نمونه انشاء با موضوعات مختلف

زنگ انشاء، نوشتن انشا، انشای آماده، موضوع انشا، نمونه انشا

  

تبلیغات

۵۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانلود انشا» ثبت شده است

انشا با موضوع زبان

انشا با موضوع: زبان

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

*پرسش ها*
1_زبان چیست؟
2_زبان چه کاردبرد هایی دارد؟
3_فایده بهره مندی از زبان چیست؟
4_زبان را به چیز هایی می توان تشبیه کرد؟
5_ در اشعار شاعران فارسی از زبان چگونه یاد شده است؟

✔️ *انشاء* ✔️

*اَلرحمَن☆عَلَمَ القُرآن☆خَلَقَ الاِنسانَ☆عَلَّمَه البَیانَ☆*

خداوند متعال؛پس از یاد آوری آفرینش انسان مسئله آمرزش به کمک زبان یادآوری میکند.بزرگ ترین مظهر لطف و مهربانی خداوند به انسان این است که نعمت قدرت و تکلم و بیان را به او ارزانی داشته است.
زبان اصلی ترین را ما انسان هاست که از همان ابتدای زندگی می توان آغاز کرد.
کار اصلی زبان ایجاد ارتباط میان انسان هاست؛نعمت زبان و نقش آن در زندگی انسان مهمترین وسیله ارتباط انسان با افراد بشر،و انتقال شفاهی اطلاعات از قومی به قوم دیگر؛ و از نسلی به نسل دیگر به وسیله زبان انجام میشود.
و اگر این وسیله ارتباطی نبود هرگز انسان نمی توانست تا این حد در علم و دانش و در مسائل معنوی پیشرفت کند.


اگر خواهی شوی محبوب دل ها / زبانت را ز هر زشتی نگه دار
اگر خواهی بجوشد حکمت از دل / سخن گاهی بگو آن هم به اجبار

  • ۸ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع داستان تخیلی

    داستان تخیلی

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - enshay.blog.ir
    از بچگی عاشق درس و مدرسه بودم. اما به خاطر وضع مالی پدرم نه من نه خواهر و برادرام نتونستیم درس بخونیم. همه از کودکی فقط کار کردیم. اما به جایی نرسیدیم. پدرم معتاد بود اون مارو رها کرد و رفت و برنگشت. البته چه بهتر که برنگشت چون شاید مارو بیچاره تر از اینی که هستیم میکرد. مادرم از غصه قلبش گرفت و مرد. مادرم فرشته بود. طفلکی خوشی ندید. احساس می کنم تو چهارده سالگی پیر شدم. دوس داشتم تو خانواده ای بودم که وضعشون خوب بود و منم با هم سن و سالای خودم به مدرسه می رفتم. هر روز میرم جلوی مدرسه به بچه هایی که از مدرسه تعطیل میشن نگاه می کنم خیلی خوشحالن چون امید دارن چون خونواده ای دارن که منتظرشونه. چون دارن یاد میگیرن که زندگی کنند. اما من فقط بلدم اسم خودمو بنویسم (رویا) رویایی که رویای درس خوندن داره شاید این حداقل آرزوی من باشه که خیلی ها قدرشو نمی دونن. شده کار هر روزم دیدن همه دخترایی که از مدرسه تعطیل میشن. اونا آینده دارن باید خوشحال باشن ولی دختر پسرای مثل ما ؛مثل منه رویا حتی کوچکترین رویاهاشونم برآورده نمیشه.

  • ۴ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع پروانگی

    موضوع انشا: پروانگی

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    در تمام روز ذهنم را درگیر خودت کردی با اینکه میدانم هرگز تورا در زندگی ام لمس نخواهم کرد ولی حسی ک با تو تجربه کردم را با هیچ چیز عوض نمیکنم
    زندگی با تویی که هم حس دخترانه را تجربه کردی و هم حس پسرانه بودن را تویی که روح پسرانه ات در پیله ای پیچیده بین جسم دخترانه ات حبس شده است......
    که در دنیای ما به تو لقب همجنس گرا میدهند،آنها هیچ وقت تورا درک نکردند؛مثل این میماند که یکی را وادار کنی کاری را انجام بدهد که متعلق به او نیست و...
    در دنیای ما ترنس بودن تو را جرم میدانند،ولی مردمان سرزمینم نمیدانند که تو مرد تر از هرمردی، آنها ترنس بودن تو را نشانه ی آخر الزمان میدانند و نمیدانند که اینطور زندگی کردن برای تو مانند جهنمی است و حرف هایشان هیزم هایی هستند که به آتش جهنم جان دوباره میدهند.
    نمیفهمند وقتی نمیگذارند به چیزی ک هستی برسی چ دردی دارد،نمیفهمند برای رسیدن به جسم واقعیت باید چه درد ها و سختی هایی را تحمل کنی؛از مجوز پوششت گرفته تا عمل های دیگرت.
    پارتنر یک ترنس بودن:
    یعنی صبور بودن صبور بودن صبور بودن...
    یعنی نتونی عشقتو همه جا جار بزنی...
    یعنی استرس خانواده رو داشتن...
    یعنی به دل نگرفتن حرفاش وقتی شرایط بی حوصله اش کرده...
    یعنی به مردت بگن کی عروس میشی...
    یعنی روزی هزار بار شاهد خرد شدن غرور مردت باشی و نتونی کاری کنی...
    یعنی تیکه و کنایه های بقیه رو بشنوی و بریزی تو خودت...
    یعنی دلت بشکنه از حرفای مردمی که تا چیزی رو نمیفهمن مسخره ش میکنن ولی دم نزنی...
    یعنی عشقتو نفهمن...
    یعنی وقتی دستای عشقتو میگیری متوجه نگاه های سنگین مردم بشی...
    یعنی به خاطر انتخابت طردت کنن...
    یعنی پا به پاش دویدن از این دکتر به اون دکتر واسه گرفتن مجوز...
    یعنی قوی بودن و تحمل مشکلاتی که سر راهته...
    .
    یعنی سکوت کردن موقع تغییر خلق و خوش وقتی هورمون مصرف میکنه...
    یعنی بند بند وجودت پاره شه پشت در اتاق عمل وقتی عشقت زیر تیغه عمله...

    بیایید فرهنگ سازی کنیم که ترنس بودن گناه نیست ، نشانه آخر الزمان نیست و ترنس ها مجرم نیستند!!!
    به امید پروانگی همه ی ترنس های سرزمینم.

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    موضوع انشا سلام کردن

    موضوع انشا: سلام

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    سلام
    رسول اکرم (ص)،در مورد سلام کردن فرمودند:

    هنگام ملاقات با سلام گفتن همدیگر را دیدار کنید .

    سلام کمترین احترام و محبتی است که هرکس می تواند نسبت به دیگران ابراز کند و هر کس این کار را نکند بنابر این قول پیامبر اکرم (ص) ، فردی بخیل است. [enshay.blog.ir]

    پیامبر اکرم (ص) : بخیل ترین مردم کسی است که از سلام کردن خودداری کند .

    یکی از تأثیرات سلام کردن از بین بردن کبر و غرور در انسان است که باعث می شود فرد متواضع شود و تکبر را کنار بگذارد با این کار، فرد خود را همسطح با دیگران می بیند و برای خود شخصیت دروغین و کاذب نمی سازد و به راحتی با آنها انس می گیرد . سلام کردن باعث می شود دوستی و محبت در میان مردم برقرار شود .

    از طرفی در سلام کردن باید تساوی را رعایت کرد ، یعنی انسان ها نباید در سلام کردن به افراد دارا و ثروتمند و فقیر و ندار تفاوت قایل شوند بلکه باید به همه به یک شیوه سلام کنند.

    امام رضا (ع) می فرماید: هر کس با مسلمان فقیر روبرو شود و به او به گونه ای سلام کند که با سلام کردن با فرد دارا تفاوت داشته باشد ، روز قیامت هنگامی که به دیدار خدا می رود خدا از او خشمگین است .

    نکته قابل توجه این است که در فرهنگ اسلامی سلام کردن به چند گروه ممنوع شده است؛از جمله سلام کردن به کسانی که کارهای ناشایست و نامشروع انجام می دهند مانند سلام کردن به فرد قمار باز ، شرابخوار و فرد معروف به فسق و کسانی که آشکارادست به گناه و مفسده می زنند . زیرا سلام کردن به آنها نوعی تأیید و صحه گذاشتن بر اعمال آنها محسوب می شود و باید در برخورد با آنها با قیافه ای گرفته و نامهربان برخورد کرد ، ولی اگر بدانیم که با سلام کردن و احوالپرسی کردن صحیح با آنها باعث هدایت آنها خواهیم شد ، اشکالی ندارد .

    و از جمله کسانی که نباید به آنها سلام کرد کسانی هستند که اگر به آنها سلام کنید ، امکان دارد خود به مفسده بیفتید یا تأثیر نامطلوبی بر روحیه معنوی شما بگذارد ؛ مانند سلام کردن به زن جوان.

    سلام کردن به غیر مسلمان و سلام کردن به کسانی که در حالتی هستند که جواب دادن برای آنها ایجاد مشکل می کند (نماز گزار ) ممنوع است .

    رسول اکرم (ص) می فرمایند : نزدیک ترین مردم به خدا و رسولش ، کسی است که با سلام ، گفتارش را آغاز کند.

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

    موضوع انشا: سلام زیباترین واژه ارتباط

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    پنج چیز است که تا لحظه مرگ آنها را فراموش نمیکنم؟ یکی از آنها سلام کردن به کودکان است ؛درانجام دادن این اعمال مراقبت دارم تابعد ازمن به صورت سنتی بین مسلمانان بماند وبه آن عمل کنند!؟۰(پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله )

    ما انسان هابه محبت ودوستی هم نوعان خود احتیاج داریم. اولین مرحله برای ارتباط سالم بین دونفر سلام کردن است !!!سلام عامل افزایش دوستی و محبت است !سلام واژه ای زیبا و پرمعنایی است که ماباگفتن آن به طرف مقابل خود صمیمیت ومحبت را در دل او می پنداریم !؟
    سلام کردن هفتاد ثواب دارد که شصت ونه بخش آن به سلام دهنده ؛ویک بخش آن برای جواب دهنده است !»سلام کردن امری مستحب و جواب دادن اش امری واجب است ؟»سلام کردن دراسلام آنقدر اهمیت دارد که پیامبر (صلی ا...علیه وآله)همواره انسان ها وکودکان رابه سلام کردن تشویق می کرد.

    ایشان همچنین فرمودند :«درسلام کردن از یکدیگر سبقت بگیرید » البته تابه حال کسی نتوانسته درسلام کردن از پیامبر (ص)سبقت بگیرد زیرا ایشان پیامبر خدا والگوی مسلمانان بوده اند ؟!»[enshay.blog.ir]
    گاهی اوقات وقتی به کسی سلام میکنی ؛آنقدر زیبا و دلنشین جواب ات را می دهند که تامدتی سرحال و خوشحال می مانی ودوست داری هزاران بار دیگر سلام کنی؟!۰ اما گاهی اوقات وقتی به کسی سلام میکنی آنقدر بااخم وبی حوصله جواب میدهند که ؛واقعا افسرده میشوی ؟!
    همیشه درسلام کردن ازهم دیگر سبقت بگیرید !زیرا سلام کردن دارای فواید زیبایی است ازجمله نوعی ذکرخداوند،احترام به یکدیگر ،رحمتی ازپروردگار ،نردبان سلامتی ،دعاکردن ،و...است !

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع صدای آب را دوست دارم

    موضوع انشا: صدای آب را دوست دارم...

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    آب مایه ی حیات است و صدایش دلنواز زندگی هایمان به آب وابسته است آب باید باشد تا من و تو بتوانیم زندگی کنیم به راستی که قدر این نعمت را باید دانست...

    صدای شر شر آب به گوشم میرسد گویی احساس عجیبی پیدا کردم یک حس خوب و خاطره انگیز حسی که تا به حال نداشته ام در کنار چشمه ای خروشان که از دل کوه پایین می آید ایستاده ام
    گاهی قطره ای از آب زلال صورتم را میشوید و نسیم دلپذیر بهاری قطرات را از صورتم پاک میکند
    هر وقت به این چشمه خیره میشوم یاد دوران کودکی ام می افتم و خاطرات خوبم را به یاد می آورم
    نگاهی به بالای کوه می اندازم قطره های براق به سوی چشمه سرازیر شده اند و هر لحظه صدایش دلنواز و زیبا تر از قبل میشود. آرامش وجودم به من باز گشته است. یاد حدیثی از امامان مهربان می افتم که میفرمایند: سه چیز به انسان آرامش میدهد نگاه به آب نگاه به سبزه و نگاه به فرد مومن. آری گفته است آن امام صدای آب واقعا آرامبخش است...

    ما باید قدر این نعمت الهی را بدانیم و در مصرف آن صرفه جویی کنیم و آنرا بیهوده هدر ندهیم و از آن استفاده ی درست و صحیح کنیم

    به راستی که هیچ چیز را در دنیا پاک تر و زلال تر از آب ندیده ام...

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۴ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع حیاط مدرسه

    موضوع انشا: حیاط مدرسه

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    مقدمه: درزندگی ما ادم ها مکان هایی بسیار جذابی هستندکه هیچوقت از خاطرات ما فراموش نمی شوند وتا ابدبایادوخاطران حس خوب وحال خوبی به ما دست می دهدمانند حیاط مدرسه.

    متن انشا:

    حیاط مدرسه مکانی است که ما دران بازی کردیم …. درس خواندیم … افتادیم, نشستیم …گریه کردیم .. خندیدیم .. دوست های جدید پیدا کردیم ..گاهی قهر کردیم ..گاهی دعوا کردیم .

    حیاط مدرسه مانند خود مدرسه شامل خانه دوم ما است که اتفاق های شیرین و تلخ زیادی را در ان تجربه کردیم حیاط مدرسه ما مانند همه مدرسه ها دارای شیر اب خوری و زمین فوتبال و والیبال است و درختچه ها و درخت های زیبایی دارد که ما همراه با دوستان مان همیشه در زیر سایه های ان دور هم می نشینیم و لحظات زیبای کودکی و نوجوانی و جوانی خود را رقم می زنیم .

    روز اول مدرسه راهیچکس فراموش نمی کند.لحظه ی اول باوارد شدن به مدرسه اولین منظره ی قابل روئیت حیاط مدرسه است که با دیدن ان منظره ی زیبا شوق وذوق امدن مدرسه بیشترمی شودتا همراه با دوستان جدید در حیاط مدرسه بازی های جدیدی را نیز تجربه کنیم.

    نتیجه گیری: نتیجه می گیریم که همیشه از حیاط مدرسه ی خود واز منظره و وسایل تفریحی ان مراقبت کنیم تا برای دانش اموزان جدیدی که وارد مدرسه می شوند نیز خاطرات شیرینی مانند خاطرات ما ثبت و در یادها همیشگی شود.

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

    موضوع انشا: حیاط مدرسه ی ما

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    در این طبیعت (مدرسه)همیشه انتظار شنیدم آوای پیامبرش (زنگ حیاط)باران را میکشیم هر انچه سرد باشد حیاط مدرسه ی مان بوی عطر طبیعت را نمیدهد خاکش به گرمی خاک جنگل ها نیست درختانش در برابر درختان سر به فلک کشیده سر خم میکند جنسش از کویر است اما به بزرگی کویر نیست اما خجل زده نیستند ریشه هایشان از حس کردن این همه شور و نشاط قوت میگیرد به نظر میرسید خورشید یک رنگ با باغبان این باغ دسته به یکی کرده است و در همه حال علم زندگانی را به ما می اموزند تصویر این باغ سرشار از رنگ های متنوع است گاهی آبی آسمان و گاهی مشکی شب گوشه ی از این باغ دکان بذری است که همه به ان هجوم می اورند راه راهه این حیاط شاخه های است که در هم فشرده است.

  • ۳۱ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع شب رویایی

    موضوع انشا: شب رویایی

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    از هر طرف باغ صدای قدم های نسیم می آمد. درختان با نوازش آرام نسیم به خواب میرفتند و گل بوته ها به باد شب بخیر میگفتند.
    ماه در آسمان با تمام وجود نور افشانی میکرد و به همه ی موجودات پیام شب بخیر را میداد....
    صدای جیر جیرک ها از هر طرف به گوش میخورد.
    گاهی هم صدای چک چک آب از جوی کنار باغ میآمد و همین فضای شب را رویایی تر میکرد
    به هر طرف قدم بر میداشتم و با هیجان به صحنه های زیبای باغ نگاه میکردم..
    میدیدم که درختان شاخه های خویش را رو به آسمان بلند کرده بودند و انگار داشتند به خاطر شب آرام دیگری خدا را شکر میگفتند.

    کم کم در حال دور شدن از آنجا بودم و برای آخرین بار سرم را برگرداندم ، دیدم گل، گلبرگ هایش را برای خداحافظی بامن تکان میداد و من هم با تکان دادن دست خویش به آنها پاسخ خداحافظیشان را دادم...

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۲ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع مهربانی را دریابیم، شاید فرصت ها تکرار نشوند

    موضوع انشا: مهربانی را دریابیم؛شاید فرصت ها تکرار نشوند

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    آن روز درخیابان سوزناک و تاریک شهر که هر روز از آن عبور میکردم و به اداره می رفتم قدم گذاشتم و مانند هر روز به راهم که آن را از حفظ بودم ادامه دادم وپیرمردی را که هر روز با صندلی چوبی اش به آنجا می امد را ندیدم ؛ بی خیال به راهم ادامه دادم و به خانه رفتم.
    به کارهایی که در امروز انجام داده بودم فکر کردم به خوبی و مهربانی که آیا اصلا در این روز کاری کرده ام؟!..
    تا بتوانم مهر وجودم را با مردم به اشتراک بگذارم؟!..[enshay.blog.ir]
    این مسئله من را کاملاً درگیر خود کرده بود ... با خود گفتم چرا هر روز پیرمرد را ک روی صندلی چوبی اش نشسته و در هوای سوزناک شب با دست های چروکینش سعی در جمع کردن لقمه نانی است کمکی نکرده ام؟!..
    چرا فقط ب اداره رفته و بازگشته ام بدون مهر؟!
    در این فکر بودم ک صبح وقتی به اداره می روم نزد پیرمرد بروم برای کمک و نشان دهم ک مهری در دل تمام انساها هست ولی اکثرشان استفاده از آن را نمی دانند!...[enshay.blog.ir]
    غرق در این مسئله بودم که متوجه گذر زمان نشدم و ب خواب رفتم ..
    آماده و خوشحال با شاخه گلی که برای پیرمرد گرفته بودم ب راه همیشگی ام ادامه دادم، اما وقتی رسیدم باز هم پیرمرد شهر را ندیدم:(
    به اداره رفتم و درتمام ساعت کاری به فکر پیرمرد بودم ..
    وقتی ساعت کاری تمام شد با عجله با شاخه گل پژمرده به سمت خیابان شهر رفتم و هر چه نزدیک تر میشدم بیشتر متوجه نبود پیرمرد میشدم،اما صندلی چوبی اش آنجا بود.
    حال،سالهاست که روی این صندلی چوبی پیرمرد در کنار خیابان سوزناک شهر نشسته ام بر تمام این انسانهایی که مهربانی شان را فراموش کرده اند نگاه می کنم :/..[enshay.blog.ir]
    کاش..ای کاش فقط یک روز زودتر فکر میکردم ..
    مهر وجودت را پیدا کن ؛ ودر هر فرصتی از آن استفاده کن ، زیرا ک فرصت ها ، فرصت نمیدهند:)...

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع اگر معلم نگارش بودم

    موضوع انشا: اگر معلم نگارش بودم...

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    از بچگی دوست داشتم برخی تصمیمات زندگی ام را قبل از هجده سالگی بگیرم. به علایق فردی خودم احترام میگذارم و قبول دارم که عاشق ادبیات هستم. تفکرات و تصورات بسیاری دربارهٔ آیندهٔ خود، در قطار ذهنم میگذرد. شنیدن کلمهٔ نگارش، برایم مثل شنیدن بوی باران است. وقتی بوی باران را میشنوم، نسیم آرامش در تمام تنم میدود. احساس میکنم اگر معلم نگارش شوم، موفق ترین فرد دنیا خواهشم شد. اینکه بتوانم دانش آموزان را مصور کنم برای کشیدن نقاشی ذهنشان توسط کلمات، اینکه سعی کنم حال و هوای ابری دلشان را مهار کنند تا باران دلشان روی دریای کاغذی، حروف به حروف ببارد احساس غرور میکنم و شادمان میشوم!
    من اگر معلم نگارش شوم سعی میکنم یاد دهم که نوشتن عشق میخواهد! یاد میدهم که از ذهن تا زبان و قلم و کاغذی که در دست دارند فاصلهٔ کمی است!
    سعی میکنم برای نویسندگان کوچک کلاسم بفهمانم که اگر میخواهند در آینده بهترین متون را بنویسند، باید با نگرشی جدید به نگارش بنگرند. نگارش تنها حروف چینی کلمات و ارتباط اجباری آنها نیست. نگارش یعنی بازی با کلمات! حس خیلی خوبی دارد وقتی جدول کاغذ را طوری پر کنی که خواننده لذت ببرد و شنونده اوج بگیرد!
    اگر معلم نگارش شوم سعی میکنم یاد بدهم که نگارش تنها نوشتن توسط ذهن و دست نیست. نگارش یعنی قدرت این را داشته باشی که حواس پنجانه ات را میهمان فضای نوشتن کنی. اینکه بتوانی مزه هارا بچشی ، بوهارا بفهمی و صداهارا لمس کنی!
    من اگر معلم نگارش شوم سعی میکنم بچه هارا وادار کنم تا راحت بنویسند. اکثر نویسندگان بزرگ هم ابتدا هرچه راکه از ذهنشان خطور میکند، مینویسند و بعد شروع به ویرایش و پیراسته نویسی متن اولیه میکنند.
    خشکی قلم و سردی کاغذ وقتی سراغ نویسنده می آید که او بخواهد هردورا باهم رعایت کند! یعنی هم خلاقانه بنویسد و هم پیراسته!
    با این تصورات امیدوارم در آینده، بهترین معلم نگارش شوم و معنای نوشتن را دگرگونه بر ذهن و قلب نوجوانان بنشانم!

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۳ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع از زبان یک چرخ خیاطی

    موضوع انشا: از زبان یک چرخ خیاطی

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    به نام خدایی که در این نزدیکی است
    سرآغاز هر نامه نام خداست که بی نام او نامه یکسر خطاست
    آخ وای چقدر خسته شدم نوک تیز خوشگلم از بس که روی این پارچه های ضخیم رفت آمد می کرد خراش برداشته بود. یعنی چقدر دلم می خواهد باهمین سر تیزه ام سر همه کسانی که من را اذیت میکنن را از جایش بکنم. از صبح علی الطلوع که صدای این خروس بی محل و ورپریده بلند شده بود من بی نوا مشغول خوشگل کردن این پارچه های بی ریخت و زشت شده ام. اخه یکی نیست به این صاحب بی مغز من بگوید یک ذره به فکر این چرخه خیاطی نازنین؛ زیبا؛ فعال ات باشی محض رضای خدا بد نیست. دیگه خسته وطاقتم؛ طاق شد سر جایم ایستادم وهیچ کاری نکردم. از نگاه تعجب کرده صاحبم بگیرید تا جایی که مثل فنر از جایش بلند شد و رفت چند دقیقه بعد برگشت که...[enshay.blog.ir]

    وای چه بویی صدای وحشتناک قاروقور شکم بلند شد که رو به شکم آهنی ام لاغرم کردم وگفتم:عزیزکم دیگه داره بدبختیمون تمام می شود جان خودم خودت طاقت بیار. بله فرشته نجات عزیزم آمد یک آقای جوانی با قدی رعنا که عینکی بر روی چشمانش داشت و همراهش یک ظرف پر از روغن های خوشمزه بود وارد شد. از بس که به من چشمک میزند من نگران چشمانش هستم مدیونید که فکر کنید که بر عکس این اتفاق افتاده است . مرد جوان مشغول تعمیر من شد و یواش یواش روغن را داخل مخزن من می ریخت ؛کارش که تمام شد رو به صاحبم گفت:آقاای محترم این چرخ زبان بسته را چیکار کردید که یک قطره هم داخل مخزنش پیدا نمی شود. صاحبم با ظاهری پکری گفت:می دانم می دانم که خیلی وقت است سرویس اش نکرده ام شما سرزنشم نکن.
    فرشته نجاتم چند نکته اساسی را به صاحبم گفت و علاوه بر آن بسیار او را دعوا کرد که این وسیله هم مانند ما که به آب نیاز دارد او روغن احتیاج دارد و صاحبم از کار کرده اش بسیار پشیمان شده بود. آخ پیرشی الهی جوان که به داد من آهنی رسیدی. [enshay.blog.ir]
    از آن پس به بعد صاحبم با احتیاط و مثل یک بادیگارد از من محافظت می کرد و من تبدیل شدم به .. چرخ خیاطی اشرافی..
    من چرخ خیاطی به نوبه خودم دست تمام کسانی که کمک یار دیگری به خصوص ..فرشته نجات.. را می بوسم و امیدوارم همه کسانی که بدون ادعا و هیچی به کمک انسان برادر خویش می شتابن متشکرم. [enshay.blog.ir]
    از جانب من حقیر کارگر تمام خیاطان عزیز.. چرخ خیاطی اشرافی...

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۱ نظر
    • انشاء