موضوع انشا: واقعه عاشورا
پس از شهادت امام حسن (ع ) (۵۰ هجرى) امام حسین (ع ) عهده دار امر امامت شد. معاویه پس از بیست سال حکومت ظالمانه ، در سال ۶۰ هجرى مرد و بر خلاف قرارداد صلح با امام حسن مجتبی (ع)، یزید را که فردى فاسد و شرابخوار و مخالف با اسلام بود به جاى خود قرار داد. او علناً مقدسات اسلامى را زیر پا مى گذاشت.اینجا بود که امام حسین علیه السلام از همان آغاز کار با او به مخالفت برخاست .
یزید نامه اى به حاکم وقت مدینه نوشت و به او دستور داد که از امام حسین (ع ) براى یزید بیعت بگیرد و اگر امام حاضر نشد او را به قتل برساند. امام (ع ) که حاضر به بیعت کردن با یزید نبود با خانواده خود از مدینه به مکه رفتند. در این هنگام مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شده بودند نامه هاى زیادى براى امام حسین (ع ) نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید. امام حسین (ع ) نیز مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد. ابتدا هزاران نفر از مردم کوفه با مسلم بن عقیل همراه شدند. اما با ورود عبیداللّه بن زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شده بود و بسیار حیله گر و بى رحم بود، مردم کوفه فریب اقدامات او را خورده و پیمان شکنى کردند و مسلم را تنها گذاشتند.
عبیداللّه بن زیاد که با شهادت مسلم بر اوضاع کوفه تسلط پیدا کرده بود حر بن یزید ریاحى را براى زیر نظر گرفتن امام حسین (ع ) و همراهانش فرستاد و سپس عمر بن سعد را با سى هزار نفر به کربلا اعزام کرد.
عمر بن سعد دستور داد امام حسین (ع ) و یارانش را محاصره کنند و آب را بر روى آنان ببندند. یاران امام حسین (ع ) که از شجاع ترین افراد بودند روز دهم محرم (عاشورا) در حالى که بیش از ۷۲ تن نبودند یکى پس از دیگرى در دفاع از امام حسین (ع ) با عزت و آزادگى به شهادت رسیدند. حر بن یزید ریاحى نیز که ستمگرى سپاه عمر سعد و حقانیت امام حسین (ع ) را مشاهده کرد به سپاه امام پیوست و به شهادت رسید.
امام حسین علیه السلام روز دهم محرم سال ۶۱ هجرى ، در سن ۵۷ سالگى در کربلا به شهادت رسید. مرقد ایشان و برادر فداکارش ابالفضل و فرزندان و یارانش در شهر کربلا در عراق قرار دارد.تداوم حیات اسلام مرهون شهادت او است.
حسین (ع) عشق و فداکاری و گذشت در راه خدا را عملاً معنی کرد و باید گفت اگر کار امام حسین در روز عاشورا نبود، بسیاری از مفاهیم و لغات را نمی شد معنی کرد.
واقعه کربلا اگرچه از لحاظ زمانی کوتاه و تنها یک روز ( عاشورا )از صبح تا عصر طول کشید اما لحظه لحظه آن درس شهامت ، ایثار و فداکارى ، ایمان و اعتقاد و اخلاص بود. واقعه کربلا دانشگاهى است که از طفل شیرخوار تا پیرمرد محاسن سفیدش به بشریت درس آزادگى مى آموزد. خون هاى مطهر امام حسین (ع ) و یاران با وفایش به اسلام حیات تازه بخشید و زمینه سرنگون شدن دودمان فاسد اموى را فراهم کرد و یاد آن تا ابد و برای همیشه زنده خواهد ماند چرا که زنده نگه داشتن محرم زنده نگه داشتن اسلام است.
موضوع انشا: ماه محرم و عاشورا
عاشورا در لغت بهمعنای دهمین است. در این روز حسین بن علی – امام سوم شیعیان – و یاران وی در رویداد کربلا در جنگ با لشکر یزید کشته شدند و شیعیان در ماه محرم به عزاداری برای امام حسین (ع) و یارانش می پردازند.سابقهٔ سوگواری و برپایی عزاداری برای حسین بن علی به اولین روزهای بعد از عاشورا، در محرم سال ۶۱ هجری میرسد.
عاشورا، دهمین روز از ماه محرم در تقویم هجری قمری است که با تقویم هجری خورشیدی این روز برابر با سهشنبه، ۲۰ مهر ۵۹ خورشیدی است . ماه محرم یا محرمالحرام نخستین ماه تقویم اسلامی هجری قمری است.
