نمونه انشاء با موضوعات مختلف

زنگ انشاء، نوشتن انشا، انشای آماده، موضوع انشا، نمونه انشا

  

تبلیغات

۷۸۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نوشتن انشا» ثبت شده است

نگارش دهم سنجش و مقایسه با موضوع جنون و فاصله

نگارش دهم سنجش و مقایسه

موضوع: جنون و فاصله

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

خلاء ای دیوانه کننده که انتظاراتمامش به لب میرساندجان را.به حدی که درپایان روزگارانی تاریک که توام بوده با درماندگی،دیگرجانی نداری برای لذت بردن از روزهای روشن پیشِ رو.
هزاران هزارنفر،بیخوابی کشیده اندتا درمان کنندجنون را!امّا چه کسی یک بار،فقط یک بار تلاش کرد تا التیام بخشد زخم هایی که فاصله،میزندبر روح وجان آدمی؟
مگرهست جانسوزترازدوری؟مگرهست دیوانه کننده تر ازینکه بدَوی امّا فاصله همچون سدی محکم مانع رسیدنت شود؟
کسی چه میداند!شایدهم جنون دردناک ترباشد.شایدبی تابَت کندکه ببینندتورا،امّانبینند!یعنی نخواهند که ببینند.به چه جرمی؟جنون!شایدهم دردناک ترباشدکه انگشت نمای همه باشی وبگویند:《فلانی مجنون است وفارغ ازغوغای این جهان پرهیاهو!》امّادریغ ازیک نفرکه بشنودهیاهوی غوغایی که جنون دردلت به پاکرده![enshay.blog.ir]
بعضی گفته اند دنیا کوچک است چه خوش خیال اندبعضی هایی که دهان گشوده اند تابه رخ بکشندحقارت این دنیارا.شایدهم نچشیده اندطعم تلخ فاصله را،آنهم فاصله ای بی پایان که هرچقدرهم بمیری وجان بدهی نتوانی مُهرپایان بزنی برآن.
جنون وفاصله هردوسیاه می کنندسرنوشتت را وروزی"به خواست خودشان!"کوله بار رابردوش می نهندو تَرکَت می کنند.امّاهیچگاه فکر کرده ای روزی که اثری نباشد از آن دو،چطورروشنی روز هایت دل به سیاهی شب می سپارد؟می بینی؟سخت است عاقل باشی و ببینی حقایق تلخ روزگار را وخودت را به ندیدن بزنی ومتهم شوی به نفهمیدن!سخت است به عادت روز های تلخ یاشایدهم شیرینِ دوری بدَوی امّا مقصدی برای رسیدن نداشته باشی!
هردو میروندامّاردپای روزهای سیاهی که باروحت عجین بوده اندپاک نمیشود!
و درپایان:《تا "جنون" "فاصله" ای نیست از اینجاکه منم! :) 》

نویسنده:سوگندابراهیمی
پایه:دهم تجربی
دبیرستان: الزهرا تولمات
دبیر: سرکارخانم نوروزی

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم سنجش و مقایسه با موضوع غم و شادی

    نگارش دهم سنجش و مقایسه

    موضوع: غم و شادی

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    این اواخر خنده ازلبانش جدا نمی شد. روزها غرق درشادی بود و از سیاهی شب هراسی نداشت؛ نمی دانم شجاع بود یابی تفاوت! امّا تا آنجا که یادم می آید می گفت: من این راه نرفته را صدها بار رفته ام. منظورش رانمی فهمیدم؛ هربارکه می پرسیدم جوابش با سکوت همراه بود!
    پای حرف هایش که می نشستم همه چیز بود جز خودم؛ می گفت: به شادی لحظه هایت عادت نکن که روزی چیزی بیشترازخاطره نیست و در غم هایت رژه نرو چند مدّت بگذرد فراموش می شود.[enshay.blog.ir]
    گاهی میان خنده هایش گریه می کرد سوال که می کردم، باوقار کامل جواب می دادکه غم وشادی همدیگر را کامل می کنند. اگرغم نباشد مدّتی که سپری شود از شدّت غرورگمان میکنی، روزگاردراز در پیش داری و با نبود شادی به شمار روزها و شب ها می نشینیُ این چندروزی هم که هست بار غم را به دوش کشیده و زندگی خود را تلف میکنی.
    حرف هایش قشنگ بود؛ مخصوصاً آنجاکه می گفت: اگرشادی را می خواهی نگاهی به خودت وخانواده ات بنداز، غم هم همان نزدیکی هاست! کافی است چشم هایت راببندی و تصوّر کنی تمامی اینها ناقص است، درمیان همه اینها یک قدم فاصله است، یک قدم.
    شاید تابه حال فکرمی کردیم خنده نماد شادی واشک نماد گریه است. امّا که میدانداگر این دونبود حال طرف مقابل را چگونه می خواستیم دریابیم؟ شاید هم پای احساس ها کوتاه ترمی شد و به زندگی ماکشیده نمی شد! گاهی اوقات هم کشتی افکارمان برای دیگران، درمیان امواج سردرگم نمی گشت. یاشاید چشم هارا میتوانست آینه ی احساس دانست!فقط نگاهی گذری لازم داشت تا شادی وغم را از لابه لای افکار بیرون بکشیم.
    هر دو متضادند ولی رفیق نیمه راه نیستند، نمی شود در زندگی فردی، یکی شان باشد و دیگری نه. شادی بدون غم نیست.

    نویسنده: سمیه علیزاده
    دبیرستان امیرکبیر
    دبیر: خانم اسکندری

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۱ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم درس ششم سنجش و مقایسه با موضوع آدم و پاییز

    نگارش دهم درس ششم سنجش و مقایسه

    موضوع: آدم و پاییز

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    سال ها چهار فصل نیستند بعضی از آدم ها این حقیقت را نقض می‌کنند . برای بعضی ها همه ی فصل ها از یک نوع است . بعضی ها بهاری اند و‌بعضی با زمستان عجین شده اند اما در این میان کسانی هستند که عاشق اند و‌پاییزی، گاهی گرفته اند و‌گاهی بارانی . مثل دختران حوا که بیشتر پاییز را ترجیح می دهند . بارانی می‌شوند،می بارند و‌می بارند گاهی حتی غبته ی خود پاییز هم می شوند. البته بعضی پسران آدم‌ هم پاییزی هستند و‌برای تبعیت از پاییز خود‌را با آن‌وفق می دهند یا به قولی هم‌رنگ جماعتشان یعنی درختان پاییزی می شوند . چرا که پاییز را با برگ های زرد و‌نارنجی افتانش می شناسیم بسیاری از‌ مردهاهم در دورانی از زندگیشان برگ‌هایشان می‌ریزد و‌طاس می‌شوند.[enshay.blog.ir]
    آدم‌ها نقاشی همان ابر هایی هستند که در پاییز ظاهر می‌شوند گاهی گرفته و تار گاهی بارانی و گاهی سفید، بعضی اصلا ظاهر نمی‌شوند مثل آدم‌های خجالتی،بعضی هم‌ خود را به باد می سپارند .‌نمی مانند، آدم‌هایی هم‌هستند که در برابر مشقت و‌تند باد حوادث زانو می‌زنند و رهسپار باد می‌شوند،بعضی هم‌در آسمان صاف و‌آبی بالای سرمان جا خوش‌می کنند و‌زمین زیر پایمان را تیره .
    فصل کلاغ پاییز است . برای بعضی از آدم ها نیز تنها فصل، فصل پاییز است چرا که این گونه آدم‌ ها مثل آدم‌های پاییزی اند.ثروت دوست و‌ زرق و‌برق خواه
    اگر بخواهیم فصل ها را به دو‌دسته غافل و‌عاقل تقسیم کنیم پاییز جزو‌ دسته‌ی غافل می‌شود. چون اهالیش بین خواب و‌بیداری،خواب را و‌ بین فرار و‌قرار رفتن و‌کوچ کردن را انتخاب می کنند . بعضی آدم‌ها هم‌خوابند و‌غافل اما با یک تفاوت که اهالی پاییز نمی‌توانند از خنده‌ی گل های بهاری از‌ آواز پرنده ها و‌ رقص شکوفه ها دل بکنند و به خاطر همین بیدار می‌شوند ولی بعضی از‌آدم ها همچنان در غفلتند و‌غفلت . شاید هم هنوز‌ زمستان دلشان قصد رفتن ندارد.

    نویسنده: مونا اللهی
    پایه دهم دبیرستان زینب کبری
    نازلو، ارومیه
    دبیر: خانم اکرم حسین نام

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۳ نظر
    • انشاء

    نگارش یازدهم درس دوم توصیف بر اساس زمان و مکان با موضوع بووکه بارانه

    نگارش یازدهم درس دوم توصیف بر اساس زمان و مکان

    موضوع: بووکه بارانه

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    در قرون اولیه و زمان باستان ‌‏،إنسان ها قادر نبودند با بلایاى طبیعى مبارزه کنند، در نتیجه راه هایی را برای برخورد با طبیعت به صورتی که جوابگوی نیازهایشان باشد پیدا می کردند، برای ایجاد تعادل بین انسان و طبیعت نمادهایی با اشکال مختلف مانند عروسک ،نقاب ،سنگ و.... بوجود آمده اند.

    آیین و مراسم ((بووکه بارانه )) نمادی برای دفع بلای خشکسالی و باران خواهی در مناطق کرد نشین از جمله استان کردستان ،کرمانشاه ،ایلام و آذربایجان غربی است. این مراسم عموماً با شروع فصل گرما و کاهش بارندگی برای آمدن باران در سالهای خشکسالی
    برگزار می شود.

    (بووک )به معنای عروس یا عروسک است . دختران نوجوان کرد با استفاده از دو تکه چوب عروسکی ساخته و لباسی از پوشش زنان کرد بر تن عروسک می پوشانند .سپس آن عروسک را در کوچه های شهر و روستاهایشان می گرداندند .هنگام عبور بووکه بارانه از کوچه ها اهالی بر آن عروسک و حمل کننده هایشان آب می پاشند به نیت این که باران و گندم در آن سال فراوان باشد . گاهی حمل بووکه بارانه آنقدر طرفدار دارد که کودکان برای حمل آن رقابت شدیدی با هم می کنند و حتی از خیس شدن تمام لباس هایشان نمی هراسند، همچنین اهالی هدایایی مانند تخم مرغ یا پول و یا گردو به دختران می دهند.

    پس از گذراندن بووک از همه ی کوچه ها آن را به زیارتگاه یا مسجد یا قبرستان موجود در روستا یا شهر می برند سپس آن را می سوزانند ویا به آب می اندازند. گذشتگان این عروسک چوبی را نمادی از آناهیتا ایزد بانوی آب دانسته اند.

    هنگام عبور و گرداندن بووک شعر و ترانه هایی خوانده می شود این ترانه ها در بین اهالی مناطق مختلف کرد نشین متفاوت است.
    در سنندج می خوانند:
    هە ناڕاݩ ۆ مه ݩاڕاݩ
    ێاخۆا دا بکا باڕاݩ
    بۆ فه قێران ۆ هه ژاڕاݩ
    ێاخۆا باڕاڹ بباڕێ
    بۆکه باڕاݩه ئاۆی ده ۆێ.
    ئاۆی ناۆ ده غڵاݩێ ده ۆێ
    هێڵکه باڕۆکاݩێ ده ۆی
    ده ڕزێ گه ۆڕه کچاݩێ ده ۆێ
    بۆکه باڕاݩه ئاۆێ ده ۆێ
    این آیین در شهرها رنگ و بو باخته اما به کمک نهاد های کودک و نوجوان این مراسم با حضور بسیاری از دختران و پسران در شهر ها برگزار می شود.
    هه شڵێ ۆ مه شڵێ خۆاگێاݩ باڕاݩ بۆماݩ بۆشݩێ

    مدارس خارج از کشور

    دبیرستان رایان کاشیها استانبول
    آموزش از راه دور
    نویسنده: لیلی شنیار
    دبیر خانم :مریم آذری

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع خنیاگر نور

    موضوع انشا: خنیاگر نور

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    همین 4 حرف گویای رازی است که پیوسته خواندنش ، نام خنیاگر نور را بیان میکند.مردی با چشمان درشت و قهوه ای ، با پیشانی نسبتا پهن و چشمانی به زلالی می و به مستی رویایی که در پشت عینک سیاهی پنهان شده است. موهای شانه کرده و مرتب ، کت و شلواری که اغلب به تن دارد ، نشان از متشخص بودن اوست .سکوت و خاموشی که در او دیده میشود، دیوانگی اش را از روز ازل فریاد می زند . در کنار پنجره و بر روی صندلی چوبی با قهوه ای در دست ، خیره به دوردست و در انتظار معشوق بود. در سینه اش دل به یاد یار، مستانه می رقصید . در دلش شمع می سوخت و در برش پروانه می رقصید. او ناز ترین الهه ای بود که غم جان گدازش از برش نمی رفت.او را عاشقی شیدا مینامم که دلش نیاسود جز به وعدهء وصال.آوای دلنشینش را در « بهار دلنشین » میتوان جست. توشه عمرش آواز و نامش بود و بس. به آتش ها زده بود به شوق عشق سوزان و پری نامی نصیبش گشت که مونسی بود برای اشک و آهش ، سامعی بود برای شنیدن صدایش در خلوت های شبانه.[enshay.blog.ir]

    همه شب نالم چون نی که غمی دارم، دل و جان بردی اما نشدی یارم . با ما بودی ، بی ما رفتی ، چو بوی گل کجا رفتی؟
    تنها ماندم ، تنها رفتی ، چو کاروان رود فغانم از زمین بر آسمان رود دور از یارم ، خون می بارم .
    فتاده ام از پای به ناتوانی، اسیر عشقم چونان که دانی ، رهایی از غم نمیتوانم ، تو چاره ای کن که میتوانی.گر ز دل برآرم آهی ، آتش از دلم خیزد.چون ستاره از مژگانم اشک آتشین خیزد. این نوایی است که بعد از پرواز بنان ، هر شب از خانه ی پری به گوش آسمان شب می رسد .بنان به یک نسیم سحر از دیده ها پنهان شده و جون ستاره ای سرگردان در آسمان عشق به جست و جوی جانان رفت.

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۱ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم سنجش و مقایسه با موضوع چشمان پدرم و دریا

    نگارش دهم سنجش و مقایسه با موضوع مقایسه چشمان پدرم و دریا

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    چشم واژه ای سه حرفی و دریا واژه ای چهار حرفی است. درست است که دریا واج های بیشتری نسبت به چشم دارد؛اما آبی چشمان پدر من کجا و آبی دریا کجا؟
    دریا حامی قوی دارد که همواره به او قوت قلب می‌دهد و با بارش هایش بر فراز آن او را همواره پر آب و ابهت نگه میدارد؛اما پدر من ضمن اینکه حامی بزرگی در فراز آسمان ها دارد حامی و پشتیبان همه ی اعضای خانواده ام است.[enshay.blog.ir]
    درست است که می‌توان از دریا ماهی صید کرد؛ مروارید صید کرد؛جواهر صید کرد؛اما آیا می‌توان از دریا عشق صید کرد؟ نه نمی‌شود. ولی از چشمان آبی پدر من که هرگاه به او می‌نگرم میتوانم عشق را صید کنم.
    دریا گاه طوفانی می‌شود و آبی آن همچون سیاهی در شب دل را میلرزاند.اما چشمان پدر من همواره آبی است آبی آبی؛ بدون تاریکی بدون ظلمت.
    آب دریا شور است و شوری اش تا ته زبان آدم را از آبش بیزار می‌سازد. آب چشمان پدر من هم شور است؛ اما من حاضرم این شوری را به جان و دل بخرم و همواره فقط از این آب سیراب شوم.
    درست است که وسعت دریا چندین کیلومتر است و چشم آبی پدر من در گودی چند میلی متری اسیر شده است؛اما می‌توان با نگاه کردن به اعماق آن چشمان آزادی و وسعت بی کرانش را دریافت کرد.
    این دو چشم خاص هستند شاید به همین دلیل است که من عاشقشان شده ام.

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم درس ششم سنجش و مقایسه با موضوع مقایسه رفتگر با خورشید

    نگارش دهم درس ششم سنجش و مقایسه

    موضوع مقایسه رفتگر با خورشید

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    رفتگر است آنکه لباسش نارنجی است و دلش دریایی است، خورشید است آنکه لباسش نارنجی است و دلش طوفانی است.

    خورشید از شرق طلوع می کند و رفتگر زحمت کش محله ما از سر خیابان هایی که ما بی‌شرمانه دل آن را آلوده کرده ایم طلوع می کند و دیرتر از خورشید غروب می کند.[enshay.blog.ir]

    رفتگر در هنگام غروب اش لباس نارنجی به تن می‌کند و خورشید لباس نارنجی تر. رفتگر با جارویش عشقش را بر روی زمین نقش می‌بندد و دل زمین را پاک می کند و خورشید با گرمای امیدش زمین را مملوء از مهربانی و بی ریایی می کند.

    گویند: رفتگر هم شاعر است و هم پدر یک دو بیتی از فراغ بید و بنگ / خورشید هم، در آسمان هفت رنگ می نوازد از دل بی باک و بنگ.

    خورشید هر روز در آسمان خودنمایی کرده و با کبر و غرور به همه می گوید من منم، ولی رفتگر با فروتنی و تواضعش در خفا شهر را از عشقش نقش بندان می‌کند. خورشید به ابرهای سیاهی که چهره زیبایش را می‌پوشانند با پرتوی امید و مهربانی اش به آنها زندگی می بخشد؛ رفتگر هم با تمام وجودش مهربانی را به همه مردم هدیه می‌کند.

    خورشید می بخشد و از بین نمی رود ولی رفتگر می بخشد و به مرور زمان تک تک وجودش همانند تکه هایی از پازل، از هم گسسته می شود.

    خورشید از دور لطیف به نظر می آید و از نزدیک گلوله آتشین سوزنده ای است که کسی را در قلبش جای نمی دهد. ولی رفتگر از دور سخت و ضخیم به نظر می رسد اما از نزدیک خرد و شکننده است و هر کسی را در قلب پهناورش جای می دهد.

    نویسنده: مهدی سلیمانی
    دبیرستان پسرانه سما نجف آباد
    دبیر: آقای علیان

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۲ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم درس ششم سنجش و مقایسه با موضوع مقایسه آسمان و انسان

    نگارش دهم درس ششم سنجش و مقایسه

    موضوع: مقایسه ی آسمان و انسان

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    آسمان و انسان؛شاید هیچ ربطی به هم نداشته باشند،ولی ویژگی هایی دارند که انتهای آنها بهم وصل می شود.فقط کمی دقت می خواهد،که بتوان درک شان کرد.

    انسان ها متفاوتند .آسمان هم بی انتهاست.انسانی که قلب بزرگ و بخشنده ای دارد؛صاف و بی ریاست مثل آسمان .
    دقیقاً شبیه به هم هستند؛هر دو بزرگ،بخشنده،صاف و بی ریا،فرق آسمان و انسان زمین تا هواست،نزدیک خدا.این دل انسان است که او را به اوج آسمان ها می برد.
    انسان ها روح بزرگی دارند،خیلی می بخشند.قلب آدم ها می تواند،حتی کسانی که در حقشان بدی کرده اند،به راحتی ببخشند.
    قلب بزرگی می خواهد .این قلب خیلی بزرگ است.بزرگ تر از حد تصور ما؛مانند آسمان بی انتهاست.خیلی سخت است درک چنین افرادی.البته برخی افراد،برعکس هستند.سرد،بی روح،بی احساس و بدون بخشش.که کامل شبیه آسمانی است که خشمگین شده است و سیاه گردیده.
    از دست انسانهایی که هوای او را ندارند و آلوده اش کرده اند.
    چه باید کرد تا آسمان را آرام کرد؟
    انسان های سرد و بی روح هم احساس و عشق علاقه دارند اما از نوع خسته اش.گاه این بزرگی انسان ها است که قلب یخ زده ی آنها را آرام می کند.
    بدی ها سختی ها و زشتی ها را دور می ریزند و امید به زندگی می یابند‌.
    مانند آسمان می بخشد و بدی ها را دور می اندازد و رحمت خود را بر ما نازل می کند.این شباهت و تفاوت میان انسان و آسمان است.
    بیایید درس بگیریم و درست زندگی کنیم.
    .دلتان آسمانی.

    نوشته: هانیه فرهودی
    دبیرستان شهدای اقتدار ملارد
    دبیر: خانم اسکندری

    _____________________________________

    موضوع: مقایسه ی آسمان و انسان

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    وقتی که به ظاهر آسمان نگاه می کنیم رنگ او آبی است ودر وجود او نیز همین رنگ را میتوان دید ، ولی انگار خداوند وجود آدمی را با دورنگ نقاشی کرده است. طوری که از بیرون به رنگ خاک و از درون قرمز است پس می توان گفت :دو روی و دورنگی در ذات ما انسان ها است . شاید برای شما سوال باشد که آسمان درشب رنگش تغییر می کند و سیاه می‌شود؟ولی باید به شما بگوییم که آسمان همیشه آبی است واگر درشب سیاه می شود تقصیر آفتاب است نه آسمان.[enshay.blog.ir]
    در درون بدن انسان جویی از خون روان است که درآن جا تکه گوشت هایی وجود دارد که هریک مسئولیتی را به عهده می گیرند،درآن بالا بالا های بدن فرمانده ای وجود دارد که شکل او مانند مغز گردو است و مقاومت او مانند سنگ سخت ومحکم است.آسمان نیز درونی دارد ،ولی متفاوت با درون انسان در آسمان اشکال دایره ای شکل زیادی دیده می شود که بر روی میز بزرگی نشسته اند وبه دور مادر زمین یعنی خورشید می گردند. وجود آسمان گاهی گرم است و گاهی سرد و شاید گاهی هم نرم.در دل او چاله های بزرگی است که به چاله های هوایی معروفند.
    وقتی به ذات انسان و آسمان می نگریم بهتر می توان بزرگی خدا را درک کرد همچنین نگرش در ذات آفرینش باعث افزایش ایمان به خدا می شود.

    نویسنده: اسما ملا حسینی
    دبیر : ملیحه علی حسینی
    دبیرستان ابوریحان کرمان

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم درس ششم سنجش و مقایسه با موضوع حرف و سخن

    نگارش دهم درس ششم سنجش و مقایسه

    موضوع: حرف و سخن

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    سخنان زیادی در عمرم شنیده ام از انواع مختلف که برخی از آنان توخالی و برخی دیگر پربار اند. برخی از سخنان دنیا را تغییر می دهند و برخی دیگر جلوی تغییر را می گیرند. برخی از حرف ها فکر می کنند که خیلی می دانند اما چیزی بیشتر از یک حرف نیستند. برخی حرف ها بلند اند و برخی کوتاه؛ برخی سنگین اند و برخی سبک؛ برخی بزرگ و برخی کوچک ولی در نهایت اکثرشان می میرند و آنانی که زنده می مانند پند و الگویی می شوند برای آیندگان.
    سخنان مختلف از زبان انسان های مختلف شنیده شده اند و ارزش صاحبانشان را آشکار کرده اند. حال جالب اینجاست که انسان هایی با سخنان زنده، جاوید می شوند و آن دسته که سخنانشان زودتر از خودشان گور را برگزیدند، به دنبال سخنانشان می روند و از جایی سر در می آورند که از آن ها یادی نمی شود.[enshay.blog.ir]

    برای حسن ختام تنها یک سخن زنده از فردی جاوید به ذهنم می رسد که می گوید:

    "سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز،
    مرده آن است که نامش به نکویی نبرند"

    نویسنده: محمد مهدی فلاحی
    دبیرستان: شهید بهشتی (تیزهوشان) ایلام
    دبیر: جناب آقای داریوش قیطاسی

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم سنجش مقایسه با موضوع مقایسه ماشین ها با جانوران

    نگارش دهم سنجش مقایس

    موضوع: مقایسه ماشین ها با جانوران

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    در این راه بی پایان که انتهایی همچون آسمان دارد ماشین ها و موتورها با رنگ های گوناگونی در قطار زندگی در حرکت اند.ماشین ها از چارپایان هستند وتنها تفاوت آن باچارپایان جانداراین است که زاد ولد نمی کنند.موتورها از دو پایان هستند مثل مرغ و خروس و موتورها مثل خروس ها نر هستند داخل ماشین ها مثل شکم گاو است گرم و نرم!! و موتورها سردو بی حس!!وقتی در روز سرد زمستانی سوار موتور شوی و بر روی سرت کلاه ایمنی هم نداشته باشی ،شپش های سرت هم مثل تکه سنگی یخ می بندند. در این روزگار که همه جز اندکی از مردم پول پرست به تمام عیار هستند فقط ماشینها را می بینند و موتورهایی مثل موتور آرس دیگر از ذهن تیره و تار انسانها فراموش شده و رفته است. و ماشینها مثل طاووس مغرور و خود خواه شده ند آنها زیان های جبران ناپذیری بر زمین دارند.درست مثل طاووس که پاهای زشتی دارد. [enshay.blog.ir]

    نویسنده : آغا گل اوزون دوجی دبیرستان شهیدحسینی
    مراوه تپه، گلستان دبیر : خانم آق آتابای

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۲ نظر
    • انشاء