نمونه انشاء با موضوعات مختلف

زنگ انشاء، نوشتن انشا، انشای آماده، موضوع انشا، نمونه انشا

  

تبلیغات

۲۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نمونه انشاء» ثبت شده است

نگارش دهم درس اول با موضوع ساعت

نگارش دهم درس اول با موضوع ساعت

نگارش - نگارش دهم - انشا با موضوع ساعت - انشا - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی - نمونه انشاء - نگارش دهم درس اول

ساعت شاید یک دایره با زمینه های رنگارنگ روی دیوار خانه ما، یا یک دایره کوچک بندچرمی روی دست همسایه باشد ؛ساعت حتی می تواند یک استوانه روی میزی باشد ،یا یک مکعب یا... . شاید عدد و عقربه داشته باشد.شاید هم خودش را خلاص کرده و با نشان دادن چند عددوظیفه اش را خاتمه داده باشد. هر چه که باشد، کارش یکی است؛ همه ساعت های دنیابا همه تفاوت هایشان یک چیز را نشان می دهند؛زمان.پس بهتر است بگویم ساعت چیزی است که زمان را نشان میدهد.

تیک .تاک.تیک.تاک...
.این صدای همیشگی ساعتهاست. وقتی خوب گوش کنی، آنرا می شنوی .اگر به ساعت نگاه کنی ، چرخش دیوانه وار عقربه های آن توراهم دیوانه می کند.همین طور دور میزنندو خاموشی گذر زمان را فریاد... .
می خواهند بگویند که :"عجله کن! زمانت در حال تمام شدن است."
عقربه ها هیچ گاه این فریاد را پایان
نمی دهند. آنها همیشه به همه ی ما می گویند ک زمان در حال گذر است؛ اما مردم، بی اهمیت فقط چرخششان را نگاه می کنند و میروند.آخرآنها که قدر زمان را نمی فهمند.تنها کسانی که خوب می دانند زمان چقدر اهمیت دارد، خود عقربه ها و ساعت ها هستند.اما برخی ساعت ها هم دیگر اهمیتی به آن نمی دهند؛ فقط به یک عدد بسنده میکنند.شاید هم ازصدای عقربه هایشان خسته شده اند و آن را فرستادند پی کارش!

اگر ساعت ها در دنیای ما نبودند، اتفاقی نمی افتاد ! تنهایک فریاد بی صدا یا یک چرخش دیوانه وار ازدنیا کم می شد.ممکن بود هیچ وقت این کمبود را نفهمیم یا ممکن بود خلاء آن بیش از هر چیز دیگری حس شود. اگرساعت ها نبودند ، شایددلمان برایشان تنگ می شد...

این دایره های تیک تاکی ملتمسانه به چشمان ما زل می زنند و اگر می توانستند به زبان آدمی زاد حرف بزنند، می گفتند:" امکانش هست کمی به گذر عقربه هایم توجه کنی؟! دیگر خسته شده ام که هزاران بار این خط کوچک می چرخد و تو فقط نگاهی به ابن می اندازی.."ساعت ها چشمانی نمی خواهند که ساعت ها به آنها زل بزنند؛ بلکه چشمانی می خواهند که تنها چند ثانیه به آنها نگاه کنند و قدر زمان را بفهمند.آنها توجه می خواهد.دل نگران زمان اند؛ توجه را برای او می خواهند.

*نوشته :سیده فاطمه حسینی کلاس دهم تجربی*
*دیبر : سرکار خانم فرهی*
*دبیرستان فرزانگان بوشهر*

  • ۷ نظر
    • انشاء

    نگارش یازدهم درس دوم با موضوع پاییز

    نگارش یازدهم درس دوم با موضوع پاییز

    نگارش یازدهم درس دوم - نگارش - نگارش یازدهم - نوشتن انشا - انشا - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی - نمونه انشاء

    سلام ماهرو،
    دارد پاییز میرسد.کاش تو برگ صنوبری تنها بودی که در راه خانه جلویِ پایم می افتد.
    و کاش من عابرِ خسته ای نبودم و تو را برمیداشتم و در جیب کوچک پیراهنم میگذاشتم.

    این سرزمین بی تو هر روزش شب است و هر فصلش پاییز؛اینجا عید که میشود هنوز آبان است،
    بعد رفتنت همه چیز فرق کرده است،من دیگر زیرِ لب نمیخوانم:باغِ بی برگیً؛
    خنده اش خونیست اشک امیز
    پادشاهِ فصل ها پاییز.
    دیگر مدت هاست با انگشتانِ بیگناهم خونِ انار ها را نمیریزم هسته ی پرتقال ها را جدا نمیکنم.
    دیگر گونی گونی دلتنگی نارنجی را با جارو از تهِ حیاط جمع نمیکنم که بندازمشان در انباری.
    ماهرو_
    مامان میگوید:باران رحمت است،میگوید وقتی میبارد انگار از هر قطره اش برکت نازل می‌شود.
    من فکر میکنم باران،خیسی رخت های فرشتگان است که از بند رختِ آسمان اویزان شده اند.
    میدانی ،دیگر وقتش است درختان پر شکوفه بادام را فراموش کنی و خود را به فصلی بسپاری که باران ببارد انار که هیچ،سنگ هم اگر باشی دلت ترک می‌خورد.

    شب هایِ بلند پاییز در راه است و ما چقدر دلتنگ گرمایِ بخاری هاییم.
    چقدر قلبمان محتاجِ کاسه های رنگی و دانه دانه کردنِ انار هاست.
    چقدر دلمان لک زده برایِ دست نوازش گر باد بر سرِ گیسوانِ درختان.
    چقدر دلتنگ پاییزیم.
    خِش خِش صدایِ پای خزان است یک نفر؛
    در را به رویِ حضرت پاییز وا کند...

    🍁🍂🍁🍂🍁🍂
    نویسنده: فروغ دارایی،
    یازدهم تجربی
    دبیر: خانم لیلا ملکی،
    دبیرستان شاهد دهلران

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع نامه ای به کرونا

    انشا با موضوع نامه ای به کرونا

    انشا چه بنویسم - انشا - انشاء - انشا با موضوع آزاد - نوشتن انشا - انشا نویسی - نمونه انشاء - انشا با موضوع نامه - نگارش - نگارش دوازدهم

    سلام آقا /خانم کرونا ....🦠🦠
    راستش امروز تصمیم گرفتم که برایتان یک نامه بنویسم و مستقیم با خودتان وارد صحبت بشوم تا شاید بشود مشکل را جور دیگری حل کرد.
    می دانم شاید با خواندن این نامه حوصله تان سر برود ولی بد نیست این را هم بدانید خیلی وقت است که مردم این روز ها از دست شما کلافه شده اند و عجیب حال دل شان گرفته است آخر می دانید در شرایط و موقیعت خیلی بدی به ما سر زدید و دقیقا در اوج شور و شوق و بوی عید مهمان ما شده اید و از آنجایی هم ک مهمان ناخوانده ای بودید و همچنان هستید به نحو احسن ازتون پذیرایی نشد اول به خاطر اینکه جای خجالت دارد جای عمو نوروز آمده اید و کاری کردید که ما اورا فراموش کنیم و فقط به دست شستن فکر کنیم بعدم که واقعا بعضی از کارهایتان خیلی زشت است آخر مگر مردم چه گناهی کرده اند که راه افتادید و هر کجا که عشقتان است شروع به قتل عام می کنید. البته از حق نگذریم شما محاسن هایی هم دارید مثلا کاری کردید که اهمیت بهداشت اجتماعی و شخصی بیشتر شود و یا مثلا باعث شدید خانواده ها بیشتر کنار هم باشند اما بیایید واقع بین باشیم انصافا بدی هایتان به خوبی هایتان می چربد و بیشتر در چشم است واقعا نمیدانم دلتان به حال آن بچه های کوچکی که منتظر پدر یا مادرشان بودند اما آنها باید در بیمارستان می ماندند تا از عملیات شما جلوگیری کنند نمی سوزد؟ یا آنهایی که به خاطر شما از روی خط فقر به زیر خط فقر رسیده اند؟ یا پدرانی که با تعطیل شدن یک کارخانه از کار بیکار شدند و باز هم سرشان پیش زن و بچه هایشان از شرمندگی پایین ماند یا اصلا انهایی که بخاطر بیکار شدن و بی پولی کل اسباب شان در خیابان ها خالی شد چه ؟
    به نظرتان بهتر نیست دست از سر مردم بردارید و بروید پی زندگی که قبلا داشتید؟ من به شما قول می دهم که هیچ وقت هیچکس فراموشتان نخواهد کرد آنقدر هم معروف شده اید که کل رسانه ها حرفتان را می زنند و تا همیشه در تاریخ به یادماندنی اید .[enshay.blog.ir]
    انصاف نیس که باعث گناهکار شدن بقیه شوید شما باعث شدید بعضی ها انسانیتشان را ب احتکار لوازمی بفروشند اما خیلی ها هم رویتان را با دوخت ماسک و پخش دستکش رایگان سیاه کردند.
    باور کنید همه چی با صحبت حل میشود نه اینکه از اول با جنگ وارد شده اید و به هیچ بنی بشری هم رحم نمیکنید. یکم منطقی باشید از عید و ماه رمضان و کنکور و محرم که گذشتیم مهر هم امد و شما همچنان هیچ مذاکره ای با هیچ کس نمیکنید. مردم سرزمینم گناه دارند کرونا، لطفا هر چه زودتر مارا رها کن وگرنه خیلی از خانواده ها از دست می روند.😔💔

