نمونه انشاء با موضوعات مختلف

زنگ انشاء، نوشتن انشا، انشای آماده، موضوع انشا، نمونه انشا

  

تبلیغات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انشا در باره زمستان» ثبت شده است

موضوع انشا سلام زمستان

موضوع انشا: سلام زمستان

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

سلام زمستان! من از آمدنت خیلی خوشحال شدم، اما در دل مادر آشوب به پا شد چون ازبیمار شدن من و برادرم می ترسد. با وجود سن کم، مدت هاست دلیلش را فهمیده ام و معنی جیب خالی را دیگر از بر شده ام .
در مورد پدر، روح برهم ریخته وافکار متشنجش را بسیار خوب می فهمم. او می ترسد که تو باز هوس برف و بوران به سرت بزند و سقف خانه ی کوچک چوبی مان باز، چکه کند.می ترسد که ژاکت من و برادرم کوچک شود. آخر، جیبش خالیست.

یادم می آید زمستان سال قبل در مسیر مدرسه، یک پالتوی قرمز عروسکی، پشت ویترین مغازه توجه مرا به خود جلب کرده بود. بچه بودم و دلم لباس نو می خواست. اما به وضوح رنگ پریده وچشمان شرمسار پدر را احساس کردم.
درسته بچه بودم اما بعضی چیزها را خیلی خوب درک می کردم .آرام به راه افتادم و یاد گرفتم که دراین دنیا خیلی چیزهاست که متعلق به من نیست و شاید هیچ وقت نشود. اما چه کنم که گاهی اوقات زرق و برق خیابان ها دل مرا می لرزاند ؟ با این وجود، خودم را بی توجه نشان می دهم که پدر کمرش خم نشود و عرق شرم بر پیشانی قشنگ و پرچین و چروکش راه باز نکند. ولی بسیاری نمی دانند در آن روز پاییزی بین مردمک چشمانم و آن پالتو قرمز چه ها که رد و بدل نشد.

این ها تنها سرگذشت من نیست، بلکه سرگذشت خیلی ازکودکان اطرافمان است که شاید چند سال است درحسرت یک لباس گرم هستند. یا یک دستکش که آن دستان کوچکشان از هوای بی رحم زمستان زق زق نکند.

تو می آیی . کاش با دوباره آمدنت چشمانمان بازتر و دلهامان رئوف تر بشود برای هزاران هزار کودک به حسرت نشسته ی اطرافمان.
کاش واژه ها ی «دوست داشتن و مهربانی» را هر روز یک نفر در گوشمان زمزمه کند، تادیگر هیچ کودکی یا هیچ پدری باحسرت و صدهزار آرزو از دنیا نرود.

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع یک روز زمستانی خود را شرح دهید

    موضوع انشا: یک روز زمستانی خود را شرح دهید

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    صبح بیدار شدم و سرمای عجیبی در اتاقم حس کردم نگاهم به پنجره افتاد که دیدم پشت پنجره مقدار زیادی برف سفید نشسته است… حس عجیبی در دلم جوانه زد و با سرمای برف و زیبایی آن دو حس متفاوت را در قلبم حس کردم…سریع از جا بلند شدم و به سمت حیاط دویدم برف سفید همه جا را سفید پوش کرده بود ..به سمت برفها دویدم و دستانم را در عمق برف فرو بردم و از شادی فریاد کشیدم…. خدایا شکر… عجب نعمت سرد و زیبایی! بی اختیار یاد لباسهای زمستانی ام افتادم و از اینکه سال گذشته همه چیز خریده بودم خرسند شدم اما در کنار این خوشحالی به یادکودک دست فروش کنار مدرسه افتادم به یاد لباسهای کهنه اش…. قطره اشکی بر چشمانم نشست او امروز چه خواهد پوشید؟ وقتی به مدرسه رسیدم فقط چشمانم در انتظار دیدن او بود بر خلاف انتظارم که امروز لباسهای گرمی خواهد داشت باز هم کفشهای پاره ی او سردی برف را برایم سردتر کرد…
    این بود انشای من.
    پایان.

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۶ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع توصیف زمستان

    موضوع: زمستان

    توصیف زمستان ، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - www.enshay.blog.ir

    کوله بارش را بسته است انگار درحال آماده شدن است، گویی می خواهد سفرش را اغاز کند و بیاید؛ فصل سوز و سرما هر سال همین موقع می یاید.
    درختان جامه ی سفید به تن کرده اند وزمین با کریستال های زیبا و گوناگون سفید پوش شده است احساس می کنم ،دانه های ریز و درشت برف دست به دست هم داده اند و مانند فرشی بر روی زمین پهن شده اند.
    از پشت پنجره ی اتاقم رقصیدن دانه های برف و فرود آمدن آنها را روی زمین تماشا می کنم. خورشید فروزان و تابان نیز در زیر ابر ها پنهان شده است اوهم مشغول تماشای رقصیدن دانه ها می باشد.
    گرمای این سوی پنجره و گرمای آن سوی پنجره باعث شده است پنجره اتاقم بخار بگیرد؛به سمت پنجره ی اتاقم رفتم خطوطی را روی پنجره ترسیم کردم این کار باعث شد که آن سوی پنجره را بهتر ببینم، گلوله های برفی از پشت پنجره برای من دست تکان می دهند و ورج وورجه می کنند انگار این گلوله ها قصد دارند من را وسوسه کنند که به بازی با آنها بروم.
    سوز و سرمای زمســـتان زودتر از ارتش متحد و دسته جمعی برف خودشان رابه مقصدی رسانند، و با شیپور خود امدند زمستان را اعلام می کنند و اماده باش می دهند.
    شکوفه های یخ زده ی روی درختان جلوه ای دیگر از این فصل سفید است . این شکوفه ها جامه ی سفید رنگ درختان را تزئین می کنند و سبب افزایش زیبایی این فصل می شوند.
    نوای هماهنگی دانه های برفی ، پوشش سفید درختان ، شکوفه های یخ زده ی روی درختان و... تنها گوشه ای از شگفتی های یکی از فصل های خداوند یعنی زمستان است.

    نویسنده: مهناز رضایی

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

    موضوع انشا: زمستان

    توصیف زمستان ، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - www.enshay.blog.ir

    زمستان باکوله باری ازسرما فرامی رسد وسردی این فصل نو،باهمه ی خوبی ها وبدی هایش،آغازمی شود.زمستان فصل سردی وبرف های سپیدی است که،روی پشت بام خانه ها،بیش ازپیش خودنمایی می کند.

    درفصل زمستان،رودخانه هایخ می بندند،درختان به خواب می روند وطبیعت پس ازسه فصل کوشش،استراحت خودراآغاز می کند.دراین فصل،درختان برهنه می شوند تابرای فصل بعدی لباس نو برای خود،مهیاکنند.

    زمستان با تمام سردی و بی رنگی اش،مهربان است.درزمستان میوه هایی به بارمی نشینند که سردی این فصل را،برای همگان شیرین می سازد.آمدن این فصل سرد باخود موهبت های فراوانی به همراه دارد.برف بازی های کودکانه وقهقهه های نشاط آور موهبتی است که یادآور جریان داشتن زندگی می باشد.

    یلدا،بلندترین شب سال،درآغازفصل زمستان است.دورهم جمع شدن خانواده هاوگرفتن فال حافظ وخوردن دانه های سرخ انار که بی شباهت به یاقوت های گران بها نیستند،شیرینی این فصل را دوچندان می نماید.

    زمستان هرچند سرد،فصل گرمی قلب های خانواده هایی است که،درکنارکرسی به شاهنامه خوانی می پردازند.دراین فصل زمین،لباسی که مانند لباس عروس است می پوشد ومنتظر است تا داماد خود باسرسبزی اش اوراسفید بخت کند!دریغ که سردی و سرسبزی به هم نمی رسند.

    شب هایی که ستارگان برفرازآسمان خودنمایی می کنند،ازهرمؤقع دیگر خواستنی تر می شوند ومن کودکی را دیدم که می خواست بانردبام خانه اش آسمان رادرنوردد وستاره هارادرآغوش بگیرد تامبادا،آن ها سردشان شود!

    خوابیدن درفصل زمستان حالی دیگردارد.درست نمیدانم اناشاید این درخت های برهنه هم احساس مرادارند.کسی چه می داند،شاید این فصل سپیدی ازفصل سرسبزی که همه آن رابه رخ زمستان می کشند،مهربان ترباشد.

    زندگی درحرکت است باتمام خوشی ها،ناخوشی ها،سردی ها وسبزی ها.درنظرمن عاشقانه ترین فصل،فصل زمستان است.برف های نشسته روی نیمکت های پارک جلوه ی این فصل پرازعشق رانمایان می کند و کسی که باتمام این زیبایی ها،فصل زمستان رادوست ندارد قلبش تماشایی است.

    زمستان می رود وبهارمی رسد.ننه سرما رخت های خودراجمع می کند وجایش رابه عمو نوروز قرض می دهد.زندگی همین لحظه های خوشی است که این فصل هارارقم می زند.وقتی کودکی پابه دنیا می گذارد،درگوشش نغمه ی خوش اذان رازمزمه می کنند ووقتی کسی روی درنقاب خاک کشید،نمازی بی اذان برایش می خوانند.گویی مدت زندگی به اندازه ی فاصله ی بین اذان تانمازاست وافسوس چه فاصله کوتاهی!

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

    موضوع انشا: توصیف زمستان

    توصیف زمستان ، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - www.enshay.blog.ir

    دی با عصبانیت وارد خانه میشود.نسیم بی رحمانه از زمین و زمان روح میگیرد.تن باغچه ها مانند کویر خشک و پیر میشود.درخت با پاهای برهنه زیر برف لرزه میزند.

    دانه های برف رقص کنان بر روی زمین می نشینند.درخت رخت دامادی و عروس آن یعنی باغچه لباس عروس می پوشد.
    گل درون گلدان،کم کم می میرد.گلدان از مرگ هم صحبتش به غم می نشیند.چه شب هایی که گل و گلدان بی بهانه با هم صحبت می کردند.
    رود ها از حرکت می ایستند . جوی ها یخ می زنند.قندیل های یخ مانند خنجر تیز می شوند . قندیل ها از دور برق میزنند و خود نمایی میکنند.
    گنجشک ها دیگر بازی نمیکنند.این روز ها فقط روی سیم های برق یک گوشه کز میکنند.روی گنجشک برف مینشیند و مثل بید می لرزد.
    بچه ها با لباس گرم به بیرون می زنند. گلوله های برفی درست می کنند و به سر و کله هم می زنند.مادر هایشان از دور نگاهشان میکنند که خدایی نکرده بچه عزیز دردانه شان آسیبی نبیند.

    زمستان یکی از فصل های زیبای خداوند است.درست است کمی سرد و بی روح است ولی در آن زندگی نهفته شده است که برای دیدن آن چشم دل می خواهد.

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

     

    موضوع انشا: توصیف زمستان

    توصیف زمستان ، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - www.enshay.blog.ir

    از فصل زمستان خوشت می آید؟ میدانی نام این فصل کلمه ای مشتق است؟ زَم+ستان.زَم به معنی سرما یا خنکی است؟نگفتی خوشت می آید؟-نه!!! آخه چرا خب اشکالی ندارد.من برایت از این فصل توصیفی میکنم تا خوشت بیاید :
    چگونه توصیفت کنم ای عروس فصل ها؛خودت آنقدر زیبایی که نیاز به توصیف نداری. وقتی پیراهن سفیدت را به روی زمین میکشی همه را خوشحال میکنی .همه همه را حتی من رو؛یادم می آید که یک روز صبح وقتی چشمانم را بازکردم و خواستم عازم مدرسه شوم با دیدنت از روی پنجره بخار گرفته انگار دنیا را به من داده بودند.حال پیدا کردن عروسک دوران خردسالی ام را در گوشه صندوقچه مادربزرگ داشتم. حوصله ات را سرنبرم با آمدنت مدرسه هم تعطیل شد؛تا همه در کنار هم آمدنت را جشن بگیریم. از ساقدوش هایت چه خبر؟منظورم دی و بهمن و اسفند است.از دی با آن عینک و شکم گنده و سوالات امتحان که در زیر بغلش است و پشت سرت می آید ٬
    چه خبر؟بهمن وااای بهمن٬ماه قشنگ که مثل ماه به دور زمین به دورت میگردد و نقل های برفی را روی همه میریزد.از اسفند چه بگویم؟از آن چه خبر شنیده ام امسال دست از این شیطنت هایش برداشته و نمی خواهد مثل پارسال سریع ج چ ح خ رو صدابزنه (جیم بزند).
    آری فصل قشنگم فصل تولدم نیستی اما باز هم دوستت دارم چون در کنارت یک لیوان چای خوش رنگ به همراه یک عالم مشق و درس خواندن بسیار می چسبد.
    خب حالا چطور نظرت عوض شد؟

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

    موضوع انشا: زمستان

    توصیف زمستان ، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - www.enshay.blog.ir

    زمستانزمستان باکوله باری ازسرما فرامی رسد وسردی این فصل نو،باهمه ی خوبی ها وبدی هایش،آغازمی شود.زمستان فصل سردی وبرف های سپیدی است که،روی پشت بام خانه ها،بیش ازپیش خودنمایی می کند.درفصل زمستان،رودخانه هایخ می بندند،درختان به خواب می روند وطبیعت پس ازسه فصل کوشش،استراحت خودراآغاز می کند.دراین فصل،درختان برهنه می شوند تابرای فصل بعدی لباس نو برای خود،مهیاکنند.زمستان با تمام سردی و بی رنگی اش،مهربان است.درزمستان میوه هایی به بارمی نشینند که سردی این فصل را،برای همگان شیرین می سازد.آمدن این فصل سرد باخود موهبت های فراوانی به همراه دارد.برف بازی های کودکانه وقهقهه های نشاط آور موهبتی است که یادآور جریان داشتن زندگی می باشد.یلدا،بلندترین شب سال،درآغازفصل زمستان است.دورهم جمع شدن خانواده هاوگرفتن فال حافظ وخوردن دانه های سرخ انار که بی شباهت به یاقوت های گران بها نیستند،شیرینی این فصل را دوچندان می نماید.زمستان هرچند سرد،فصل گرمی قلب های خانواده هایی است که،درکنارکرسی به شاهنامه خوانی می پردازند.دراین فصل زمین،لباسی که مانند لباس عروس است می پوشد ومنتظر است تا داماد خود باسرسبزی اش اوراسفید بخت کند!دریغ که سردی و سرسبزی به هم نمی رسند.شب هایی که ستارگان برفرازآسمان خودنمایی می کنند،ازهرمؤقع دیگر خواستنی تر می شوند ومن کودکی را دیدم که می خواست بانردبام خانه اش آسمان رادرنوردد وستاره هارادرآغوش بگیرد تامبادا،آن ها سردشان شود!خوابیدن درفصل زمستان حالی دیگردارد.درست نمیدانم اناشاید این درخت های برهنه هم احساس مرادارند.کسی چه می داند،شاید این فصل سپیدی ازفصل سرسبزی که همه آن رابه رخ زمستان می کشند،مهربان ترباشد.زندگی درحرکت است باتمام خوشی ها،ناخوشی ها،سردی ها وسبزی ها.درنظرمن عاشقانه ترین فصل،فصل زمستان است.برف های نشسته روی نیمکت های پارک جلوه ی این فصل پرازعشق رانمایان می کند و کسی که باتمام این زیبایی ها،فصل زمستان رادوست ندارد قلبش تماشایی است.زمستان می رود وبهارمی رسد.ننه سرما رخت های خودراجمع می کند وجایش رابه عمو نوروز قرض می دهد.زندگی همین لحظه های خوشی است که این فصل هارارقم می زند.وقتی کودکی پابه دنیا می گذارد،درگوشش نغمه ی خوش اذان رازمزمه می کنند ووقتی کسی روی درنقاب خاک کشید،نمازی بی اذان برایش می خوانند.گویی مدت زندگی به اندازه ی فاصله ی بین اذان تانمازاست وافسوس چه فاصله کوتاهی!

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

    موضوع انشا: زمستان

    توصیف زمستان ، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - www.enshay.blog.ir

    به گوشم خش خش پاییز زرد است ..
    دل ام میعادگاه زخم و درد است ..
    نمی آید صدایی از درو دشت ..
    هوا بس ناجوانمرده سرد است..
    زمستان یعنی فصل سرما و یخبندان که این فصل زیبایی های لذت بخشی دارد .این فصل اخرین فصل سال است همچنان دراین فصل برف و باران می بارد... روز ها هفته ها ماه ها می گذرد تا به این فصل برسیم... زمستان فصل با طراوت و زیبایی است کمتر از بهار نیست فصل سردوساده ایست ...همه کوچه ها و خیابان ها در این فصل عروس می شوند عروسی از جنس سرما عروسی از جنس آرامش و زندگی همچنان جریان دارد کاش این فصل مثل فصل های دیگر نمی رفت اما بعد از آن فصل . فصل زیبای بهار فرا می رسد.

  • ۱۲ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع زمستان

    موضوع انشا: زمستان

     

    موضوع: زمستان

    پس از اتمام فصل پاییز ؛ زمستان با کوله بار سرد خود از راه میرسد و زمین را در بر میگیرد.

    فصل زمستان با سفیدی و زیبایی آغاز میشود ؛ و شب یلدا ، خبر آمدن این فصل زیبا را میدهد ، عروس فصل ها با ماه دی آغاز و با ماه اسفند پایان میابد .

    روز ها و ماه ها در پی هم میگذرند تا این فصل زیبا از راه برسد ؛ در این فصل درختان لباس عریانی به تن میکنند، همه خیابان ها،کوچه ها و پشت بام ها پوشیده از برف میشوند ؛ و دیگر  از هیاهوی کودکان خبری نیست.

    زمستان عروسی از جنس سرما،آرامش و سکوت، کوله بار این فصل پر از برف و باران است.

    ابر ها هم از غم هایشان سیاه شده اند ؛ در این فصل با باران های خود با زمین و درختان درد و دل میکنند؛ همچنان در این فصل زندگی ادامه دارد.

    کم کم فصل زمستان خیال رفتن میکند؛ و کوله بار خود را جمع میکند ، و فصل بهار، فصل زیبا شدن و رنگارنگ شدن طبیعت فرا میرسد.

    نویسنده : ام‌البنین امیری خراسانی

    دبیر : سرکار خانم حاج محمدی

    دبیرستان هفده شهریور

    _________________________________

    موضوع انشا: زمستان

     

    ❄️زمستان!

    ساده‌پوش فصل‌ها
    زمستان، ساده‌پوش فصل‌ها، در این حوالی قدم می‌زند؛ نقش پای گذارش، بر خیابان‌های مغموم می‌ماند، و توجه رهگذران بی‌حواس را به خود جلب می‌کند.
    موج نفس‌های سردش، قطره اشک‌های ابران گریان را نوازش می کند و با آرامش جذاب و لبخند سپیدش، دانه‌های نرم و زیباروی برف را به انسان‌های چشم انتظار هدیه می‌کند.

    ۲.معتدل‌کننده احساس‌ها
    نسیم دل‌انگیزی که قلب‌ها را به سوی خویش، روانه می‌کند، شمیم نوگلان درخت‌های پر جنب و جوش، عقل را از سر انسان می‌رباید؛ احساسات نهفته‌ای در این حال و هوا، غنچه می‌کند و حس شادمانی را به درون رگ‌ها روانه می‌کند.
    بهار، همان معتدل کنندهٔ احساس‌ها، عواطف بی‌رنگ را تغییر می‌دهد؛ احسا‌های سرد و سوزان را تنظیم می‌کند. تابلوی زندگی را با نقش و نگار می آراید؛پنجرهٔ دید و افکار را می گشاید و نوید روزی نو را در دل‌ها می‌رقصاند.

    ۳‌ساز امید
    عشق، دکلمه‌ای پر احساس، که ساز امید می‌نوازد؛دوست‌داشتنی بی‌انتها که قلب آیینه‌ای را می‌درخشاند؛ ترسی دلربا که آزمونیست برای عشق؛معلمی که درس عاطفه را می‌آموزاند، و کلاس مهر و محبت را برگذار می کند.
    عشق آب‌نباتی است که شیرینی آن، عجیب به دل می‌چسبد؛ طبیعت عشق باعث شکفتن دل‌ها و جان‌ها، در قلمرو باشکوهش می‌شود.
    عشق، یادآورنده خاطرات خوش، روح هر کسی را جوان و شاداب می‌گرداند. زنده باد عشق! زنده باد زندگی!
    ❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️

    نویسنده: هستی حقی
    دبیرستان یاس شهید باکری
    شهرستان دلفان

  • ۱ نظر
    • انشاء