گلها در گل فروشی منتظر بودند.تعدادی از آنها توسط گل فروش جدا شدند و درون گلدان های تزئینی چیده شدند.
بعضی از آنها بر روی داربست چوبی کنار هم قرار گرفتند، آنها مهمان عده ای آدم سیاه پوش بودند.
گلها خیلی با هم تفاوت داشتند در رنگ ها، عطرها، اندازه ها و شکل ظاهری.
حتی آنهایی که در ظاهر شبیه هم بودند باز هم نسبت به هم متفاوت بودند.
این را از چشم های آدم ها می شد فهمید وقتی در انتخاب کردن و برداشتن گلها دچار تعلل می شدند.
مشتری وارد گل فروشی شد. [enshay.blog.ir]
سرمست از عطر گلها و با لبخند نگاهی به اطراف انداخت.
در میان آن همه گل با رنگ ها و عطرهای متنوع.
به تماشای گلهای رز سرخ نشست.
و چشمش بر یک شاخه غنچه که کمی باز شده بود ثابت ماند.
با وسواس خاصی، به آرامی آنرا از میان سایر گلها انتخاب کرد.
به گل فروش گفت: همین را می خواهم.
گل فروش پرسید: تزئین می خواهید؟
مشتری لبخند زد و گفت: نه فقط یک روبان قرمز.
گل فروش با سلیقه آن تک شاخه را با روبان تزئین کرد.
روبان همچون لباسی زیبا بر تن شاخه گل نشست.
آن شاخه گل در پایان سفرش.
برای تبریک تولد به دست دختری رسید که برایش یک شاخه گل از هر هدیه ای با ارزش تر بود.