نمونه انشاء با موضوعات مختلف

زنگ انشاء، نوشتن انشا، انشای آماده، موضوع انشا، نمونه انشا

  

تبلیغات

۷۸۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نوشتن انشا» ثبت شده است

انشا با موضوع مهر امسال

انشا با موضوع مهر امسال

انشا موضوع مهر امسال - نگارش - نگارش یازدهم - انشا - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی - نوشتن انشا - نمونه انشاء

به نام خدا
باران آرام آرام می بارد و بر زمین نقش می بندد ،زمین قطره های اشک آسمان را در دل خود جای میددهد، عطر خوش خاک باران خورده فضا را پر کرده است.
برگ های زرد و نارنجی نظر هر بیننده ای را به خود جلب می کند سبزه با آواز باد می رقصد صدای خش خش برگ ها گوش
را نوازش می دهد.
به اطرافم نگاه کردم، سکوتی مبهم آمیز فضا را فرا گرفته بود!
عجیب است که بوی ماه مهر از شهریور می آید! [enshay.blog.ir]
غمناک است نه صدای هیاهو کو دکان در کوچه پس کوچه شهر به گوش میرسد و نه دیگر میتوان طعم لبو ی داغ را با دستان یخ زده چشید.
دیگر نمیشود رفتگر زحمت کش و مهربان را به یک فنجان چای داغ دعوت کرد
یا به دستان مادر زحمتکش بوسه زد اما یادمان باشد که پایان شب سیاه سفید است گرچه شب سیاه و تاریک است اما قطعا در پی هر شبی روزی وجود دارد و خورشید دوباره طلوع میکند به شرط این که خورشید ایمان در دل ما بد رخشد
زندگی شیرین است با تمام سختی ها وآسانی هایش ،اشک ها و اه هایش ،غم ها و شادی هایش.......
در زندگی گاه باید تاخت با سر نوشت گاه باید ساخت
در زندگی گاه نمیتوان فریاد کشید گاه حتی نمیتوان آه کشید.
🌧🌧🌧🌧🌧🌧

نویسنده:زهرا آزاد منجیری
یازدهم انسانی
دبیرستان نمونه فرهنگ سبزوار

__________________________________

مطالب مزتبط:

انشا با موضوع روز اول مهر

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دوازدهم درس اول موضوع اولین روز‌ سال تحصیلی

    نگارش دوازدهم درس اول موضوع اولین روز‌ سال تحصیلی

    نگارش - نگارش دوازدهم - نگارش دوازدهم درس اول - انشا موضوع اولین روز ‌سال تحصیلی - انشا - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی - نوشتن انشا

    امسال بر خلاف سالهای گذشته هیچ ذوق و‌شوقی برای آمدن به مدرسه نداشتم زیرا استرس‌کنکور یک طرف و کرونا‌ویروس‌منحوس طرف دیگر!

    چند روز قبل از شروع مدرسه یعنی به تاریخ ۹۹/۶/۱۰ به این فکر میکردم که امسال آخرین سالی است که پشت نیمکت های چوبی در کنار همکلاسی های دوران ابتداعی،راهنمایی و دبیرستان که‌چندین سال است با هم دوستیم مینشینم. آخرین سالی است که میتوانیم شیطنت های طنز امیز مدرسه ای مان را انجام دهیم.

    زنگ ساعتم به صدا در امد
    امروز اولین روز اخرین سال تحصیلیم بود ! سال تحصیلی امسال از ۱۵ شهریور شروع شد
    از رخت خواب نازنینم دل کندم و محلول ضد عفونی و ماسکم را برداشته و سلانه سلانه راهی مدرسه شدم

    بعد از ورود به حیاط مدرسه با چهره شاد سال اولی ها روبرو شدم و در دل با خود گفتم:دلشان چه خوش است.

    با طی کردن پله ها و دیدن راهروی همیشه تاریک مدرسه که شباهت عجیبی به سلول های زندان داشت تصمیم گرفتم زودتر از این فضای خوف اور دور شوم

    ماسکم را کمی بالاتر کشیده و وارد کلاسم شدم و زیر لب سلامی دادم
    همه بچه ها با رعایت فاصله روی صندلی هایشان نشسته و به همدیگر زل زده بودند .سکوت برای کلاسی که همه معلمان و مدیر معاون مدرسه از دست شیطنتهایشان عاصی بودند کمی دلگیر بود!

    معلم ادبیات خوش صحبت هر سالمان وارد کلاس شد و از بدو ورود
    تاکید بر توجه به سلامتی و رعایت بهداشتمان کرد
    اری‌همان معلمی که هر سال تحصیلی را با خنده شروع میکرد امسال او نیز همچو ما بود

    در ساعات دیگر بقیه معلم ها نیز آمدند و رفتند و زنگ آخر هم زده شد و به خانه برگشتیم
    همینقدر بی‌ذوق و‌ احساس!

    فکر‌نکنم در عمرتان همچین خاطره حال بری را شنیده یا خوانده باشید!
    اما بیایید راست بگوییم با وجود ویروس خان انتظار از این بهتری برای روز ‌اول مدرسه نداریم

    نویسنده:ریما احمدی
    دبیر: خانم محمد زاده
    شهر:ماکو

  • ۱ نظر
    • انشاء

    نگارش یازدهم درس دوم با موضوع پاییز

    نگارش یازدهم درس دوم با موضوع پاییز

    نگارش یازدهم درس دوم - نگارش - نگارش یازدهم - نوشتن انشا - انشا - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی - نمونه انشاء

    سلام ماهرو،
    دارد پاییز میرسد.کاش تو برگ صنوبری تنها بودی که در راه خانه جلویِ پایم می افتد.
    و کاش من عابرِ خسته ای نبودم و تو را برمیداشتم و در جیب کوچک پیراهنم میگذاشتم.

    این سرزمین بی تو هر روزش شب است و هر فصلش پاییز؛اینجا عید که میشود هنوز آبان است،
    بعد رفتنت همه چیز فرق کرده است،من دیگر زیرِ لب نمیخوانم:باغِ بی برگیً؛
    خنده اش خونیست اشک امیز
    پادشاهِ فصل ها پاییز.
    دیگر مدت هاست با انگشتانِ بیگناهم خونِ انار ها را نمیریزم هسته ی پرتقال ها را جدا نمیکنم.
    دیگر گونی گونی دلتنگی نارنجی را با جارو از تهِ حیاط جمع نمیکنم که بندازمشان در انباری.
    ماهرو_
    مامان میگوید:باران رحمت است،میگوید وقتی میبارد انگار از هر قطره اش برکت نازل می‌شود.
    من فکر میکنم باران،خیسی رخت های فرشتگان است که از بند رختِ آسمان اویزان شده اند.
    میدانی ،دیگر وقتش است درختان پر شکوفه بادام را فراموش کنی و خود را به فصلی بسپاری که باران ببارد انار که هیچ،سنگ هم اگر باشی دلت ترک می‌خورد.

    شب هایِ بلند پاییز در راه است و ما چقدر دلتنگ گرمایِ بخاری هاییم.
    چقدر قلبمان محتاجِ کاسه های رنگی و دانه دانه کردنِ انار هاست.
    چقدر دلمان لک زده برایِ دست نوازش گر باد بر سرِ گیسوانِ درختان.
    چقدر دلتنگ پاییزیم.
    خِش خِش صدایِ پای خزان است یک نفر؛
    در را به رویِ حضرت پاییز وا کند...

