انشا با موضوع شادی های نا فرجام
گر بدانی حال من گریان شوی بی اختیار
ای که منع گریه ی بی اختیارم می کنی
(وحشی بافقی)
با چشم های بارانی ات، به این غم هایی که در آغوش گرفته ای نگاه کن.
می بینی، ذره ای ارزش ندارند، تنها راه زیبایی قلبت را، تنگ تر و تنگ تر می کنند.
زندگی، زیبا می شود اگر راحت لبخند بزنی، راحت اشک بریزی، اسوده عشق بورزی و بذر محبت در دنیایت بکاری.
اصلا بیا باهم، غم هارا به کنج دنیایمان هل دهیم!
بیا بودنت را جشن بگیریم!
باور کن، راه شادی آنقدر هم که فکر می کنی دشوار نیست.
آنقدر از سختی ها، درد ها و دلشکستگی ها گفتی، آنقدر بغضت را در گلو زندانی کردی که از پا افتادی.
می دانی!
نگرانم، نگرانم برای روزهایت، اشک هایت، لبخندهایت که پشت یک اخم به بند کشیده می شوند!
نگرانم، برای خوشبختی های کوچکی، که ذره ای به چشمت نمی آیند.
راستش را بخواهی، می خواهم برای تو، برای درد هایت، برای شادی های گم شده ات گریه کنم.
این راه را پایانی نیست، تا آرام نشوی پروانه ی شادی روی شانه هایت نمی نشیند.
تا لبخند نزنی ثانیه های روزگار باتو آشتی نخواهند کرد.
نویسنده زهرا ابراهیمی
دبیر : خانم شاه بنده
دبیرستان : حضرت مریم تیران
انشا با موضوع دنیای رنگارنگ من
طبیعت با شکوه، نشان دهنده ی قدرت بی پایان خداوند است که سایه ی مهر و نوازش خود را بالای سرمان گسترده،درزیر پایمان زمین را چونان مهد آرامش و آسایش قرار داده است.
ما امروز می خواهیم با عینک های رنگی خود به این زیبایی ها نگاه کنیم و سعی کنیم معنی آنها را درک کنیم. در پشت این عینک می توان کوه های سر به فلک کشیده،آفتاب عالم آرا،را به رنگی دیگر تماشا کرد.
آسمان آبی آرام همچون پرنیان،افق تا افق دامن گشوده و در هر چین دامنش هزاران پولک نقره ای جلوگری می کند.
می توان تمامی دیوارهایی را که داخل چهارچوب آن ها درختانی سر به فلک کشیده و زیبا را که مانند یک انسان جان دارند و در هر شاخه ی خود یک سر پناه برای پرندگان کوچک و زیبا هستند، نظاره کرد.
در همین فکرو خیال بودم که ناگهان صدای بچه گربه ای را از گوشه ی حیاط مدرسه شنیدم که داشت با تعجب به دانش آموزان نگاه می کرد.چه قیافه ی جالبی با طلق رنگی داشت.
ماشینهای داخل حیاط ،صندلی گوشه های حیاط،سطلهای زباله با رنگ دیگر بیشتر خود را نشان می دادند همه جا یکدست و یک رنگ شده بود برخلاف دل انسان ها که هرچه یکدست تر باشد بهتر است، محیط اطرافمان چه قدر خسته کننده و بد می شود اگر فقط یک رنگ باشد .
امروز ما دنیا را با رنگ های مختلف بررسی کردیم،سعی کردیم به زیبایی های باطنی آنها پی ببریم که اگر این طبیعت زیبا نبود ما باید چگونه زندگی می کردیم؟
اگر خورشیدطلایی طلوع نمی کرد باید چه می کردیم؟
اگردرختان سبز نبودند چه می شد؟
هرچقدر که ما انسان ها بیندیشیم و رنگ های عینکمان را عوض کنیم،هیچ گاه نمی توانیم به رنگی که خداوند در ساخت این مخلوقات استفاده کرده است برسیم و به هوش خداوند پی ببریم وناتوانایی مان بیشتر نمود پیدا می کند .
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
غزل آقایاری دهم انسانی_دبیرستان کوثر،کرج
نام دبیر: فرحناز حسینی
انشا با موضوع پنجره
اکنون اگر بگویم پنجره به یا رهایی
می افتی، به یاد پیوند.اما من به ان فاصله میگویم !
شاید در دل بخندی، شاید تعجب کنی،
شاید هم بی تفاوت در دل دیوانه ای نثارم
کنی ؛اما پنجره فاصله است،و انقدر پنهان
است انقدر اب زیرکاه است که هر چشمی
نمیبیند!
تا درختان فاصله ای نیست!
تا جیک جیک روح نواز گنجشکان راه دوری
نیست!
چه فاصله ایست میان صدای زوزه مانند
باد پاییزی؟!
حتی با صدای افتادن برگ از درخت
فاصله ای نداریم!
اما چرا نه میبینمش، نه میشنویمش؟!
کدام سد پنهان بیتمان است؟!
حالا دیدی؟!من هم دیوانه نیستم!فقط
کمی ،کمی سعی کردم بیشتر ببینم این روح دمیده در طبیعت توسط خدا را!
پس همین حالا باز کن این پنجره را...
بشکن این سد را...
و تمام کن این فاصله را!
نگذار مثل شاعر دلمرده شوی که بگویی
"پشت این پنجره ها دل میگیره..."
🌿🌿🌿🌿🌿
سارا امینی ، سال دهم تجربی
تهران، منطقه ۲
انشا با موضوع زمین
خوشا زمین و وضع بی مثالش خداوندا نگه دار از زوالش
زمین ، سیاره رنگی رنگی وزیبایی که همه ما درآن زندگی میکنیم وپر از شگفتی های زیباست .
🌍زمین ما از همه نظر بهترین سیاره منظومه شمسی است .مثلا اگر زمین به جای عطارد بود تا الان همه ی ما جزغاله شده بودیم. وهیچ اثری ازمون نبود .یا اگر آب 💦💧نداشت هیچ کداممان در قید حیات نبودیم وبه ملکوت اعلی پیوسته بودیم .
🌍 زمین تنها سیاره ای است که تمام رنگ ها در آن وجود دارد مانند آسمان آبی ،اقیانوس ها ودریا های لاجوردی 🌊🌊،کوه های قهوه ای یا مایل به قرمز 🌋🏔🗻،جنگل ها وگیاهان سبز رنگ،گل ها ، و ماهی های رنگارنگ .
البته زمین بدی هایی هم دارد 👹که جان ما انسان هارا به خطر می اندازد . مانند همین زلزله که هزاران انسان را از بین برده وزیر آوار دفن کرده است . یا سیل که هزاران انسان را از بین برده و خیلی ها هم خانه و زندگیشان نابود شده است .
درسته زمین درحق ما بدی هایی هم می کند ولی ما آدم ها کلهم داریم با کارهایمان نابودش میکنیم که مسلما وقتی زمین نابود شود 🌍خودمان هم نابود میشویم
زمین بیچاره با کارهای ما به آلودگی هوا دچار شده است .
ماشاید بتوانیم حالش را بهتر کنیم ولی باز هم حالش مثل اول نخواهد شد.
اگر ما انسان ها دست به دست هم دهیم 👬👬👬میتوانیم سیاره زیبای خود را از خطر نابود شدن نجات دهیم و آینده ای بهتر برای خودمان و فرزندانمان 👨👩👧👦👨👩👧👧فراهم کنیم .😊
گوی آبی درخشان ، زمین 🌏
آب هایت تمام شد!
هوایت تمام شد!
خاکت فرو نشست
بر روی تو جنگ کردیم
آرامشت را به هم زدیم
ماتورا نابود کردیم
ولی تو باز هم محبت کردی ❤️
🌿🌿🌿
نوشته: نازنین دیانت، مارال نوروز زاده
دبیرستان امین لاری ، ناحیه یک شیراز
دبیر:مرضیه دارنگ
نگارش دهم انشا با موضوع مقایسه انسان با شطرنج
گاهی وقتها انسان ها مانند مهره های شطرنج در یک مسابقه میشوند!
انسان های ضعیف همیشه وظیفه برداشتن گامهای اول را دارند، هیچ وقت آدم ها گمان نمیکنند انسان های ضعیف و تازه وارد و
کم ارزش روزی وزیری شوند که سرنوشت یک بازی را تغییر دهند برای همین همان انسانهایی که در نقش سربازند گاهی وارد مسیر مستقیم و هدفمندی میشوند که خلاف تصور همگان دنیایی را تغییر میدهد و باورش را برای بقیه ممکن می کند.
در چیدمان مهره های شطرنج همیشه وزیر و شاه از هر سو از جانب سربازان و مهره های دیگر تحت حمایت اند مهره های قدرتمند مانند قلعه و اسب ،اما وزیر شدن یک قلعه و یا یک فیل غیر ممکن است در حالی که وزیر شدن یک سرباز با دور اندیشی بازیکن و هدفمندی آن حتماممکن خواهد بود و این یعنی یک سرباز که نقش دفاعی را دارد و اغلب بیهوده شمرده میشود میتواند نتیجه بازی را در تنگ ترین و بد ترین شرایط تغییر دهد.
و انسانهایی که نقش شاه را در بازی سرنوشت دارند همیشه محدودند و فقط تماشا گرند و منتظرندموفقیت را با مهره های دیگر به دست بیاورند گاهی شاه نقش یک رهبر را ایفا میکند
و مسلم است یک جامعه بدون رهبر غیر ممکن می شود و هر مهره با سرپیچی از دستورات حتی اگر سرباز باشد می تواند نتیجه بازی را تغییر دهد.
همیشه در یک بازی آن مهره هایی
برنده میشوند که بیشترین اتحاد و هماهنگی را دارند مهره هایی که پراکنده و هر کدام از گوشه زمین حمله میکنند در همان قدم های اول شکست می خورند و برخلاف تصور که می خواهند در یک حرکت خود را پیروز میدان کنند با شکستی جبرانناپذیر مواجه میشوند و این حکایت همان انسانهایی است که
در تلاشند همه کارها را یک روزه به پایان برسانند و هیچ وقت هم موفق نمی شوند.
نوشته : ارمغان برکت
استان بوشهر ،
دبیر : خانم فرهی
نگارش دهم انشا با موضوع مقایسه پنجره با تلویزیون
هر دو دری جدید را به روی تو باز ، و تو را به عمیق ترین نقطهی ذهنت ، برای اندکی اندیشه ، دربارهی وقایع روزانهات دعوت میکنند.
یکی برنامهی از پیش تعیین شدهای ندارد و هر آنچه از دل و دیدگانش بر میآید ، در اختیار تو میگذارد تا قضاوت کنی ؛ ولی دیگری ، جدول و زمانی و موضوعات طبقهبندی شده دارد و ، هر آنچه که باید را از مقدمه تا نتیجه تعیین کرده است که مبادا ذهن تو از بازیِ او منحرف شود .
یکی گاهی برای تو ، از آن زن گوژپشت زنبیل به دست خانهی روبهرویی میگوید ، ویکی از شخصی در آن سوی مرزها.
یکی بی هیچ چشمداشتی ، تو را به دیدن مسابقات جام محلهای میبرد و یکی هم ، به شرط وجود شرایط ، به جایگاه هواداران تیم بارسلونا .
یکی خود را برای تو میسوزاند و خیس میکند ، و دیگری گاهی تو را به زحمت بازسازی خود میاندازد .
یکی مرهم تنهایی های تو میشود ُ ، چشمانش را به چشمان پر از حرفت میدوزد و، بی آنکه بدانی غم هایت را میشویَد و میبرد .
یکی آنقدر ساده و پنهان به تو خدمت میکند ، که نادیده گرفته میشود و دیگری ، آنقدر تجملی خود را به نمایش میگذارد ، که تو همه چیز را فراموش میکنی و بردهی او می شوی.
نوشته : ملیکا خواجه
دبیر : خانم فرهی
دبیرستان حدیث ، بوشهر
نگارش دهم انشا با موضوع مقایسه لباس و انسان
انسان ها آفریده های خداوند هستند . همان هایی که خداوند اشرف مخلوقات قرارشان داده است . اما انسان ها با هم فرق میکنند ؛ مانند لباس هایمان ........بعضی از لباس ها مخصوص کار هستند؛ همانند بعضی از آدمها که فقط برای کار به آنها نیاز داری.......بعضی از لباس ها جنس های بدی دارند و تن را اذیت میکنند؛مانند بعضی از انسانها که خلق و خوی خوبی ندارند......بعضی از لباسها مجلسی هستند و زرق و برق زیادی دارند ؛همانند بعضی از انسانها که دانایی زیادی دارند و دوست داری همیشه هم نشین آنها باشی.........بعضی از لباس ها ضد آب هستند و بعضی ها هم همین که آب را به خود میبینند خراب میشوند ؛مانند بعضی انسان ها که اراده ای قوی دارند و نمیگذارند کسی آنها را مصرف کند اما بعضی دیگر همین که حرفی را میشنوند دست از تلاش برمیدارند و کار را متوقف میکنند ........بعضی از لباس ها رنگ های زیبایی دارند و بعضی هم رنگ های ناخوشایند؛همانند بعضی از آدمها که همیشه شاد هستند و بعضی ها که فقط موج منفی و انرژی منفی دارند...........و اما بعضی از لباسها ناگهان کهنه میشوند،ناگهان از بین میروند و دیگر استفاده ای ندارند،ناگهان میروند لای پارچه هایی که از آنها برای تمیز کردن خانه به کار میبرند؛همانند آدم ها که ناگهان پیر میشوند ،ناگهان خود را در خانه سالمندان میبینند و ناگهان...
نویسنده:رضوان نورخواه دبیر:سرکار خانم تهمتن دبیرستان پروین اعتصامی
استان بوشهر شهرستان جم
انشا با موضوع همنشین خوب و بد
دوست… هم نشین خوب … رفیق …! کلماتی که گفتم، مرا به خنده وا می دارد. پیدا کردن دوست صمیمی و خوب، در این دوره و زمانه، مانند پیدا کردن میوه ی خوب و رسیده است!
شاید زمانی که داشتند رفاقت را تقسیم میکردند، همه ی مردم در خواب غفلت بودند یا شاید ریشه شان خشکیده بوده و به این قافله نرسیده اند یا شاید هم از تقسیم غنائم بهره برده اند، امّا بعد از آن آفت به ریشه شان زده و آدمیت را ازشان گرفته است!
من دوست صمیمی و هم نشین واقعی خود را تنها به شرط چاقو برمی گزینم!
اگر ظاهرش خوب بود ، او را برای تست باطن انتخاب میکنم و با چاقوی عقل، جسمش را می شکافم و به روحش دست می یابم! اگر جسم و باطنش یکی بود و اخلاق و رفتار پسندیده ای داشت، او را انتخاب میکنم. البته هیچ انسانی کامل نیست و من معتقدم باید در مقابل دوستی که میوه و ریشه ی خوبی دارد و تنها چند لکه در او دیده می شود، ما نیز آب پاک و زلالی باشیم تا لکه هایش را پاک کنیم و او را از بدی ،دور نگه داریم.
دراینجا یک سوال پیش می آید که چگونه این چنین باشیم؟ باید درجواب بگویم: کافیست آینه باشیم… مانند آیینه نقد کنیم و امر به معروف آیینه وار انجام دهیم. آینه هیچ گاه داد نمی زند که موهایت نامرتب اند، هیچ گاه فریاد نمی زند یقه ات را درست کن…سکوتش ، خیلی محض است! ما نیز باید همچون آینه و بدون تغییری درحقیقت، واقعیت دوستمان را بارفتارمان، به وی بفهمانیم.
