نمونه انشاء با موضوعات مختلف

زنگ انشاء، نوشتن انشا، انشای آماده، موضوع انشا، نمونه انشا

  

تبلیغات

۸۸۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انشا» ثبت شده است

انشا با موضوع اهمیت و فایده درس خواندن

موضوع انشا: اهمیت و فایده درس خواندن

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

یادش بخیر روزهای پراسترس مدرسه،چقدر تحت فشار روحی بودیم هر هفته امتحان هر روز مسق هر روز حساب و کتاب حسرت بیشتر خوابیدن را داشتیم وقتی پنجشنبه می آمد به ذوق جمعه ان روز راسپری می کردیم .
تقویم میگشتیم ایام تعطیل رو پیدا میکردیم و برای رسیدن به تعطیلی ردزشماری می کردیم .
زنگ ورزش چقدر لذت بخش بود 2 ساعت تفریح میکردیم .
ولی امان از روزی که معلم ریاصی یا عربی یا زبان کلاس تقویتی میگذاشت و به جای معلم ورزش می آمد .
هواس سرد بارانی و برفی زنگ ورزش داخل کلاس میماندیم کنار بخاری چقدر با همکلاسیهایمان صحبت می کردیم
و ان زمان آرزو میکردیم درسمان زود تمام شود .
الان که خوب فکر میکنیم میبینم چقدر درس خواندن نیاز بشر است امروزه انجام معاملات ،تجارت،ارتباطات نیاز به سواد داریم تعدا زیادی افراد بودنند که بر اثر بی سوادی تمام هستی و دارایی خود را از دست است .
در زمان گذشته کشورهای استعمال گر از بی سوادی کشور مستعمره استفاده کرده اموالشان را عارت کردنند .
الان که خوب فکر میکنیم در میابیم سواد با استفاده بهینه از زمان می شود
در پیری زمان تنهایی باعث میشود با خواندن کتاب سرگرم شویم
سواد تنهایی مارا پر میکند مشاغل زیادی با سواد ارتباط مستقیم دارد .
اگر سواد نداشتیم شاید بر اثر مصرف قرص اشتباه که نمی توانستیم بر چسب ان را بخوانیم دارفانی را وداع می گفتیم.
سواد بینش انسان را تغییر میدهد نوع نگرش متفاوت میشود قضاوتها با تحلیل منطقی انجام می گیرد .

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۱۴ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع دوست خوب

    موضوع انشا: دوست خوب

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    دوست،واژه ای که هرکس را به فکر وامی دارد.فکری به زیبایی لحظه هایی که هرکس درکناریک همراه همیشگی،یک هم نشین خوب و یک رفیق وفادارتجربه کرده وبرایش خاطره شده است.
    زندگی بدون دوستی ها بی معناست.دوست یک شخصیت پررنگ درزندگی است که دربعضی موارد میتواند تنهاییت را پر کند.
    دوستی هایی واقعی هستند که با به یادآوردنشان لبخند برروی لبت نقش میبندد،آنها که در وفاداری وصداقت خود راثابت کرده اند و میتوان عطر معرفت رادرچند قدمیشان حس کرد.
    بهترین آیینه های مادوستانمان هستند. دوستی که باورت داشته باشد،همانطور که هستی واز توبهترین را می سازد یک دوست واقعی است.
    دوست نیمه ای است که تکمیلت میکند وقتی کامل نیستی،پیدایت میکند وقتی درخود گمشده ای.
    درک میکنم تمام خوبی های یک دوست خوب رازیرا طعم یک دوستی ماندگاروپایداررا چشیده ام.
    آن هم بادوستی که درکنارش لحظات خوبی راتجربه کرده ام ودر نبوش یادش برذهنم ومهرش بردلم پابرجاست.
    دوستیمان هم درست وقتی همیشگی شد که قول دادم وقول دادی که تاابدویک روز باهمیم و هردویمان این راخوب می دانیم که بدقول نیستیم.
    آری دوست خوب یعنی این:)

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۱۹ نظر
    • انشاء

    حکایت نگاری با موضوع عاقبت طمع کاری

    حکایت نگاری

    موضوع: عاقبت طمع کاری...

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    روزی روزگاری در جنگلی دور افتاده و ناشناخته سگی زندگی میکرد که به تازگی وارد جنگل شده بود واز همان لحظه ی ورودش زیبایی اش زبانزد تمام حیوانات جنگل بود، به گونه ای که این زیباییِ فوق العاده سلطان جنگل را هم تحت تاثیر قرار داده بود وبرعکس رفتاری که با سایر حیوانات داشت او را دوست میداشت وبه او احترام میگذاشت. همه ی اینها والبته زیبایی خیره کننده ای که داشت به اصطلاح اورا از بقیهءحیوانات سَرتر وبه سگی مغرور وخودشیفته والبته حریص وطمع کار تبدیل کرده بود.
    تا اینکه بعد از چند روزی تصمیم گرفت کمی در جنگل بگردد ومثلا خودی نشان دهد.باغرور وتکبر غیر قابل وصفی به را افتاد،سرش را بالا گرفت وچنان به حیوانات می نگرید که گویی سلطان جنگل او است! البته که سلطان جنگل هم اینگونه با آنها رفتار نمی کرد.سگ مغرور قصهء ما فکر میکرد حیوانات به او و موقعیت هایی که دارد حسادت میکنند.خلاصه درحال گشت وگذار ولذت بردن از عظمت خویش بود که ناگهان به جوی آبی رسید،قصد داشت با بی تفاوتی از کنار جوی هم بگذرد اما وقتی استخوانی را در کنارش دید چشمان به رنگ شبش مانند آسمان پرستاره چراغانی شد.
    حال دیگر به شانس خود هم افتخار می کرد.به طرف جوی آب رفت واستخوان را با دندان های تیز وبراقش بر دهان گرفت قصد بازگشت به سوی خانه اش را کرد که سگی را همانند خود،به زیبایی خود،به تمیزی خود،وحتی به خوش شانسیِ خود دید.نه !!!امکان ندارد او در میان حیوانات تک است هیچ کدامشان به پای اونمی رسند.حسادت وطمع هردو باهم در وجودش لبریز شدند وطی یک تصمیم آنی به قصد قاپیدن استخوانِ دیگر دهانش را به طرف آب برد و گشود...
    وقتی به خود آمد تصویر سگی غمگین وناامید را در جوی آب نظاره می کرد که از حرص وطمع فراوان آن چیزی را که به آسانی به دست آورده بود به سادگی وبا کم عقلی به باد داده بود.
    با خود می اندیشید که حرص وطمع وخود شیفتگی نه تنها چیزی را برای کسی زیاد نمی کند بلکه سبب می شود آنچه را که دارد هم از دست بدهد.

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۱ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع حال یک گل چیده شده از زبان خودش

    موضوع انشا: از زبان گلی که چیده شده است

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    بنام خداوندی که ابری را می گریاند تا گلی را بخنداند.
    هر نفسم را هنوز با امید می کشم اما چه فایده دیگر حتی امید هم ناامیدی رادر امروزم صدا می زند
    به زیبایی ام چه گلها و گیاهانی که حسرت نمی خوردند، از رنگ رخم چه دل ها که شاد نمی شدند، ولی حالا دنیای زیبایم با دستانی که لطافت برگ هایم را پس زدند نفسم را برید و کمرم را در این دنیا خم کرد
    دیگر بازی نسیم را با برگهایم حس نمیکنم، دیگر نور خورشید رادر قلبم فریاد نمی زنم، از الان دیگر قلبی ندارم که برای باران بتپد، قطرات شبنم دیگر روی تنم نقش دنیا نمی بندد
    نقاشی ابرهای اسمان را تیره تر از همیشه میبینم، پرواز پرندگان گویی با سقوط همراه شده، آه! دنیایم برعکس شده
    انگار دیگر زندگی به گلهای بی آزاری مثل من هم رحم نمی کند
    اکنون دیگر امیدی نیست، گل برگ هایم پژمرده شده و وداع برگهایم در قلب زخم خورده ام حکاکی می شود
    نمی دانم چرا با من این کار را کردند ، گناه من در این دنیای خاکی به جز، مشتی خاک، مروارید روشن آسمان، قطرات عشق آبی خداوند چه بود
    دلم تنگ می شود برای سکوت شب همان سکوتی که با هم آغوشی موجودات کوچک و بی پناهی که ترسیده بودند از هیاهوی ترسناک بی صدای شب، سپری می شد
    دلم تنگ می شود برای زنبور هایی، پروانه هایی، که ارزش برگ های لطیفم را می دانستند
    وجودم نت های موسیقی زندگی را میخوانند که بر امواج باد ها سوار می شدند و به قلب پر تب و تابم آرامش می دادند
    چشم هایم دیگر فروغی ندارد، گویی آخرین لحظات است دیگر تمام می شود دنیای گل گلی ام
    خداحافظی می کنم از آسمان، که فرستاد برایم قطرات زندگی را، از خورشید نورش را که خالصانه نثارم می کرد، از نسیم هایی که همیشه مرا می خنداندند و به بازی می گرفتند برگ هایم را، و از خاک تشکر می کنم، توصیفی ندارم. برایش چشمهایم را باز کردم از وجودش بودم و وجودم را از او دارم، از دوستان جان دارم با وجودشان نقشی نکو از این دنیا در قلبم کشیدند اما با دلی گرفته از انسان هایی می روم که زندگی ام را پژمرده کردند، نفسم را بریدند، قلبم را خفه کردند، سوی چشمانم را گرفتند و مرا از همه جدا کردند.
    از پیش خدا برایشان شکایت می کنم، قلبم را خیلی به درد آوردند همان قلبی که در این دنیا می گذارم و می روم چون زندگی ام در این دنیا هر چند کم و دردناک بود اما شادی های زیادی را به من هدیه داد، قلبم یادگاری باشد از یادم
    امیدوارم دیگر هیج گلی حس مرا تجربه نکند و از دید الان من به دنیا ننگرد و دوران شیرینی را سپری کند؛
    (بهاری کن مرا جانا که من پابند پاییزم
    و آهنگ غزل های جوانم گریه می خواهد
    چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی
    که حتی گریه های بی امانم گریه می خواهد)

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۱۱ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع زلزله

    موضوع انشا: زلزله

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    باز لرزید ....
    تمام جانم ، با او لرزید ...

    با او که کودکش را زیر آوار جستجو می کرد
    با او که صدای نفس های مادرش را
    هنوز می شنید

    با او که پدر را میان سنگ ها جستجو می کرد
    تمام روحم ؛جسمم جانم ،لرزید ....

    دوباره آه
    دوباره درد ....
    دوباره بی کسی ....

    دوباره عکس و قاب ....

    دوباره رنج و درد ...دوباره زلزله ...
    دوباره لرز مرگ ...دوباره نام او ...

    و او
    صدای یاخدا
    خدای کشورم
    آه که چه قدر سخت است ...

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

    موضوع انشا: زلزله کرمانشاه

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    شهرم زخمی جنگ است زلزله امانش بده
    دلم لرزید از این لرزش بزرگ و ناگهانی چه زود آمدی زلزله و چه زود کودکان شهرم را یتیم کردی
    زلزله به مردمان شهرم نگاه کن که چگونه در میان آوار به دنبال عزیزانشان میگردند
    به آن کودک نگاه کن که چگونه در آغوش پدر و مادرش آرام گرفته است
    زلزله آمد و همه به بیرون از خانه هایشان پناه بردند
    اما نه با آرامش بلکه با جیغ و داد و گریه
    زلزله شاید بتوانی همشهری های مرا داغدار کنی
    اما کورد ریشه دارد و سبز میشود. حتی از زیر آوار
    تو اشک هزاران کودک را در آوردی و هزاران مادر به داغ فرزندانشان نشاندی
    اما مردمان شهر من هر دردی را تجربه کرده اند
    به طوری که این لرزش کوچک و دردی که به جای گذاشت همانند فرو رفتن سوزن در نوک انگشت دست است
    کوردم و غیرت دارم

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

    موضوع انشا: زلزله (عینی)

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    یکی ازحوادث غیرقابل پیش بینی که سبب تخریب شهرها وروستاها می شودزلزله است۰
    درتاریخ ۹۶/۰۸/۲۱ درامتدادزلزله ای درمناطق غربی کشور،درشهرستان سرپل ذهاب،کرمانشاه،ازگله؛خرابی های بیشماری پدید آمد.این حادثه ی حزن انگیز ،مردم غیور ایران زمین رادر غم واندوهی فراوان باقی گذاشت.این حادثه تاکنون شامل دویست وبیست ودو پس لرزه بوده که سبب جان باختن چهارصدو سی ودو تنازهم وطنان عزیزمان ومصدوم شدن هفت هزاروهشتصدوهفده تن ازمردمان سرزمین مان شده است.
    زمانی که در شبکه های مجازی،تصاویری ازاین شهر رامی بینم اندوهی فراوان را در دلم احساس می کنم؛تصاویری ازقبیل :کودکی پنج روزه که مادر خودرا ازدست داده است،دختری که هشت تن از اعضای خانواده اش دراین حادثه جان گداز جان باخته اند،مادری که کودک سه ساله اش را که دیگر روحی در کالبدش نیست بامهربانی در آغوش خود می فشارد وقطره های اشک بی مهابا صورتش را خیس میکنند،همه وهمه،سبب میشود ناخود آگاه کوله باری از غم سراسر وجودم رافرا می گیرد.
    اکنون که ما درکانون گرم وپرمهر خانواده هایمان هستیم وازنعمت وجد دو فرشته ی بزرگ برخورد داریم و شبها ماوایی داریم باآسودگی خیال به خواب فرو می رویم ؛درگوشه ای از وطنمان باوجود سوز وسرمای شب،کسانی هستند که در گوشه ی کوچه هاوخیابان ها مستقر شده اند ،برخی نیز در کنج بیمارستان ها در بستر بیماری خوابیده اند.
    اکنون چه شایسته است که هریک ازما خودرا در جایگاه این عزیزان تصور نماییم واز کمک رسانی به آنها دریغ نکنیم .
    به گفته حضرت سعدی:
    بنی آدم اعضای یکدیگرند
    که در آفرینش ز یک گوهرند
    چوعضوی به درد آورد روزگار
    دگر عضوها را نماند قرار

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

    موضوع انشا: زلزله

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    سلام زلزله جان
    کاش بی خبر نمیامدی
    کاش خبر می دادی که قرار است بیایی
    تا من از غذای مادرم که با زحمت و در تنگدستی برایم پخته بود ایراد نمیگرفتم
    و با عشق می خوردم
    کاش دستای پینه بسته ی پدرم را در این سرمای سرد آجر رو آجر می گذارد تا بتواند شکم ما را سیر کند می بوسیدم
    کاش می توانستم خواهر کوچکم را نگه دارم تا مادرم بتواند راحت به کارهایش برسد
    کاش شب را در بغل پرامن مادرم بودم و برایم قصه همیشگی را می گفت ومن به خواب می رفتم
    می دانی زلزله جان
    به جای آغوش گرم مادرم زمین سرد مرا در آغوشش گرفت
    به جای غذای مادرم دهانم پر از خاک و کلوخ شد
    و به جای دستان پدرم سقف خانه یمان بر سرمان آوار شد
    مهمانی آمدنت زیاد طول نکشید ولی تمام زحمات پدرم آجر هایی که روی هم
    گذاشته بود تا خانه ایی باشد برای مردم شهرمان
    هیچ وقت آدم های مهم به روستایمان نیامده بودند ولی حالا روستایمان مر شده از آدمهای رنگارنگ
    برای کمک به مردمی که حالا زیر آوار مانده بودند
    کاش زودتر می آمدند
    نمی دانم شاید زلزله تو باید می آمدی تا روستای کوچکمان،بزرگ می شد.
    آمدنت سبب خیر شد.
    ولی حیف که مردم مهربان روستایمان
    نیستند تا ببینند
    زیر آوار برای همیشه به خواب رفته اند
    خوابی ساکت و طولانی
    می دانی زلزله
    دلم برای مردم روستاهای بعدی می سوزد که قرار است زیر آوار جان دهند
    تا مردم کشورمان به خودشان بیایند و قدر زندگی رابدانند و باهم مهربان باشند.
    کاش! زلزله، جان من رو میگرفتی و جان ... را نمیگرفتی

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

    موضوع انشا: زلزله

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    دوباره زلزله ،دوباره غم و دوباره غم و تنها غم.زلزله ای ک در حین تولد او آمد و شمع فوت نکرده ای ک در زیر آوار روشن بود.
    کدام مصیبت را باور کند و برای کدام یک از عزیزانش گریه کند.
    پیراهن نوزادش ک آکنده از عطر خوش او بود را بر روی سینه می گذارد و ب دنبال او می رود.ای نوزاد زمینی شدنت مبارک .زمینی شدنی ک ختم ب آسمان شدن بود.
    دردها پشت دردها،غم ها پشت غم ها.
    زلزله ای ک پس از غم های دیگر حالا گل سر سبد غم های ماست.
    دنبال پدر و مادر و خانواده ات نگرد ،آنها رفته اند، رفته اند ب جایی ک از زیر آوارها بهتر است ، جایی ک دیگر زلزله ای نیست.در آینده نمی تواند این کلمه را بر زبان بیاورد زلزله.....ذره ذره ی زندگی او با شمع تولدش سوخت
    عزیزان ،ما خود را می رسانیم ثانیه ب ثانیه نفس های شما برای ما باارزش است.

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

    موضوع انشا: زلزله کرمانشاه

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    آن روز در غرب ایران، قلب گرم مردم به ناگه لرزید و از اندوه و غم و تاریکی آغشته شد.آن روز زمین ناخودآگاه خشم پرهیاهویش را با غرشی خشمگین و تلخ به جهان بیرون جاری ساخت.درآن روز قلب ایران تکه تکه شد و اشک میهن رودی به رنگ خون مردمان از دست رفته برپا کرده بود.آری آن روز ایران،ایران نبود و مردمانش شب را در ظلمت سایه ی غم ،سحر کردند😔😔
    زلزله واژه ایست مملو از صدای سرد شیون.صدای فریاد مادری که پی یافتن فرزند خون آلود زیر آوار مانده اش تکاپو می کند،تمنا می کند و ... .زلزله وحشت است،اظطراب،ترس،خشم ،زلزله طوفانی است که قلب ها ویران می کند و چشم ها بارانی چهره ها خونی و افکار، پریشان.
    رودبار و بم و کرمانشاه،بهانه اند.زلزله همه مان را زیر آوار برده است .آواری که تارو پودش از جنس جهل و غفلت و گمراهی است .آواری افکار را محبوس و متلاطم ساخته و جسم را در دریای گناه، بی قید و بند.آواری که هیاهوی آن خاموش است و فریادش لبریز از سکوت .
    مردمان جامانده زیر آوار سنگ و در و پنجره تنفس را ستایش می کنند و نور خورشید را در گرو آزادی می بینند‌.دردبرای آنها درمان نیز هست.آری درمان بیماری گمراهی ،جهل،کفر،دوری از خدا و... مردمان زیر آوار خوب می فهمند معنی عشق را محبت را احساس و درکنار هم بودن را ❤️.
    مردمان کرمانشاه دست یاری می خواهند،قلبی برای همدردی ،یاری برای یاری،آنها چشم انتظار کمک های ما هستند بیایید دست به دست هم دهیم تا نه با حرف ،بلکه با عمل بگوییم:هنوز هم گیاه انسانیت شاخ و برگ دارد.

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

    موضوع انشا: زلزله

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    شب که بیاد غربتم باهاش میاد، شب که بیاد شاید شب آخری باشد که برای برخی رقم میخوردوفردایی برایشان وجودنداشته باشد، شب ک بیاد زندگی همه مثل سیاهی شب میشود، شب ک بیاید ممکن است اخرین شبی باشد ک عزیزانمان راببینیم.
    لعنت ب شب تاریکی ک کودک ۶ ساله ای را ازخانواده اش جدا کرده
    امیدوارم هیچ کس عزیزترین فرد زندگی اش را درشب سیه از دست ندهد،بدترین لحظه ی زندگی، لحظه ای است که بچه ای در زیر آوار گرفتار شده وصدای آه وناله اش آنچنان غمناک است که ازخداوند تمنای مُردن میکنی. تا اه وناله ی بچه یتیم شده ای رانبینی، تا نشنوی صدایی راکه بخاطر زیر آوار ماندنش پدرومادری راصدا میزند پدر و مادری که زودتر از فرزندش دنیا را برای همیشه ترک کردند و پدرومادری که وجود ندارند فرزند نیمه جانش را از زیر آوارها نجات دهند.
    پدرومادی وجود ندارد که ب کمک فرزندش بشتابد اما زلزله ای که فرصت این کار را ب آنها نداد.
    اما فرزندی ک ب کمک دیگران نجات میابد و بچه ۶ ساله ای ک برای همیشه یتیم ماند......
    وداغ پدرو مادرش برای همیشه در دلش ماند
    دلنوشته ای برای مردم کرمانشاه
    امیدوارم از این پس ز مثل زندگی معنا شود
    ن ز مثل زلزله
    تسلیت میگویم ب مردم ایران وخانوادهایی ک عزیزانشان در این حادثه قربانی شدند وامیدوارم ک هیچ بچه ای یتیم نشود وخانه ای بدون پدرو مادر نماند

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

    موضوع انشا: زلزله

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    سلام زلزله
    دیشب که آمدی
    من ولیلا و حمید را در خواب بردی
    نمی دانم دفتر مشقم را از زیر آورا پیدا می کنند یا نه
    تو به خانم معلم بگو که تکلیفم را نوشته بودم
    راستی بقیه آدم ها هم ، تکلیف شان را انجام داده اند ؟

    دیشب حمید هم که قول داده بود کمتر شلوغی کند دیگر ساکت شد
    ساکتِ ساکت ، برای همیشه
    همه سنگ ها و کلوخ هایی که پدر بنام سقف بر سرمان انباشته بود ،
    پیکرهای کوچک مان را در هم کوبید و ...
    حمید نگران ترس لیلا از تاریکی بود و می گفت نترس آبجی من هستم
    ولی بعد از مدتی ، دیگر نه حمید بود و نه لیلا و نه من
    می دانی زلزله ، ما که رفتیم
    ولی روح کوچکمان دید که خیلی ها آمدند
    هم آنهایی که هیچ گاه در روستایمان ندیده بودیم شان
    لودر هم آورند ، با کلی کمپوت شیرین و بسته های غذا
    ولی ما دیگه نبودیم ،
    اگر هم بودیم که با دهان پر از خاک ... بگذریم
    لودر که می دانی چیست
    همان ماشینی که در شهر ها برای ساخت خانه
    از آن استفاده می کنند
    ودر روستا ها ، برای برداشتن آوار از سر مردم
    مصاحبه هم کردند که قرار است وام بدهند
    و دستور داده اند خیلی خیلی خیلی سریع باشد
    همان وامی که به دلیل نبودن ضامن برای پدر
    برای دادن نصف آن نیز ، هرگز موافقت نکردند
    کاش قبل از آمدن تو ، وام را داده بودند
    تا پدر خانه بهتری برایمان بسازد
    تا پدر مجبور نباشد هی با گل و سنگ سقف را بپوشاند

    وای پدر ، چقدر سنگین کرده بودی ، این آوار را

    نمی دانم زلزله
    شاید برای دادن وام پدر ، به پادرمیانی تو احتیاج داشتند

    می دانی زلزله
    با آمدن تو ، روستای ما را شناختند
    می گویند کمک به زلزله زدگان ثواب دارد ، درست
    ولی مگر کمک به روستاییان برای زندگی بهتر ، ثواب ندارد؟
    راستی چرا برخی آدم ها برای بیدار شدن و لرزیدن قلب شان به ۷/۳ ریشتر لرزه احتیاج دارند ؟

    می دانی زلزله به چه فکر می کنم
    به روستای بعدی ، ثواب بعدی ، درمانگاه بعدی و دستورات بعدی
    و به زنده های لودر و همدلی ندیده
    به پدرهای روستاهای دیگر که با تنگدستی ،
    آوارهای بعدی را تکه ، تکه ، تکه بر سقف خراب خود می چینند
    تا روزی مریم و لیلا و حمیدشان را از زیر آن بردارند

    دلم برای لیلا و حمید و مریم های روستاهای بعدی می سوزد

    می دانی زلزله
    ما که رفتیم
    ولی خدا کند روزی بنویسند :
    " ز" مثل " زندگی"

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

    موضوع انشا: زلزله

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    موضوع انشای این هفته ما خیلی موضوع جالبی است و 100% ریشه علمی دارد و به درد می خورد.راستش خدا بگویم این آقا معلم ما را چیکارش بکند که برای انشا موضوع های جنایی و ترسناک به ما می دهد و دل نازک ما را می لرزاند و تویش رامثل هندوانه ای که با قاشق به جانش بیفتی خالی می کند. آخر بابایم می گوید:" زلزله آدما رو قتل عام می کنه." و حقیقتش از شما چه پنهان من از هفته پیش تا الان هفتاد بار پس افتاده ام.

    من از هفته پیش تا الان، شیش دانگ حواسم را به صداهای بیرون داده ام تا ببینم کی عر عر خرها و عوعوی گرگ ها و وق وق سگ ها و قدقد مرغ ها و قوقولی خروسها و شیهه اسبها و بق بقوی کبوترها در می آید.حتی یواشکی سمعک ننه بزرگم را که ننه چاق و غر غرویی است، کش رفته ام که مبادا زبانم لال یکدفعه سگی وق وق کند و صدایش از دست من در برود.آخر بابایم می گوید: "قبل از زلزله حیوونا به صدا در میان" البته من هنوز نتوانسته ام کاشف به عمل بیاورم که چه ارتباطی بین کنسرت حیوانات و زلزله وجود دارد.

    یکی دو هفته پیش بود که عمو ماشا»لله، از توی یک روزنامه برایمان خبرهایی از زلزله خواند.آخر از وقتی که صاحاب کار عمو ماشا»لله او را از آجرپزی بیرون انداخته است و زن عمو هم با سه تا بچه قد و نیم قد طلاقش را از عمو ماشالله گرفته است، عمو همه اش خانه ما پلاس است و به قول مادرم:"چترش را باز کرده است و آویزان دائمی شده است."

    بعد از اینکه عمو ماشا»لله خبر را خواند و مادرم فهمید قرار است زلزله بیاید، بدو بدو پارچ پلاستیکی قرمزمان را پر از آب کردو آن را توی حیاط ۱۲ متری مان برد. و پارچ را جوری تنظیم کرد که عسک! ماه کامل بیفتد توی پارچ.بعد چشمانش را تقریبا بست و یک چیزهایی زیر لب خواند.قیافه اش درست مثل زمان هایی شده بود که مشغول غر زدن است و من را ذلیل مرده صدا می کند.بعد مادرم چندتا حرکت ایروبیک روی پارچ رفت و سرآخر هم چندتا فوت گنده توی پارچ کرد و من از همان پشت پنجره دیدم که چند قطره تف هم همراه فوت مادرم توی پارچ افتاد.مادرم پارچ را توی خاونه آورد و توی لیوان برایمان از آب پارچ ریخت و مجبورمان کرد که لیوان هایمان را یک نفس هورت بکشیم.حتی برای خواهر نق نقوی بی ریختم هم توی شیشه پستانکش ازآب پارچ ریخت و داد دستش. بعد مادرم با غرور سرش را تکان داد و یک ابرویش را بالا انداخت و با ژست نامادری سیندرلا گفت که:"توی آب پارچ ورد ۷۰ قوت خوندم.حالا اگر زلزله هزار ریشته ای! هم بیاید ما چیزیمان نمیشه". راستش در آن لحظه اشک توی چشمان همه ما جمع شد و از داشتن چنین مادر با درایت و دانایی به خودمان مفتخر! کردیم.

  • ۳ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع پدر و مادر

    موضوع انشا: پدر و مادر

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    از آنجا که اصل وجود هر انسانی از پدر و مادر است، ‌می توان گفت درمیان پیوندهای خویشاوندی، هیچ کس به اندازه پدر و مادر به انسان نزدیک نیست. همچنانکه هیچ کس به اندازه آنها ، با انسان مهربان نیست. پدر و مادر بعد از خداوند، حق حیات بر گردن فرزند دارند. این دو موجود مهربان، فرزند یا فرزندان خود را از دوران ضعف و ناتوانی آنها یعنی از دوران کودکی تا زمان توانمندی یاری می رسانند و همه امکانات خود را سخاوتمندانه نثار فرزندان می کنند. بنابراین نقش حیاتی و ارزشمند پدر و مادر در پرورش و رشد فرزند، بر کسی پوشیده نیست و بر فرزندان لازم است که قدر زحمات پدر و مادر را بدانند.

    جایگاه پدر و مادر در تمام ادیان آسمانی و حتی مکاتب غیرالهی، مورد احترام و تکریم قرار گرفته است. پیامبر و اهل بیت آن حضرت و همچنین آیاتی از قرآن کریم، به طور مکرر، مقام و منزلت والدین را بیان کرده و به انسانها سفارش می کنند که از احترام به پدر و مادر و نیکی به آنها غفلت نورزند. در چند سوره از قرآن کریم، نیکی به والدین، بلافاصله پس از مبحث توحید آمده است. اهمیت این موضوع تا بدان پایه است که در روایات اهل بیت پیامبر (ص) توصیه شده که حتی اگر پدر و مادر کافر باشند، رعایت احترامشان لازم است. در سوره انعام قسمتی از آیه 151 می خوانیم: ” … چیزی را شریک خدا قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید ...

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۵۶ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع فردا

    فردا

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir
    ساختن واژه ای به نام «فردا» بزرگترین اشتباه انسان بود، تا زمانی که کودک بی سوادی بودیم و با این واژه آشنایی نداشتیم،
    خوب زندگی میکردیم.تمامی احساساتمان، غم و شادیمان و هرچه داشتیم را همین امروز خرج میکردیم. انگار فهمیده تر بودیم، چون همیشه میترسیدیم شاید فردا نباشد.
    از وقتی «فردا » را یاد گرفتیم، همه چیز را گذاشتیم برای فردا. از داشته های امروز لذت نبردیم و گذاشتیم برای روز مبادا...
    شاید باید اینگونه «فردا» را معنی کنیم....
    «فردا»روزیست که داشته های امروزت را نداری.
    پس امروز را زندگی کن.

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۱ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع وظیفه یک دانش آموز

    موضوع انشا: وظیفه یک دانش آموز

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    ما دانش آموزان باید از فرصت هایمان به خوبی استفاده کنیم . یک دانش آموز بایدکارهای خودش را به ترتیب وبا برنامه ریزی انجام دهد چون فرصت ها مانند ابرها به سرعت می گذرند وباید از فرصت هایمان به خوبی استفاده کنیم یکی از وظایف دانش آموزان این است که به معلم خود احترام بگذارد وقبل از آمدن معلم در کلاس حضور داشته باشد درهنگام درس دادن معلم با دوستانش صحبت نکند وحواس دیگران را هم پرت نکند وظیفه دانش آموز این است که با دانش آموزان دیگر مهربان باشد مثلا اگر دانش آموزی دردرس ش ضعیف است به او کمک کند دانش آموزان باید حق دیگران را رعایت کند و در امتحانات تقلب نکند وبژگی یک دانش آموز این است که اگر بخواهد کارهایش را به خوبی انجام دهد درشروع کارها خود نام و یاد خدا را بر زبان بیاورد وظیفه یک دانش آموز این است که به معلمان و همکلاسی ها خود با روی خوش سلام می دهد و به آن ها احترام می گذارد اگر بخواهد وارد دفتر مدیر یا معاون وارد شود اجازه می گیرد و یک دانش آموز از اموال عمومی مدرسه مانند میز ونیمکت و...
    بی جهت روی آن ها خط خطی نمی کند مقررات مدرسه و کلاس را رعایت می کند همیشه به موقع در مدرسه حاضر شود یک دانش آموز هم کلاسی های خود را دوست دارد و به آنهاکمک می کند هم کلاسی هایخود را مسخره نمی کند تکالیفش را به خوبی انجام دهد آرامش کلاس را هنگام درس حفظ می کند در تهیه مطالب روزنامه دیواری و کارهای گروهی دیگر شرکت می کند بدون فکر کاری را انجام نمی دهد ودیگر چیز های یک دانش آموز باید انجام دهد.

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۹ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع ترافیک در شهر

    موضوع انشا: ترافیک در شهر

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    هر روز مثل دیروز است.این چه زندگى خسته کننده اى است ! باید هر روز صورت زیبا و دلنشین راننده ى وانت قالیشویى بهروز ، بهزاد ، بهمن و دیگر یاران را سیاحت کنم و در ترافیک دلپذیر شهر سى دقیقه و پنجاه ثانیه به تأخیر بیافتم.
    باز هم آقاى خوش صحبت را می بینم.الحق والانصاف که اسمش برازنده اش است ؛آنچنان انسان را به حرف مى گیرد که اصلا نمى توانم بفهمم از کجا خورده ام. آقای خوش صحبت باز هم با آن پیکان قراضه ى لجنى اش از دور چشمک مى زند.
    این ترافیک هم شده است قوز بالا قوز! الان دقیقاً سى و پنج دقیقه است که صداى راننده ی وانت میوه و تره بار را تحمل می کنم، البته از حق نگذریم باید بگویم شایسته ى دریافت جایزه ى گوشخراش ترین صدای سال است .
    ترافیک به کنار ، بوى نارنگى اى که چند روز پیش، باجناقم در ماشین من انداخته است چنان رایحه ای دل انگیز به راه انداخته است که براى چند لحظه تمام خوشى هایى که در زندگى فلاکت بارم دیده ام ، از جلوى چشمانم رد می شوند و برایم دست تکان می دهند.
    دقیقاً به مدّت یک ساعت و ده دقیقه است که از جایم تکان نخورده ام و پسر پنج ساله ى ماشین جلویى را که ادا درمى آورد ، نگاه مى کنم. دیگر شورش را درآورده است. یکی نیست بگوید بچه سرجایت بنشین ! من هم کارش را بی پاسخ نگذاشتم؛ شکلکی در آوردم که از ترس قیافه اش دیدنی شد ، البته با عرض معذرت از انجمن هاى حمایت از کودکان ونو جوانان!
    خدایا شکرت ، ممنونم که حداقل امروز در این شلوغی و ترافیک مرا از دست زنگ زدنهاى زنم نجات دادى ! ممنونم که گوشى ام دیروز به فنا رفت ! ممنونم که در جوی کنار تیر چراغ برق افتاد و به هشت قسمت مساوى تقسیم شد!

    بالأخره امروز هم این ترافیک را رد کردم.امّا اضافه کارى هایى که رئیس اداره بر سر من گردن شکسته می ریزد تمام نمى شود ، هر چه هم مى گویم به حضرت عباس در ترافیک گیر کرده بودم که گوشش بدهکار نیست...خلاصه این قصّه ى من در یک روز معمولى بود که ترافیک همیشه ضمیمه ى آن است.

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع بر سر دوراهی

    موضوع انشا: بر سر دوراهی

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    حکایت زندگی این روزهای ما پر از خودخواهی و این که دیگر هیچ راه برگشتی نیست , شده است . گاهی تشبیهاتی که به ما نسبت داده می شود از جانب هر جسم یا چیزی باعث تلنگری عظیم در آینده ما می شود .
    روزی خارکنی به قصد خارکنی به صحرا زد . آنقدر از دهکده دور شد که دیگر چشمانش کفاف دیدن دهکده را نداشت . از کار امروزش راضی نبود . چشمش به بوته ی خاری بزرگ خورد ! نزدیک خار شد ، خار از شدت گرما بی هوش بود ولی تا صدای پای خارکن را شنید بیدار شد و به سرعت ریشه هایش را از دل خاک در آورد و پا به فرار گذاشت ، تنش را به باد وزان سپرد و دور شد و خار کن هم به دنبال او دوان دوان می رفت !
    نگاه خار به خار کن بود و این سبب شد تا با سر به داخل شکم کاکتوس برود ، به صورتی که انگار کارش اشتباه نبوده عذرخواست و به فغان های کاکتوس گوش کرد . کاکتوس انگاری دلش خیلی پر بود و می گفت :(( از زندگی ام خسته شده ام ; سالی است که حرف نزده ام , داشتم ریشه هایم را خشک می کردم تا بمیرم تا آنکه تو آمدی . آری آری ! تو فرشته نجات من هستی . )) خار میان سخنش آمد و گفت : خارکن دنبال من است , بیا فرار کنیم , من کمکت می کنم !
    هر دوشان تشنه شدند به سراب رسیدند گفتند ما تشنه ایم ! سراب گفت :(( با اینکه می خواستم نه بگویم ولی من هم از گول زدن خسته شده ام , من کسی را سراغ دارم که هنوز آب دارد , من هم همراه می شوم !
    به موش صحرایی و مارمولک رسیدند . هر دوی آن ها هم از جلوه ظاهری زشتشان خسته بودند , همراه شدند ! معلوم نبود به کجا می روند و چه می شود ولی هر چه بود عزمشان را حسابی جزم کرده بودند !
    خارکن با دیدن اتحاد آنها دست از تلاش کشید و بازگشت .
    گروه به جایی رسید که خاکش ترک ترک بود گویی به جسم خاک خنجر زده باشند ! نزدیک تر شدند , مرداب بود ! او را که خواب بود بیدار کردند اما انگاری قهر کرده بود . دسته جمعی عذرخواهی کردند و قول دادند دیگر با مرداب آن رفتار سابق را نکنند . از شما چه پنهان چندی پیش تهمت های زیاد و ناروایی به مرداب زده بودند ! در آن همه دریاى خوبى مرداب هم تصمیم گرفت اسمش را عوض کند و به نوعی ازین رو به آن رو شود . از وجود آن همه محبت آنجا خار هم گل در آورد .
    از آن پس تمام گروه متحد و سر زنده دور 《زنداب》 جمع بودند و زندگی می کردند . احدی هم حق تعرض به آن ها را نداشت ! در سر هیچ کدام نقشه ی شومی نبود و زندگی صادقی داشتند !
    ناگهان صدای تیشه ی خارکن به گوش ریشه های خار رسید ! بیدار شد و فهمید که بر سر دو راهی قرار دارد ; تلاش نکند و خودش را به دست خارکن دهد یا سبب زندگی بهتر خود و همگان شود !
    می توان با یک تصمیم مهم زندگی را جور دیگری ادامه دارد . هیچ روزی دیر نیست ! در دو راهی های زندگی تان موفق باشید !
    تمام زندگیَم پر شده است از راه ها
    پرم از راه های سرد و گنگ و بی معنا
    که می کشند مرا هر کدام به سمت خویش
    به این دلیل و این دلیل و ان دلیل ها

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء