موضوع انشا: ترافیک در شهر

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

هر روز مثل دیروز است.این چه زندگى خسته کننده اى است ! باید هر روز صورت زیبا و دلنشین راننده ى وانت قالیشویى بهروز ، بهزاد ، بهمن و دیگر یاران را سیاحت کنم و در ترافیک دلپذیر شهر سى دقیقه و پنجاه ثانیه به تأخیر بیافتم.
باز هم آقاى خوش صحبت را می بینم.الحق والانصاف که اسمش برازنده اش است ؛آنچنان انسان را به حرف مى گیرد که اصلا نمى توانم بفهمم از کجا خورده ام. آقای خوش صحبت باز هم با آن پیکان قراضه ى لجنى اش از دور چشمک مى زند.
این ترافیک هم شده است قوز بالا قوز! الان دقیقاً سى و پنج دقیقه است که صداى راننده ی وانت میوه و تره بار را تحمل می کنم، البته از حق نگذریم باید بگویم شایسته ى دریافت جایزه ى گوشخراش ترین صدای سال است .
ترافیک به کنار ، بوى نارنگى اى که چند روز پیش، باجناقم در ماشین من انداخته است چنان رایحه ای دل انگیز به راه انداخته است که براى چند لحظه تمام خوشى هایى که در زندگى فلاکت بارم دیده ام ، از جلوى چشمانم رد می شوند و برایم دست تکان می دهند.
دقیقاً به مدّت یک ساعت و ده دقیقه است که از جایم تکان نخورده ام و پسر پنج ساله ى ماشین جلویى را که ادا درمى آورد ، نگاه مى کنم. دیگر شورش را درآورده است. یکی نیست بگوید بچه سرجایت بنشین ! من هم کارش را بی پاسخ نگذاشتم؛ شکلکی در آوردم که از ترس قیافه اش دیدنی شد ، البته با عرض معذرت از انجمن هاى حمایت از کودکان ونو جوانان!
خدایا شکرت ، ممنونم که حداقل امروز در این شلوغی و ترافیک مرا از دست زنگ زدنهاى زنم نجات دادى ! ممنونم که گوشى ام دیروز به فنا رفت ! ممنونم که در جوی کنار تیر چراغ برق افتاد و به هشت قسمت مساوى تقسیم شد!

بالأخره امروز هم این ترافیک را رد کردم.امّا اضافه کارى هایى که رئیس اداره بر سر من گردن شکسته می ریزد تمام نمى شود ، هر چه هم مى گویم به حضرت عباس در ترافیک گیر کرده بودم که گوشش بدهکار نیست...خلاصه این قصّه ى من در یک روز معمولى بود که ترافیک همیشه ضمیمه ى آن است.

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir