نگارش دهم سنجش و مقایسه با موضوع شهادت و عشق
عشق پنج نقطه دارد و شهادت هم پنج نقطه دارد. عشق گاهی باعث رسیدن به مقام والای شهادت میشود.
عشق مانند پلی بین این دو عمل میکند.
شهادت نیز پلی برای رسیدن به معشوق است.
عشق خوب و بد دارد ولی شهادت در هر شرایطی خوب و باعث رستگاری ابدی میشود.
عشقروحرادرگیرمیکنداماشهادتهمروحوهمجسمرادرگیرمیکند.امابهتراستکهبگوییمشهادت بهگونهایروحدرگیرمیکندکهجسمرادرراهشهادتبهحرکتدرآورد.
مقصدشهادتهمیشهبهشتاستولیمقصدعشقگاهجهنماست.اماانکهبهجهنممیکشاندعشقنیستبلکهشیطاناستکهخودرادرپوستعشقجازدهاست.
عشقپاکمانندشهادتنامویادانسانرادرایندنیاجاودانمیسازد.
°°مهلارفیعی°°
°°پایه دهمتجربی°°
°°استانخراسانرضویشهرستانقوچان°°
°°دبیر:سرکارخانمفیضی°°
نگارش دهم تضاد مفاهیم موضوع عشق
عشق، واژهای است سرشار از حس خوب!
مثل دانه ای که یکباره در کنج دلت می افتد؛
همانجا جوانه میزند و کم کم آنقدر رشد میکند که کل وجودت را فرا میگیرد. نفرت برای نهال درون دلت حکم تبر دارد. تبری بی رحم که واژه مهربانی و محبت برایش ناآشناست. خودمانی بگویم:
بگذار دلت با گرمای عشق زنده باشد.
بگذار دلت مثل تابستان گرم باشد.
مجوز یخ بستنِ دلت را به نفرت نده!
آن وقت است که آنقدر دلت سرد میشود که گویا در زمستانی سرد آن را رها کرده ای!
عشق همان چیزی است که زندگی میبخشد،
امید میبخشد و اندکی نفرت کافیست تا همه را از تو بگیردتا شوی مثل درختی خشک که با بادی ملایم از جا کنده میشود.
عشق، بزرگ و کوچک نمی شناسد. زمان و مکان نمیشناسد.
ممکن است در هر سنی، در هر زمانی و هرکجای دنیا مهری در دلت بیفتد و این مهر چنان تورا کور و کر سازد که از همه چیز غافل شوی.
انسان با عشق زندگی را آغاز میکند وقتی چشمانش را میگشاید و در اولین نگاه مادرش را میبیند با عشق زندگی میکند و آن عشق را آنقدر در دلش زنده نگه می دارد تا دلش جوان بماند تا آنگاه که با دلی جوان از این دنیا برود.
نویسنده: ریحانه بادفر
دبیر: معصومه محتشمی
دبیرستان نمونه نجابت برازجان
نگارش دهم درس ششم سنجش مقایسه با موضوع گل و خار
گل و خار دو یار جدایی ناپذیر در ذهن ما فارسی زبانان هستند.
گل نماد زیبایی و طراوت و سرسبزی است و هرچیزی را که بخواهیم زیبا جلوه دهیم ویا از زیبایی هایش بگوییم ان را به گل تشبیه می کنیم.
گل مارا یاد خیلی چیز ها می اندازد و وقتی می خواهیم ارادت و محبت خود را به دیگران نشان دهیم، برای آنها گل می بریم و به عزیز ترین کسانمان گل می دهیم . وقتی به عیادت بیماری می رویم با خود گل به همراه میبریم و عرق گل ها را میگیریم و برای درمان بیماری ها از ان بهره میبریم گل هارا خشک میکنیم و در موارد مختلفی به کار می گیریم.
دسته گل می سازیم و به روش های مختلف گل هارا برای تزئین جلوه ای دیگر می بخشیم.
در همه این موارد ،خار هم همراه گل است و همنشین و هم سخن اوست.
خار نماد آزار و رنج است. اما همواره یاد آور آزردگی خاطر و درد و سختی است.
خار درنگاه ما بد و نازیباست .....
به رغم گل که تمامش زیبایی است و لطافت و مهربانی.
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
نویسنده: سوداناصری
مدرسه سفیر صبا
آذربایجان شرقی، شهرستان میانه
دبیر: آقای مرادی
نگارش دهم سنجش مقایسه با موضوع دوست و مار
دوست و مار دو کلمه جدا از هم... ولی شباهت هایی نیز دارند.
دوست اگر خوب باشد مانند گل است او به فکر تو و تو هم به فکر او خواهی بود. اگر راهی را اشتباه بروی به تو نشان خواهد داد و تو را از دام ها مطلع میکند.دوست عاقل مانند الماسی درخشان خواهد بود که نباید بخاطر گردو های پوک او را رها کنی باید سفت و سخت از او مراقبت کنی.[enshay.blog.ir]
ولی...
