نمونه انشاء با موضوعات مختلف

زنگ انشاء، نوشتن انشا، انشای آماده، موضوع انشا، نمونه انشا

  

تبلیغات

۸۸۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انشا» ثبت شده است

نگارش یازدهم درس اول موضوع توصیف پاییز ساختار بیرونی داستان گونه

نگارش یازدهم درس اول

موضوع توصیف پاییز

ساختار بیرونی داستان گونه

نگارش یازدهم - نگارش یازدهم درس اول - نگارش - نگارش دهم - نوشتن انشا در مورد موضوع فصل پاییز - نوشتن انشا - انشا - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی

مقدمه: چشمانم را می بندم این بار قرار است به کجا بروم ؟در آنجا شادم یا بازهم غمگینم؟سرزمینی سحر آمیز است،جایی که درختان در آغوش خاک قرار دارند.

بند میانی: از درختی بالا می روم تا شاخه ای را که در این فصل میوه اش نشد دلداری دهم. باد میپیچد و بر گونه ام دست میکشد.برگ ها را کنار می زند ،خزان را به من می سپارد و می رود. باد پاییزی هوهو کنان مرگ برگ هارا خبر می دهد. این برگ هارا رها کن پروانه نمی شوند فقط در آرزوی بادو خزان بر شاخه ها می لرزند. رها شو ای برگ،راز های جهان بدون خزان ناچیزند ،رها شو ای تقویم بگذار این باد با لبانش تو را ورق بزند. در خوابم درختان را پشت سر هم کاشته اند تا باغ ها در خزان خالی نمانند . گنجشکی شاخه به شاخه نزدیک میشود در میان شاخه ها کمین کرده و جیرجیرک را می بلعد . جیرجیرک من نگران نباش فردادان گنجشک با صدای تو اواز خواهد خواند . با صدای گنجشک مورچگان جفت گیریشان را رها میکنند ،صوت بلبل در گوش گل نمی ماند ،ارامش اب از دست می رود و بر دورترین شاخه ها برگی زرد در انتظار باد. می دوم سنگریزه ها در زیر پاهایم بخار میشوند من گر گرفته ام از رازی که هرچع مینویسم شعر نمی شود.کنار برکه ای می ایستم و ابر ها مثل جوجه اردکی که تازه از تخم در امده مرا می‌جویند.

بند پایانی (نتیجه گیری): ترک میخورد خواب من و انچه در دلم بود بالشم را خیس میکند شعر را رها میکنم تا این غروب تمام شود و مادرم پنجره را می بندد . شاخه ای از درخت توت لای پنجره میشکند. برگی که از باد به اتاقم پناه اورده بود در سکوت میمیرد . دوباره چشمانم را میبندم و می اندیشم آیا تمام این اتفاقات این زردی و نارنجی و این پاییز پیام آور یک حقیقت اند. 🍁🍂

نویسنده: روژان یونسی
پایه یازدهم تجربى،
دبیر: خانم لیلا ملکی،
دبیرستان شاهد دهلران

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع کرونا با ما چه کرد

    انشا با موضوع کرونا با ما چه کرد

    انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - نگارش دهم - نگارش دوازدهم - نگارش یازدهم - نگارش - انشا - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی

    بسمه تعالی

    سکوتی مهتابی اما یخ زده،فضای شهر را فراگرفته است.
    گویا هیچکس روی کره ی خاکی وجود ندارد! تا به این کره ی خاکی ثبات بخشد و یا شاید تمامی ساکنین زمین را خواب شیشه ای فراگرفته است اما خوب که گوش می کنم از پس این لایه های تاریک و مخوف و پر سکوت صدا هایی به گوش می آید،صدا هایی که پوست شب را می شکافد، صدای ترک برداشتن دل های پر درد و قلب های مریض و غمگین.
    پیش از آنکه ویروس کوید_۱۹ جهان را در بر گیرد، من فقط نفس می کشیدم و روال تکراری روزهایم را بدون هیچ انگیزه و هدفی می گذراندم!
    وقتی کرونا آمد به همه مان ثابت شد که جدایِ از اینکه نیاز است مراقب خودمان باشیم،حواسمان به دیگران نیز باشد. تا جایی که یادم می آید چنین محافظتِ جمعی برای بقا را نه دیده ک نه شنیده بودم. شاید ترس از مرگ بود که باعث می شد به هم محبت بیشتری کنیم و حواسمان به هم بیشتر باشد.
    من الان فقط نفس نمی کشم،زندگی می کنم، باعشق و با لذت هرچند با مراقبت.
    این چند ماه که با این بیماری خوفناک گذشت خیلی جاها ترکیبِ "عشق سال های وبا " تکرار شد، حتی شعر هم برایش گفتند و جای وبا را با کرونا عوض کردند.
    ترس آدم ها را عوض می کند.همانطور که عشق. و وای به روزی که هم از مرگ ترس داشته باشیم و هم عاشق زندگی باشیم.
    اما به وضوح آثار خستگی در چهره ی تک به تک افراد دیده میشود. چند ماه است که کرونا آمده؟هفت ماه؟ هشت ماه؟ از چه خسته شده ایم؟ آیا واقعا خسته شده ایم‌یا هنوز عمق فاجعه را درک‌نکرده ایم؟
    کاش درک کنیم و کاش مراقب باشیم این ماه ها به سال ها ارتقا نیابد.
    🦠🦠🦠🦠🦠🦠🦠
    نویسنده: ریحانه سادات حسینی دقیق
    پایه یازدهم دبیرستان فرهنگ
    دبیر: خانم برزویی

    _____________________________

    انشا با موضوع کرونا با ما چه کرد

    انشا در مورد ویروس کرونا - انشا موضوع ویروس کرونا - نگارش دهم - نگارش دوازدهم - نگارش یازدهم - نگارش - انشا - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی

    صدای خنده ،جیغ و داد ، هلهله و هیاهو همه و همه در هم آمیخته است. هرچه هست شور و هیجان بی پایان است.
    انگار اینجا غم جایی ندارد .همه آنقدر پر انرژی و از ته دل می خندند که تو را هم بر سر ذوق می آورند.
    عده ای دست در گردن هم انداخته و غرق گفتگو اند ، عده ای پا به پای هم قدم می زنند و عده ای هم سرگرم بازی هستند.
    اما همه در هر حالتی غرق در خنده و نشاط و شادی هستند.
    به آنها خیره می شوی و باز هم‌ در دل هزاران هزار بار خدا را شکر می کنی از اینکه اینجا هستی و با آنان همراهی.
    از حیاط و سر وصدا که بگذریم .کلاس و نیمکت ها هم حکایت خود را دارند .نیمکت های چوبی یا فلزی فرقی ندارد ؛ پشت آنها که بنشینی غرق در دنیای دوستی و صمیمیت می شوی.
    پشت آنها که بنشینی بی ریا می شوی.[enshay.blog.ir]
    براستی چه رازی در آنها نهفته است که اینگونه آدم را مجذوب خود می کنند؟؟!!

    اما به ناگاه با آمدن یک مهمان ناخوانده و شوم همه چیز بهم می ریزد و دیگر از آن همه شور و هیجان ، از آن هلهله و سر وصدا خبری نیست.
    هر چه هست سکوت است و سکوت .
    سکوتی که خوشایند نیست .سکوتی که با خودش ترس و دلهره و اضطراب را به همراه دارد.
    دیگر از کلاس و نیمکت های سرشار از عشق و دوستی خبری نیست.
    چقدر دلم می گیرد از اینجا.
    اصلا باورم نمی شود ؛ انگار وارد جای دیگری شده ام .
    انگار این جا جایی نیست که سالیان سال بهترین لحظات عمرم رادر آن سپری کرده ام .
    اصلا باورم نمی شود که وارد مدرسه شده ام..‌..
    تو با ما چه کردی‌کرونا ؟!

