موضوع انشا: نامه ای به امام زمان (عج)
در جاده ای به بلندای تاریخ در انتظارت نشستم و تو ای تک سوار مرکب عشق در واهی دیوار دل به سوی توست، در پس کوچه های فراق و غربت زار و پریشان به دنبالت می گردم و عاجزانه ترین نگاه ها را نثارت می کنم ، ببین که ضمیر دلم بی تو کوهی از تنهایی است .
کجایی ای ترنم زیبای بهاری ، ای بهانة بارش ابرها، ای صدای خستة زمین به گوش فلک ، ای بلند سرور، سروستان طاها! چه قدر طولانی است سفرت ، آن روز که برای اولین بار رفتی نمی دانستم سفری چنین طولانی در پیش داری . شاید آن روز خودت هم نمی دانستی .
بیا نگاه کن . اطلسی هایم پژمرده شده اند و شب بوها دیگر باز نمی شوند. چقدر سخت است انتظار، اصلاً انتظار چه واژة غریب و تنهایی است انگار که این واژه را فقط برای تو آ-فریدند.
هوای قفس سرد و زخمی است ، بوی درد را می دهد. بوی شکنجه می دهد. بوی اسارت را می دهد. بوی مرگ را می دهد. قمریان یکی یکی می میرند و لحظة لقایت را با خود دفن می کنند و تو همچنان دوری ، دورتر از دور، زمین چون کویری تشنه است و در نیایش شبانه ، تو را می خواند.
پرستوهای مهاجر در کوچشان تو را می خوانند و قمریان در بند، آواز تو را سر می دهند.
آواز وصالت را، روزها در پی هم می آیند و می روند و عمرها به پایان می رسند.
پس چرا نمی آیی ؟ ای عزیز، ای روشن تر از سپیده ! چرا نمی آیی ؟ ای بهانة دل ...
ابری من! من تو را در قفس غنچه تماشا می کنم . در سکوت دل دریایی رود، در هق هق ابر در ناز گل سرخ به هنگام نسیم ... .
نویسنده: زهرا اسماعیلی
موضوع انشا: نامه ای به امام زمان (عج)
عصریک جمعه ی دلگیر دلم گفت که بگویم بنویسم که چرا
عشق به انسان نرسیده است؟
چرا آب به گلدان نرسیده است؟
هنوزم که هنوز است غم عشق به پایان نرسیده است؟
بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟
چرا کلبه ی احزان به گلستان نرسیده است؟
عصر این جمعه دیگر وجود تو کنار دل هر بی دل آشفته شود حس!
کجایی گل نرگس؟
می نویسم نامه ای به مولایمان
از:دل کوچک من
به:بزرگی آقا امام زمان(عج)
سلام امام من مولای من سرور من و ای که جانم به فدایت
مولای من من شما راندیده ام ولی میشناسمتان، شما مرا دیده اید و میشناسیدم.
پس از قبل آشنایی کامل با یکدیگر داریم ولی باهم هم صحبت نشده ایم.
بزرگترین آرزوی من هم صحبتی باشما ودیدن روی ماه شماست وسپس در کنار شما بودن وجنگیدن با تمام کفر ویار و یاور مظلومان بودن.امام من اگر بی هرکس بتوانم زندگی کنم بی چهار چیز، نمی توانم:
1-خداوند بزرگ و حق تعالی
2-عشق امام حسین(ع)
3-قرآن و نماز
4-وجود مبارک شما
امام من آرزوی دوم من این است که تکالیف و واجبات اولیه دین رارعایت کنم چون اگر رعایت نکنم چگونه به شما برسم؟
آرزوی بعد من سلامتی پدر و مادرهاست چون بچه ها آنهارا خیلی دوست دارند وبعد از آن موفقیت دانش آموزان در درس هاست و از همه مهم تر احترام به پدر و مادر.
اما دعای آخر:
یامهدی ادرکنی