کسانی که در رفتارشان خورده و شیشه پیدا می شود، باید بدانند که مانند میوه ها ،چه خوب باشند و چه بد، چه رسیده باشند و چه گندیده، عاقبتشان این است که خورده شوند و دور انداخته شوند، اما این که پس ازمرگ مورد حمله ی حشرات قرار بگیرند یانه، دست خودشان است.حال قضاوت باشماست…
سیب ناب باش برای دوستت / که ندارد فایده ،گیلاس بودن
گرچه گیلاس هم بود میوه ، ولی / شهره است به کرم دار بودن
می باشد لازم، آدمی را آدمیت / و ندارد آخرت، روباه بودن
هشدار که ندارد جا، سرای آخرت / و فقط هست برای خوابیدن
گرچه میجویی در این دنیا، مادیت / ولی ببر بهره اندر این دنیا،ز آدمیت ای رفیقا…
من گفتم و تو نشنیده بگیر این حماقت / و به حقیقت بدل کن این ، رفاقت
انشا با موضوع آسمان نگران
به نام خدا
بادی که در اطراف من می پیچد و مرا از یک مکان به جای دیگری می برد خنکم میکند، ذهنم را از تفکراتی که من را آزرده می کند میشوید و آرامشی نسبی به من می دهد.
درست است که من بالاتر هستم، قبول که من بزرگ تر هستم، اما وقتی که از این بالا میبینم که انسان های کوچک در گیر مشکلاتشان هستند و برخی به خاطر دغدغه هایشان ناراحت می شوند ومن فقط نظاره گره آنها هستم، خوشحال نیستم و میخواهم چشم هایم را بر همه چیز ببندم.
انسان ها وقتی که ناراحت می شوند گریه میکنند و دیگران هم از گریه ی آنها ناراحت می شوند . پس من چه کنم که ناراحتی همه ی آنها را میبینم و دلم پر می شود و فقط می توانم این دل پر قصه ام را با باریدن خالی کنم، می بارم تا هم انسان ها خوشحال شوند و هم این دل من از ناراحتی ها خالی شود.
همه ی انسان ها از گریه کردن یکدیگر ناراحت می شوند، اما از گریه های من که بخاطر آنها اشک میریزم و میبارم خوشحال هستند و با گریه های من خاطره هایی زیبا می سازند و از نعمت هایی که خداوند به آنها داده است استفاده می کنند.
نوینسده: هانیه بزم آرا
دبیر: خانم بنفشه فیضی
دبیرستان عطار شهرستان قوچان
نگارش دهم تضاد مفاهیم با موضوع شب و روز
🌍کره زمین تقریباً گرد است و در اثر چرخش زمین نیمی از کره زمین در روشنایی فرو میرود که به آن روزمی گویند و نصف دیگر در تاریکی که به آن اصطلاحاً شب گفته می شود.
☀️با طلوع خورشید طلایی روز آغاز می شود و تاریکی و شب رخت می بندد و برای چند ساعتی ما را ترک میکند.
🌕روز یعنی روشنایی یعنی درخشش و تابیدن هر آنچه که روی زمین است و رنگ و جلای دیگری می گیرد. آب ها زلال تر دیده می شوند و آسمان تیره و تار،روشن و بی رنگ می شود و ابرهای سفید در آن موج می گیرند و همراه باد از این سمت به آن سمت میروند.
🌁 در روز مردم به کار و تلاش می پردازند و به دنبال روزی حلال می روند اما در شب همگی به استراحت و خواب میپردازند تا که دوباره ما از آسمان برود و شب پرده بردارد و روز دوباره با همه روشنایی اش به آسمان سلام بگوید و باری دیگر زندگی جریان یابد و مردم از خواب بیدار شود و به زندگی و روال آن بازگردند.
🏕️عدهای به دنبال درس میرود و عده ای به سر کار و عده ای دیگر می خوابند زیرا که تمام طول شب را بیدار بوده اند و کار کرده اند.
🌗 شب و روز دو دنیای متفاوتند،یکی تاریک و دیگری روشن،یکی در اوج آرامش و دیگری در اوج شلوغی و هرج و مرج،یکی در اوج خواب و بی خبری و دیگری در عالم بیداری و هوشیاری.
دو پدیده به همراه تضادها و زیبایی هایش که دنیا را ساخته و به آن رنگ و زیبایی بخشیده زیرا اگر این طور نبود دنیا در مسیر یکنواخت پیش میرفت و هیچ لذت و هیجانی نداشت و دنیا پر میشد از روزمرگی و کسلی.
نویسنده:مبینا صلاحی
پایه دهم تجربی،دبیرستان عطار
دبیر: سرکارخانم فیضی
شهرستان قوچان