    نویسنده: توران محمدی

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع نامه ای به کرونا

    انشا با موضوع نامه ای به کرونا

    انشا چه بنویسم - انشا - انشاء - انشا با موضوع آزاد - نوشتن انشا - انشا نویسی - نمونه انشاء - انشا با موضوع نامه - نگارش - نگارش دوازدهم

    سلام آقا /خانم کرونا ....🦠🦠
    راستش امروز تصمیم گرفتم که برایتان یک نامه بنویسم و مستقیم با خودتان وارد صحبت بشوم تا شاید بشود مشکل را جور دیگری حل کرد.
    می دانم شاید با خواندن این نامه حوصله تان سر برود ولی بد نیست این را هم بدانید خیلی وقت است که مردم این روز ها از دست شما کلافه شده اند و عجیب حال دل شان گرفته است آخر می دانید در شرایط و موقیعت خیلی بدی به ما سر زدید و دقیقا در اوج شور و شوق و بوی عید مهمان ما شده اید و از آنجایی هم ک مهمان ناخوانده ای بودید و همچنان هستید به نحو احسن ازتون پذیرایی نشد اول به خاطر اینکه جای خجالت دارد جای عمو نوروز آمده اید و کاری کردید که ما اورا فراموش کنیم و فقط به دست شستن فکر کنیم بعدم که واقعا بعضی از کارهایتان خیلی زشت است آخر مگر مردم چه گناهی کرده اند که راه افتادید و هر کجا که عشقتان است شروع به قتل عام می کنید. البته از حق نگذریم شما محاسن هایی هم دارید مثلا کاری کردید که اهمیت بهداشت اجتماعی و شخصی بیشتر شود و یا مثلا باعث شدید خانواده ها بیشتر کنار هم باشند اما بیایید واقع بین باشیم انصافا بدی هایتان به خوبی هایتان می چربد و بیشتر در چشم است واقعا نمیدانم دلتان به حال آن بچه های کوچکی که منتظر پدر یا مادرشان بودند اما آنها باید در بیمارستان می ماندند تا از عملیات شما جلوگیری کنند نمی سوزد؟ یا آنهایی که به خاطر شما از روی خط فقر به زیر خط فقر رسیده اند؟ یا پدرانی که با تعطیل شدن یک کارخانه از کار بیکار شدند و باز هم سرشان پیش زن و بچه هایشان از شرمندگی پایین ماند یا اصلا انهایی که بخاطر بیکار شدن و بی پولی کل اسباب شان در خیابان ها خالی شد چه ؟
    به نظرتان بهتر نیست دست از سر مردم بردارید و بروید پی زندگی که قبلا داشتید؟ من به شما قول می دهم که هیچ وقت هیچکس فراموشتان نخواهد کرد آنقدر هم معروف شده اید که کل رسانه ها حرفتان را می زنند و تا همیشه در تاریخ به یادماندنی اید .[enshay.blog.ir]
    انصاف نیس که باعث گناهکار شدن بقیه شوید شما باعث شدید بعضی ها انسانیتشان را ب احتکار لوازمی بفروشند اما خیلی ها هم رویتان را با دوخت ماسک و پخش دستکش رایگان سیاه کردند.
    باور کنید همه چی با صحبت حل میشود نه اینکه از اول با جنگ وارد شده اید و به هیچ بنی بشری هم رحم نمیکنید. یکم منطقی باشید از عید و ماه رمضان و کنکور و محرم که گذشتیم مهر هم امد و شما همچنان هیچ مذاکره ای با هیچ کس نمیکنید. مردم سرزمینم گناه دارند کرونا، لطفا هر چه زودتر مارا رها کن وگرنه خیلی از خانواده ها از دست می روند.😔💔

    نوشته: مهدیه هاشمی،
    پایه دوازدهم از زنجان

  • ۵ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع نامه به وزیر آموزش و پرورش

    انشا با موضوع نامه به وزیر آموزش و پرورش

    انشا چه بنویسم - انشا - انشای آماده - انشاء - نوشتن انشا - انشا نویسی - نمونه انشاء - انشا با موضوع نامه به وزیر - نگارش - نگارش دوازدهم

    گفته اید برای کرونا بنویسیم ، اما من می خواهم برای چیزی بیشتر از کرونا بنویسم... کرونا یک سالی میهمان ماست و میرود ولی نظام آموزشی ناکار آمد و بیهوده قرن هاست که گریبان ما را گرفته و حالا حالا هم قصد رها کردن ندارد ! کرونا فقط اوضاع را بدتر کرد.
    دانش آموزانی دروغ گو و تنبل ساخت، دبیرانی بی حوصله و خسته و مدیرانی پر حرف و بی کار و بی مصرف! بله بی مصرف!

    دوازده سال به مدرسه رفتم ، تنها چیزی که یاد گرفتم حسادت بود و رقابت بود و ترس! به ما نیاموختند دختر عزیزم/پسر خوبم امروز چند کتاب غیر درسی بخوان، چند تا شعر بخوان ... من دوازده سال تمام از عمرم ریاضی و علوم و آیات قرآن حفظ کردم دو روز دیگر هم پای استخدام که برسد باید چاپلوسی کنم و دم این و آن را ببینم بلکه جایی مشغول شوم ، هنوز اوضاع من خوب است ! بیچاره مسیحی ها و یهودی ها و اقلیت ! آن ها که دیگر شغلی هم به دستشان نمی رسد که نمی رسد...[enshay.blog.ir]

    در این سیستم آموزشی عهد قجری که نه عهد سنگ و عهد غار نشینی فقط کلمه انگلیسی حفظ بله حفظ می کنیم، بیچاره متون عربی و فارسی را چنان می چنالیم بلکه مفعولی را بیرون بکشیم و هزاران هزار کتاب و درس و شیوه مسخره دیگر ! آقای وزیر اگر خدایی را قبول داری تو را به همان خدا قسم... ای که دستت می رسد کاری بکن !!
    ترکیب کرونا و نظام ناکار آمد آموزشی فاجعه است... نابودی است...هلاکت است... اگر به شما بگویم با چه دانش آموزانی سر و کار دارم مغزتان سوت می کشد ! دختران ۱۷،۱۸ ساله ای که دو تا شعر بلد نیستند، اسم دو موسیقی دان را نمیدانند، از اطراف هدایت ها و فرخ زاد ها حتی عبور هم نکرده اند !
    اوضاع خیلی خراب است...
    ای کاش این نامه به دستت برسد آقای وزیر!

    م،هاشمی، سال دوازدهم از بیرجند

  • ۱ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع آغاز سال تحصیلی جدید

    انشا با موضوع آغاز سال تحصیلی جدید

    انشا - انشا موضوع آغاز سال تحصیلی جدید - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نمونه انشاء - نوشتن انشا - نگارش - چگونه انشا بنویسم

    به نام تنها آفریننده زندگی
    الهی باز آمدیم با دو دست تهی چه باشد اگر مرحمی بر خستگان نهی

    الهی چون به تو بنگریم شاهیم و تاج بر سر و چون به خود نگریم خاکیم و از خاک کم تر

    الهی گرفتار آن دردیم که تو دوای آنی ودر آرزوی آن سوزیم که تو سر انجام آنی.

    آغاز شد،سال تحصیلی را می گویم،سال عشق و نجوا،سال زیبایی و تازگی،بوی ماه مهر می آید اما در شهریور.
    همه طبقات آسمان را گشته ام،در دل ستاره باران نیمه شب های روشن و مهربان تابستان بر جاده کهکشان تاخته ام، صحرای ابدیت را دیده ام،بال دربال فرشتگان در فضای پاک ملکوت شنا کرده ام ،تا از خجل تو در آیم وباری دیگر از تو یاری بطلبم که مبادا کسی در مدرسه ادب و زیبایی ها جلوی چشمانم پرپر شودومن نتوانم کاری کنم که مهتاب شب ها و روز های زندگی سیاه و پر درد او شوم.[enshay.blog.ir]
    شاید برای یک محصل زندگی زیبا باشد ،همچون زیبایی یک غنچه باز،اما با تاسف باید بگویم که برای بیمارانی که شب وروز به عذاب سختی گرفتار شده اند زندگی بیشتر از یک سیاه چاله ی عظیم نباشد که در آن فرو رفته اند.
    هر کسی در مهر ماه شهریوربازبان های مختلف عربی وفارسی و ترکی و هزاران و دیگر با نام خدا درسشان را آغاز می کنند غافل از این بیماری مرموز.
    در سال های پیشین مدرسان مهربان و دلسوز برای تک تک دانش آموزان وهمچنین دانش آموزان برای تک تک معلمان آرزوی خوشبختی وسعادت می کردند اما در،زمان ،سال،روزوساعت کنونی معلمان ودانش آموزان برای یکدیگر آرزوی سلامتی می کنند.
    من زندگی را دوست دارم،تو دوست داری،شما دوست دارید،آنها دوست دارند ،پس بیایید دست در دست، هم بال دربال فرشتگان ،از خدای متعال خواستار شفای هرچه زود تر بیماران باشیم.
    خداوندا تو که تا به حال کسی را به درگاه خود نا امید نکرده ای پس به ما دانش آموزان که از تو یاری می طلبیم کمک کن تا برای بیمارانی که زندگی برای آنها همچون کرم چاله ای بزرگ است وبه دام دردها و معراج های نیمه شبان تنهایی گرفتار شده اند یاری رسانیم و این بیماری بزرگ را شکست دهیم.

    آغاز سال تحصیلی جدید رابه تک تک دانش آموزان درس خوان و معلمان دلسوز تبریک عرض می نمایم.
    نوشته: هستی تنها
    پایه ی دهم
    دبیرستان عصمتیه کرمانشاه
    دبیر: خانم قربانی

  • ۱ نظر
    • انشاء

    تضاد نویسی با موضوع شلوغی سکوت

    تضاد نویسی با موضوع شلوغی سکوت

    تضاد نویسی - انشا - انشاء - انشا نویسی - نوشتن انشا - نگارش - نگارش دهم - نگارش دوازدهم - نگارش یازدهم

    در عالم خموشی عزم سفر میکنم ناگهان فریادی رقص کنان از پای بر می خیزد و بی صدایی شهر دلم را به یکباره می شکند.
    گویی کسی بر طبلی می کوبد اما تو خالی ک در درون خود هیچ ندارد. رهیس! آرام بگیرید سینه ی سنگینم را گوشه ای نشانده ام ساکن و بی لرزش... . بر روی [enshay.blog.ir] طبلتان نکوبید، نکوبید که غم جانسوزی در حنجره تان مهمان نشده است تا به انتهای استخوان برسد و بسوزاند وجودتان را. آخر انوقت تحمل میکنی و لال میشوی و میمانی و میسازی. فریاد های کر کننده دست و دلشان به سوی دیگری است اما سکوت عاشق است و دل نهاده بر پروردگار،لذت بخش است و شنیدنی فراوان دارد و خالی از خشم و بریدگی فریاد و وصله به خداوند است. باید دل نهاد به سکوت و دوخت لبان فریاد را ... .

