موضوع انشا: روز بارانی

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

نغمه ی پرندگان مرا از اعماق خواب بیرون کشید. پلک هایم را از هم گشودم، لحاف را کنار زدم و پنجره ی اتاق را باز کردم.
شگفت زده به دشت گل سرخ نگریستم.آری،درست می بینم. سحرگاه آن زمانی که همه در اعماق خواب فرورفته بودند، ابرها گریسته اند، و با اشکان خود تمام دشت را سیرآب کرده اند. از خانه به سمت سبزه زار به راه افتادم. امروز، روز اول بهار است و اولین باران بهاری نیز قدم بر پهنای دشت نهاده است.
در اعماق اندیشه بسر می بردم. که ناگهان، چیزی توجهم را به خود جلب کرد. با شور و شوق ،نگاهی به اطراف انداختم. دشت جانی دوباره گرفته بود.پرندگان ازشوق باران ،آواز می سرودند و گلها در نسیم می رقصیدند.
کمی نزدیک تر رفتم کفش هایم را در آوردم. و با پای برهنه قدم بر خاک شسته ی دشت نهادم.سردی خاک، لرزش بدنم را بیشتر کرد و مرا بیش از پیش به وجد آورد. نفسی عمیق کشیدم، و هوای اطرافم را با ولع به ریه هایم دعوت کردم.
کوچک نگاهی بر پهنای بی کران آسمان انداختم.آسمان، هنوز غم داشت و میخواست بار دیگر بگرید.
سپاس و ستایش پروردگار جهانیان آنکه، باران را آفرید ،تا لب های خشک کویر سیرآب گردد،گل های تشنه جانی دوباره بگیرند. و زندگی بار دیگر به جریان بیفتد.
~پایان~

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir