نمونه انشاء با موضوعات مختلف

زنگ انشاء، نوشتن انشا، انشای آماده، موضوع انشا، نمونه انشا

  

تبلیغات

۸۸۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انشا» ثبت شده است

بازنویسی حکایت نگارش هشتم

بازنویسی حکایت نگارش هشتم

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

مردکی را چشم درد خاست:

مردی چشم درد گرفت و پیش دام پزشک رفت که ای دکتر چشم هایم را درمان کن. دام پزشک از آن دارویی که در چشم های اسب (حیوان) میریخت و درمانشان می کرد در چشم این مرد ریخت و چشم مرد کور شد

مرد از ان دکتر به پیش قاضی شکایت کرد و قاضی گفت برای این دامپزشک هیچ تاوانی یا مجازاتی نیست زیرا اگر تو خر (حیوان) نبودی برای درمان درد یا بیماری خود پیش دام پزشک نمی رفتی.

صفحه 36 بازنویسی حکایت
پایه هشتم

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۲ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع یک شب بارونی

    موضوع انشا: یک شب بارونی

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    برای گردش علمی با دوستانم ب یک جنگل بزرگ رفتیم تو اونجا بود ک چند درخت عجیب و غریب و یک پرت گاه بزرگ توجه منو رو ب خودش جلب کرد و بدون درنگ و خبر دادن ب بچه ها ازشون دور شدم و ب سمت اون چند درخت دویدم چیز جالبی بود نور افتاب و برگ های رنگی رنگیه اون درخت ترکیب جالبی و ب وجود اورده بود رفتم جلو و جلو تر از درخت بالا رفتم وای خدای من چ قدر اینجا خوشگله اصلا باورم نمی شد ک ی رودخونه بزرگ پر از ماهی و کلی گل خوشگل اطرافشو رو پیدا کرده باشم با خوشحالی از درخت پریدم پایین و ب سمت رود خونه دویدم بدون معطلی دستم رو داخل آب سرد رود خونه کردمو کمی ازش خوردم شده بودم مثل بچه های دوساله سعی داشتم ماهی هارو بگیرم باهاشون بازی می کنم از اون طرف ب اون طرف دیگ می پریدمو صدای قهقه هام اونجارو پر کرده بود ک با صدای رعدو برق و باریدن بارون شدیدی ب خودم امدم وای خدای من من فراموش کردم ب بچه ها بگم و الان شبه و اونا هم رفتن باد سردی امد و چون تمام لباس هام خیس بود دندون هام شروع ب لرزیدن کردن از رود خونه در امدمو ب سمت جلو دویدم نمی دونستم کجا مو ب کجا قراره برم فقط گریه می کردمو می دویدم وای خدایا چرا انقدر صدای گرگ میاد دیگ از نفس افتاده بودم خیلی هوا سرد بود تمام بدنم سر شده بود و بارون شدیدی هم میومد ک از بی حالی وایستادمو با گریه گفتم کممممک کمممک یکی کمکم کنه صدام تو کل جنگ می پیچید اما دریغ از یک جواب خیلی وضعیته بدی بود ک باز صدای گرگ رعشه ب تنم انداخت و بدون معطل کردن باز هم شروع ب دویدن کردم انقدر دویدم ک حس کردم نوری رو می بینم و با دیدن نور جون تازه ای گرفتم و ب پاهام سرعت بیشتر دادم و فقط ب جلو نگاه می کردم ک چون زمین خیس بود پام لیز خوردو اخ بلندی کشیدم با حس کردن مایع گرمی رو پیشونیم فهمیدم سرم شکسته اما بازم بلند شدمو دویدم خون تمام لباسمو پر کرده بود ولی ب اون چراغ نزدیک تر شده بودم و خونه ای رو می دیدم اما دیگ توان نفس کشیدنم نداشتم پام گزگز می کرد و نمی تونستم نفس بکشم با تمام جونی ک تو تنم مونده بود داد کشیدم کمکککک و چشمام سیاهی رفتو دیگ چیزی نفهمیدم ! با احساس سردرد شدیدی بیدار شدم و یک پیر زن با نمک رو بالا سرم دیدم ک گفت مادرجان حالت خوبه دخترم خیلی بی حال و بی رمق بودم و بدجور سرما خورده بودم اما با بی حالیه تموم نخواستم اون پیرزنو ناراحت کنم و لبخندی زدمو گفتم بعله بهترم پیر زن خندیدو گونمو بوسید گفت مادر جان پاشو صبحانه بخور چشمی گفتمو بلند شدم ابی ب دستو صورتم زدمو ب سر سفره نشستم بعد از خوردن صبحانه تشکری کردمو از پیر زن اجازه خواستم ک با تلفنشون تماسی بگیرم و اون هم اجازه داد و من هم ب یکی از بچه ها زنگ زدمو بعد از پرسیدن ادرس از پیر زن ادرسو دادمو تلفنو قط کردم بعد 1ساعتو نیم بچه ها امدن از پیرزن تشکری کردمو رووی گونشو بوسیدمو سوار ماشین شدمو راه افتادیم و توی ماشین همه چیز رو برای بچه ها تعریف کردم.

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع معلم

    موضوع انشا: معلم

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    من از معلمی مینویسم که ذره ذره ی وجودش در تیر های آتش سوخت اما نگذاشت دانش آموزانش آسیب ببینند؛من از معلمی مینویسم که وقتی دانش آموزاش به سرطان مبتلا شد موهای خودرازد تا مبادا کودک در کلاس آزرده شود.
    آری من از عشق مینویسم تا بگویم هنوز هم هست،حس میشود و هرروز به آغوش کشیده میشود♡
    هرکسی نمیتواند معلم باشد.جایی خوانده بودم اشتباه یک پزشک در زمین دفن میشود،اشتباه یک مهندس بر زمین فرومیریزد اما اشتباه یک معلم روی زمین راه میرود و جهانی را به فنا میشکد...

    معلم ها قوی اند،قدرتمند؛هنگامی که به کلاس وارد میشوند باید تمام کلافگی هایشان را،تمام دل نگرانی هایشان را و یا بهتر بگویم تمام احساساتشان را پشت در بگذارند وچه زیبا بازیگرانی میشوند این آدمها
    خیلی هاهم حتی اگر درجایگاه معلم نباشند بازهم معلم اند.ساعت ها با آنکه غمگین اند لبخند میزنند تا به تو بفهمانند امیدچیست
    آری امید در چشمان آدمها باراه رفتنشان ،بالبخندهای بی منتشان معنا پیدا میکند.معلم امید را به دانش آموزانش هدیه میدهد.
    معلمی شغل انبیاست وچقدر زیبایند آنها که چه در شغل ،چه در خانواده و چه در اجتماع معلم هستند
    واینجاست که میگویند هرآنکس که عاشق باشد معلم میشود...

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

    چشمانت آرامشی دارد که آرامش شبهای دریا در مقابلش به خاک می افتد و زانو می زند.... اراده ات برای آموختن به گونه ایست که کوه را سست و بی اراده می کند.... اقیانوس با آن همه وسعت و عظمت در برار بزرگی قلب تو خشک و بی آب می شود.... اگر از دلسوزی و محبت تو برای سنگ بگوین دل او هن رئوف و مهربان می شود.... من الفبای زندگی را از زبان شیرین تو آموختم اما حال نمی دانم چگونه این الفبا را در کنار هم بچینم که شایشته ی نا م پر عظمت تو باشد.... تمام کلماتم از جلو نظام گفته و به صف ایستاده اند اما در میان آنها هیچ واژه ای را نمی یابم که برای تشکر و قدر دانی از تو کافی باشد.... من فلسفه و منطق زندگی ام را از تو آموختم.... شمال و جنوب کشورم را معنی کویر و دریا را به کمک تو شناختم و فهمیدم.... از تو آموختم که جامعه، فرهنگ و سکولار چیست؟ و حتی از تو آموختم رهبر و خدا و پیغمبر کیست؟ من از تو آموختم پنجه و ساعد و پرش سه گام را برای آبشاری بی نقص.... جمع و تفریق و ضرب و تقسیم را به کمک تو فرا گرفتم که اکنون محبت هایت را یک به یک می شمارم.... چه قدر بی شمارند ابیات شعری که معنا و مفهومشان را از تو آموختم و امروز که روز توست همین ابیات در مقابل نام مقدست وزن و قافیه ی خود را از دست داده اند.... چه کردی با این ابیات که آن ها امروز نه مفاعیلن را می شناسند و نه می دانند بحر هزج و رمل چیست .... به کمک تو با تاریخ گذشته ی کشورم از هخامنشیان گرفته تا میرزا کوچک خان جنگلی و انقلاب مشروطه آشنا شدم.... آری من از تو آموختم که چگونه رشد کردم و به اینجا رسیدم، اینکه چگونه خودم را احساساتم را ودر آخر افکارم را بشناسم.... پس حق دارد این قلم که ناتوان و بی رمق باشد برای اینکه بر سطرهای دفترم از گذشت ها و مهربانی های مادرانه ات بنویسد .... بیا و این بار هم مانند همیشه با آرامش چشمانت جانی دوباره ببخش به این الفبای بی جان زندگی.... بیا و باز هم روشن کن چراغی از دانش را بر کودکان سرزمینت.....

    گر از یادم رود دنیا تو را در خاطرم دارم

    درون دفتر قلبم ، نهال عشق می کارم

    نرفت از یاد من حرفت که گفتی تو به قلب من

    در این سختی آموزش تو را تنها نمی گذارم .

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

    موضوع انشا: معلم

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    هرچه می‌دانست‌ آموخت مرا/ غیر یک اصل که ناگفته نهاد
    قدر استاد نکو دانستن/ حیف استاد به من یاد نداد

    مهم‌ترین نقش در تربیت جامعه را بی گمان معلم‌ها برعهده دارند. از تربیت معلم‌هاست که یک جامعه ایده‌آل ساخته می‌شود.
    جدا ازعلم و دانش ارزنده‌ای که دارند از اخلاق نیکویی نیز برخوردارند،اخلاق نیکو معلمان به‌قدری حایز اهمیت هست که اغلب دانش‌آموزان با معلم‌هایی که روابط خوبی دارند در ماده درسی آنها با علاقه و رغبت بیشتری حضور پیدامی کنند. امروزه همه افراد جامعه حداقل یک دهه از عمر خود را زیر نظر معلمان فرهیخته سپری می‌کنند و الگوی زندگی خود را از معلم‌ها می‌گیرند. تدریس صادقانه، زحمت‌ بی‌چشمداشت، راهنمایی های دل‌سوزانه و...از ویژگی های یک معلم خوب است که باید از طرف مسئولین کشور عزیزمان ارج نهاده شود.
    معلمان هر سرزمینی نقش اصلی تربیت آن جامعه و سرزمین را دارند در پاس‌داشت زحمات آنها کوتاهی نکنیم.

  • ۶ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع حسرت یا لذت

    موضوع انشا: حسرت یا لذت

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir
    سنگینی غم پیرزن را برروی خود ادراک میکنم. گویی اوهم همچون افراد متعدد دیگر به پرپیچ و خم بودن جاده می نگریست نه به زیبایی طول جاده
    پندارم که با خویش می پندارید تفاوت این دو در چیست؟
    آری,آن کس که یگانه, بدون همراه و همدم در جاده ای پاییزه قدم میگذارد و اندر جهد است که مبادا فریفته برگ های زرد و قرمز و نارنجی حاشیه جاده که باهر رنگی نیرنگ می زنند نشود.
    شاخه های خشک درختان مزاحم زندگی را کنار زده و راهی راه خدا می شود. گاه با جاده ای پرپیچ وخم تلاقی می کند, جاده ای سرشار از فراز ونشیب و او می آموزد که در پستی های جاده خود را باعظمت و دربلندی های جاده خود را هیچ ببیند. باری در نهایت جاده به مهتابی تابان می نگرد که تابندگی آن هرنظری را به خود خیره کرده و آن را به به جانب خویش جذب می کند.
    بلی, او جهد می کند تا به غرض خود دست یابد و به پیچ وخم جاده نمی نگرد بلکه به زیبندگی های جاده می نگرد و با بهره گیری از آنها به مهتاب می رسد. گاه در جاده مبتلا به تیرگی جهل ونادانی می شود ولیکن با کورسویی که در دوردست ها می بیند خود را پیدا کرده و راه راست را می یابد. او در تمامی لحظات در زیبایی جاده ها تفکرکرده بود, آنگاه آنکس که تفکر او منحصر به پیچ وخم جاده است در جهل خود می ماند و از بهره گیری از فایده زیبایی ها بی بهره است سرانجام خوشی ندارد.
    عاقبت هردو به پایان می رسند اما یکی با لذت و دیگری با حسرت.

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع خشکسالی

    موضوع انشا: خشکسالی

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.irخشکسالی یکی از بلا های طبیعی است. وقوع یک دوره خشکسالی شدید هم به محصولات کشاورزی،فضای سبزودام پروری خسارت وارد می کندوهم ممکن است باعث قحطی می شود.
    آب یکی از مهمترین مواردی است که برای زندگی همه موجودات لازم است و زندگی موجودات زنده بدون آب ممکن نیست.
    حدود 70درصداز سطح زمین را آب فرا گرفته است اما در بسیاری از کشورها ازجمله کشورمان ایران بحران آب وجود دارد.اگر آب هدر برود،اسراف شودومنابع آب کشور تأمین نشودممکن است کشوری دچار خشکسالی شود.
    دربعضی کشورها برای اینکه بتوانیم از وقوع خشکسالی جلوگیری کنند روش های مختلفی را پیشنهادمی کنندمثلا آشنا کردن مردم روش درست مصرف کردن،بالا بردن سطح فرهنگ مردم در زمینه صرفه جویی مزارع به صورت سنتی وقطره ای آبیاری کردن،ساختن سد های زیرزمینی،نظارت مؤسسات مربوطه به منابع ومصارف مردم و...کشورها باروش های مختلف می خواهند ازوقوع خشکسالی جلوگیری کنند.
    خشکسالی یکی از پدیده های طبیعی است؛ مردم نمی دانند که چه موقع ممکن است اتفاق بیفتد پس باید با تحقیق در مورد منابع مختلف،صرفه جویی،بهینه کردن روش های آبیاری،بالا بردن آگاهی مردم و...می توانند از وقوع این بلا ی طبیعی جلوگیری کنند.

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۶ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع اربعین

    موضوع انشا: اربعین

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    اربعین روز بیستم ماه صفر است که چهل روز بعد از واقعه غم انگبز و دلخراش عاشوراست .مسلمانان شیعه جهان در این روز مراسم سوگواری به یاد امام حسین (ع) و هفتاد و دو تن از یاران با وفایش که در روز عاشورا به دست لشکریان یزید شهید شدند برگذار می کنند. 

    در ایران سوگواری بیشتر در ماه‌های محرم و صفر و به ویژه اربعین برگزار می‌شوند. معمولاً هر مجلس روضه از دو بخش زنانه و مردانه تشکیل می‌شود. برخی روضه‌ها ممکن است کاملاً زنانه باشند و گاه کاملاً مردانه. مجلس روضه ممکن است در خانه تشکیل شود و یا در تکیه ها، مساجد و حسینیه ها برپا شود.که مجلس روضه معمولاً با قرائت قرآن و یا زیارت عاشورا شروع می شودو از سخنرانی و ذکر مصیبت هم تشکیل می شود.

    همه ساله در روز اربعین حسینی شیعیان دنیا در شهر کربلا محل دفن امام حسین ع و بارانش جمع می شوند و به عذاداری می پردازند.

    در مورد ورود خانواده ی امام حسین به کربلا در راه باز گشت از شهر شام به مدینه در روز اربعین نویسندگان تاریخ مطالب مختلفی نوشته اند اما مشهور ترین انها در بین شیعبان به این صورت است که امام سجاد ع به همراه خانوادی امام حسین ع در راه بازگشت از به شهر شام به کربلا رفته و در روز اربعین موفق به زیارت قبر مطهر امام حسین ع و یاران با وفایش شده ند و پس از سه روز عذاداری و ماتم در غم از دست دادن شهیدان کربلا به مدینه شهر پپامبر بازگشتند و همچنین دربین شیعیان مشهور است که امام سجاد ع سر مطهر امام حسین ع را در روز اربعین در کنار بدن شریف آن حضرت قرار داد. لعنت خدا بر ظالمان جهان...

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

    موضوع انشا: اربعین

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    یاعلی گفتیم و عشق آغاز شد / بر زبان دل حسین آواز شد

    روز بیستم صفر سال قمری روزی است به نام اربعین که چهل روز است پس از شهادت امام حسین(ع) است (چهلم امام)و آن روز مثل روز عاشورا شور و غوغایی در دل مسلمانان میاندازد.
    و کمتر کسی است که آرزوی رفتن به کربلای معلی را در چنین روزی نداشته باشد.
    وقتی که از نجف اشرف تاکربلا را پیاده روی میکنی حال با پای برهنه یاغیر به عشق بین الحرمین و حرم آقا، شایدگوشه ای از سختی های اهل بیت امام حسین که به اصارت در راه شام در آمده بودند راحس کنیم.
    بماند که باهزار بدبختی و تو این شلوغی سیر سفر به به کربلا باید ویزا گرفت. تو پیاده روی مواکب زیادی وجود دارد که برای خدمت گزاری به میهمانان امام برپاشده است چه ایرانی و چه عراقی
    بین راه قریب به صد عمود یا ستون وجود دارد که با رد کردن هرکدام بی تاب تر میشوی برای رسیدن به حرم. وهرچه نزدیک تر میشوی عطش بیشتری پیدا میکنی و وقتی که به مقصد میرسی بادیدن پرچم سیاه رنگ گنبد وای که چه غوغایی در دل ها به راه میافتد و اشک ها رو گونه ها و یاد غریبی حضرت زینب(سلام الله علیها)

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

    موضوع انشا: اربعین

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    عظمت حسین و امامان دیگر اینقدر زیاد است که خیلی ها را خواسته و ناخواسته به سمت خودش می کشد حتی خیلی از آن هایی که پایی برای رفتن ندارند با شور و شوق حسینی به سمت او می روند

    بارگاه برخی از امامان عزیزمان در عراق در کربلا .نجف و...است زمانی که ما ایرانیان به کربلا می رویم در اربعین حسینی در بیستم صفر است خیلی از این هایی که در این زمان می روند و عشق حسین را دارند در مسیر هایی که عزیزانمان شهید شده اند قدم بر می دارند وپیاده می روند در بین راه ها زاعران موکب هایی زده اند که افرادی که پیاده می روند از انها پذیرایی می کنن مردم در گرمای مسیری که پیاده می روند عطشان را به یاد عطش و تشنگی حسین و یارانش می افتن و عطشان را تحمول می کنند پرچم هایی بزرگ و بیرق های عظیم با خودشان حمیل می کنند که یادی از حضرت علم دارمان کنند در اربعین امسال در بیستم صفر 1396از خیلی مرز ها باید با گذر نامه گذر می کردند راه های زیادی پیاده رفتند تا به جای اصلیشان رسیدند یعنی حرم امام حسین و حرم حضرت عباس در بین الحرمین چه بخواهی چه نخواهی اشک از چشمانت جاری می شود با دیدن حرم این عزیزان دیگر نمی توانی خودت را کنترول کنی و خودت را با گریه حسابی سبک می کنی در کربلا که در بسیاری از جا هایش که خیلی ستون دارد مثلا در بین الحرمین این ستون ها مانند خیمه های این عزیزان است که با دیدنشان اشگ بیشتری از چشمانت جاری می شود
    ما اربعین را خیلی خیلی حمایت می کنیم و این حمایت به خاطر حمایت های حسین از کودکان و بزرگان در برابر ظلم ستیزان است که ما الان هستیم و یاد آن ها را در اربعین و کربلا زنده می کنیم

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع مناجات به زبان ریاضی

    موضوع انشا: مناجات به زبان ریاضی

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    از کدام زاویه به نظاره بنشینم و با کدام گزینه معماهای مجهول چگونه شدن را حل نمایم؟

    آیا به سمت مثبت بی نهایت(تعز من تشاء) میل کنم یا به سمت منفی بی نهایت (تذل من تشاء)؟

    در این هیچ ضلعی دایره واری که بر ذهنم احاطه دارد و بر محور منیت می چرخم و جبرآلودگی ها مرا محاصره ای 360 درجه کرده اند، خداوندا! چه روشی برای حل معادلات لازم است؟ راه گریز از پوسته ضخیم رادیکال جهل را به من بنما تا حاصل آن روز را مثبت کنم.

    خداوندا! با پاک کن لطفت، خطوط کشیده بر چهره حقیقت را حذف کن تا برآیند نیرو ها صفر شود، کاری کن تا همچون اقیانوس، عمود بر زمین بایستم و نمودار وجودی ام را با مختصات قابل تعریفی رسم کنم.

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۱ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع ماه آذر

    موضوع انشا: آذر

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    آذر در صف پاییز همیشه آخر بود.پاییز شغلش حرکات موزون بود.
    آبان و مهر همیشه با آذر بخاطر دیر رسیدنش بحث داشتند. مهر حرکاتش را به نمایش گذاشته بود و کنار صف ایستاده بود و منتظر تمام شدن حرکات آبان بود.
    آذر دختری با پیراهنی از جنس سرما،چشم هایی با تیله های نارنجی و موهایی با صدای خش خش بود.گاهی اوقات با گوله های سفید برفی به موهایش تازگی می داد اما معمولا از گل سر قطره باران استفاده میکرد.
    آبان حرکاتش را با ریتم خاصی به آذر سپرد چون زمانش تمام شده بود.
    آذر یک سال برای اجرای حرکاتش منتظر بود.دامنش را تکان داد،بوی سرما تمام صحنه پاییز را فراگرفته بود.با چشمانش رنگ نارنجی را مثل نورافکنی در صحنه پخش کرد.شروع کرد به رقصیدن.
    تماشاگران از کارهای آذر به وجد امده بودند.دستش را لا به لای موهایش برد،صدای خش خش موهایش برای بزرگ و کوچک خوشایند بود.کم کم وقت اجرای آذر تمام می شد که آذر با نوایی آرام یلدا را صدا کرد.
    یلدا با سبدی پر از انار و فال حافظ وارد صحنه شد.
    یلدا دختر بچه ای با موهای سفید،شبیه آذر بود،اما همه چیزش سفید بود.
    همیشه با آمدنش به روی صحنه یک دقیقه وقت اضافه برای آذر میگرفت تا حرکات پایانیش را انجام دهد.
    مهر و آبان همیشه به آذر برای داشتن دختری که با امدنش یک دقیقه وقت اضافه میگرد و خودش که همیشه با آن که دیر به روی صحنه می آید ولی محبوب دل ها بود حسودی میکردند.
    حرکات آذر تمام شد، آذر صحنه را با خیالی آسوده ترک کرد و تماشاگران از اینکه یک سال آذر را نمی بینند ناراحت بودند.

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۳ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع شب

    موضوع انشا: شب ...

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    پشت مهتابی یک آرامش، همدم پلک زمان ،آسمان محو تماشا و زمین هرنفس در تب آمرزش خواب دگران ،نبض مغرور سکوت، هراس و داغ تب آلود مرا که کمر داده به دلواپسی بهت به خود میخواند ، رگ بی تابی احساس مرا سخت گرفته تن درد و نه چندان غافل و نه چندان بیراه در خودم میخواند، پشت مهتابی یک آرامش صبحدم می آید ...
    شب مهتابی آسمان را پوشش مخمل مانندی جلوه گری میکند ک وجود ماه آن را منور و نورانی کرده است و ستاره ها و کهکشان که زیبایی و عظمت خودرا به بهترین آراینده و آرایش نمایش میدهند و آن گاه که در اوج خستگی و تلاش لحظه ای در شب به صدای دل انگیز ذوحیات و پرش طیران گوش فرا میدهیم و از سکوت و خواب غفلت به حالتی عجیب میرویم و بعضی ها در این لحظه شاد و سرزنده و گویی نیز شاعر شده اند و خیلی ها نیز غمگین و دلتنگیشان اوج گرفته است و در خود فرو میروند گویا شب هم از رفتن، خورشید داغ زده شده و جامه سیاه برتن کرده و خورشید زرین که با لالایی گوش نوازش برای شب یار و یاوری برای خود دارد و با او راز راز دل بسیار گوید و در این بیت عاشق ها صورت یار را در ماه میبینند و فراق وی با ماه نجوا و ستاره می شمرند.

    نیمه شب ها را آسمان عالمیست...

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۱ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع دهکده ای در زمستان

    موضوع انشا: دهکده ای در زمستان

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    صدای نرم آب شدن برف هایی که، وقتی پیرمرد مهربان دهکده بر روی آن قدم می گذارد به گوش می رسد؛ بخاری که دودش به آسمان فلک می کشد.

    خانه های کاهی و گلی که با دیدنش حس آرامش نصیبت می شود؛ صدای اذان میاید مردم به مسجد کوچک دهکدشان میروند ؛ مغازه داران بعد از خوردن نهار مغازه های کوچکشان را باز می کنند ، تمام مردم های این دهکده هم دیگر را میشناسند به یک دیگر سلام می کنند زندگی در این جا خیلی زیباست خیلی پاک ،پاک منظوزرم از نبودن هوای آلوده و ماشین ها و ترافیک داخل شهر است.

    چایی به دست؛ بر روی را کایش نشسته ،نگاهی به گنجشگ های کنار حوض کوچک داخل حیاط میکند و ماهی هایی که در آب سرد شنا می کنند این نگاه ها،نگاه های کسی است که بر روی برف ها قدم می گذاشت.
    کم کم دهکده خلوت می شود و مردم به خانه هایشان باز می گردند گویا امشب، شب سردی است.
    دی ماه است و سرد این دهکده،در زمستان باشد چه بهار باشد چه هر فصلی زیباست ،دهکده (روستا که ما میگوییم) خیلی فک میکنند زندگی کردن در آنجا خوب نیست اما دهکده (روستا)،...
    زمستان تمام می شود مردم این دهکده زیبا خود را برای شاد باش بهار آماده می کنند.

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۱ نظر
    • انشاء