موضوع انشا: سعدی

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

اول دفتر بنام ایزد دانا /صانع و پرودگار حی توانا

منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت و بشکر نعمتش مزید نعمت .هر نفسی که فرو میرود ممد حیات و چون برمی اید مفرح ذات .
سعدی در شیراز مرکز فارس در حوالی سال 563 ه ق بدنیا امد .در شهر شیراز رشد کردپدرش نزد سعد بن زنگی کار میکرد احتمالا این شاعر شیرین سخن شیراز بعنوان حق شناسی تخلص سعدی را برای خود انتخاب کرده است از خصوصیات مهم سعدی این است که از کوچکترین حادثه زندگی خودش درس اخلاقی میدهد .
سعدی را با دو اثر معروف آن میشناسیم یکی بوستان (نظم)و دیگری گلستان(نثر).
هر دو اثر ان داری اهنگ موزون است .سعدی یعنی بوستان یعنی گلستان در هر دو اثر خود از تجربیات سفر هفت ساله خود یاد کرده است .
یار هم دوران او حافظ شیرازی است ولی هرگز همدیگر را ندیدند سعدی اهل سفر ولی حافظ از دیار خود خارج نشد .
در گلستان آن حکایات کوچک ولی آموزنده همراه با وزن و ادبیات غنی فارسی موج میزند و بوستان آن همه نوع شعر عاشقانه عارفانه غزلیات با قافیه و عروضی کهن بیان می شود
وقتی میگوییم سعدی نام شاعران کهن فارسی از مقابل چشمانمان رد میشود مثل رودکی ،شهریار ،نظامی گنجوی و....
شعر سنتی حتی حفظ کردن ان هم آسان است به دلیل اهنگ موزون ان .هیچ شعر نو جای شعر وزن دار را نمیگیرد .
آری سعدی یعنی شیراز و شیراز یعنی ایران ،ایران اصالتش به قومیتی کهن با ادبیات غنی که شهرتش در جهان زبانزد است معروفست.
شاید در ایران کمتر کسی دیوان نظم و نثر سعدی را در قفسه کتابخانه خود داشته باشد ولی در دانشگاهای غربی و شرقی بعنوان یک رشته درسی تدریس می شود .
محافل شب شعر سعدی نیز دلنشین است
چند نفر دورهم جمع میشوند و فضا را آماده میکنند و در جمعی دوستانه اشعار سعدی را میخوانند .
آری ایران با مردمانش به این شخصیتهای بزرگ معروف است.

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

موضوع انشا: سعدی

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

"دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد؟ بری که در بیابان بر تشنه ای ببارد"

مدت ها می شود از پیشم رفتی ؛نمی دانم در کجای این کره خاکی به سر میبری. چنان از چشمم گم شدی نمی دانم به کدام سمت به جست و جویت بیایم.آن چنان دلتنگ آن مهربانی ات هستم که حتی قلبم تنگ تر از قلب یک گنجشک شده است؛دلتنگ زمان هایی که در میان هیاهوی مشکلات به تو پناه می بردم و از همه فارغ می شدم،
لحظه رفتن گفتی می گذرد ،تمام می شود،فراموش میکنی...اما نشد جانم.
چنان مست بودن دوباره ات شدم مثل بیابانی که در صحرای ناتمام مست شوق باریدن د‌وباره باران است؛به گونه ای تشنه‌‌ی مهربانی‌ات هستم که اگر بر من بباری تمام تورا در خود پنهان میکنم.
می‌شود دوباره بیایی؟می شود؟ در این لحظه‌ست که قلب سکوتش را می شکند و می گوید:
“دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد؟
ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد”
ببار بر من ای یار غایب شیرین سخن بر بیابان من ببار که بسیار تشنه ام:)