    🍁🍂🍁🍂🍁🍂
    نویسنده: فروغ دارایی،
    یازدهم تجربی
    دبیر: خانم لیلا ملکی،
    دبیرستان شاهد دهلران

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش یازدهم درس اول موضوع توصیف پاییز ساختار بیرونی داستان گونه

    نگارش یازدهم درس اول

    موضوع توصیف پاییز

    ساختار بیرونی داستان گونه

    نگارش یازدهم - نگارش یازدهم درس اول - نگارش - نگارش دهم - نوشتن انشا در مورد موضوع فصل پاییز - نوشتن انشا - انشا - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی

    مقدمه: چشمانم را می بندم این بار قرار است به کجا بروم ؟در آنجا شادم یا بازهم غمگینم؟سرزمینی سحر آمیز است،جایی که درختان در آغوش خاک قرار دارند.

    بند میانی: از درختی بالا می روم تا شاخه ای را که در این فصل میوه اش نشد دلداری دهم. باد میپیچد و بر گونه ام دست میکشد.برگ ها را کنار می زند ،خزان را به من می سپارد و می رود. باد پاییزی هوهو کنان مرگ برگ هارا خبر می دهد. این برگ هارا رها کن پروانه نمی شوند فقط در آرزوی بادو خزان بر شاخه ها می لرزند. رها شو ای برگ،راز های جهان بدون خزان ناچیزند ،رها شو ای تقویم بگذار این باد با لبانش تو را ورق بزند. در خوابم درختان را پشت سر هم کاشته اند تا باغ ها در خزان خالی نمانند . گنجشکی شاخه به شاخه نزدیک میشود در میان شاخه ها کمین کرده و جیرجیرک را می بلعد . جیرجیرک من نگران نباش فردادان گنجشک با صدای تو اواز خواهد خواند . با صدای گنجشک مورچگان جفت گیریشان را رها میکنند ،صوت بلبل در گوش گل نمی ماند ،ارامش اب از دست می رود و بر دورترین شاخه ها برگی زرد در انتظار باد. می دوم سنگریزه ها در زیر پاهایم بخار میشوند من گر گرفته ام از رازی که هرچع مینویسم شعر نمی شود.کنار برکه ای می ایستم و ابر ها مثل جوجه اردکی که تازه از تخم در امده مرا می‌جویند.

    بند پایانی (نتیجه گیری): ترک میخورد خواب من و انچه در دلم بود بالشم را خیس میکند شعر را رها میکنم تا این غروب تمام شود و مادرم پنجره را می بندد . شاخه ای از درخت توت لای پنجره میشکند. برگی که از باد به اتاقم پناه اورده بود در سکوت میمیرد . دوباره چشمانم را میبندم و می اندیشم آیا تمام این اتفاقات این زردی و نارنجی و این پاییز پیام آور یک حقیقت اند. 🍁🍂

    نویسنده: روژان یونسی
    پایه یازدهم تجربى،
    دبیر: خانم لیلا ملکی،
    دبیرستان شاهد دهلران

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع نامه ای به کرونا

    انشا با موضوع نامه ای به کرونا

    انشا چه بنویسم - انشا - انشاء - انشا با موضوع آزاد - نوشتن انشا - انشا نویسی - نمونه انشاء - انشا با موضوع نامه - نگارش - نگارش دوازدهم

    سلام آقا /خانم کرونا ....🦠🦠
    راستش امروز تصمیم گرفتم که برایتان یک نامه بنویسم و مستقیم با خودتان وارد صحبت بشوم تا شاید بشود مشکل را جور دیگری حل کرد.
    می دانم شاید با خواندن این نامه حوصله تان سر برود ولی بد نیست این را هم بدانید خیلی وقت است که مردم این روز ها از دست شما کلافه شده اند و عجیب حال دل شان گرفته است آخر می دانید در شرایط و موقیعت خیلی بدی به ما سر زدید و دقیقا در اوج شور و شوق و بوی عید مهمان ما شده اید و از آنجایی هم ک مهمان ناخوانده ای بودید و همچنان هستید به نحو احسن ازتون پذیرایی نشد اول به خاطر اینکه جای خجالت دارد جای عمو نوروز آمده اید و کاری کردید که ما اورا فراموش کنیم و فقط به دست شستن فکر کنیم بعدم که واقعا بعضی از کارهایتان خیلی زشت است آخر مگر مردم چه گناهی کرده اند که راه افتادید و هر کجا که عشقتان است شروع به قتل عام می کنید. البته از حق نگذریم شما محاسن هایی هم دارید مثلا کاری کردید که اهمیت بهداشت اجتماعی و شخصی بیشتر شود و یا مثلا باعث شدید خانواده ها بیشتر کنار هم باشند اما بیایید واقع بین باشیم انصافا بدی هایتان به خوبی هایتان می چربد و بیشتر در چشم است واقعا نمیدانم دلتان به حال آن بچه های کوچکی که منتظر پدر یا مادرشان بودند اما آنها باید در بیمارستان می ماندند تا از عملیات شما جلوگیری کنند نمی سوزد؟ یا آنهایی که به خاطر شما از روی خط فقر به زیر خط فقر رسیده اند؟ یا پدرانی که با تعطیل شدن یک کارخانه از کار بیکار شدند و باز هم سرشان پیش زن و بچه هایشان از شرمندگی پایین ماند یا اصلا انهایی که بخاطر بیکار شدن و بی پولی کل اسباب شان در خیابان ها خالی شد چه ؟
    به نظرتان بهتر نیست دست از سر مردم بردارید و بروید پی زندگی که قبلا داشتید؟ من به شما قول می دهم که هیچ وقت هیچکس فراموشتان نخواهد کرد آنقدر هم معروف شده اید که کل رسانه ها حرفتان را می زنند و تا همیشه در تاریخ به یادماندنی اید .[enshay.blog.ir]
    انصاف نیس که باعث گناهکار شدن بقیه شوید شما باعث شدید بعضی ها انسانیتشان را ب احتکار لوازمی بفروشند اما خیلی ها هم رویتان را با دوخت ماسک و پخش دستکش رایگان سیاه کردند.
    باور کنید همه چی با صحبت حل میشود نه اینکه از اول با جنگ وارد شده اید و به هیچ بنی بشری هم رحم نمیکنید. یکم منطقی باشید از عید و ماه رمضان و کنکور و محرم که گذشتیم مهر هم امد و شما همچنان هیچ مذاکره ای با هیچ کس نمیکنید. مردم سرزمینم گناه دارند کرونا، لطفا هر چه زودتر مارا رها کن وگرنه خیلی از خانواده ها از دست می روند.😔💔

    نوشته: مهدیه هاشمی،
    پایه دوازدهم از زنجان

  • ۵ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع نامه به وزیر آموزش و پرورش

    انشا با موضوع نامه به وزیر آموزش و پرورش

    انشا چه بنویسم - انشا - انشای آماده - انشاء - نوشتن انشا - انشا نویسی - نمونه انشاء - انشا با موضوع نامه به وزیر - نگارش - نگارش دوازدهم

    گفته اید برای کرونا بنویسیم ، اما من می خواهم برای چیزی بیشتر از کرونا بنویسم... کرونا یک سالی میهمان ماست و میرود ولی نظام آموزشی ناکار آمد و بیهوده قرن هاست که گریبان ما را گرفته و حالا حالا هم قصد رها کردن ندارد ! کرونا فقط اوضاع را بدتر کرد.
    دانش آموزانی دروغ گو و تنبل ساخت، دبیرانی بی حوصله و خسته و مدیرانی پر حرف و بی کار و بی مصرف! بله بی مصرف!

    دوازده سال به مدرسه رفتم ، تنها چیزی که یاد گرفتم حسادت بود و رقابت بود و ترس! به ما نیاموختند دختر عزیزم/پسر خوبم امروز چند کتاب غیر درسی بخوان، چند تا شعر بخوان ... من دوازده سال تمام از عمرم ریاضی و علوم و آیات قرآن حفظ کردم دو روز دیگر هم پای استخدام که برسد باید چاپلوسی کنم و دم این و آن را ببینم بلکه جایی مشغول شوم ، هنوز اوضاع من خوب است ! بیچاره مسیحی ها و یهودی ها و اقلیت ! آن ها که دیگر شغلی هم به دستشان نمی رسد که نمی رسد...[enshay.blog.ir]

    در این سیستم آموزشی عهد قجری که نه عهد سنگ و عهد غار نشینی فقط کلمه انگلیسی حفظ بله حفظ می کنیم، بیچاره متون عربی و فارسی را چنان می چنالیم بلکه مفعولی را بیرون بکشیم و هزاران هزار کتاب و درس و شیوه مسخره دیگر ! آقای وزیر اگر خدایی را قبول داری تو را به همان خدا قسم... ای که دستت می رسد کاری بکن !!
    ترکیب کرونا و نظام ناکار آمد آموزشی فاجعه است... نابودی است...هلاکت است... اگر به شما بگویم با چه دانش آموزانی سر و کار دارم مغزتان سوت می کشد ! دختران ۱۷،۱۸ ساله ای که دو تا شعر بلد نیستند، اسم دو موسیقی دان را نمیدانند، از اطراف هدایت ها و فرخ زاد ها حتی عبور هم نکرده اند !
    اوضاع خیلی خراب است...
    ای کاش این نامه به دستت برسد آقای وزیر!

    م،هاشمی، سال دوازدهم از بیرجند

  • ۱ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع آغاز سال تحصیلی جدید

    انشا با موضوع آغاز سال تحصیلی جدید

    انشا - انشا موضوع آغاز سال تحصیلی جدید - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نمونه انشاء - نوشتن انشا - نگارش - چگونه انشا بنویسم

    به نام تنها آفریننده زندگی
    الهی باز آمدیم با دو دست تهی چه باشد اگر مرحمی بر خستگان نهی

    الهی چون به تو بنگریم شاهیم و تاج بر سر و چون به خود نگریم خاکیم و از خاک کم تر

    الهی گرفتار آن دردیم که تو دوای آنی ودر آرزوی آن سوزیم که تو سر انجام آنی.

    آغاز شد،سال تحصیلی را می گویم،سال عشق و نجوا،سال زیبایی و تازگی،بوی ماه مهر می آید اما در شهریور.
    همه طبقات آسمان را گشته ام،در دل ستاره باران نیمه شب های روشن و مهربان تابستان بر جاده کهکشان تاخته ام، صحرای ابدیت را دیده ام،بال دربال فرشتگان در فضای پاک ملکوت شنا کرده ام ،تا از خجل تو در آیم وباری دیگر از تو یاری بطلبم که مبادا کسی در مدرسه ادب و زیبایی ها جلوی چشمانم پرپر شودومن نتوانم کاری کنم که مهتاب شب ها و روز های زندگی سیاه و پر درد او شوم.[enshay.blog.ir]
    شاید برای یک محصل زندگی زیبا باشد ،همچون زیبایی یک غنچه باز،اما با تاسف باید بگویم که برای بیمارانی که شب وروز به عذاب سختی گرفتار شده اند زندگی بیشتر از یک سیاه چاله ی عظیم نباشد که در آن فرو رفته اند.
    هر کسی در مهر ماه شهریوربازبان های مختلف عربی وفارسی و ترکی و هزاران و دیگر با نام خدا درسشان را آغاز می کنند غافل از این بیماری مرموز.
    در سال های پیشین مدرسان مهربان و دلسوز برای تک تک دانش آموزان وهمچنین دانش آموزان برای تک تک معلمان آرزوی خوشبختی وسعادت می کردند اما در،زمان ،سال،روزوساعت کنونی معلمان ودانش آموزان برای یکدیگر آرزوی سلامتی می کنند.
    من زندگی را دوست دارم،تو دوست داری،شما دوست دارید،آنها دوست دارند ،پس بیایید دست در دست، هم بال دربال فرشتگان ،از خدای متعال خواستار شفای هرچه زود تر بیماران باشیم.
    خداوندا تو که تا به حال کسی را به درگاه خود نا امید نکرده ای پس به ما دانش آموزان که از تو یاری می طلبیم کمک کن تا برای بیمارانی که زندگی برای آنها همچون کرم چاله ای بزرگ است وبه دام دردها و معراج های نیمه شبان تنهایی گرفتار شده اند یاری رسانیم و این بیماری بزرگ را شکست دهیم.