    نویسنده: فاطمه زمانی
    دبیرستان ولایت تهران
    دبیر: خانم نیکجو

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع حس درونی یک انسان در مورد موسیقی

    انشا با موضوع حس درونی یک انسان در مورد موسیقی

    انشا با موضوع موسیقی - انشا - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی - انشا با موضوع آزاد - نوشتن انشا - نگارش - enshay.blog.ir

    دل نوشته ای از حس درونی یک انسان در مورد موسیقی
    جایی می رسیم که کلمات دیگر پاسخ گوی ابراز احساسات درونی یک انسان نیست دقیقا آنجاست که به آن نیاز پیدا می کنیم .
    سازها ، این ابزار  شگفت انگیز این خلق کننده های سرد و بی جان که به گرمای انگشتان نیاز دارند تا در وجود خود چیزی خلق کنند . این گرما همان گرماییست که از قلب انسان زبانه می کشد و باعث می شود به این ساز سرد و خشک روحی لطیف و گرم بدهد.[enshay.blog.ir]
    هر چیزی که در اطرافمان موسیقیست ، حرکت رودخانه موسیقیست، وزش باد در میان درختان موسیقیست، صدای ابرهای تیره موسیقیست ، صدای نوشتن با قلم بر روی کاغذ هم موسیقییت.
    می خواهم به آنها بگویم به همان کسانی که می گویند موسیقی سوهان روح است.
    انسان بدون موسیقی دوام نمی آورد انسان بدون موسیقی روحش را از دست می دهد . به خودتان نگاه کنید آیا واقعا روزی بوده که بدون شنیدن موسیقی آن را بگذرانید؟ حال خود را جای افرادی بگذارید که موسیقی را با قلبشان گوش می دهند نه با سر، آنان واقعا چه می کنند؟
    نقل قول از بزرگی که می گفت :
    موسیقی به جهان روح، به ذهن بال، به تخیل پرواز و به هر چیزی زندگی می بخشد. (استاد محمود متبسم)
    امیدوارم روزی برسد که هیچ کس بدون موسیقی زندگی نکند.

    نوشته: فرزاد نعیمی زاده

  • ۴ نظر
    • انشاء

    انشا جانشین سازی با موضوع گلدان مادربزرگ

    انشا جانشین سازی با موضوع گلدان مادربزرگ

    انشا - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی - انشا با موضوع آزاد - نوشتن انشا

        ما گل ها و گیاهان از جمله بهترین دوست و همنشین انسانها مخصوصاً افراد سالمند هستیم درست است همیشه ساکتیم و حرف نمیزنیم ولی تمام حرف ها و سخن های این آدمیزاد را با دل و جان گوش میدهیم.
        بیست سالی میشود که آقاجان ، حُسن یوسف یعنی من را به این پیرزن هدیه داده است ولی متاسفانه وقتی که ده سال داشتم آقاجان من و پیرزن را ترک کرد و از او تنها یک قاب دور سفید با نوار مشکی در کنار من جامانده است. 
         من اورا پیرزن میشناسم ولی هر از گاهی یک سری بچه های تُخس می آیند و به او مادربزرگ میگویند. پس منم اورا با همین اسم صدا میکنم ، البته اگر سمعک گوشش کار کند و صدای مرا بشنود. مادر بزرگ در گوشه و کنار خانه و حتی در حیاط هم گلدان دارد ولی من را ببشتر از همه دوست دارد.
        هر روز صبح تَر و خشکم میکند ، یه دستی به قاب آقاجان میکشد و زیر لبی دعا و صلواتی ختم میکند و میرود سراغ بقیه ولی خب اول حُسن یوسف دلبندش بعد گیاهان زشت دیگر گلدان ها. وقتی به سراغم میاید ، بوی گلاب دوست عزیزم گل محمدی را میدهد ، وقتی با دستان چروک و پینه بسته اش نوازشم میکند ، به خودم میبالم که گیاه مورد علاقه اش هستم هرچه باشد من هدیه آقاجانم.
        روزی از روزی ها با نوازش دست خورشید از خواب بیدار شدم. آفتاب بعد از طوفان باران دیشب فضای اتاق را درگیر عشق میکرد. منتظر مادربزرگ بودم ولی امروز دیر کرده بود ، نگران بودم ، نگران خودم که نکند این هم مانند بقیه دچار آلزایمر شود و فراموش کند که به من آب بدهد ولی خداروشکر بعد از مدت کوتاهی سر و کله اش پیدا شد. بر خلاف تمام روزها ، روسری به سر داشت ، روسری سفید و توری. نزدیکم شد و
     پارچ آب در دستش بود ولی مسیرش را عوض و رفت سمت گلدانهای زشت دیگرش.
    جگرم هزار تکه شد و قلب کوچکم ترک برداشت انتظارش را نداشتم که من را فراموش کند.
        اخم کرده بودم و زل زده بودم به آفتاب ولی اون نیز چیزی نمیگفت ، پیرزن با همان پارچ در دستش به سراغم آمد ، چهره اش نورانی تر از قبل بود و بوی گلابش بیشتر به مشامم میخورد. لبخندی زد و حسابی سیرابم کرد. قاب عکس را برداشت و پارچ خالی آب را به جایش جایگزین کرد. دستی روی عکس آقاجان کشید و درست نشست مقابل من. قاب عکس را بوئید و بوسید و لبخند میزد. برای بار آخر قاب را محکم به آغوش گرفت.
    پیرزن لبخند زنان خیره شد به من آرام آرام چشمانش را بست و نقش زمین شد.
    دقیق نمیدانم چه اتفاقی افتاد ولی دیگر نفس های گرم مادربزرگ را حس نکردم.
    مثل اینکه آقاجان آمده بود اورا با خودش برده بود.

    نویسنده: negar

  • ۲ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع اتوبوس زندگی

    انشا با موضوع اتوبوس زندگی

    انشا - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی - انشا با موضوع آزاد - نوشتن انشا - موضوع انشا

    موضوع: اتوبوس زندگی

    ساعت و ثانیه ها میگذشت دیرم شده ‌بود از خواب بلند شدم شروع به آماده شدن کردم.
    به نظر خودم همه چیز را به همراه داشتم. دوباره به ساعتم نگاه انداختم حسابی دیر شده بود با تمام سرعت به سمت در حرکت کردم.
    دری که قرار بود مرا از خواب و تاریکی به سمت بیداری و روشنایی ببرد.
    خیلی احساس سبکی میکردم، کوله ام را جا گذاشته بودم.برگشتم و کوله ام را یا بهتر است بگویم:اساس و بنیاد آینده ام را برداشتم و با سرعت به سمت اتوبوس زندگی حرکت کردم.
    کمی دیر رسیده بودم و اتوبوس حرکت کرده بود اما با دویدن و تلاش کردن میتوانستم خود را به او برسانم.بند کفش هایم را سفت کردم و از عقل دستور گرفتم، دستورِ تلاش، کوشش، اراده قوی و پشتکار.
    تمامی این فرمان ها برای رسیدن به اتوبوس زندگی بود که من برای کمی بیشتر خوابیدن از او جا مانده بودم.
    میدانستم که راه سختی برای رسیدن به این اتوبوس در پیش دارم؛ چاله ها، دست انداز ها، ماشین ها و...
    حتی ممکن بود بارها در این راه زمین بخورم.موانع بسیاری بر سر راه من قرار داشت و همگی قد علم کرده بودند.
    اما هدف من خیلی بزرگتر از این بود که با این موانع متوقف شوم، من هدفی به نام " ساختن آینده " داشتم.
    در همین فکر ها بودم که دیدم راننده اتوبوس ایستاد.[enshay.blog.ir]
    انگار او مرا از آیینه اش دیده بود که چطور برای رسیدن به اتوبوس زندگی تلاش میکردم، او نیز تصمیم گرفته بود که مرا کمک کند. سوار که شدم اتوبوس مملو از جمعیت بود، هر ثانیه چند نفر از اتوبوس پیاده میشدند و یک کودک جای آنها را میگرفت!!!
    من دیر رسیده بودم و هیچ جایی برای نشستن نبود...به همین خاطر روی پایین ترین پله اتوبوس جلوی در ایستادم. ناخود آگاه چشمم به راننده خورد...اولین راننده ای بود که او را اینقدر غرق در نور و معنویت میدیدم!
    صدای فریاد مسافر ها به گوش میرسید؛ آقای راننده خسته شدم، لطفا نگه دارید میخواهم پیاده شوم.
    بعضی میگفتند: حالت تهوع گرفتیم از این اتوبوس لعنتی، پیاده میشویم.

  • ۲۹ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم جانشین سازی با موضوع من کرونا هستم

    نگارش دهم جانشین سازی

    موضوع: من کرونا هستم

    نگارش دهم - نگارش دهم جانشین سازی - نگارش - انشا - انشاء - انشا به روش جانشین سازی - نوشتن انشا - انشای آماده - انشا نویسی - انشا با موضوع آزاد

    من خیلی خاصم
    سلام دوستان من متولد سال ۲۰۲۰ در شهر ووهان چین هستم و نام من کرونا ویروس جدید می باشد و با آنفولانزا و سرماخوردگی نسبت فامیلی نزدیکی دارم؛ اما من خیلی خاصم، شاید بگویید چرا؟ حالا می گویم چرا. من مانند آنها سرزده به میهمانی می روم و میزبان را دچار تب و سردرد و سرفه می کنم اما نفس آن فرد را هم به شماره می اندازم.
    از آنجایی که من خیلی خاصم، به هر کجا که پا بگذارم مثل فامیل هایم زود رفع زحمت نمی کنم و همان جا لنگر می اندازم و کنگر می خورم و آنقدر این کار را ادامه می دهم تا یا صاحبخانه از دست من به کنج- بیمارستان پناه ببرد و یا در صفحه‌ی شطرنج زندگی مات شود.
    از خودم خیلی تعریف کردم دیگر کافی است. در این مدت کوتاهی که چشم به جهان گشودم از شما انسان ها چیز های عجیب و غریب زیادی دیدم که شاید خودتان هم تا وقتی من نیامده بودم از آنها بی خبر بودید. به طور مثال:دوستانی را دیدم که به چشم زامبی به یکدیگر نگاه می کردند. انسان هایی را دیدم که در طول عمر خود تا به حال انگشت شستشان را نشسته بودند و حالا این شست هم مورد توجه بسیار قرار گرفته و دیگر احساس کمبود محبت نمی کند.
    سودجویانی را دیدم که خون مردم را در شیشه می کردند و سعی می کردند با احتکار ماسک و مواد ضدعفونی کننده به سود بیشتری برسند، غافل از آنکه ممکن است من به سراغ خود و خانواده شان هم بیایم. اما در مقابل تمام اینها سپید پوشانی را هم می بینم که برای نجات جان هم نوع خود و بیرون راندن من شبانه روز تا پای جان می ایستند و گاه جان خود را در این راه فدا می کنند.
    به تازگی پس از آنکه شما انسان ها مرا شناختید، بهداشت فردی و اجتماعی را بیشتر رعایت می‌کنید و به شست دستتان بیشتر توجه می‌کنید و کسانی هم که حتی یکبار در روز دستشان را نمی شستند، حال مرتب در حال ژل زدن هستند و دستشان را با آب و صابون می شویند.
    همه از حکومت من ترسیده اند و در خانه هایشان مخفی شده اند تا دست من به آنها نرسد و سرزمین آنها را ترک کنم، به جز اندکی که گویا می خواهند از نزدیک با من آشنا شوند. حالا باید ببینیم کدام موفق تریم؟ من یا شما انسانها؟ قضاوت با شما...

    نویسنده: هلیا شاکری
    دهم ریاضی

  • ۲۰ نظر
    • انشاء