اگر درگیر دوست ناآگاه شوی اگر تو هم عاقل باشی راهت را گم میکنی چون با کسی دوستی و همنشینی کردهای که تمام داشته اش از دنیا یک فکر زودگذر است آنجاست که مثل ماری سمی هم ذهن،هم دین و ایمان و هم جانت را به خطر میاندازد هم اطرافیان خودش و اطرافیان تورا.
🌿تا توانـی مـی گریز از یــار بد
یار بــد بدتـر بـود از مـــار بـد
مار بد تنها همی بر جان زند
یاربد بر جــان و بر ایمـان زند🌿
بزرگان نیز درباره دقت در انتخاب هم نشین و دوست سخنان خوبی گفته اند .چون این یک موضوع مهم است که هم در تعیین زندگی دنیایی و اخرویمان نقش دارد. ما با استفاده از سخنان بزرگان و معصومین میتوانیم در دوست خوب و همراه خود را بشناسیم و با او دوستی کنیم.
🌱حدیث رسول اکرم صلى الله علیه و آله:🌱
🌱الجَلیسُ الصّالِحُ خَیرٌ مِنَ الوَحدَةِ، و
َالوَحدَةُخَیرٌ مِن جَلیسِ السّوءِ؛🌱
🌱 هم نشین خوب، از تنهایى بهتر است و تنهایى
از هم نشین بد بهتر است.🌱
°°زهرا میرزائی°°
°°پایه دهم تجربی°°
°°استان آذربایجان شرقی.شهرستان میانه°°
°°دبیر:جناب آقای مرادی°°
نگارش دهم سنجش و مقایسه با موضوع آدم آهنی و انسان
آدم آهنی ها ساخته دست بشرند هیچ احساسی ندارند اصلا چیزی به نام قلب ندارند فقط ظاهرشان شبیه انسان است.
دو دست ،دو پا،سر و بدن،فقط تنظیم شده اند کارهای خاصی انجام بدهند ادم آهنی ها هیچوقت نمیخوابند هیچوقت با کسی دوست نمی شوند هیچوقت پشت پنجره نمیایستند و از باران بهاری لذت نمیبرند.
بعضی ادم ها مثل آدم آهنی هستند سرد،بی روح، تنها انگار آمده اند که کار کنند، کار کنند، کار کنند و شب خسته شوند و بخوابند هیجوقت دست کسی را به گرمی نمیفشارند و از نوشیدن چای و لیمو کنار یک دوست قدیمی لذت نمیبرند زیر باران نمیروند و پرواز پروانه انهارا به دنیای شعر و خیال دعوت نمیکند.
آدم اهنی بودن مثل یک بیماری فصلی مثل سرما خوردگی گاهی گریبان همه را میگیرد و فقط روز و ماه و سالش فرق میکند روز هایی که دیگر به درد دل مادر گوش نمیدهیم شکسته و غمگین شدن پدر را نمی بینیم تنهایی خواهر و برادرمان را نادیده میگیریم دقیقا همین روز ها ما به بیماری آدم آهنی بودن دچار شده ایم وقت هایی که یک بیت شعر حالمان را خوب نمیکند یک کتاب تازه مارا شگفت زده نمیکند ما به طرز شگفت انگیزی تبدیل به آدم آهنی شده ایم.
بیاییم مواظب حال خوبمان و مواظب این بیماری باشیم.
👌👌👌👌👌👌👌👌👌
نویسنده:
دبیر: خانم فریبا اصغری
نگارش دهم سنجش و مقایسه با موضوع کتاب و دوست
کتاب همانند دوست انسان می تواند برای انسان همدمی مناسب در زمان تنهایی و آموزگاری برای یادگرفتن آنچه که به زندگی اش کمک می کند باشد.
کتاب مثل دوست خوب ، عیب ها و خوبی های ادم را به او می گوید.
با مطالعه کتاب می توانیم چیزهایی یاد بگیریم که در آینده برای زندگی بهتر به ما کمک کند پس کتاب مثل یک یار دلسوز برای ماست.
ما باید دوست خاموش را به حرف آوریم، کتاب را هم باید خواند تا با ما حرف بزند.
آزردن دوست، بد و موجب قطع دوستی است. پاره کردن کتاب، و نیز کثیف کردن و... هم، چنین است.
در دوست، مهم فکر و اخلاق اوست، نه لباس و ظاهرش. کتاب خوب هم بستگی به محتوا و مطلب آن دارد، نه جلد و نوع کاغذ.
انسان بی مطالعه، مانند افراد بدون دوست است.
کتاب نیمه مطالعه شده، مانند دوست نیمه راه است.
انسانِ دوست از دست داده، مثل مطالعه ی بدون یادداشت است.
شناخت دوست از دشمن لازم است. تشخیص کتاب های خوب و بد و مفید و مضر نیز ضروری است.
📙📘📗📕📒📔
نویسنده گلنوش شهیدی
دبیر: خانم فریبا اصغری
نگارش دهم سنجش و مقایسه با موضوع اجباری و آزادی
سال ها سکوت کردیم، سال نخندیدم، سال ها گوشه ی قفس تاریک به اجبار نشستیم، سال هاست که آزادیم اما به اجبار، سال هاست کتاب های خاک خورده را پاک نکرده ایم، سال هاست عیدی نگرفته ایم.....
اجبار: کلمه ای ترسناک ، مخوف، تاریک، تنها
آزاد: کلمه ای رها، روشن، زیبا ....
چرا الهه رضایی گفت:
آنقدر شعرم بوی رفتن را به خود دیده
رویای بودن را نوشتن کار دشواریست
گاهی دلم میخواهد آزاد از غزل باشم
اما برای شاعر این اشعار اجباریست .
چرا بانو ورتا گفت :
آزادی تعارف نیست، آزادی نیاز زندگی است.
آزادی کلمه ای شگفت انگیز
گاهی از کوه میپرم که ازادانه سقوط کنم
گاهی فریاد میکشم ، شیشه ها میشکند که ازادی فریاد داشته باشم
گاهی حرف هایم را بی پرده میگویم که ازادی بیان داشته باشم
اما من اجباری به آزادی فکر میکنم.
اجباری
اجباری
گاهی ازادی ها اجباری هستند .
گاهی اجباری ها ازادی هستند .
مقایسه سخت
تفاوت زیاد
آزادی از جنس محبت
اجباری از جنس رنجش
به اجبار هرچی داشتیم رو شکافتن .
ما خیلیامون این نیستیم گاهی مَن تو من و تو مجبور میشد .
تو خیابونا بودم با بی پولا بودم با خوبا بودم با اونا که خودشونو با کارت میخارونن، تو جوبا بودم
اما من از اونا نبودم.
آزادی ما از نقطهای شروع میشود که آزادی دیگران پایان مییابد.
سال هاست به اجبار کار هایی کردیم که دوست نداشتیم .
اجباری خواهم ساخت از جنس آزادی
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
نویسنده: لاوین علیپور
نگارش دهم سنجش و مقایسه با موضوع مادر و عشق
مادر کلمه ای چهار حرفی و عشق کلمه ای سه حرفی است که یک دنیا حرف در نهاد خود دارند.
مادر یعنی عشق ، مهربانی ، همدم ، رفیق ، مظهر پاکی و عشق یعنی مادر ، عشق کلمه ای است که با مهربانی کامل می شود ، عشق کلمه ای است که در کنار همدم جان می گیرد ، عشق موجودی مقدس است که همه را در بر می گیرد.
اما فرق اساسی مادر عشق این است که عشق درد می آورد و مادر آرامش و راحتی. مادر دامن عشق می پوشد و هر روز فرزند خود را روی پاهایش می خواباند با لالایی که عشق به آن یاد داده است. عشق همدم و همراه همیشگی مادر است. عشق عاشق مادر است و او را هر روز ستایش می کند ، عشق دستان مادر را می بوسد و در مقابل آن احساس کوچکی می کند. کلمه ی مادر یک حرف از عشق بیشتر دارد حتی خود کلمه ی عشق هم می گوید که از مادر کمتر است ، مادر یعنی زنی که عاشق است ، عاشق زندگی ، عاشق فرزند ، عاشق مهربانی اما عشق کلمه ای ناتمام است که با وجود مهربانی و همدم و مادر کامل می گردد.
روزی دنبال عشق گشتم ، عشق را نیافتم مگر در دامن زنی که فرزند خود را محکم در آغوش گرفته است. هر جا مادر هست عشق هم همان جا است. عشق تعریف خاصی نداشت تا این که آمد و یواشکی در دامن مادر نشست.
مادر و عشق با هم کامل می شوند و مکمل همدیگر هستند.
عشق فرزندانش را پخته و کامل می کند و مادر با آموختن تجربه هایش به فرزندان خود به آن ها کمک می کند تا پخته و کامل شوند.
عشق تحمل دیدن گریه ی فرزندانش را دارد اما مادر نه. مادر هرگز نمی تواند گریه ی فرزندانش را ببیند.
کار اصلی عشق مانند مادر تربیت کردن است. مادر ستون خانواده و عشق ستون قلب هر فرد است.
مادر فرشته ای است که روی زمین جا مانده است و عشق ، فرشته ای که در قلب آدم ها جا مانده است. مادر گاهی اوقات فرزندانش را تنبیه می کند مانند عشق، تا بهتر و بیشتر یاد بگیرند.