    آغاز سال تحصیلی جدید رابه تک تک دانش آموزان درس خوان و معلمان دلسوز تبریک عرض می نمایم.
    نوشته: هستی تنها
    پایه ی دهم
    دبیرستان عصمتیه کرمانشاه
    دبیر: خانم قربانی

  • ۱ نظر
    • انشاء

    تضاد نویسی با موضوع شلوغی سکوت

    تضاد نویسی با موضوع شلوغی سکوت

    تضاد نویسی - انشا - انشاء - انشا نویسی - نوشتن انشا - نگارش - نگارش دهم - نگارش دوازدهم - نگارش یازدهم

    در عالم خموشی عزم سفر میکنم ناگهان فریادی رقص کنان از پای بر می خیزد و بی صدایی شهر دلم را به یکباره می شکند.
    گویی کسی بر طبلی می کوبد اما تو خالی ک در درون خود هیچ ندارد. رهیس! آرام بگیرید سینه ی سنگینم را گوشه ای نشانده ام ساکن و بی لرزش... . بر روی [enshay.blog.ir] طبلتان نکوبید، نکوبید که غم جانسوزی در حنجره تان مهمان نشده است تا به انتهای استخوان برسد و بسوزاند وجودتان را. آخر انوقت تحمل میکنی و لال میشوی و میمانی و میسازی. فریاد های کر کننده دست و دلشان به سوی دیگری است اما سکوت عاشق است و دل نهاده بر پروردگار،لذت بخش است و شنیدنی فراوان دارد و خالی از خشم و بریدگی فریاد و وصله به خداوند است. باید دل نهاد به سکوت و دوخت لبان فریاد را ... .

    نویسنده: فاطمه زمانی
    دبیرستان ولایت تهران
    دبیر: خانم نیکجو

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع حس درونی یک انسان در مورد موسیقی

    انشا با موضوع حس درونی یک انسان در مورد موسیقی

    انشا با موضوع موسیقی - انشا - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی - انشا با موضوع آزاد - نوشتن انشا - نگارش - enshay.blog.ir

    دل نوشته ای از حس درونی یک انسان در مورد موسیقی
    جایی می رسیم که کلمات دیگر پاسخ گوی ابراز احساسات درونی یک انسان نیست دقیقا آنجاست که به آن نیاز پیدا می کنیم .
    سازها ، این ابزار  شگفت انگیز این خلق کننده های سرد و بی جان که به گرمای انگشتان نیاز دارند تا در وجود خود چیزی خلق کنند . این گرما همان گرماییست که از قلب انسان زبانه می کشد و باعث می شود به این ساز سرد و خشک روحی لطیف و گرم بدهد.[enshay.blog.ir]
    هر چیزی که در اطرافمان موسیقیست ، حرکت رودخانه موسیقیست، وزش باد در میان درختان موسیقیست، صدای ابرهای تیره موسیقیست ، صدای نوشتن با قلم بر روی کاغذ هم موسیقییت.
    می خواهم به آنها بگویم به همان کسانی که می گویند موسیقی سوهان روح است.
    انسان بدون موسیقی دوام نمی آورد انسان بدون موسیقی روحش را از دست می دهد . به خودتان نگاه کنید آیا واقعا روزی بوده که بدون شنیدن موسیقی آن را بگذرانید؟ حال خود را جای افرادی بگذارید که موسیقی را با قلبشان گوش می دهند نه با سر، آنان واقعا چه می کنند؟
    نقل قول از بزرگی که می گفت :
    موسیقی به جهان روح، به ذهن بال، به تخیل پرواز و به هر چیزی زندگی می بخشد. (استاد محمود متبسم)
    امیدوارم روزی برسد که هیچ کس بدون موسیقی زندگی نکند.

    نوشته: فرزاد نعیمی زاده

  • ۴ نظر
    • انشاء

    انشا جانشین سازی با موضوع گلدان مادربزرگ

    انشا جانشین سازی با موضوع گلدان مادربزرگ

    انشا - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی - انشا با موضوع آزاد - نوشتن انشا

        ما گل ها و گیاهان از جمله بهترین دوست و همنشین انسانها مخصوصاً افراد سالمند هستیم درست است همیشه ساکتیم و حرف نمیزنیم ولی تمام حرف ها و سخن های این آدمیزاد را با دل و جان گوش میدهیم.
        بیست سالی میشود که آقاجان ، حُسن یوسف یعنی من را به این پیرزن هدیه داده است ولی متاسفانه وقتی که ده سال داشتم آقاجان من و پیرزن را ترک کرد و از او تنها یک قاب دور سفید با نوار مشکی در کنار من جامانده است. 
         من اورا پیرزن میشناسم ولی هر از گاهی یک سری بچه های تُخس می آیند و به او مادربزرگ میگویند. پس منم اورا با همین اسم صدا میکنم ، البته اگر سمعک گوشش کار کند و صدای مرا بشنود. مادر بزرگ در گوشه و کنار خانه و حتی در حیاط هم گلدان دارد ولی من را ببشتر از همه دوست دارد.
        هر روز صبح تَر و خشکم میکند ، یه دستی به قاب آقاجان میکشد و زیر لبی دعا و صلواتی ختم میکند و میرود سراغ بقیه ولی خب اول حُسن یوسف دلبندش بعد گیاهان زشت دیگر گلدان ها. وقتی به سراغم میاید ، بوی گلاب دوست عزیزم گل محمدی را میدهد ، وقتی با دستان چروک و پینه بسته اش نوازشم میکند ، به خودم میبالم که گیاه مورد علاقه اش هستم هرچه باشد من هدیه آقاجانم.
        روزی از روزی ها با نوازش دست خورشید از خواب بیدار شدم. آفتاب بعد از طوفان باران دیشب فضای اتاق را درگیر عشق میکرد. منتظر مادربزرگ بودم ولی امروز دیر کرده بود ، نگران بودم ، نگران خودم که نکند این هم مانند بقیه دچار آلزایمر شود و فراموش کند که به من آب بدهد ولی خداروشکر بعد از مدت کوتاهی سر و کله اش پیدا شد. بر خلاف تمام روزها ، روسری به سر داشت ، روسری سفید و توری. نزدیکم شد و
     پارچ آب در دستش بود ولی مسیرش را عوض و رفت سمت گلدانهای زشت دیگرش.
    جگرم هزار تکه شد و قلب کوچکم ترک برداشت انتظارش را نداشتم که من را فراموش کند.
        اخم کرده بودم و زل زده بودم به آفتاب ولی اون نیز چیزی نمیگفت ، پیرزن با همان پارچ در دستش به سراغم آمد ، چهره اش نورانی تر از قبل بود و بوی گلابش بیشتر به مشامم میخورد. لبخندی زد و حسابی سیرابم کرد. قاب عکس را برداشت و پارچ خالی آب را به جایش جایگزین کرد. دستی روی عکس آقاجان کشید و درست نشست مقابل من. قاب عکس را بوئید و بوسید و لبخند میزد. برای بار آخر قاب را محکم به آغوش گرفت.
    پیرزن لبخند زنان خیره شد به من آرام آرام چشمانش را بست و نقش زمین شد.
    دقیق نمیدانم چه اتفاقی افتاد ولی دیگر نفس های گرم مادربزرگ را حس نکردم.
    مثل اینکه آقاجان آمده بود اورا با خودش برده بود.

    نویسنده: negar

  • ۲ نظر
    • انشاء