نمونه انشاء با موضوعات مختلف

زنگ انشاء، نوشتن انشا، انشای آماده، موضوع انشا، نمونه انشا

  

تبلیغات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انشا با موضوع تنهایی تنها انزوا منزوی» ثبت شده است

نگارش دهم درس اول با موضوع تنها و منزوی

نگارش دهم درس اول

موضوع: تنها و منزوی

نگارش دهم درس اول - نگارش دهم - نگارش - انشا - انشا چه بنویسم - انشای آماده - انشاء - انشا نویسی - نوشتن انشا - انشا با موضوع تنهایی تنها انزوا منزوی

اینجا روزها طولانی ترین شب هارا رقم می زنند.
باد و هو هو اش نجوای مرگ را سر میدهند.
آسمان نعره میزند و درخت ها برگ می گریند.
و پنجره سرابی بیش نیست.
از بهتر می شود, به مثل قبل می شود.
از بدتر نشود.. به عادت میکنیم.
از چگونه به چرا... .
آخرین لبخند کی بود؟ نمیدانم.
آخرین سرخوشی.. آخرین امیدواری.
اما چقدر دردناک است که میدانم روزی بود. میخواستم که باشد.
حسرت و بغض و کینه.
خاطری خوب در سر نمیگذرد.
همیشه خوبترین ها تلخ ترین می شوند.
دیوار ها با من سخن میگویند:
از کِی تا به کِی؟ +زیاد نمیگذرد یک عمر است!
گذشته را به یاد می آوری؟ +گذشته ای که نگذشت؟ قدر حال را میدانی؟ +حالی که ندارمش؟
آینده... حرفش را قطع میکنم...
من بیزارم از این نمایش های رنگی در این قاب سیاه و سفید.
آرزو های محال.
روز به روز کوچک شدن و از دست رفتن.
و تسکین این درد با یاد آور شدن رنج همدیگر؟! نظاره گر کسانی هستیم که تا رسیدن به هدف مسیر را گردن میزنند.
هنگامی که یک جهان گزاف در کلام است,
سکوت بلند ترین فریاد می نماید؛
اما نه در جمع زهر به دست ها و لبخند به روی ها.
در توهم بودن.. تظاهر به وهم,
مساوی است با ندیدن, نادیده گرفتن...
و وظایفت منت گذارده میشوند.
و منت ها پذیرفته میشوند.
و پذیرفتگان نابود در دود... .
انتخاب میشویم, بی فکر انتخاب میکنیم,
بی فکر برما چیره میشوند, بی فکر در نبردیم,
و تیک تیک ساعت ها به ما میگویند که فرصتی برای فکر کردن نمانده است.

هنگامی که در بند نباشی, خط خورده میشوی؟
نه! تو را برمی گزینند تا از خود بی خود شوی.
مغز را میپوکانند, روح را میخراشند و قلب را میفرسایند.
تقدیر درخت تبر است؛
اما با دوستت دارم هایی از جنس خنجر.
تقدیر درخت تبر است؛
اما با به فراموشی سپرده شدن.

نویسنده: امیر چمن،
دبیرستان شاهد فومن،
دبیر: فرید مرادخانی

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۱ نظر
    • انشاء

    موضوع انشا تنها

    موضوع انشا: تنها

    انشا -انشا با موضوع آزاد -انشا نویسی -انشا چه بنویسم -انشاء -انشای آماده -دانلود انشا -نوشتن انشا -چگونه انشا بنویسم -انشا با موضوع تنهایی تنها انزوا منزوی

    به درجه ای از زندگی رسیده ام که تنهایی را به شلوغی ترجیح میدهم!
    دوست دارم دور باشم از این آدمهایِ نامَرد!
    ازاین آدم هایی که فقط ادعا میکنند که همیشه همراهت هستند و حتی یک لحظه هم از دوست داشتنت دست برنمیدارند
    این افراد همان کسانی هستند که ساعاتی بعد درحالیکه درحالِ ترک کردنت هستند لبخندی میزنند و به راهشان ادامه میدهند!
    حال...
    من مانده ام و این همه تنهایی!
    آنها فقط آمدند و قول دادند و رفتند...
    و من را فراموش کردند!
    آنها حتی به این فکر نکردند بعد رفتنشان برای من چه اتفاقی خواهد اُفتاد!
    و اکنون من از همه ی آدم های اطرافم بیزارم!
    به همین دلیل است که خود را در اتاقم زندانی کرده ام!:)
    سارا مردانلو

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع تنهایی

    موشوع انشا: تنهایی

    انشا -انشا با موضوع آزاد -انشا نویسی -انشا چه بنویسم -انشاء -انشای آماده -دانلود انشا -نوشتن انشا -چگونه انشا بنویسم -انشا با موضوع تنهایی تنها انزوا منزوی

    چرا‌گاهی اوقات تنهایی پسندیده است؟
    تو را حس میکنم هر لحظه
    که با چشمان زیبایت مرا دیوانه ام می کنی
    من از شوق تماشای تو
    نگاهم را از تو نمیگیرم
    تو زیباتر نگاهم میکنی
    ولی افسوس،افسوس که رویاست.
    همه حسم اون چیزی که میدیدم و اون نگاهت همش رویابوده و این رویا چه زیباست ولی افسوس که رویاست.

    همیشه حس میکردم تنهایی بزرگترین دردیه که یه انسان میتونه داشته باشه ولی الان که به عمق حسم فکر میکنم میبینم خیلی ام لذت بخشه‌.گاهی اوقات تنهایی رو باید ترجیح بدی تا اینکه با کسایی باشی که نه ارزش دارن نه میتونن همدم خوبی برات باشن.جوری تنهات میزارن که نابود میشی یا جوری خنجرو پشتت فرو میکنن که فکر میکنی اینا از اول دشمنت بودن نه دوستت که حس میکنی اون آدمی که میشناسی از بین رفته و یکی دیگه جاشو گرفته .گاهی وقتا اینقدر به یه دوست علاقه مند میشی که درد اون میشه درد تو ناراحتیش میشه ناراحتیت و با خوشیش شاد میشی جوری که انگار دنیارو بهت دادن و حتی فکر نمیکنی که اون ممکنه کنارت بمونه یا ترکت کنه‌.توی این روزگارنامرد که به هیشکی وفا نکرده نباید به کسی دل ببندی چون میاد و زندگیت رو ویران میکنه و میره بدون اینکه بهت فکر کنه ‌.اونی که همیشه توی شادی و غم سختی و راحتی و مشکلاتت باهاته خداته .جوری کنارت میمونه و تنهات نمیزاره که خودت شگفت زده میشی ‌.پس بدون تنها باشی و دلت رو خدایی کنی بهتر از از اینه که ادعای تنهایی کنی ولی با کسانی باشی که هم نشین خوبی برات نیستن.خداجونم این خوشحالیو مدیون توام که هیچ وقت تنهام نذاشتی و نگذاشتی که حس کنم توی زندگیم بی کس و تنهاام .خدایا تنهاییم دلچسبه چون تو توی قلبمی دوست دارم خداجونم‌.

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

    موشوع انشا: تنهایی

    تنهایی ، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - www.enshay.blog.ir

    قلبت که بی نظم زد بدان عاشقی٬ اشکت که بی اختیار سرازیرشد بدان دلتنگی٬شبت که بی خواب گذشت بدان نگرانی٬اما اگردلت که بی دلیل گرفت بدان تنهایی.
    آلزایمر می تواند بهترین دوای بیماری تنهایی باشد.این بیماری در بعضی انسان ها تأثیر مثبتی دارد.در بعضی انسان ها تنهایی بهترین رفیقشان است.به قول امروزی ها
    «رفیق فابریکشان».چون نه زبان دارد که بهشان دروغ بگوید ٬ نه دل که نامهربانی کند ٬ نه دست که پسشان بزند؛اما آنقدر معرفت دارد که آنها را رها نکند. تنها ترین ها میدانند که فقط یکی مثل خودشان است٬ آن هم خودشان؛ میدانند که در زندگی باید مثل عدد یک در جدول ضرب بود.حتما میپرسید چرا؟
    چون باید به انسان ها به اندازه خودشان بهاداد.
    تنهایی انسان های تنها را می سازد. چون یاد گرفته اند که وقتی بغض میکنندوبعدش گریه هیچ دستی نباشد که اشک هایشان را پاک کند. وقتی زمین میخورند خودشان برخیزند ٬راه خود را باصداقت بسازند و یادگرفته اند که
    «همه انسان ها رهگذرند»...

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

    موضوع: تنهایی من

    تنهایی ، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - www.enshay.blog.ir

    چرا باید برای حالِ خوبت نیاز به دیگران داشته باشی؟
    اتفاقا تنهایی خیلی هم خوب است!
    البته که باید تنهایی را بلد باشی... .
    میخواهی یک فنجان چای بنوشی؟
    باشه قبول
    اما چرا با یک موسیقی همراهش نمیکنی؟
    صبح که بیدار میشوی
    حالا مقصدت هر کجا که باشد
    چطور است یک مقدار زودتر از خانه بزنی بیرون و پیاده روی کنی و اهدافت را مرور کنی؟
    نه اهدافِ خیلی طولانی مدت!
    همینکه مثلا تا آخر هفته فلان کتاب را بخوانی هدف است و عملی کردن اش باعث شادابی ست.
    اصلا چرا با خودت حرف نمیزنی؟!
    با خودت درد و دل کن.
    ببین چه چیزهایی آرامش ات را بر هم میریزد
    همه را دور بریز
    ببین چه غذایی را هوس کرده ای
    برای خودت آشپزی کن... .
    آخ که چه کیفی میدهد همراهِ آشپزی یک آوازی هم زمزمه کرد و سر را تکان داد!
    شب ها تایم خوبی ست برای فیلم دیدن
    چقدر مزه میدهد مادر را همراه با یک بشقاب سیب زمینیِ سرخ کرده به تماشای فیلم دعوت کرد!
    و خیلی خوب است هنگام خواب تمام رفتارهای لبخند آمیزِ روز را در دفترِ یادداشت نوشت تا دوباره تکرار کرد و از رفتارهایی که سلب آرامش کردند فاکتور گرفت!
    میدانی چیست رفیق؟

    مسیر تنهایی را اگر بلد باشی
    دیگر راه نمیفتی دنبالِ جزیره ی ناشناخته ی آدم ها؛
    که گم شوی
    و بدهکارِ لحظاتی که میتوانست با حالِ خوب همراه شود

    نویسنده: حامدی

  • ۱۵ نظر
    • انشاء