    نوشته: مهدیه هاشمی،
    پایه دوازدهم از زنجان

  • ۵ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع نامه به وزیر آموزش و پرورش

    انشا با موضوع نامه به وزیر آموزش و پرورش

    انشا چه بنویسم - انشا - انشای آماده - انشاء - نوشتن انشا - انشا نویسی - نمونه انشاء - انشا با موضوع نامه به وزیر - نگارش - نگارش دوازدهم

    گفته اید برای کرونا بنویسیم ، اما من می خواهم برای چیزی بیشتر از کرونا بنویسم... کرونا یک سالی میهمان ماست و میرود ولی نظام آموزشی ناکار آمد و بیهوده قرن هاست که گریبان ما را گرفته و حالا حالا هم قصد رها کردن ندارد ! کرونا فقط اوضاع را بدتر کرد.
    دانش آموزانی دروغ گو و تنبل ساخت، دبیرانی بی حوصله و خسته و مدیرانی پر حرف و بی کار و بی مصرف! بله بی مصرف!

    دوازده سال به مدرسه رفتم ، تنها چیزی که یاد گرفتم حسادت بود و رقابت بود و ترس! به ما نیاموختند دختر عزیزم/پسر خوبم امروز چند کتاب غیر درسی بخوان، چند تا شعر بخوان ... من دوازده سال تمام از عمرم ریاضی و علوم و آیات قرآن حفظ کردم دو روز دیگر هم پای استخدام که برسد باید چاپلوسی کنم و دم این و آن را ببینم بلکه جایی مشغول شوم ، هنوز اوضاع من خوب است ! بیچاره مسیحی ها و یهودی ها و اقلیت ! آن ها که دیگر شغلی هم به دستشان نمی رسد که نمی رسد...[enshay.blog.ir]

    در این سیستم آموزشی عهد قجری که نه عهد سنگ و عهد غار نشینی فقط کلمه انگلیسی حفظ بله حفظ می کنیم، بیچاره متون عربی و فارسی را چنان می چنالیم بلکه مفعولی را بیرون بکشیم و هزاران هزار کتاب و درس و شیوه مسخره دیگر ! آقای وزیر اگر خدایی را قبول داری تو را به همان خدا قسم... ای که دستت می رسد کاری بکن !!
    ترکیب کرونا و نظام ناکار آمد آموزشی فاجعه است... نابودی است...هلاکت است... اگر به شما بگویم با چه دانش آموزانی سر و کار دارم مغزتان سوت می کشد ! دختران ۱۷،۱۸ ساله ای که دو تا شعر بلد نیستند، اسم دو موسیقی دان را نمیدانند، از اطراف هدایت ها و فرخ زاد ها حتی عبور هم نکرده اند !
    اوضاع خیلی خراب است...
    ای کاش این نامه به دستت برسد آقای وزیر!

    م،هاشمی، سال دوازدهم از بیرجند

  • ۱ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع آغاز سال تحصیلی جدید

    انشا با موضوع آغاز سال تحصیلی جدید

    انشا - انشا موضوع آغاز سال تحصیلی جدید - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نمونه انشاء - نوشتن انشا - نگارش - چگونه انشا بنویسم

    به نام تنها آفریننده زندگی
    الهی باز آمدیم با دو دست تهی چه باشد اگر مرحمی بر خستگان نهی

    الهی چون به تو بنگریم شاهیم و تاج بر سر و چون به خود نگریم خاکیم و از خاک کم تر

    الهی گرفتار آن دردیم که تو دوای آنی ودر آرزوی آن سوزیم که تو سر انجام آنی.

    آغاز شد،سال تحصیلی را می گویم،سال عشق و نجوا،سال زیبایی و تازگی،بوی ماه مهر می آید اما در شهریور.
    همه طبقات آسمان را گشته ام،در دل ستاره باران نیمه شب های روشن و مهربان تابستان بر جاده کهکشان تاخته ام، صحرای ابدیت را دیده ام،بال دربال فرشتگان در فضای پاک ملکوت شنا کرده ام ،تا از خجل تو در آیم وباری دیگر از تو یاری بطلبم که مبادا کسی در مدرسه ادب و زیبایی ها جلوی چشمانم پرپر شودومن نتوانم کاری کنم که مهتاب شب ها و روز های زندگی سیاه و پر درد او شوم.[enshay.blog.ir]
    شاید برای یک محصل زندگی زیبا باشد ،همچون زیبایی یک غنچه باز،اما با تاسف باید بگویم که برای بیمارانی که شب وروز به عذاب سختی گرفتار شده اند زندگی بیشتر از یک سیاه چاله ی عظیم نباشد که در آن فرو رفته اند.
    هر کسی در مهر ماه شهریوربازبان های مختلف عربی وفارسی و ترکی و هزاران و دیگر با نام خدا درسشان را آغاز می کنند غافل از این بیماری مرموز.
    در سال های پیشین مدرسان مهربان و دلسوز برای تک تک دانش آموزان وهمچنین دانش آموزان برای تک تک معلمان آرزوی خوشبختی وسعادت می کردند اما در،زمان ،سال،روزوساعت کنونی معلمان ودانش آموزان برای یکدیگر آرزوی سلامتی می کنند.
    من زندگی را دوست دارم،تو دوست داری،شما دوست دارید،آنها دوست دارند ،پس بیایید دست در دست، هم بال دربال فرشتگان ،از خدای متعال خواستار شفای هرچه زود تر بیماران باشیم.
    خداوندا تو که تا به حال کسی را به درگاه خود نا امید نکرده ای پس به ما دانش آموزان که از تو یاری می طلبیم کمک کن تا برای بیمارانی که زندگی برای آنها همچون کرم چاله ای بزرگ است وبه دام دردها و معراج های نیمه شبان تنهایی گرفتار شده اند یاری رسانیم و این بیماری بزرگ را شکست دهیم.

    آغاز سال تحصیلی جدید رابه تک تک دانش آموزان درس خوان و معلمان دلسوز تبریک عرض می نمایم.
    نوشته: هستی تنها
    پایه ی دهم
    دبیرستان عصمتیه کرمانشاه
    دبیر: خانم قربانی

  • ۱ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی با موضوع ساز

    نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی

    موضوع: ساز

    انشا - انشا با موضوع ساز - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشای آماده - نمونه انشاء - نوشتن انشا - نگارش - نگارش دهم - نگارش دهم درس پنجم 5

    پشت ویترین فروشگاه منتظر بودم . منتظرِ کسی که بیاید و روح مرا از خستگی رها کند ....
    تا اینکه روزی پسرک خوش قد و بالایی وارد فروشگاه شد و با وسواس خاصی به ساز ها می نگریست نگاهش روی من ثابت ماند به سمتم آمد ،مرا در دستانش گرفت و انگشتاتش را نوازش گونه روی تارهایم کشید لبخندی از سر رضایت زد ، من انتخاب شده بودم...
    روزی را که مرا به اتاقش برد فراموش نمی کنم . آنقدر ذوق زده بود که حتی فراموش کرده بود کاپشن خیسش را از تن دراورد . با ذوق شروع به نواختن کرد و پس از لحظاتی صدایی طنین انداز شد . صدایی از جنس ابریشم،آرامبخش روح و جانم شد و نوازشی به گوش هایم عطا شد.
    سالها من و پسرک باهم رفیق و همدم بودیم بودیم
    تا اینکه پسرک عوض شد . شب ها دیر به خانه می آمد ، گاه شاد بود و سروده های عاشقانه سر می داد و دستهایش رقص کنان بر جانم می نشست و گاه آشفته بود و ترانه هایش خیلی غمگین ....
    عاشق شده بود!
    هیچ وقت آن شب سرد زمستانی را فراموش نمیکنم .
    پسرک دیر وقت به خانه آمد . شانه هایش خمیده شده بود
    پریشان بود
    پایین تختش نشست و زانوهایش را در آغوش گرفت صدای هق هقش سکوت اتاق را شکست . ناگهان از جایش برخاست به سمت گلدان شیشه ای روی میز رفت و آن را به دیوار کوبید . فریادی سر داد و نام دخترک را به زبان می آورد
    فهمیدم دخترک او را ترک کرده است...پسرک به جنون رسیده بود کل اتاق را بهم ریخته بود و دیگر چیزی برای شکستن وجود نداشت . ناگهان نگاهش به من افتاد به سمتم آمد لحظه ای مکث کرد سپس با عصبانیت تمام مرا به دیوار کوبید.
    تمام خاطراتمان در ذهنم مرور شد از روز اول تا حالا که چون بیگانه ای مرا مینگریست
    این من بودم که تا اینجا با او آمده بودم و نهایتا برایش جان داده بودم .
    فقط نمی دانستم بعد من چه کسی قرار بود همدم شب هایش شود؟

    نویسنده : فاطمه خطیری
    دبیر: خانم سالاری،
    دبیرستان ایمان گرگان

  • ۱ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم جانشین سازی با موضوع سنگ قبر

    نگارش دهم جانشین سازی

    موضوع: سنگ قبر

    انشا با موضوع سنگ قبر - انشا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشای آماده - نمونه انشاء - نوشتن انشا - نگارش - نگارش دهم - نگارش دهم درس پنجم 5

    اینجا مثل من زیاد است یعنی همه مانند من هستند ، من سفیدم وبقیه تیره رنگ هستند .
    سه روزی می شود که مرا در اینجا قرار داده اند ، در این مدت زنی هر روز به دیدنم می اید ، زنی که گوی مادر است و با هر بار امدنش برایم گل می آورد و دستی بر سرم می کشد ، و برایم لالایی می خواند و در پایان نیز مرا می بوسد و می رود . دختری امد با یک گل رز آبی رنگ ، در کنارم نشست .چند دقیقه خیره به من زل زد وسپس شروع کرد به تعریف خاطرات گذشته ، از غمها وشادی ها ، اشکها همراهی اش کردند در تعریف ناب ترین لحظه های زندگی ومن متحیر وبهت زده تنها نگاه گردم .بعد از مدتی ارام و قرار رزهای آبی را بر سرم پرپر کرد و رفت . بعد از مدتی پسری امد گویی از رفقای بامرام وبامعرفتش بود. به قیافه اش مغرور بود متکبر . وقتی در کنارم نشست غرورش شکست و مغموم وناراحت به من زل زد و لبهای لرزانش شروع به جنیدن کردند اونیز به مرور خاطرات تلخ و شیرین زندگی پرداخت
    چه زود می گذرد و تمام میشود خاطرات زیبای زندگی که هرگوشه آن پر شده از غم وشادی . او نیز آرام ارام با دوستی های گذشته خداحافظی کرد و رفت .
    تنها شدم .اینجا پایان راه زندگی است ، جایی است که دیگر برگشتنی نیست .دیگر از آغوش گرم و امنش خبری نیست اینجا؛ تمام دنیا در یک متر جا خلاصه میشود ، اینجا خوابگاه ابدی پسری است که به امید توبه در پیری زندگی کرد ورفت. 

    نویسنده: فاطمه بابایی
    دبیر: خانم خلیلی
    آموزشگاه: راهیان نور، ساری

  • ۲ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم جانشین سازی با موضوع ستاره

    نگارش دهم جانشین سازی

    موضوع: ستاره

    انشا با موضوع ستاره - انشا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نمونه انشاء - نوشتن انشا - نگارش - نگارش دهم - نگارش دهم درس پنجم 5

    از شب های ابری بدم‌می آید ، آخر تو را نمی توانم ببینم . امشب ، برای من آن چنان کش آمده که انگار سالهاست در انتظار دیدن چشمانت هستم . ولی سوالم این است ، آیا تو هم همین حس را داری ؟
    یک شب که داشتی از میان آسمان شب، ستاره ای برای خیره شدن انتخاب می کردی ، من از شدت هیجان ، ضربان قلبم بالا رفت و آن چنان درخشیدم که دیده شوم ، لحظه ای که چشمت به من افتاد . تازه فهمیدم این همه مدت دنبال چه چیزی بودم . نگاهت به من خیره ماند . من همچنان بدنم داع بود و صدای قلبم را می شنیدم و تو ... و تو نور قلبم را می دیدی . آن شب در چشمامت تنها یک کلمه موج می زد و می رقصید ، دلم نمی خواهد ان را بیان کنم ، بگذار در دلم مانند رازی باقی بماند تا هر وقت که دلتنگش شدم بخوانمش .
    آن شب فهمیدم که مرا دوست داری . شبهای دیگر من منتظر تو ماندم و تو باز به ملاقاتم امدی ، تو مرا انتخاب کرده بودی . از تو ممنونم که ماندی و ستاره ای کوچک را در دلت نشاندی . یک شب که داشتی درباره ی باران شعر می نوشتی ، من نگاهت می کردم وآرزو کردم کاش باران ببارد ! تا تو شادمان گردی نمی دانستم در آسمان جای ستاره هاست یا باران ؟ ناگهان ابرهای سیاه آمدند و لشکرشان را گستردند و تو قطره های باران را با نگاه مخملی ات نوازش کردی و حدس زدم مرا فراموش کردی و این غیر ممکن است مرا از یاد برده باشی ؟!
    به هر حال بی صبرانه منتظرم تا باران بند بیاید ، ابرها کنار بروند و دوباره با صدای قلب تو همصدا شوم .پس امشب را با لالایی باران در رویاها یت سیر کن .من نیز امشب را در انتظار دیدنت سپری می کنم.

    نویسنده: زهرا کاظمی
    دهم فتو گرافیک
    هنرستان راهیان‌نور، ساری
    دبیر : خانم خلیلی

  • ۳ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم جانشین سازی با موضوع طلا

    نگارش دهم جانشین سازی

    موضوع: طلا

    انشا با موضوع طلا - انشا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نمونه انشاء - نوشتن انشا - نگارش - نگارش دهم - نگارش دهم درس پنجم 5

    ظرافت و زیبایی ام در بین زنان زبان زد است. همه شان برای رسیدن به من مغز شوهرانشان را می خورند، آخر من وسیله ای هستم برای دک و پوزشان، جاری کش، دهن پر کن و کوری چشم بدخواه ها. اما مرد ها تصور خشن و بهت آوری را از من در ذهنشان هک کرده اند. مانده ام چرا و برای چه؟مگر قیمتم چقدر است که جیبشان توان خریدنم را ندارند؟ گرانم؟ خب باشم.
    جای من پشت ویترین طلا فروشی محل نیست. آهای آقایان جای من یا در قلب بانوان شماست یا در گاوصندوق خانه تان.
    من، طلا بانو،کاری به کار تحریم های ترامپ و گرانی جهانی ندارم. یا من را می خرید ...یا من را می خرید چون آن طور که طلافروش محل میگفت قیمتم ارزان نمیشود که هیچ، گران تر هم میشوم .پس تا پشت ویترین شیشه ای طلافروشی به علف یا جلبک تبدیل نشدم، ذهن خود را باز کنید، اصلا هم به شرایط اقتصادی تان فکر نکنید. کمتر بخورید،کم خرج کنید و کم مصرف کنید اما....طلا بخرید.
    الان میگویید چه طلای مغرور و بی انصافی ! اما باور کنید ما هم تحت فشار هستیم خب! ما با این هدف ساخته شده ایم تا فروخته شویم و به زنان زینت ببخشیم. اما الان همگی در حسرت یک نگاه😟
    آیا میدانستید چند میلیون طلا در افسردگی کامل به سر می برند؟چند نفرشان در تیمارستان امین آباد بستری شده اند؟اصلا میدانید چند ست حلقه ازدواج به یکدیگر نرسیده اند و در فراغ یکدیگر به سر میبرند؟
    پس قضاوت نکنید تا می توانید طلا بخرید.

    دبیر:سرکار خانم تیموری
    نویسنده: نرگس زمانی

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم جانشین سازی با موضوع برج میلاد

    نگارش دهم جانشین سازی

    موضوع: برج میلاد

    انشا - انشا نویسی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نمونه انشاء - نوشتن انشا - نگارش - نگارش دهم - نگارش دهم درس پنجم 5 - انشا با موضوع برج میلاد

    چشم هایم را از هم گشودم. فضای همیشگی که هر روز مهمان چشمانم بود را نمی دیدم. چندبار پلک زدم...
    اما باز هم تغییری به چشم نیامد.
    گمان می‌کنم چشمانم ضعیف شده اما چقدر سخت است ندیدن زیبایی ها.
    در دلم از حرف های خودم خنده ام می گیرد.
    تهرانِ ایران ، زیبایی چشمگیری داشت که در دل این غول های بزرگ گم گشته بود و ضعیف به چشم می آمد.
    چند ساعتی صبر کردم بلکه آن زیبایی خفته مثل هرروز روبه روی چشمانم ظاهر شود. اما این چند ساعت ، به چند روز موکول شد،هرچه پیش می رفت ؛ تاریِ دیدم بیشتر می‌شد.
    نمی‌دانستم ماجرا از چه قرار است، چشمانم مقصر است یا مردم و این غول ها.
    می‌دانستم مقصر چشمانم نیست آخَر نَشِنیده بودم تاریِ دید بر ریه ها هم تاثیر بگذارد و نفس کشیدن را برایم دشوار کند.
    حال قدر این دوست وفادار را می‌دانم، او همیشه همراه زندگی من بود و کاش قدر این نفس هارا پیش تر می‌دانستم.
    روزها می‌گذشت، آرزوی دیدن و نفس کشیدن بر دلم مانده بود.
    دلم مانند هوایش گرفته شده بود و تیره و تار.
    این تهران من بود. تهرانی که من پادشاهش بودم. تهرانی که سالها قلمرو قدرت من بود و ویرانی اش خواب را از چشمانم دزدیده بود، حال محو شده...
    تیره شده...
    درست مانند هوای دل من که روز ها با او زندگی کردم...!!

    نویسنده: مژده_غلامی
    هنرستان طوبی، دهم حسابداری.
    شهرستان ملارد.
    دبیر: خانم کوچکی

  • ۱ نظر
    • انشاء