نگارش دهم انشا با موضوع مقایسه انسان با شطرنج
گاهی وقتها انسان ها مانند مهره های شطرنج در یک مسابقه میشوند!
انسان های ضعیف همیشه وظیفه برداشتن گامهای اول را دارند، هیچ وقت آدم ها گمان نمیکنند انسان های ضعیف و تازه وارد و
کم ارزش روزی وزیری شوند که سرنوشت یک بازی را تغییر دهند برای همین همان انسانهایی که در نقش سربازند گاهی وارد مسیر مستقیم و هدفمندی میشوند که خلاف تصور همگان دنیایی را تغییر میدهد و باورش را برای بقیه ممکن می کند.
در چیدمان مهره های شطرنج همیشه وزیر و شاه از هر سو از جانب سربازان و مهره های دیگر تحت حمایت اند مهره های قدرتمند مانند قلعه و اسب ،اما وزیر شدن یک قلعه و یا یک فیل غیر ممکن است در حالی که وزیر شدن یک سرباز با دور اندیشی بازیکن و هدفمندی آن حتماممکن خواهد بود و این یعنی یک سرباز که نقش دفاعی را دارد و اغلب بیهوده شمرده میشود میتواند نتیجه بازی را در تنگ ترین و بد ترین شرایط تغییر دهد.
و انسانهایی که نقش شاه را در بازی سرنوشت دارند همیشه محدودند و فقط تماشا گرند و منتظرندموفقیت را با مهره های دیگر به دست بیاورند گاهی شاه نقش یک رهبر را ایفا میکند
و مسلم است یک جامعه بدون رهبر غیر ممکن می شود و هر مهره با سرپیچی از دستورات حتی اگر سرباز باشد می تواند نتیجه بازی را تغییر دهد.
همیشه در یک بازی آن مهره هایی
برنده میشوند که بیشترین اتحاد و هماهنگی را دارند مهره هایی که پراکنده و هر کدام از گوشه زمین حمله میکنند در همان قدم های اول شکست می خورند و برخلاف تصور که می خواهند در یک حرکت خود را پیروز میدان کنند با شکستی جبرانناپذیر مواجه میشوند و این حکایت همان انسانهایی است که
در تلاشند همه کارها را یک روزه به پایان برسانند و هیچ وقت هم موفق نمی شوند.
نوشته : ارمغان برکت
استان بوشهر ،
دبیر : خانم فرهی