در این روز حسین بن علی و یاران وی در رویداد کربلا در جنگ با لشکر یزید کشته شدند و مسلمانان در آن سوگواری میکنند.
سوگواری برای حسین بن علی و دیگر یارانش از روز نخست محرم آغاز میشود و در ظهر عاشورا به اوج میرسد. در غروب و شامگاه عاشورا، این سوگواری تحت عنوان مراسم شام غریبان ادامه پیدا میکند. در روز ۱۲ محرم نیز مراسمی با نام سوم امام حسین انجام میشود.
هر چند به لحاظ نظامی ابعاد این نبرد بزرگ نبودهاست اما اثر اعتقادی و سیاسی بزرگی داشتهاست. از یک سو سبب تضعیف مشروعت سیاسی حکومت بنی امیه شدهاست. به طوری که پس از آن قیامهای فراوانی با شعار خونخواهی حسین بر ضد آن حکومت رخ داد و در نهایت منجر به سقوط آن شد. از سوی دیگر نقشی چشمگیر بر هویت اجتماعی و اعتقادی شیعیان طی قرنهای بعد تا به امروز داشتهاست.
مراسم سوگواری سومین امام شیعیان از دیدگاه شیعه اهمیت بسیاری دارد و انجام آن عبادت است.
واقعه کربلا اگرچه از لحاظ زمانی کوتاه و تنها یک روز ( عاشورا )از صبح تا عصر طول کشید اما لحظه لحظه آن درس شهامت ، ایثار و فداکارى ، ایمان و اعتقاد و اخلاص بود.
موضوع انشا: محرم و عاشورای کربلا
سلام بر محرم و حسینی که مانند کوه در تیر باران دشمن ایستادگی کرد و گل های باغ هستی اش در این راه پرپر شدند.
محرم وقتی زینب (س) شمشیرهای فتنه را می بیند که در آسمان می رقصند و بر جان کسی ضربه می زنند که خداوند از همه بیشتر عاشقش بود
محرم وقتی شش ماهه حسین (ع) در برابر دیدگانش پرپر می شود
محرم وقتی جوانی قاسم و نوجوانی علی اکبر را ازدست رفته می بیند
چگونه باید صبر کند و این همه مصیبت را به دوش بکشد …
در محرم آسمان که هیچ حتی رودها هم از دلتنگی اش مرثیه می خواندند و عزادار او بودند..
کاش ما در محرم قدر این خون ها را بدانیم و به یاد داشته باشیم که چرا امام حسین (ع) این رنج ها را تحمل کرده است، چرا زینب الگوی مقاومت و ایثار و جان فشانی است.
کاش درس های محرم و عاشورا را از یاد نبریم که محرم زنده است تا تاریخ زنده است.
درس هایی که محرم می گوید این است آزاده باش و جلوی ظلم بایست حتی اگر تو را از بین ببردت
و مهمتر از آن همیشه فکر کن در مورد همه چیز
الان جامعه ما ایرانی ها پر از اختلاس و فساد شده است و ما هم باید مثل امام حسین در محرم قیام کنیم و جلوی ظلم بایستیم.
موضوع انشا: محرم و عاشورا
آن حسینی که شرف یافته از دین شرفش/ سر و جان داد زکف تا نرود دین ز کفش
نامش حسین بود و در سوم شعبان سال چهارم هجری در مدینه چشم به جهان گشود
اما در روز دهم محرم سال شصت و یک هجری در صحرای سوزان کربلا شهد شهادت را نوشید.
محرم از دوران بت پرستی بود اما با حسین محرم محرم شد
ما باید در محرم برای حسین بگرییم اما قبل از آن باید بگوییم برای چه ؟
چون اگر دلیل آن را ندانیم همواره داریم کاری مسخره و بیهوده می کنیم و داریم مانند طوطی ها ادای نیاکان و دیگران را در می آوریم
باز هم در محرم باران بر گونه های خیس رهگذران می بارد و حس و حالی دیگر به آنان می بخشد
دوباره ابر شروع به گریستن می کند و چند روزی مهمان کوچه های تاریک ماست.
می خواهم من هم در محرم زیر بارش اشک آسمان قدم بزنم و دوباره آن روزها را بیاد آورم
روزهایی که در تاریخ ماندگار است
روز های محرم روزهایی که در صحرای دل زینب چه نواها آفرید و تا جان داشت در غمش اشک ریخت
بر غم برادرش در صحرای محرم که تنها و غریب ماند؛ همان برادری که شب را محرم دردهایش می دانست و روز را آغاز پیروزی و سربلندی…
آن نوا ،نوایی است از سوی خیمه ها، نوایی از داغ دل زینب، نوایی از مشک هایی که با نیزه پاره شد مشک هایی که با لب های خشکیده تماشاگر دردناک ترین صحنه های عطش بودند و خیمه هایی که در آتش حسرت سوختند و بی خانمانی اهل بیت را فریاد زدند.
کاش بیاد داشته باشیم برای شهادت حسین در محرم آتش و گرمایی در دل شیعیان است که هرگز سرد و خاموش نخواهد شد
و این عاشورا درس بزرگی از ایثار و فداکاری بود درس محبت و عشق و ایمان
پس ما بکوشیم تا این درس ها را بیاموزیم و ستون محکم دینی که با مجاهدت و شهادت بهترین اهل بیت رسول (ص) به دست ما رسیده را استوارتر و محکم تر سازیم.
حسین بیشتر از آب، تشنه ی لبیک بود.
افسوس که به جای افکارش، زخم های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند ...
دکتر علی شریعتی
کربلا به طور کلی به چه گفته می شود؟
مراسم یادبود واقعه کربلاو سوگواری واقعه کربلا چیست؟اهداف قیام امام حسین وکربلا؟اگردرکربلابودم.... به طورکلی به سرزمینی که شباب اهل جنته،ابی عبدالله،سروروسالاروشهیدان،ستون دین تشیع،کلیدداربهشت اباعبدالله حسین درآن به مقام شهادت نائل شد کربلا میگویند.
آن حضرت دردهم محرم روزی که خاک کربلا از وجودش شرمسارشدوروزی که غم واندوه ووناله سراسر دنیا را دربرگرفت و انگاری خداهم درآنرو میگریست. و در آن روز بس طاقت فرسا خورشیدنیز از رمق افتاده بود. درآن روز امام حسین درمقابله بالشکرکفار آن فرومایگان و حقیران آنان که حیثیت خودرا حصیر نشمینگاه شیطان و ظالمان کرده بودندو آن خودفروختگان به نبرد ایستاد.وبرخلاف ظلم وستم طاغیان سکوت نکردو به قیام پراداخت دربرابر شغاد صفت های زمان خودو آن حضرت اسوه نیکوکاری وشیوایی،زیبایی،فصاغت وبلاغت در زندگی تمام ما شیعیان است. آن حضرت در دهم محرم سال۶۱ه.ق درظهر عاشورا دردشت کربلا به مقام شهادت نائل شد و هم اکنون کربلا به یکی ازبزرگترین مکان های زیارتی و مقدس شیعیان تبدیل شده است و درتمامی کشورهای اسلامی شیعه نشین عزاداریهایی به مناسبت واقعه کربلا انجام میشود .ودرکشور اسلامی ماهم انجام میشود که شایسته مقام آن خضرت نیست.
به عقیده من نوددرصداین عزادایها اشتباه است.زیرانوجوانان وجوانانی که بازور علم راحمل میکنند وصدای بلندترین طبل ها نمیتواند حقارت،رذالت،وقاحت،جهالت،قباحت،شناعت، بلاهت افکار آنهارا پوشش دهد به خیابان ها ریخته وبه اسم عزاداری برای امام حسین به کارهایه دیگر میپردازند(اکثر آنها برای جلب نظر جنس مخالف می ایند)و ازسوی دیگر به دین مبین و زیبای اسلام ضربه میزنند ونام این دین را خراب میکنند. مابایدبه جای آنکه به خودباقمه آسیب وارد کنیم وبخواهیم به عقیده خودبا آن حضرت همدردی کنیم کارهایی بهترهم هست که اصل قیام آن حضرت برپایه این اصولات است:امربه معروف،نهی ازمنکر،زنده کردن ارزشهایه اسلامی،وحدت اسلامی ،اخلاق اسلامی انسانی،ظلم ستیزی و...که کلمه وقلم دروصف فضایل آن حضرت عاجزهستند.
من اگر در کربلا بودم... من اگردرکربلا بودم تا نفس آخردر مبارزه با ظلم وستم طاغیان می ایستادم وقدم درراه پاک شهادت میگذاشتم وسعی میکردم تا آخرین قطره خونم برای دینم و پیشوایم بگذارم وحتی ذره ای نیز کوتاهی ودرنگ نکنم حتی اگربه فجیع ترین شکل ممکن شهیدشوم. من اگرصد بارهم بمیرم و زنده شوم باز آرزومیکنم تا ای کاش در دشت کربلابودم ودر صحرای کربلا به یاری امام میشتافتم.
ولی خب حالا که بعدازسالیان درازچشم به جهان گشودم سعی میکنم درراه امام حسین قدم بگذارم و سیرت ائمه وپیامبران رادرزندگی خود پیاده کنم و زندگی حسین وارانه ای داشته باشم و قدم درراه پاکی گذارم. و هم اکنون نیز میتوان به صراحت شاهد وجود کسانی باشیم که در عصرحاظر مانند پیشوایشان عملکرده اند.حججی ها،چمران ها،همدانی ها،همت ها و...که اگربخواهیم همه رابنویسیم به اندازه تمام جوهرهای خودکارهای جهان جوهرلازم است.
موضوع انشا: محرم
در کوچه های بی قراری دیوانه وار میدویدم، چشمانم رابه زور باز نگه میداشتم، خستگی امانم رابریده بود، میان کوچه های تودرتوی راهم را گم کرده بودم، اشکهایم را بادستان یخ زده ام پاک کردم.
بسیار احساس تشنگی داشتم لبانم خشک شده بود به قدری که به ذره ای اب هم رضایت میدادم ،اما در ان حوالی که خانه ای نبود ،میخواستم زار بزنم اما انجا که موقعش نبود.
چشمانم را کمی بیشتر باز کردم دری چوبی وقدیمی را دیدم ،به امید انکه کسی به دادم برسد ودهان خشکم را سیراب کند مرا ازاین تاریکی بی پایان نجات دهد محکم به در میکوبیدم! به نظر میرسید کسی خانه نبود.
چشمانم را باز کردم با نگاهی مبهم به اطراف می نگریستم، بیابانی وسیع بدون اب وعلف!!
صدایی مرا به خود اورد، برگشتم، لباس هایش عجیب بود! همانطور که یال های اسب سیاهش را نوازش میکرد پرسید اهل کجا هستی؟! سرگردان نگاهش میکردم بغض گلویم را قورت دادم و گفتم نمی دانم! اصلا اینجا کجا هست؟
با لبخندی بر لب گفت اینجا کربلاست سپس گفت اینجا امن نیست چه میکنی؟
بازهم جواب قبلی را دادم.
به فکر فرو رفته بودم واقعا اینجا کجاست؟ من اینجا چه میکنم؟ ...با من می ایی؟ هراسان نگاهش می کردم دوباره حرفش را تکرار کرد با من می ایی؟ گفتم کجا؟ گفت به خیمه های بانو زینب ،انقدر گیج بودم که تنها کاری که میتوانستم انجام دهم این بود که همراهش بروم.
از اسب پیاده شدم، خیمه های زیادی را دیدم به راخل یکی از خیمه ها رفتم به زنان و کودکانی را که کنار هم نشسته و هر کدام مشغول انجام کاری بودند نگاه می کردم. یکی از انان گفت بیا اینجا بنشین رفتم و کنارش نشستم و گفتم اینجا چه خبر است ؟ متعجب گفت یعنی نمی دانی ؟ سرم را تکان دادمو گفتم نه نمی دانم گفت اینجا جاییست که حسین ع با تعداد کمی از یارانشان در مقابل لشکر انبوه کافران خواهد جنگید..
روز هارا به سختی شب میکردیم اما عجیب این بود که حتی ذره ای اب هم نبود .
روز ها از پی هم میگذشتند و هربار چندین نفر کشته یا زخمی میشدند ! به خوم که امدم دیدم تنها فرد زنده ی کربلا من هستم! همه ی ان زمین وسیع را خون پرکرده بود ، حتی به بچه های کوچکم رحم نکرده بودند وهمه را کشته بودند .
بر روی دوزانویم افتادم به اسمان چشم دوختم گویی اسمان راهم خون پر کرده بود .چشمانم دیگر جایی را نمی دید..
صدایی میشنیدم به نظر صدای یک پیرزن می امد چشمانم را باز کردم چهرهری بسیار مهربانی داشت! گفت بالاخره بیدار شدی ؟ گفتم اینجا کجاست گفت اینجا خانه ی من است از مسجد که می امدم تورا جلوی درب خانه ام بی هوش دیدم انگار از شدت خستگی بسیار از حال رفته بودی به همین منظور تورا به خانه اوردم. بعد پرسید از کجا هستی چرا انقدر دهانت خشک بود ؟ با این حرفش به یاد کربلا افتادم ! یعنی همش رویا بود! چه رویای عجیبی!
گفت شانس اوردی چون من چیزی را در خانه جا گذاشته بودم و برگشتم و تورا پیدا کردم..چطور است حال که بهتر شده ای همراه من به هیئت امام حسین ع بیای؟ ...قبول کردم.
در خیابان که قدم میزدم و هیئت را تماشا میکردم حس میکردم هنوز در رویا مانده ام و هنوز در صحرای کربلا هستم!
حالم عجیب بود! بسیار عجیب!!