مادر به فرزندش زندگی می دهد همچون عشق که بر قلب هر کس بنشیند با خود زندگی می آورد. مادر دستانش پینه بسته است زیرا ظرف می شوید ، غذا می پزد ، عشق می ورزد ، فرزندانش را بزرگ می کند تا برای فرزندانش بهترین باشد.
دستان عشق تاول زده اند زیرا قلب آدم ها را می شوید ، عقل آدم ها را جارو می کشد و غذای روح را آماده می کند تا برای معشوقش بهترین باشد.
مادر و عشق دو دوست صمیمی هستند هر روز صبح با هم بیدار می شوند و تا شب با هم هستند و شب با هم می خوابند.
مادر و عشق سال ها است که با هم زندگی می کنند و زندگی را برای خود و دیگران زیبا می کنند.
خداوند زمانی زمین را آفرید که مادر عشق را دید.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
نویسنده: پریا احمدی
دبیر: سرکار خانم قاسم پور
نگارش دهم سنجش و مقایسه دیوار با تنهایی
چه تناسب خاص وزیبایی ساخته است دیوار با تنهایی ؛ این دو کلمه ان چنان درهم ریشه زده اند که هیچ پارادوکسی در آن حس نکنی .
دیوار ها چه جایگزین خوبی هستند برای دوستی از دست رفته ؛ تو می توانی در اوج شب ؛ در اوج گریه هایت فقط به ان پناه ببری و شانه اش تکیه گاه مناسبی باشد برای اشک هایت و بهانه را از ابر کوچک نگاهت بدزدند . و بی منت ، به داد غم دلت برسند وچه خوب است که می توانی راز دلت را آرام آرام برایش فاش کنی و عادت کنی به زمزمه های پنهانی و تنهایی های شبانه ات و جانی دوباره به قلب بیمارت هدیه دهند.
دیوارها چهره ای از انسانهای صبور ومقاوم اند ، انسانهایی که در کنار شان بودن بوی امنیت دهد وگونه های ترت را نوازش کند وتورا سوق دهد برای خالی کردن بغض های عاشقانه .
تنهایی وجودت را پر از لی صبری می کند وسیلی از غم را تا خود صبح بر شب جاری می کنند ، تنهایی تداعی کننده ی آه و اشک است.
تنهایی بوسه بر بالینت خواهند زد ولی دیوار ها این گونه نیستند .
آنها تکیه گاه آه واشک هستند . تنهاییشیره وجودت را می مکد تا تو را تنها ترین وغمگین ترین کند ولی دیوار ها عکس این هستند ،دیوار ها محرم تنهایی دل هستند.
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
نویسنده: رومینا ربی
دبیر: خانم فریبا اصغری
نگارش دهم سنجش و مقایسه با موضوع انسان با فصل ها
فکر کردن به چهار فصل سال مرا به یاد زندگی ما انسان ها می اندازد. فصل بهار که شروع و آغاز است و همه چیز تازه می شود مانند روزهای آغازین زندگی هر انسانی است که تازه متولد شده و تمام لحظه ها برایش لذت بخش است و چیزی از درد و غم زندگی نمی داند. فصلی از زندگی انسان که به زیبایی بهار است.
تابستان جوانی ماست که قد کشیده و رشد کرده ایم و پر از اتفاقات خوب و هیجان انگیز، پر از تجربیات مختلف، سفرهای خوب و به بار نشستن کاشته هایمان است.
بذرهایی که در بهار کاشته ایم مانند لحظه های تلاش انسان در سنین پایین است. در تابستان که فصل جوانی است می توانیم از آن بهره برداری کنیم.
پاییز میانسالی ماست، زمانی که پیری کم کم خودش را نشان می دهد و می گوید به پایان خود نزدیک می شوی، اما با وجود این هنوز هم بی نهایت زیباست.
در پایان زمستان است که یاد آور پایان زندگی هر انسانی است. انسانی که دیگر پیر شده، انسانی که بهار،تابستان و پاییز زندگی را گذرانده و کلی تجربه کسب کرده و اینک وقت آن است که جای خود را به انسانی دیگر بدهد.
فصل ها شبیه زندگی ما انسان ها هستند و هر فصل زیبایی و شگفتی های خودش را دارد که تا آن را تجربه نکنی نمی توانی بگویی خوب است یا بد.
برخی ممکن است فصلی را به دیگری ترجیح دهند اما این باعث نمی شود که بتوانیم فصلی را از زندگی خود حذف کنیم. باید با آن ها کنار بیایم و تنها تلاش مان این باشد که نهایت لذت را از هر کدام از فصل ها ببریم.
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
نویسنده: مهشید کمانی
دبیر: خانم فریبا اصغری