موضوع انشا در مورد گل نرگس

موضوع انشا گل نرگس، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

با ریختن آبی به پی گلدانم جانی دوباره گرفتم.حس نوازش دست هایی روی گلبرگ هایم و بعد بازشدن پنجره.سرم را بالا آوردم خورشید با گرمایش حس تازگی را به وجودم هدیه کرد.گلبرگ های سفیدم را در هوا چرخاندم، من امروز نرگس گمشده در جهانی بزرگ هستم.هوای بیرون مثل هوای دلم گرفته و بارانی است.چه می خواستم؟؟ دلم گریه می خواست؟! کاش من نیز می توانستم مثل آدم ها دل تنگی ام را با گریه از بین ببرم.چقدر دلتنگی سخت است. خدایم را صدا می کنم،خدایی که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد.با گلایه صدایش می کنم،گلایه ام چیست؟شکایتی است که خیلی ها دارند. دوری از یار عالمیان،آقایم،امیدم و امامم. گلایه ام طولانی شدن انتظارم است باز پاییزی دیگر آمد و من لحظه های دلتنگی ام را می شمارم،پاییز بهانه است. بی تو هر چهارفصلم پاییز است...
هرجمعه کارم همین است،دلتنگ و ناامید که مبادا تو را نبینم و سر بربالین خاک بگذارم.درست مثل برگ ها و غنچه ها یی که تو را ندیدند و مردند. جوانه زدن برای چه؟
آن هم زمانی که تو نیستی تا دست مهربان نوازشت را برسرما بکشی. بازهم جمعه است ومن در جاده های دور و دراز انتظارتو،در خیالم نشسته ام ،نیستی که ببینی چگونه پیرشدم در خم کوچه های انتظار،آخر...
رفتن این جمعه ،جمعه ها پیرم کرد.باران نم نم شروع به باریدن می کند ومن چه بی پروا گلبرگ هایم را آشیانه ی این قطره هایی می کنم که بوی تو را می بارند.
خدایا دلم در انتظار ظهور می سوزد.امامم ببین از آن بالا، چند نرگس مثل من در این جهان امیدوار دیدن تواند، آنها نیز مثل من پژمرده و ناامیدند. نگاهمان کن ،امیدوارمان کن .
دلمان وصال می خواهد،وصال...
بی تو باید سوخت وساخت.سوختم ولی با،بی تو بودن نمی سازم.بیا و ببین چگونه چشمانم به درهای آسمان خشک شد ولی نیامدی!!
بی تو نرگسی شکسته ام که جانی در ریشه هایم برای زنده ماندن نمانده .
بیا و انگشتانت را مرهم ساقه ی شکسته ام کن و قدم را برای بوییدن راست کن که من همان نرگس شکسته بال سپید توام ،که اسمی زیبا از مادرت به ارث برده.
ودلی بزرگ که شاید ناامیدنباشد. ولی هرلحظه با امید بودن و آمدن تو زندگی می کند.
ای کاش روزی برسد که تو دراین دنیا نفس بکشی و من بازدم تو را نفس بکشم.
ای کاش جمعه ی بعدی بیایی و گلبرگ هایم مهمان دست های مهربان تو باشد و زمانی که می آیی من در این جهان باشم که شاید لحظه ای ببینم نماد چه مرد پاک و مطهری هستم.
روزی روزگاری عاشقی من ابدی و جاودان است،تا تو بیایی و چشمان خیسم قاب عکس نگاه مهربانت باشد.

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir