نمونه انشاء با موضوعات مختلف

زنگ انشاء، نوشتن انشا، انشای آماده، موضوع انشا، نمونه انشا

  

تبلیغات

۷۹۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انشا چه بنویسم» ثبت شده است

انشا با موضوع جهان این روزهای من

انشا با موضوع جهان این روزهای من

انشا موضوع جهان این روزهای من - نگارش - انشا - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - انشا بلاگ

این روزهاجهانم دیگرجهان نیست یعنی هیچ چیزی مثل گذشته نیست نه جانی است ونه جهانی خیلی چیزهاتغییرکرده است مردم ازنزدیک شدن به هم می ترسندازفشردن دست های یکدیگرمی ترسندازبه آغوش کشیدن عزیزانشان می ترسنددیگرنمی توانندآزادانه قدم بزنندوباخیال راحت ریه هایشان راازهواپرکنند کنندبلکه شایدهواپاک نباشد زمانی تنهاازتنهایی می ترسیدم ،هرچه بزرگ ترمی شوم ترس هایم باخودم قدمی کشندوبزرگ می شوندازآینده می ترسم، امااکنون ویروسی هست که بیشترازهمه ی ترس هایم ازاومی ترسم .غول نیست که مانندکودکی ام بتواند،مرابخوردسیل وزلزله نیست که مرانابودسازد،ولی ولی ویروسی است که ازهمه ی آن هاخطرناک ترشده است .هرروزدرخانه می مانم وبه این فکرمی کنم مگرمی شودیک ویروس کاری کندکه همه ازهم بترسنداشتباه کردم بزرگ ترین ترس تنهایی نیست. اکنون درجهان بزرگ ترین ترس ویروس کرونااست. تنهایی که به خاطرحفظ جان من وهم میهنانم باشدراباجان ودل می پذیرم، اگربه قطع شیوع کرونا کمک می کندمی پذیرم ،حاضرم صبح تاشب گرچه ناعادلانه است گرچه بی رحمانه است درخانه بمانم وبپذیرم ،چون این پذیرش من دربرابرکسی که صبح تاشب راازبیماران کرونایی مراقبت می کنکاربزرگی نیست، اگر کم شدن مسافرت هاباعث می شودپرستاران ذره ای خوشحال شوندمن می پذیرم . امن ترین مکان دنیاخانه می شود،این روزتنهاترشدیم خسته ترشدیم نه ازاین که کاری انجام می دهیم نه ازاوضاع به وجودآمده خسته شده ایم کاش می شدهرچه زودترویروس کروناازبین برودمحدودیت هاتمام شودمااین شرایط رامی خواهیم کاش می شدباردیگربه مدرسه بروم وکناردوستانم ازهیاهوی جهان فارغ باشم دورنیست می دانم می رسدروزی که خوب شوددرآن روزهم حال من وهمحال جهانم خوب می شودپس برای رسیدن به آن روزدرخانه می مانم ،ماسک می زنم وبه مکان های شلوغ نمی روم تاآن روزبرسدوازحال جهان بنویسم....😷

نویسنده: یگانه افراشته
دبیر: خانم سیرجانی
شهر فیروزه

___________________________________

جهان این روزهای من

انشا موضوع جهان این روزهای من - نگارش - انشا - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا

یک چشم، در نگاهی به جهان، جهانی در این روز های من

انگارنه انگار این روز یک روز سخت و سرد بود ؛ عشق به نوشتن با قلم وجودم (تدریس) روز ها و ساعت ها و سال ها بیشتر می شد ( دو چندان).♡
_ اما یک چیز' فقط یک چیز" مرا در نقطه وجودم (ذهنم) تنها می کرد ؛
آن فقط شش حرف داشت ^ فقط شش حرف" که قلبم را درهم می فشرد .
آن حرف فقط یک حرف نبود ، بلکه یک دلی تنها و خاموش (خاموش شده) در کناری (گوشه) از اعماق (عمق) الفبای گمشده در ذهنم بود ، آری نامش دلتنگی بود ، دلتنگی این روز های من/* دلتنگی به صدای قهقهه بلند و کوتاه دوستانی که سال هاست در کلاس مانند خاطره در قلم ذهن من نوشته شده است و .... و آن، آن معلمی که ماه ها و سال ها و شاید تا انتها (بی پایان) با سوز دستان و قلم وجودش (ذهنش) آموختن (نوشتن) را بر آن تابلوی سیاه ادامه می داد ......

و اینک صحبتم (بحثم) را تا اینجا پایان می دهم ..& انتهای بحثی که پایانش نامشخص است و تا کجا ادامه خواهد داشت ¿●○

_ می خواهم حال و هوای این روز هایم را از قلم وجودم (ذهن) بر برگی خالی از هر نوشته ای با قلم بنویسم (جای دهم) &

⚜️ اولین بند خود را شروع میکنم ؛

کلاسی به وسعت دریایی از دانستنی هایی که هرگز ندانستیم ☆ ، مدرسه ای که با هر رنگ و بوی خود لطافتی تازه داشت ، مدرسه ای که با هر مدرسه یا شاید هم هزاران مدرسه دیگر تضاد داشت آن هم از هزاران تفاوت $
تفاوتی که به گوشی موبایل ختم می شد ؛
دیگر تا اینجا کافیست (کافی است) فک کنم همگی تان می دانید منظورم با چیست ¿¡ / آری مدرسه ای مجازی (کلاسی مجازی) ؛ کلاسی ای که میتوان آن را در یک نگاه در موبایلی که من و تو دوست (معلم) را از دلتنگی و دوری نجات می دهد دید .... و علوم و علمی که تا حدی فراتر تر از مدرسه گسترش می یابد (درحال گسترش یافتن است) را رقم زد .

⚜️ و اینک آموزشی مجازی ، آموزشی که حماسه ای زیبا را خلق کرده است ؛

و این بار معلمی که با چشمانی خسته و بسته به عینکی خمیده در گوشی (در گوشی) ، صبح ها تا شب ها در حال آموختن قلمی از ذهن خود (نوشته ای ، دانسته ای) به صد (هزار) زبانی که هر کدام از کلماتش هزاران علم و دانش را در ذهنمان صدا می زند (قوی تر از دیروز می کند).

_ آری این هم بود جهان این روز های من ^

# جهانی که در یک مدرسه ختم می شد (بسته میشد) ؛ مدرسه ای که در یک گوشی به کار خود پایان می داد ....... *♡

و اینبار را با صدای بلند خواهم گفت که ما هیچ وقت و در هیچ اوضاعی شکست نخواهیم خورد ! آری خانه ی من مدرسه ی من و مدرسه ی من گوشی من .....

💠 و اینک نتیجه ی مشخصی را رقم خواهیم زد"◆ نتیجه ای که گرچه پایانی در ره ( راه ) داشته باشد یا نه ؛ یک چیز ¿¡ فقط یک چیز ارزشمند را میهمان لب های خندان مان خواهد کرد ... و آن هم *موفقیت* است

⚜️ موفقیتی از جنس پیروزی ⚜️

موفقیت هایی در اعماق زندگی و حتی فراتر از آن ، یعنی آموختن علم و علوم و کسب پیروزی در ختم (پایان) راهی که یک موفقیت برای ملت و یک افتخار جهان برای یک *قلب*..♡★

نویسنده: آیناز قصاب
دبیرستان کوثر دزفول
دبیر: خانم ادیب فرد

  • ۲ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع نامه ‌ای به ماه

    انشا با موضوع نامه ‌ای به ماه

    انشا موضوع نامه ‌ای به ماه - انشا - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی - نگارش - نگارش دوازدهم - انشا چه بنویسم - نوشتن انشا - نگارش دوازدهم درس 4 چهارم نامه نگاری

    ماه من چه شده؟ چرا هروقت نگاهت میکنم غمگینی؟ چهره‌ات درخشان اما دلگیر است. تو دیگر چرا؟ چندین بار به حرف های آدم هایی مثل من گوش داده ای و سنگ صبورشان شدی؟ می دانی چرا تو را بیشتر از همه دوست دارم؟ چون تو مهربانی. نور تو خشن نیست. چشم آدم را کور نمیکند. میتوانم تمام شب را به تماشای تو بنشینم و مستقیم به تو اشعه های نورانی و زیبایت زل بزنم اما تو آنقدر مهربانی که نمی گذاری چشمانم از دیدن زیباییت به درد بیاید. چهره ات انقدر مظلوم و غمزده است که گاه دلم به حالت می سوزد. شاید تنهایی؟ اره.... توی آسمان تک و تنها نشسته ای و به سفره ی ستاره ها که دست جمعی دورهم و در فاصله ی خیلی زیاد از تو جمع شده اند و بهشان خوش میگذرد. ای کاش ماه من میتوانستی بیایی این پایین پیش من. میتوانی اینجا دوستی پیدا کنی و من هم دیگر لازم نیست برای رساندن صدایم به تو فریاد بزنم. دیگر تنها نخواهیم ماند. میتوانیم شب ها از پنچره به شب های بدون تو نگاه کنیم و ستاره های مغرور را ببینیم که از نبودنت متعجب و حتی ناراحت شده اند. این نامه را برایت مینویسم تا بتوانم به دستان باد به تو برسانم و تو آن را بخوانی و دلت شاد شود از این که کسی در این جهان به فکرت است و تو را غیر از چیزی که بقیه به ظاهر می بینند می بیند. می توانی هرشب وقتی که احساس تنهایی کردی و غم به سراغت آمد به جای غبطه خوردن به جمع ستاره ها نامه ی من را بخوانی در آغوشت بفشاری و حتی اشک بریزی. و انوقت دیگر خودت را تنها نمیبینی.
    اشک بریز.... اشکالی ندارد. چون من گریه هایت را نمیبینم و صدای هق هق هایت را نمیشنوم. پس رها کن خودت را . بگذار اشک هایت سرازیر شود.... ما که نمیتوانیم همیشه قوی باشیم ... گاهی اوقات لازم است گریه کنیم تا به خودمان یاد آوری کنیم که ما هم قلب داریم.... روزی پر میشود و دیگر جایی برای نگه داشتن حرف ها و اصرار ندارد .....ما هم حس میکنیم هر چیزی را که در اطرافمان اتفاق می افتد یا نمی افتد.
    این ها را می نویسم به امید روزی که بتوانم به جای کلمات از زبانم استفاده کنم و برایت بگویم و تو هم بگویی از هر چیزی که هیچ وقت نتوانسته ای بگویی. امیدوارم نامه ام به دستت برسد چون هم تو و هم من به آن نیاز داریم. به امید دیدار ماه من..‌. ارادتمند شما تکه ای از وجودت.

    نویسنده: فاطمه امامی
    کلاس هشتم ، دبیرستان پردیس، نوراباد لرستان
    دبیر :خانم اکرم رضایی

    نگارش دوازدهم درس 4 چهارم نامه نگاری

  • ۱ نظر
    • انشاء

    نگارش یازدهم درس اول با موضوع پرواز

    نگارش یازدهم درس اول با موضوع پرواز

    نگارش یازدهم درس اول - نگارش - نگارش یازدهم - انشا - انشا با موضوع پرواز - نوشتن انشا - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی - انشا چه بنویسم

    هر پروازی نیاز به بال ندارد و هر آنچه پرواز می‌کند پرنده نیست.
    هر پریدنی پرواز نیست و هر افتادنی سقوط نیست.

    «پرواز» یعنی : رها کردن امروز ثانیه های دیروز ، از زندان رهایی یافتن از قفل و زنجیر آزاد شدن ، ثانیه به ثانیه را در اوج سپری کردن ،در رویا ها و آرزو ها سپری کردن ، در دورانی غیر از هیاهوی امروز سفر کردن ، زیبایی های نهفته در پس هر اتفاق را حس کردن ، فردایی از جنس آرامش ساختن ، پرواز یعنی اوج گرفتن !
    پرواز ، گذاشتن دست دغدغه های امروز در دست فراموشی شب است و اعزام کردن آن ها به یک مرخصی اجباری ؛ شب، شب بهترین زمان پرواز است ؛ زمانی که تو در سکوت آن با یکتا معبود به سخن لب می گشایی و طنین آرامش را موسیقی دل نشین آن لحظه ها قرار می دهی!

    « رها شدن » سر آغاز پرواز است ؛ در جست و جوی خیابانی باش ساکت و آرام ، افکارت را به قطار آرامش بسپار و کوچه های پر پیچ و خمه ذهنت را ریل آن قرار بده ، بار دغدغه های همیشگی را روی شانه هایش بگذار و آن ها را راهی سفری طولانی کن ؛ پلک هایت را بر هم بگذار و طوفان افکارت را آرام کن ، پرواز را دوست به دار و خودت را از کمند دنیا نجات بده ،مگذار هیچ ترسی بر تو غلبه کند و بیم نداشته باش از هر آنچه که پیش روی تواست ...
    پرواز کن و به یاد داشته باش : اوج بهترین پرواز ها در سخت ترین لحظات زندگی است.

    🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁

    معصومه زلقی

    دبیر: زهرا ابراهیمی

    ______________________________

    مطالب مرتبط:

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع پاییز کرونا زده

    انشا با موضوع پاییز کرونا زده

    نوشتن انشا در مورد موضوع فصل پاییز - انشا - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش - نگارش یازدهم - نگارش دهم - نگارش دوازدهم

    موضوع:
    پاییز خاکستری و کرونا زده!

    تابستان کوله بارش را می بندد و صدای قدم های پاییز به گوش می رسد . صدای خش خش برگ های زرد ، نارنجی ، پاییز عزیزم امده است .

    پاییز هر سال پر از شور و اشتیاق به زندگی بود ، اما پاییز امسال کمى متفاوت تر ، غمگین تر ، کمی دلگیر تر امده . پاییز امده اما با انبوهی از دلتنگی ، می گویند پاییز امسال غرق در بیماری است . دیگر نشاط گذشته را ندارد ، دیگر توان مقابله ندارد ، انگار رمق از پاهایش رفته . پاییز امسال خیلی خسته است . کمی دلخور است از ما . ماسک زده صورتش را نبینیم ، دستکش گذاشته دست هایش را لمس نکنیم و اگر کسی دستش را گرفت ، خودش را غرق الکل و ضدعفونی می کند تا به بیماری مبتلا نشود . او در میان این همه فاصله گم می شود ، وقتی حتی رفت و امد دانش اموزان را در خیابان نمی بیند . وقتی می اید کسی حضورش را حس نم کند ، یا صدای زنگ مدرسه را نمی شنود . تنفرش از این بیماری غصه دار منطقی است ، مثل همه ما .
    سال دیگر به یاری خداوند همه چیز به روال سابق بر می گردد ، دوباره همه اینها را باهم تماشا خواهیم کرد ... به امید روز های خوش و پاییزی بی کرونا .

    🍁☘️🍂🍁☘️🍂🍁☘️🍂

    نویسنده: کیانا سودایی
    دهم انسانى
    دبیرستان افروز شهرستان آستارا
    دبیر: خانم شیرین ترکاشوند،

    _______________________________

    انشا با موضوع پاییز کرونا زده

    نوشتن انشا در مورد موضوع فصل پاییز - انشا - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش - نگارش یازدهم - نگارش دهم - نگارش دوازدهم

    تابستان کول بارش را می‌بندد و صدای قدم های پاییز‌ به گوش می رسد .. صدای خش خش برگ های زرد و نارنجی، پاییز عزیزم آمده است.

    پاییز شروع عاشقانه هاست ، فصل عاشقی کردن است . پاییز هر سال پر از شور و اشتیاق به زندگی بود ، امّا پاییز امسال کمی متفاوت تر ، کمی غمگین تر ، کمی دلگیر تر آمده.
    پاییز آمده امّا با انبوهی از دلتنگی ، می گویند پاییز امسال غرق در بیماری ست . 
    دیگر نشاط گذشته را ندارد ، مثل فرزندی که تاوان اشتباه پدر را بدهد ، دیگر توان مقابله ندارد ، انگار رمق از پاهایش رفته.
    پاییز امسال خیلی خسته است.کمی دلخور است از ما. 
    ماسک زده صورتش را نبینیم ، دستکش گذاشته دست هایش را لمس نکنیم و اگر کسی دستش را گرفت ، خودش را غرق الکل و ضدعفونی می کند تا مبتلا نشود .

    امّا من می دانم ، پاییز از این فاصله ها و محدودیت ها بیزار است . پاییز سرشار از عشق و محبّت است . او خندیدن را ، عاشقان را ، گردش و تفریح را ، حتی غریبه های مسافر را دوست دارد.
    او در میان این همه فاصله گم می شود ، وقتی حتّی رفت و آمد دانش آموزان را در خیابان نمی بیند . وقتی می آید امّا کسی حضورش را حس نمی کند ، یا صدای زنگ مدرسه را نمی شنود.
    تنفّرش از این بیماری غصّه دار منطقی است ، مثل همه ی ما.
    این کرونا هر چقدر هم دشمن جان ما باشد ، هزار برابر بیشتر پاییز را آزار می دهد. 
    پاییز نازنینم، به این بی لطفی ها عادت ندارد ، از این بیماری غریب ، ناخشنود است ، قلب مهربانش شکسته.
    امّا بالاخره تمام می شود ، پاییز جانم، کمی امسال را تحمّل کن . سال دیگر به یاری خداوند همه چیز دوباره به روال سابق برمی گردد ، و تو می بینی عاشقان را که چگونه دست در دست هم روی برگانت، 
    زیر درختان خزان زده ات 
    قدم می زنند.
    تو دوباره همه ی اینها را با هم تماشا خواهی کرد... 
    به امید روزهای خوش و پاییزی بی کرونا

    🌺🤲🏻🌺 
    🧡🍁🧡

    مائده رضایی
    یازدهم انسانی
    دبیرستان تلاش ، دزفول
    دبیر: خانم شهلا زهتاب پور

  • ۷ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع مهر امسال

    انشا با موضوع مهر امسال

    انشا موضوع مهر امسال - نگارش - نگارش یازدهم - انشا - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی - نوشتن انشا - نمونه انشاء

    به نام خدا
    باران آرام آرام می بارد و بر زمین نقش می بندد ،زمین قطره های اشک آسمان را در دل خود جای میددهد، عطر خوش خاک باران خورده فضا را پر کرده است.
    برگ های زرد و نارنجی نظر هر بیننده ای را به خود جلب می کند سبزه با آواز باد می رقصد صدای خش خش برگ ها گوش
    را نوازش می دهد.
    به اطرافم نگاه کردم، سکوتی مبهم آمیز فضا را فرا گرفته بود!
    عجیب است که بوی ماه مهر از شهریور می آید! [enshay.blog.ir]
    غمناک است نه صدای هیاهو کو دکان در کوچه پس کوچه شهر به گوش میرسد و نه دیگر میتوان طعم لبو ی داغ را با دستان یخ زده چشید.
    دیگر نمیشود رفتگر زحمت کش و مهربان را به یک فنجان چای داغ دعوت کرد
    یا به دستان مادر زحمتکش بوسه زد اما یادمان باشد که پایان شب سیاه سفید است گرچه شب سیاه و تاریک است اما قطعا در پی هر شبی روزی وجود دارد و خورشید دوباره طلوع میکند به شرط این که خورشید ایمان در دل ما بد رخشد
    زندگی شیرین است با تمام سختی ها وآسانی هایش ،اشک ها و اه هایش ،غم ها و شادی هایش.......
    در زندگی گاه باید تاخت با سر نوشت گاه باید ساخت
    در زندگی گاه نمیتوان فریاد کشید گاه حتی نمیتوان آه کشید.
    🌧🌧🌧🌧🌧🌧

    نویسنده:زهرا آزاد منجیری
    یازدهم انسانی
    دبیرستان نمونه فرهنگ سبزوار

    __________________________________

    مطالب مزتبط:

    انشا با موضوع روز اول مهر

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دوازدهم درس اول موضوع اولین روز‌ سال تحصیلی

    نگارش دوازدهم درس اول موضوع اولین روز‌ سال تحصیلی

    نگارش - نگارش دوازدهم - نگارش دوازدهم درس اول - انشا موضوع اولین روز ‌سال تحصیلی - انشا - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی - نوشتن انشا

    امسال بر خلاف سالهای گذشته هیچ ذوق و‌شوقی برای آمدن به مدرسه نداشتم زیرا استرس‌کنکور یک طرف و کرونا‌ویروس‌منحوس طرف دیگر!

    چند روز قبل از شروع مدرسه یعنی به تاریخ ۹۹/۶/۱۰ به این فکر میکردم که امسال آخرین سالی است که پشت نیمکت های چوبی در کنار همکلاسی های دوران ابتداعی،راهنمایی و دبیرستان که‌چندین سال است با هم دوستیم مینشینم. آخرین سالی است که میتوانیم شیطنت های طنز امیز مدرسه ای مان را انجام دهیم.

    زنگ ساعتم به صدا در امد
    امروز اولین روز اخرین سال تحصیلیم بود ! سال تحصیلی امسال از ۱۵ شهریور شروع شد
    از رخت خواب نازنینم دل کندم و محلول ضد عفونی و ماسکم را برداشته و سلانه سلانه راهی مدرسه شدم

    بعد از ورود به حیاط مدرسه با چهره شاد سال اولی ها روبرو شدم و در دل با خود گفتم:دلشان چه خوش است.

    با طی کردن پله ها و دیدن راهروی همیشه تاریک مدرسه که شباهت عجیبی به سلول های زندان داشت تصمیم گرفتم زودتر از این فضای خوف اور دور شوم

    ماسکم را کمی بالاتر کشیده و وارد کلاسم شدم و زیر لب سلامی دادم
    همه بچه ها با رعایت فاصله روی صندلی هایشان نشسته و به همدیگر زل زده بودند .سکوت برای کلاسی که همه معلمان و مدیر معاون مدرسه از دست شیطنتهایشان عاصی بودند کمی دلگیر بود!

    معلم ادبیات خوش صحبت هر سالمان وارد کلاس شد و از بدو ورود
    تاکید بر توجه به سلامتی و رعایت بهداشتمان کرد
    اری‌همان معلمی که هر سال تحصیلی را با خنده شروع میکرد امسال او نیز همچو ما بود

    در ساعات دیگر بقیه معلم ها نیز آمدند و رفتند و زنگ آخر هم زده شد و به خانه برگشتیم
    همینقدر بی‌ذوق و‌ احساس!

    فکر‌نکنم در عمرتان همچین خاطره حال بری را شنیده یا خوانده باشید!
    اما بیایید راست بگوییم با وجود ویروس خان انتظار از این بهتری برای روز ‌اول مدرسه نداریم

    نویسنده:ریما احمدی
    دبیر: خانم محمد زاده
    شهر:ماکو

  • ۱ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم درس اول با موضوع ساعت

    نگارش دهم درس اول با موضوع ساعت

    نگارش - نگارش دهم - انشا با موضوع ساعت - انشا - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی - نمونه انشاء - نگارش دهم درس اول

    ساعت شاید یک دایره با زمینه های رنگارنگ روی دیوار خانه ما، یا یک دایره کوچک بندچرمی روی دست همسایه باشد ؛ساعت حتی می تواند یک استوانه روی میزی باشد ،یا یک مکعب یا... . شاید عدد و عقربه داشته باشد.شاید هم خودش را خلاص کرده و با نشان دادن چند عددوظیفه اش را خاتمه داده باشد. هر چه که باشد، کارش یکی است؛ همه ساعت های دنیابا همه تفاوت هایشان یک چیز را نشان می دهند؛زمان.پس بهتر است بگویم ساعت چیزی است که زمان را نشان میدهد.

    تیک .تاک.تیک.تاک...
    .این صدای همیشگی ساعتهاست. وقتی خوب گوش کنی، آنرا می شنوی .اگر به ساعت نگاه کنی ، چرخش دیوانه وار عقربه های آن توراهم دیوانه می کند.همین طور دور میزنندو خاموشی گذر زمان را فریاد... .
    می خواهند بگویند که :"عجله کن! زمانت در حال تمام شدن است."
    عقربه ها هیچ گاه این فریاد را پایان
    نمی دهند. آنها همیشه به همه ی ما می گویند ک زمان در حال گذر است؛ اما مردم، بی اهمیت فقط چرخششان را نگاه می کنند و میروند.آخرآنها که قدر زمان را نمی فهمند.تنها کسانی که خوب می دانند زمان چقدر اهمیت دارد، خود عقربه ها و ساعت ها هستند.اما برخی ساعت ها هم دیگر اهمیتی به آن نمی دهند؛ فقط به یک عدد بسنده میکنند.شاید هم ازصدای عقربه هایشان خسته شده اند و آن را فرستادند پی کارش!

    اگر ساعت ها در دنیای ما نبودند، اتفاقی نمی افتاد ! تنهایک فریاد بی صدا یا یک چرخش دیوانه وار ازدنیا کم می شد.ممکن بود هیچ وقت این کمبود را نفهمیم یا ممکن بود خلاء آن بیش از هر چیز دیگری حس شود. اگرساعت ها نبودند ، شایددلمان برایشان تنگ می شد...

    این دایره های تیک تاکی ملتمسانه به چشمان ما زل می زنند و اگر می توانستند به زبان آدمی زاد حرف بزنند، می گفتند:" امکانش هست کمی به گذر عقربه هایم توجه کنی؟! دیگر خسته شده ام که هزاران بار این خط کوچک می چرخد و تو فقط نگاهی به ابن می اندازی.."ساعت ها چشمانی نمی خواهند که ساعت ها به آنها زل بزنند؛ بلکه چشمانی می خواهند که تنها چند ثانیه به آنها نگاه کنند و قدر زمان را بفهمند.آنها توجه می خواهد.دل نگران زمان اند؛ توجه را برای او می خواهند.

    *نوشته :سیده فاطمه حسینی کلاس دهم تجربی*
    *دیبر : سرکار خانم فرهی*
    *دبیرستان فرزانگان بوشهر*

  • ۷ نظر
    • انشاء

    نگارش یازدهم درس دوم با موضوع پاییز

    نگارش یازدهم درس دوم با موضوع پاییز

    نگارش یازدهم درس دوم - نگارش - نگارش یازدهم - نوشتن انشا - انشا - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی - نمونه انشاء

    سلام ماهرو،
    دارد پاییز میرسد.کاش تو برگ صنوبری تنها بودی که در راه خانه جلویِ پایم می افتد.
    و کاش من عابرِ خسته ای نبودم و تو را برمیداشتم و در جیب کوچک پیراهنم میگذاشتم.

    این سرزمین بی تو هر روزش شب است و هر فصلش پاییز؛اینجا عید که میشود هنوز آبان است،
    بعد رفتنت همه چیز فرق کرده است،من دیگر زیرِ لب نمیخوانم:باغِ بی برگیً؛
    خنده اش خونیست اشک امیز
    پادشاهِ فصل ها پاییز.
    دیگر مدت هاست با انگشتانِ بیگناهم خونِ انار ها را نمیریزم هسته ی پرتقال ها را جدا نمیکنم.
    دیگر گونی گونی دلتنگی نارنجی را با جارو از تهِ حیاط جمع نمیکنم که بندازمشان در انباری.
    ماهرو_
    مامان میگوید:باران رحمت است،میگوید وقتی میبارد انگار از هر قطره اش برکت نازل می‌شود.
    من فکر میکنم باران،خیسی رخت های فرشتگان است که از بند رختِ آسمان اویزان شده اند.
    میدانی ،دیگر وقتش است درختان پر شکوفه بادام را فراموش کنی و خود را به فصلی بسپاری که باران ببارد انار که هیچ،سنگ هم اگر باشی دلت ترک می‌خورد.

    شب هایِ بلند پاییز در راه است و ما چقدر دلتنگ گرمایِ بخاری هاییم.
    چقدر قلبمان محتاجِ کاسه های رنگی و دانه دانه کردنِ انار هاست.
    چقدر دلمان لک زده برایِ دست نوازش گر باد بر سرِ گیسوانِ درختان.
    چقدر دلتنگ پاییزیم.
    خِش خِش صدایِ پای خزان است یک نفر؛
    در را به رویِ حضرت پاییز وا کند...

    🍁🍂🍁🍂🍁🍂
    نویسنده: فروغ دارایی،
    یازدهم تجربی
    دبیر: خانم لیلا ملکی،
    دبیرستان شاهد دهلران

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع نامه ای به کرونا

    انشا با موضوع نامه ای به کرونا

    انشا چه بنویسم - انشا - انشاء - انشا با موضوع آزاد - نوشتن انشا - انشا نویسی - نمونه انشاء - انشا با موضوع نامه - نگارش - نگارش دوازدهم

    سلام آقا /خانم کرونا ....🦠🦠
    راستش امروز تصمیم گرفتم که برایتان یک نامه بنویسم و مستقیم با خودتان وارد صحبت بشوم تا شاید بشود مشکل را جور دیگری حل کرد.
    می دانم شاید با خواندن این نامه حوصله تان سر برود ولی بد نیست این را هم بدانید خیلی وقت است که مردم این روز ها از دست شما کلافه شده اند و عجیب حال دل شان گرفته است آخر می دانید در شرایط و موقیعت خیلی بدی به ما سر زدید و دقیقا در اوج شور و شوق و بوی عید مهمان ما شده اید و از آنجایی هم ک مهمان ناخوانده ای بودید و همچنان هستید به نحو احسن ازتون پذیرایی نشد اول به خاطر اینکه جای خجالت دارد جای عمو نوروز آمده اید و کاری کردید که ما اورا فراموش کنیم و فقط به دست شستن فکر کنیم بعدم که واقعا بعضی از کارهایتان خیلی زشت است آخر مگر مردم چه گناهی کرده اند که راه افتادید و هر کجا که عشقتان است شروع به قتل عام می کنید. البته از حق نگذریم شما محاسن هایی هم دارید مثلا کاری کردید که اهمیت بهداشت اجتماعی و شخصی بیشتر شود و یا مثلا باعث شدید خانواده ها بیشتر کنار هم باشند اما بیایید واقع بین باشیم انصافا بدی هایتان به خوبی هایتان می چربد و بیشتر در چشم است واقعا نمیدانم دلتان به حال آن بچه های کوچکی که منتظر پدر یا مادرشان بودند اما آنها باید در بیمارستان می ماندند تا از عملیات شما جلوگیری کنند نمی سوزد؟ یا آنهایی که به خاطر شما از روی خط فقر به زیر خط فقر رسیده اند؟ یا پدرانی که با تعطیل شدن یک کارخانه از کار بیکار شدند و باز هم سرشان پیش زن و بچه هایشان از شرمندگی پایین ماند یا اصلا انهایی که بخاطر بیکار شدن و بی پولی کل اسباب شان در خیابان ها خالی شد چه ؟
    به نظرتان بهتر نیست دست از سر مردم بردارید و بروید پی زندگی که قبلا داشتید؟ من به شما قول می دهم که هیچ وقت هیچکس فراموشتان نخواهد کرد آنقدر هم معروف شده اید که کل رسانه ها حرفتان را می زنند و تا همیشه در تاریخ به یادماندنی اید .[enshay.blog.ir]
    انصاف نیس که باعث گناهکار شدن بقیه شوید شما باعث شدید بعضی ها انسانیتشان را ب احتکار لوازمی بفروشند اما خیلی ها هم رویتان را با دوخت ماسک و پخش دستکش رایگان سیاه کردند.
    باور کنید همه چی با صحبت حل میشود نه اینکه از اول با جنگ وارد شده اید و به هیچ بنی بشری هم رحم نمیکنید. یکم منطقی باشید از عید و ماه رمضان و کنکور و محرم که گذشتیم مهر هم امد و شما همچنان هیچ مذاکره ای با هیچ کس نمیکنید. مردم سرزمینم گناه دارند کرونا، لطفا هر چه زودتر مارا رها کن وگرنه خیلی از خانواده ها از دست می روند.😔💔

    نوشته: مهدیه هاشمی،
    پایه دوازدهم از زنجان

  • ۵ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع نامه به وزیر آموزش و پرورش

    انشا با موضوع نامه به وزیر آموزش و پرورش

    انشا چه بنویسم - انشا - انشای آماده - انشاء - نوشتن انشا - انشا نویسی - نمونه انشاء - انشا با موضوع نامه به وزیر - نگارش - نگارش دوازدهم

    گفته اید برای کرونا بنویسیم ، اما من می خواهم برای چیزی بیشتر از کرونا بنویسم... کرونا یک سالی میهمان ماست و میرود ولی نظام آموزشی ناکار آمد و بیهوده قرن هاست که گریبان ما را گرفته و حالا حالا هم قصد رها کردن ندارد ! کرونا فقط اوضاع را بدتر کرد.
    دانش آموزانی دروغ گو و تنبل ساخت، دبیرانی بی حوصله و خسته و مدیرانی پر حرف و بی کار و بی مصرف! بله بی مصرف!

    دوازده سال به مدرسه رفتم ، تنها چیزی که یاد گرفتم حسادت بود و رقابت بود و ترس! به ما نیاموختند دختر عزیزم/پسر خوبم امروز چند کتاب غیر درسی بخوان، چند تا شعر بخوان ... من دوازده سال تمام از عمرم ریاضی و علوم و آیات قرآن حفظ کردم دو روز دیگر هم پای استخدام که برسد باید چاپلوسی کنم و دم این و آن را ببینم بلکه جایی مشغول شوم ، هنوز اوضاع من خوب است ! بیچاره مسیحی ها و یهودی ها و اقلیت ! آن ها که دیگر شغلی هم به دستشان نمی رسد که نمی رسد...[enshay.blog.ir]

    در این سیستم آموزشی عهد قجری که نه عهد سنگ و عهد غار نشینی فقط کلمه انگلیسی حفظ بله حفظ می کنیم، بیچاره متون عربی و فارسی را چنان می چنالیم بلکه مفعولی را بیرون بکشیم و هزاران هزار کتاب و درس و شیوه مسخره دیگر ! آقای وزیر اگر خدایی را قبول داری تو را به همان خدا قسم... ای که دستت می رسد کاری بکن !!
    ترکیب کرونا و نظام ناکار آمد آموزشی فاجعه است... نابودی است...هلاکت است... اگر به شما بگویم با چه دانش آموزانی سر و کار دارم مغزتان سوت می کشد ! دختران ۱۷،۱۸ ساله ای که دو تا شعر بلد نیستند، اسم دو موسیقی دان را نمیدانند، از اطراف هدایت ها و فرخ زاد ها حتی عبور هم نکرده اند !
    اوضاع خیلی خراب است...
    ای کاش این نامه به دستت برسد آقای وزیر!

    م،هاشمی، سال دوازدهم از بیرجند

  • ۱ نظر
    • انشاء