت ....
موضوع: گفتگوی هواپیما و آسمان
شدت آتش به حدی است که امکان امداد رسانی نیست(پلاسکو)
دمای حرارت به حدی است که امکان امداد رسانی نیست(سانچی)
زلزله کار خداست تو کار خدا نباید دخالت کنیم ما!،
منطقه ی سقوط هواپیما به حدی صعب العبور است که امکان امداد رسانی نیست(هواپیمای یاسوج)
هواپیما خود را به دست آسمان سپرد گفت هرچه باداباد چشمانش را بست و بال هایش را همچون پرنده ای معلق در اسمان باز کرد.
گویی مهمان اسمان است مهمانی که باید به مقصدش برسد
نه هواپیما چیزی میگفت نه اسمان چیزی می پرسید .
هواپیما درافکار خود غرق بود ناگهان یادش به هواپیمایی که قبلا سقوط کرده بود که گویی نقص فنی داشت افتاد چشمانش را زودی باز کرد و به خودش امد کلافه و سرگردان بود .آسمان خم به ابرو اورد و گفت چه شده که چنین سرگردانی؟؟؟هوا پیما گفت می ترسم.اسمان گفت نترس همه چیز را به بالایی بسپار .هواپیما گفت چرا نمی پرسم علت ترسم را؟؟
اسمان گفت جوابت را میدانم قبل از تو خیلی ها رفتندو برگشتند رفتندو برگشتند رفتند و برگشتند رفتندو...
هواپیما مات ماندو گفت بقیه اش؟؟
آسمان گفت بقیه اش را تو بهتر از من میدانی نیش خندی زدو گفت ولی سرنوشت تورا نمیدانم چه خواهد شدو غرید .
هواپیما گویی آب سرد را رویش ریخته باشند عرق سرد میریخت .
به گونه ای ته دلش خالی شد
گفت چرا اینگونه با من نا امید از سرنوشتم سخن میگویی؟؟؟
اسمان گفت من امید بی جا نمیدهم میدانی دروغ گوی ماهری نیستم هرچه بالایی بخواهد همان میشود من وسیله ای بیش نیستم.هواپیما گویی نا امید لحظه ای خاموش ماند
اسمان گفت سخن بگو تا از ناراحتی ات کم شود .
هواپیما گفت از چه بگویم؟؟
ریز ریزانه و زیر لب گفت خداوندا جوابشان را چه بدهم؟؟اگر کسی پرسید چه بگویم؟؟بگویم حواس پرتی ام کار دستم داد؟؟بگویم مقصراین ماجرا کیست؟؟اصلا چرا بیخودی به دلم بد راه میدهم؟؟اسمان زیر چشمی نگایش کردو نعره ای زدو گفت زیر لب چه می گویی ؟؟
هواپیما گفت چیزی نیست درافکارم گم شده بودم.
اسمان لبش را کج کرد ابرویش را بالا دادو گفت خودت را به دست من نسپار
میدانی بی رحم تر از آنم که موقع افتادن از بلندی دستم را به سمتت دراز کنم
هواپیما گفت اینگونه با مهمانت حرف نزن اصلا من هیچ مسافرانم را چه کنم جگر گوشه هایم چه می شود؟؟
اسمان چیزی نگفت .
هواپیما حرف های آسمان را درگوشش بار دیگر شنیدو لحظه ای سکوت کرد گویی لحظه ای سقوط کرد...
موضوع انشا سقوط هواپیمای آسمان
به نام او که نامش قرابت این لفظ های کهنه است...
طی بیانیه ای که اعلام شد: کوه دنا،زمین کرمانشاه،ساختمان پلاسکو،آبهای آزاد،غارها و همچنین هوای بد،اظهار تاسف کردند.
کوه دنا که مشکل جدید را به بار آورده بود گفت:"من آن روز خسته بودم و تازه از خواب بیدارشده بودم و تا آن موقع هنوز گیج و مَنگ بودم.
طی بیانیه ای دیگر هم ساختمان پلاسکو بعد از یک سال اظهار کرد:"به من اخطار های فراوانی دادند و من توجهی نکردم!خطا از من بود.آن موقع هم که آتش گرفت،گفتم بگذار ببینم اگر فروبریزم و بخواهم سلفی بگیرم چه میشود!
وی خاطر نشان کرد:که وفتی فرو ریختم دسته سلفی از دستم افتاد و ناکام ماندم.
بعد از این صحبت زمین کرمانشاه پشت دوربین رفت و تن به مصاحبه داد،وی افزود:من آنروز عاشق شدم و لرزه ای بر قلبم افتاد،لرزش هم به همین خاطر بود،
معشوقه ام هم به همین منظور از شما معذرت خواهی میکند.
بعد از همه ی این صحبت ها جمعیت سکوت کردند و آب های آزاد که فقط یک تَشت از آن را آورده بودند،میخواست سر صحبت را باز کند،مترجمی کنار دستش بود و ترجمه میکرد،مترجم افزود:میگه من توی این تشت ناراحتم یکی من رو روی کاناپه بزاره!! وی را روی کاناپه جابجا کردندو مترجم وقتی او شروع کرد،ترجمه کرد: آن روز هوا خوب بود و من حوصله ام سر رفته بود؛ دو کشتی دیدم و شروع کردم به بازی با آن ها یکدفعه بهم خوردند و من هم هول شدم
و غَش کردم!خنده ای روی لب جمعیت نشست و وی ادامه داد:
من معذرت میخواهم و حاضرم هر مجازاتی را بپذیرم.
بعد از آن هوای بد آمد و همینطور ابری که در آن پراکنده بود .خمیازه ای کشید
و با خواب آلودگی گفت: من از همه عذر خواهی میکنم،اونروز که بالای کوه دنا بودم،عصبانی بودم و بعد رفت.
قاضی بعد از این صحبت ها؛ دنا را به مراجعه به پزشک قانونی و باز کردن چشمش حکم دادند، پلاسکو را هم به گرفتن دسته سلفی و گوشی اش و همچنین
فیلتر کردن تلگرام و اینستاگرامش.زمین کرمانشاه را مجبور به عقد با معشوقه اش و ۱۰۰ ضربه شلاق و آبهای آزاد را هم میگذارند توی فریزر.همچنین هوا را
می فرستند اهواز،بلکم آدم شود!
در همین لحظه خبر رساندند که غار هم بدلیل تصادف، اتوبوسش نرسیده.
پس از اعلام این حکم ها که اعتراض ها را در پی داشت ،جلسه اعتراض هم در زمان مشکل بعدی تشکیل میشود.
خبر گزاری:همه جا امن و امانه
نویسنده: فاطمه مهرابی
موضوع انشا سقوط هواپیمای آسمان
تصورش هم برایم سخت بود وقتی از مدرسه آمدم و خبر سقوط هواپیمای یاسوج_تهران را شنیدم قلبم شکست داغ سانچی هنوز از دلمان پاک نشده بود که داغ تازه ای بر دلمان نشست آخر مگر میشود کمتر از ۲ ماه ۲ حادثه دردناک !!؟! و دریک سال ۴ حادثه دردناک !اول که حادثه پلاسکو که جان بسیاری از آتش نشانان فداکار مارا گرفت بعد زلزله کرمانشاه که جای توصیف نیست و سپس کشتی سانچی و حال سقوط این هواپیما که رخت سیاه را برتن خانواده های عزادار این عزیزان و ملت ایران کرد
پس بیاید قدر لحظات کنار هم بودن را بدانیم.....
روزگار گذراست....
[65] قلب...
[65] زندگی...
روحشان شاد و یادشان گرامی
نویسنده: فائزه جعفری - کلاس دهم
موضوع انشا سقوط هواپیمای آسمان
آوار ، غرق ، سقوط ، آتش سوزی...
قصد داری همینطور به دنبال ما بیای؟
نامت را چه بگذاریم؟
چرا دست از سر مردمان ما برنمیداری؟
چرا ما را رها نمی کنی تا نفسی بکشیم و سالی بدون رنج را آغاز کنیم؟
اینها جواب کدام عمل های ماست ؟
دروغ گویی ها
دورویی ها
مرگ هایی که برای کشور های دیگر میخواهیم
دیگر آنقدر درد در این سال ها تجربه کردیم رنگ تیره تر از سیاهی را هم با چشمانمان دیده ایم .
شما دیگر چرا؟
شما دیگر چرا اشتباه میکنید؟
مقصودتان یـاسوج بود شما دیگر چرا پر به آسمان کشیدید.
با این زجر ها اگر ادامه دهیم
زمین می بارد و آسمان ترک خواهد برداشت.
آسمان درست است ، هوایت طوفانی بود ،
اما، هوای آسمان مارا نداشتی و بازهم دل های مردمانمان را طوفانی کردی.
چشمانمان خشکسالی گرفته است از بس نم نم بارید
و این غصه ها هستند که تمامی ندارند.
چه تلخ است تولد هایی که سرانجامشان به دل خراش ترین مرگ ها ختم میشود.
کم کم شبیه دفتر های صد برگی میشویم که تک تک ورق هایش به بهانه هایی از سیم های زندگی جدا خواهند شد.
کجایید که ببینید در دریای چشمان مادرتان صد ها سانچی غرق میشود
قلبش می سوزد و پلاسکو در آتش محو میشود
در دل بزرگی که دارد حتی آسمان هم گم میشود
و دستانشان
دستان پیر و چروکیده شان با تکان هایی که میخورد
یک کرمانشاه که سهل است کل ایران را میلرزاند.
آسمان از خودت میخواهیم آسمان ما را پیدا کن
دل هایی که پشت آسمان ماست از تو هم بزرگ تر هستند.
نویسنده: مریم نیکخواه - پایه هشتم