نمونه انشاء با موضوعات مختلف

زنگ انشاء، نوشتن انشا، انشای آماده، موضوع انشا، نمونه انشا

  

تبلیغات

۷۹۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انشا چه بنویسم» ثبت شده است

پیشینه ضرب المثل نعل وارونه زدن

پیشینه ضرب المثل نعل وارونه زدن

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

مفهوم ضرب المثل:

فریب دادن رقیب

پیشینه ی ضرب المثل:

ضرب المثل قدیمی "وارونه زدن" یا "نعل وارونه زدن"، ریشه در نوعی حیله ی جنگی دارد .
در زمان‌‏های قدیم که نیروی سواره نظام نقش مهمی را در جنگ‌‏ها و ارتش دارا بود، هر وقت گروهی سواره به مقصدی رهسپار می شد، سواران نعل اسبان خود را وارونه می‌‏کوبیدند.
دلیل آن این بود که دشمنان آنان گمراه شوند. یعنی برای مثال اگر سواره‌‏ها از شمال به جنوب رفته بودند، دشمنان آنان که می‌‏خواستند از روی رد نعل اسب ها مسیر را شناسایی کنند، اشتباه می کردند و فکر می‌‏کردند اسب‌‏سوارها از جنوب به شمال رفته‌‏اند.
این تعبیر از میدان جنگ به فرهنگ عامه سرایت کرد و حالا هم هرگاه کسی رقیبش را با حیله فریب می‌‏دهد، می‌‏گویند نعل وارونه زده است.

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    پیشینه ضرب المثل شهر هرت

    پیشینه ی ضرب المثل "شهر هرت"

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    مفهوم ضرب المثل:

    معمولا زمانی از این ضرب المثل استفاده
    می شود که بخواهند نهایت هرج و مرج و بی قانونی را بیان کنند.

    داستان ضرب المثل:

    منظور از شهر هرت همان شهر هرات است که با آنچه که در کتاب(تاریخ نامه هرات) آمده مطابقت دارد؛ بعد از صدمات و لطماتی که به ‌این شهر رسیده، عاقبت به‌دست چهل‌تن از عیّاران رسید و بقولی ۱۵ یا ۱۸ سال در هرات سکونت داشتند که در تاریخ "عیّاران هرات" نامیده شدند و سلطنت کوچکی تشکیل دادند و قوانین مضحک و خنده داری داشتند. از جمله:
    گویند یک نفر برای دادن شهادت نزد قاضی هرات رفت. وقتی اسم او را پرسید، جواب داد حاجی فلان. مدعی او گفت: این شخص دروغ می‌گوید، حاجی نیست و اگر می‌گوید به مکه رفته است، از او بپرسید: چاه زمزم در کدام طرف مکه واقع است؟ چون از او پرسیدند در جواب گفت: آن سالی که من به مکه مشرف شدم، هنوز چاه زمزم را نکنده بودند. تا مدعی آمد حرف بزند، قاضی گفت: حاجی راست می‌گوید. شاید چاه زمزم بعد از تشرف جناب حاجی به مکه واقع شده و قول حاجی دروغی را صحیح شمرد !

    نعلبند شهر هرات شخصی را کشته و لذا حکم قتلش صادر شده‌بود. اهالی، نزد قاضی شهر رفتند و گفتند:" اگر این نعلبند کشته شود، آنوقت کارهای ما لنگ شده و برای نعل کردن قاطر و الاغ معطل می‌مانیم. خوبست بجای او بقال را که چندان احتیاجی به او نداریم، حکم قتلش را بدهید." قاضی فکری نموده گفت:"در این صورت چرا بقال را، که او نیز منحصر بفرد است بکشیم؟ از دو نفر،
    تون ‌تاب (کسی آتش در آتشدان
    می گذاشت) حمام، یکی را که زیادی است دستور می دهم؛ به جای نعلبند بکشند!

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۱ نظر
    • انشاء

    نوشته ذهنی با موضوع مادر

    موضوع: مادر (نوشته ذهنی)

      موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    عطرش خوشبو ، صدایش دلنواز و آرامش بخش است .
    وقتی از راه می رسد انگار دنیا مال من است . با آمدنش حالم دگرگون می شود ، دیگر آن آدم کسل و ناامید نیستم . دستش را که بر سرم می کشد ،چنان انرژی می گیرم که می توانم ، حتی پیاده تا ''چین '' بروم وسپس از '' دیوار معروفش '' بالا بروم .

    مهر ومحبتش مانند دریای بیکران حد واندازه ندارد . آن قدر دوست داشتنی است که ،حتی غر زدن هایش هم به دل می نشیند .

    از عطرش که برایتان نگویم ، مرا سخت دیوانه می کند ، مخصوصا وقتی پروبالش را باز می کند و مرا به آغوش می کشد ، آن موقع است که حس نوزاد تازه متولد شده به من دست می دهد.[enshay.blog.ir]

    حس می کنم حتی آب هم پاکی وشفافیتش را از او گرفته است . ولی مگر می شود آب به پاکی قلب او باشد ؟ قلب او پاکتر از هر چیزی است و آب هم این جا کم می آورد .

    صدایش را بیش از هر چیز دیگری دوست دارم .با هر کلمه که بر زبان می آورد ، گویی بهترین پیانیست دنیا درحال نواختن است که هر نت زیباتر از نت پیشین به صدا در می آید .

    به راستی که نبودنش حتی برای لحظه ای '' کلبه ی مارا احزان می کند '' وسرمای کلبه را همانند شبهای قطب جنوب می کند . وقتی می رود سرای دلم دیگر آن سرای پیشین خود نمی شود وتا زمانی که برنگردد همانند اسپند روی آتش آرام وقرار ندارم .

    مادران فرشتگان زمینی اند که به زندگی رنگ وروح می بخشند . امید است که همه ی ما قدرشان را بدانیم و دلشان را نشکنیم.

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۷ نظر
    • انشاء

    انشا با موضوع معجزه

    موضوع انشا: معجزه

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    دستانم میلرزید ٬قلم با لرزش دستانم روی کاغذ خطوط مبهمی را به وجود آورده بود ،هیچ حواسم نبود به کاغذ خط خطی که قرار بود نامه ای برای دلبر باشد.
    از رؤیا و خیال بیرون آمدم کاغذ را دیدم چشمانم از اشک پر شده بود لبخندی لبانم را در خود غرق کرد ،اشکی که دیگر جایش در ابر کوچک چشمانم تنگ شده بود خودش را رها کرد و به سمت کاغذ سقوط کرد ،کاغذ را مچاله کردم و در سطل پایین میز انداختم، سطل پر شده بود از کاغذهایی که نمیدانستم چگونه برایش قلم را به رقص درآورم...از کجا شروع کنم و کجا پایانش بدهم این احساسی که پایانش سه نقطه است و تمامی ندارد.
    کاغذ سفید دیگری برداشتم عینکم را درآوردم و اشک هایم را پاک کردم و شیشه های گرد عینک را که از قطره های باران ابر کوچکم پر شده بود پاک کردم و قلم را از زیر کاغذهای مچاله شده همچون قلبم برداشتم و شروع کردم به نوشتن :
    به نام او...
    سلام معجزه جاان.
    نمیدانم از کجا شروع کنم،
    از اولین نگاهت یا آخرین باری که صدای خنده هایت باعث شد نفسم را حبس کنم تا جز صدایت صدای دیگری در گوشم نپیچد حتی صدای نفس های خودم !
    از کجا شروع کنم ؟!
    از لرزش چهارستون بدنم موقع دیدنت یا از پیچیدن صدای ضربان قلبم در گوش هایم موقع حرف زدنت ؟
    از یخ زدن دستانم برایت بگویم یا از لرزش صدایم در جواب حرف هایت ؟
    نمیدانم،نمیدانم،از کجا شروع کنم...
    اصلا از حالت بگو !
    حال دلت خوب است ؟
    خنده هایت واقعی است؟
    غمی که در دلت چیره نشده؟
    از دنیای کوچکی که داری بگو!
    آغوشت را میگویم...[enshay.blog.ir]
    کسی را که جز من در خودش آرام نکرده ؟
    دستانت چطور !
    اشک های دلتنگی صورت کسی جز من را که پاک نکرده ؟
    انگشتان ظریف و کشیده ات چطور !
    انگشتان دست های کسی جز من را که لا به لای خودش قفل نکرده ؟
    فاصله ی بین انگشتانت که جز من با انگشتان کس دیگری پر نشده ؟
    سوال پشت سوال...
    سوال ها در یک نامه ی چند خطی که جا نمی شوند...
    توصیف تو در یک نامه ی چند خطی که به پایان نمیرسد...
    تو از خودت بگو
    من از دلتنگی ام . دلتنگی که به استخوانم رسیده ...
    دلتنگی که تنها درمانش دیدن روی توست...
    راستش من شب ها نمیخوابم تا از دوست داشتنت عقب نیفتم :)
    تصدقت!
    دلم تنگ چشمانت شده
    پاییز دارد کوله بارش را جمع میکند ، فصل نارنج ها در راه است اگر نیایی باغ دلم دق میکند..دلم برای «میم» مالکیت آخر اسمم هم حتی تنگ شده...
    سرت را درد نمی آورم
    میدانی که من بیشتر از آنکه دوستت داشته باشم ، باورت دارم ...
    باور داشتن یک نفر یک پله از دوست داشتنش بالاتر است...
    عزیز نوشته های من !
    حرف برای گفتن زیاد است
    و وقت کم
    حرف برای گفتن زیاد است
    و خطوط این کاغذ اما به پایان رسید
    حرف دارم برایت خیلی حرف ها اما مثل همیشه سکوت میکنم و باز هم با سه نقطه تمامش میکنم...
    امیدوارم وقتی صدای باز و بسته شدن در صندوق پست حیاط را میشنوم و بدون توجه به هیچ چیز با پای برهنه روی سنگ های روی زمین با تمام سرعتم با این حجم از دلتنگی ام به طرفش میدوم از دلبرجان باشد ...
    به قول شاعر :
    سر اگر عاشق شود،دیوار میخواهد فقط ...
    خوب باش . معجزه جان ...

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی با موضوع زمان

    نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی

    موضوع: زمان

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    من می خواهم خود را با چند بیت معرفی کنم:

    چقدر ثانیه ها نامردند

    گفته بودند که بر می گردند

    برنگشتند و پس از رفتنشان

    بی جهت عقربه ها می گردند

    آه این ثانیه های بی رحم

    چه بلایی به سرم آوردند

    نه به چشمم افقی بخشیدند

    نه ز بغضم گره ای وا کردند

    از چه رو سبز بنامم به دروغ

    لحظه هایی که یکایک زردند

    لحظه ها همهمه هایی موهوم

    لحظه ها فاصله هایی سردند

    آه بگذار ز پیشم بروند

    لحظه هایی که یکایک دردند

    دوستان پس این را بدانید هر فرد بسته به خود یا برایش ارجمندم یا درد آور.
    من همچو اسبی تیزپا در حرکتم این تو هستی که میتوانی مرا رام کنی یا تنها به گزرم بنگری.
    شاید من برای بعضی افراد آن چنان با ارزشم که برای فهمیدنم وسیله ای درست کردند به نام ساعت.
    من هم دوست دارم گاه گاهی متوقف شوم شاید فردی نیاز دارد چند دقیقه ای بیشتر زنده بماند و هم دوست دارم گاهی آن چنان سریع بدوم که درد فاصله ها زود بگذرد.
    ولی کاش میتوانستم...
    بعضی افراد دانا به همه جملاتی میگویند که آنها برای استفاده صحیح از زمان تشویق میکند:
    مانند چه زود دیر میشود،به راستی من این چنین ارجمندم؟
    دوست دارم گاه گاهی زار زار گریه کنم به حال خود که تا به حال کسی از من راضی نبوده است و هر شنیده ام بر دیوار شیشه ای قلبم ترکی بس عمیق گذاشتوه است.[enshay.blog.ir]
    از دیدگاه من ابرقدرت ترین نیروی دنیا زمان است که میتواند همه چیز و همه کس را به عالی ترین درجه برسانند.گاهی از به دست گرفتنم فیلم میسازند و کارتون تا نشان دهند چه میشد اگر اختیار مرا به دست داشتند.
    دوستارم گاه گاهی به عقب برگردم تا میشد اشتباهات بعضی افراد را جبران کنم و بعضی اوقات نیز به جلو برورم تا از خسران کاری که انجام میدهند آنها را آگاه سازم .
    ولی از آن میترسم که کارم از دید آنها پوج باشد.
    میخواهم بعضی اوقات خاطرات آنها را زنده کنم تا بدانند با چه افرادی دوست یا دشمن هستند.
    ولی این را بدان که این ثانیه ها نیز می گذرند پس این را بدان که از حرص وطمع به دور باشی چون:

    «آب اجل که هست گلوگیر عام و خاص
    بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد.»

    نویسنده: محمد امین رئوفی

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم جانشین سازی با موضوع مادر

    نگارش دهم جانشین سازی

    موضوع: مادر

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    تقدیم به تمام کسانی که هنوز نوای دلکش لالایی های گوش نواز مادری در گوش جانشنان موسیقی احساس وجود را طنین انداز می نماید....

    من کودک کوچکی هستم...شب ها با صدای لالایی مادرم به خواب میروم..صدایش آرامش بخش زندگیم است.. وقتی که می آید مرا بخواباند و مرا در آغوش گرم خود میگیرد... گویی در آن لحظه تمام دنیا مال من است؛حالم را دگرگون می سازد...مادر مقدس ترین موجود روی زمین به شمار رفته و مادر زیباترین و گرانبها ترین هدیه الهی است که برای هرکس به ارمغان آورده است...[enshay.blog.ir]
    مهر و محبتش مانند دریای بیکران حد و اندازه ندارد....آن قدر دوست داشتنی است ؛که حتی غر زدن هایش هم به دل می نشیند...
    به راستی که نبودنش حتی برای لحظه ای کلبه ی ما را احزان می کند..و سرمای کلبه را همانند شبهای قطب جنوب می کند...
    مادران فرشتگان زمینی اند..که به زندگی رنگ و روح می بخشند..امید است که همگی ما قدرشان بدانیم و دلشان را نشکنیم..

    نویسنده: زهرا ایزدی

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۱ نظر
    • انشاء

    نگارش دوازدهم درس چهارم نامه نگاری با موضوع نامه ای به دبیر ریاضی ام

    نگارش دوازدهم درس چهارم نامه نگاری

    موضوع: نامه ای به دبیر ریاضی ام

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    سلام به تو ای انتهای نامتناهی ترین مجموعه های جبر دنیا.
    اکنون بدون نوشتن حکم و فرض یا استدلال و اثباتی برای حرفهایم با تو،آنچه در دل و سر ای دلم هست برایت باز گو میکنم.
    شاید ندانی ولی همیشه برای من جالب و شگفت آور بوده که چگونه یک نفر میتواند در عمق فضای خشک و خفقانِ فرمولهای ریاضی لبخند بر لبان از ترس بسته ی دانش آموزان بیاورد.[enshay.blog.ir]
    شاید من با شش دست و پای عنکبوتیم برایت نامه می نویسم بعد از اینکه به ما گفتی :اگر این روابط را نفهمیدید عنکبوت شوید.ولی من و همان شش دست و پای عنکبوتی ام عاشق آن پاچه های گشاد و نگاه نافذت هستیم وقتی وارد کلاس میشوی.
    وقتی درکلاس هستی و میپرسی: همه این درس را متوجه شدندیا نه؟ عاشق آن توضیحات. دوباره ات هستم که میگویی برای خودت است.
    یا آن وقتها که میگویی با خودت حرف میزنی درحالی که برای ما که برای بار صدم نفهمیده ایم ،حرف میزدی.
    میدانم نیمه های کلاس ،اگرکلاس را برانداز کنی،چه میبینی،
    چهره‌هایی با موهای به شانه شدگی و مرتبی موهای انیشتین، وبا چشمهایی مانند چشمان یک دورگه چینی_ ژاپنی و دهانهایی با شعاع همان دایره هایی که وقتی از تصحیح برگه های امتحانی میپرسیم دور خودت میکشی،همان وقت ها که میگویی به شعاع سیصد متری ات نزدیک نشویم.
    واز همه اینها که بگذریم،عاشق آن بیست وپنج صدم هایی هستم که در برگه های امتحان از ما کم میکنی که وقتی به خودمان می آییم به ناگاه با پنج نمره کم شده مواجه می‌شویم.
    ودر آخر میخواهم صورت مسئله‌ی همه اینها را با شیشه پاک کن، پاک کنم ، اعتراف کنم و بگویم با اینکه تیره عنکبوتهای دانش آموز ،هشت چشم دارند، بعید میدانم سرجلسه درس حتی یکی از چشمهایم متوجه درس شده باشند.
    دوست دارت،شاگرد عنکبوت شده ی همیشه خنگ تو

    نویسنده: فاطمه فتحی
    نمونه دولتی خرم از اصفهان

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی با موضوع توپ فوتبال

    نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی با موضوع توپ فوتبال

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    ⚽️ سلام دوستان حالتان چطور است؟ خوش به حالتان که خوب هستید ،چون من اصلا حال و احوالم خوش نیست. اگر اشتباه نکنم با امروز ۳۵۰ روز است که در گوشه این باشگاه سرد و تاریک، در حال خاک خوردن هستم. منی که زمانی برای خودم کسی بودم.

    از آن زمانی که یادم می‌آید سوگلی بودم، کسی حق نداشت بگوید بالای چشمتان ابروست من همیشه زیباترین بودم ،شاید به همین دلیل هم من را به عنوان توپ فوتبال مدرسه دخترانه برگزیدند؛ چون آسیب کمتری به رخ همچو مهتابم می خورد. راستش را بخواهید هیچ وقت از جایگاهی که داشتم راضی نبودم .خوب آخر چه کسی دوست دارد همیشه خدا زیر پاهای چند دختری که راه رفتن را هم بلد نیستند ،قل بخورد ؟من همیشه آرزو داشتم توپ والیبال باشم، که همیشه در اوج آسمان به پرواز در بیایم. اما خوب در این روزها آنقدر این گوشه خاک خوردم و کسی به سراغم نیامده، که دلم برای قل خوردن زیر پاهای دختر بچه ها هم تنگ شده .حتی یادم رفته چطور فوتبال بازی می کردند. نمی دانم دلیل مدرسه نیامدنشان چیست؟ نمیدانم چرا این همه وقت است صدایشان از حیاط نمی آید. همیشه با خود می گویم نکند از من دلگیر هستند. نکند به خاطر اینکه گاهی از قصد خودم را به سر و صورتشان کوبیدم از من دلگیر شده باشند و دیگر به مدرسه نمی آیند. نکند من تا آخر عمر در این گوشه سرد و تاریک بمانم. می شود از طرف من به بچه ها بگویید بیایند؟ باور کنید حتی اگر این بار بی دلیل مرا به دیوار بکوبند هم چیزی نمی گویم فقط بگویید بیاید من دلتنگ صدای خنده هایشان هستم بگویید بیایند.
    ⚽️⚽️⚽️⚽️⚽️⚽️⚽️⚽️
    نویسنده: هانیه پور رمضان
    دبیر: خانم میر کریم پور
    دبیرستان فرزانگان لنگرود

    __________________________________

    نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی با موضوع توپ فوتبال

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    من توپ فوتبالم .از بچه- های کوچک گرفته تا بازیکنان تیم ملی ،همه با من سرو کار دارند .حتی پیرمردی که نای- حرکت ندارد از رفتن من به درون دروازه ،خوشحال یا ناراحت می شود .در طی بازی همه به من لگد می زنند ومرا از زمین خود دور می کنند اما این مکان من است که نتیحه بازی را مشخص می کند .بله من همین قدر مصمم ![enshay.blog.ir]
    این که در کدام لحظه از نود دقیقه ی بازی در کجای زمین باشم ،چه کسی مرا شوت کند ودر آخر در دست دروازه بان جای بگیرم یا به درون دروازه بروم یا روی سر تماشا چیان فرود بیایم نتیجه بازی را مشخص می کند .
    در سراسر جهان تیم های بسیاری هستند که میلیاردها
    دلار را صرف تمرین با من
    می کنند تا از این بازی عجیب فوتبال نتیجه بکیرند .هیچ کس نمی تواند نتیجه بازی را دقیقا پیش بینی کند حتی خود من !
    من می توانم لبخند را روی لب ملتی بیاورم یا ملتی را ناراحت وگریان کنم.

    نویسنده: نیلو فر معصومی
    مرکز استعداد های درخشان
    لنگرود،استان گیلان

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۲ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی با موضوع جغد

    نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی

    موضوع: جغد

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    عنوان: یگانه آوازخوان گیتى
    با غرور و ابهتى وصف نشدنى بر تن سرد و خشک درختى پیر،تکیه داده بود. از دنیا و آدم هایش آزرده شده بود.از خدا،که خالق خلقتى خیال انگیز است،دلگیر بود.از خورشید و رنگین کمان هفت رنگش،خاطره اى به یاد نداشت. آنها،نگاه گرمشان را از چشمان خسته و بغض آلود غرورى درهم شکسته دریغ مى کردند. هرچه به یاد مى آورد،سیاهى شب بود و ماه،و ستارگانى که آیینه دار عشق و محبت بودند و براى مخلوقات مغرور خدا،خودنمایى مى کردند.هرشب را به امید ستاره ى دنباله دار آرزوهایش سحر مى کرد تا بلکه دنباله ى آرزوهایش را به او برساند.آرزوى دنیایى سراسر نور...[enshay.blog.ir]
    و آرزوى شب هاى آرزومندى اش،آرزویى نبود جز رسیدن به آرزوهاى زندگى اش.
    در کنج خلوت و تنهایى خویش،زندگى را مى گذراند و آواز مى خواند.آوازى که در ماوراى تارهاى گره خورده ى ذهن مردم این شهر،شوم و بدیُمن و پلید بود.
    او خواست برخیزد و به راه بیفتد تا بلکه به آرزوى نهفته اى که سالهاست چراغ دلش را دراین ظلمات وهم، روشن نگه داشته برسد؛چون مى دانست خواستن به تنهایى کارى از پیش نمى برد؛خواستن باید با برخاستن همراه باشد؛اما ایستاد،ایستاد و به برکه ى زلالى خیره شد که عروس شب هاى تاریک را، در دامان خود مى پروراند.آرى،ماه را مى گویم.قرص قمرى که سال ها،تنها همدم و همنشین تنهاى دل شکسته بود.به چشمان خود خیره شد.چشمان الماس گونه ى زمردى.چشمانى که از تالاب اشک هاى بى حساب تیره و تار شده بودند.چشمانى که سالهاست تحمل مى کنند تمام طعنه هاى تلخ آسمان و زمین و هرچه در آنهاست را.چشمانى که فریاد مى زنند،شکستگى بند بند دل کسى که آدم ها،با زبانشان،تکه تکه کرده اند.آدم هایى که نادیده اش مى گیرند.آدم هایى که او و تمام نگهبانى هاى شبانه اش را نمى بینند.آدم هایى که خرافه مى گفتند و مى گویند و این خرافات چشمانشان را کور کرده است.
    او،تک تیرانداز میدان جنگى است که سربازانش،خفاش هاى بدخویى هستند که شاخه به شاخه ى میدان را تسخیر کرده اند.میدانى که پادشاهش،عقلى محصور، و فرمانده اش زبانى محضور است. جنگ،جنگى نابرابر است.یک طرف دریایى از حرف و طرف دیگر،نگاهى سرد،از کسى که تمام نگاه ها از او سلب شده.این یکتاى صحنه نمى دانست براى زنده ماندن بجنگد یا بُگذارد این زندگى سرد و کرخت،کوله بارش را ببندد و براى همیشه،از زمین،به مقصد مرگ،قدم بردارد.
    او تنها بود.تنهایى باخودش مى جنگید.دراین تب تند میدان جنگ،اما تاب نداشت. نمى ترسید،نه از مرگ که دیگر بعد از مرگ هاى پرتلاطم خاموش دلش،عادت شده بود، و نه از زندگى؛چون هنوز پرتویى از امید در دلش مى درخشید.انگیزه داشت.انگیزه اى از جنس فولاد،که با تمام ناباورى ها مقابله کند،که پیام آورشادى باشد،که عشق را زنده کند،که...
    که زندگى کند.
    زنده بودن،حرکتى است افقى از گهواره تا گور؛اما زندگى کردن حرکتى است عمودى از فرش تا عرش.زندگى،یک تداوم بى نهایت اکنون هاست.ماموریت ما در زندگى،بى مشکل زیستن نیست،با انگیزه زیستن است.
    در این زمانه ى بى هیاهوى لال پرست
    خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست
    چگونه شرح دهم،لحظه لحظه خود را
    براى این همه ناباور خیال پرست
    به شب نشینى خرچنگ هاى مردابى
    چگونه رقص کند ماهى زلال پرست
    رسیده ها چه غریب و نچیده مى افتند
    به پاى هرزه علف هاى باغ کال پرست
    سیده ام به کمالى که جز انالحق نیست
    کمال دار را براى من کمال پرست
    هنوز هم زنده ام و زنده بودنم خاریست
    به تنگ چشمى مردم زوال پرست
    جغد شوم قصه ها،هنوز هم زنده است. گذشته را فراموش کرده و به فردایى روشن مى اندیشد.زندگى تکرار زخم کهنه ى دیروز نیست...

    نویسنده: زهرا شیرخواه
    دبیرستان حضرت معصومه (س)
    شهر قم

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دوازدهم درس چهارم نامه نگاری با موضوع نامه ای به دخترم

    نگارش دوازدهم درس چهارم نامه نگاری

    موضوع: نامه ای به دخترم

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    دخترم برایت کمی حرف خواهم زد، قصه نه! حرف زندگی پس خوب به حرف های مادرت گوش کن.
    فدای چشمان زیبایت فرشته زیبای من نهایت آرزوهای دخترانه مادر، برای تو مینویسم تویی که نیستی ولی هستی ترین هستی دنیای منی!
    ماه چهره من به دنیا که بیایی عاشقانه برایت مادری خواهم کرد، قدم هایت که کمی سفت شد به بلند ترین نقطه شهر تورا خواهم برد تا بدانی این دنیا کوچکتر از این حرفهاست، تا ببینی آن نقطه های ریز سیاه مورچه ها نیستند، دخترم آنها آدم‌ها هستند.
    برایت لاک های رنگارنگ خواهم خرید ، گل سر های یکی از یکی زیباتر ، لباس سفید دنباله دار توری خواهم خرید تا بدانی دنیای ملکه من باید پر از زیبایی های دخترانه باشد تا بدانی باید دختر باشی و دخترانگی کنی ...[enshay.blog.ir]
    به پدرت می‌گویم برای بوسیدن پیشانی مقدس تو زانو بزند تا تو بدانی بوسیدن تو آنقدر گران بهاست که شاه خانه برای آن به پای تو زانو میزند، و یادبگیری که مبادا روزی در خفا بوسه به غریبه ای ببخشی!!
    دخترم به دنیا که بیایی حرف هایی زیادی برای گفتن دارم ...
    غصه هایم را در پیچ و تاب موهای زیبای مشکی یا شاید هم خرمایی ات پنهان کرده و خواهم بافت، با تو بچه خواهم شد، لباس های صورتی خواهم پوشید، موهایم را خرگوشی خواهم بست؛
    با تو بهانه خواهم گرفت ، با تو دلبری های دخترانه خواهم کرد ...!
    آب بازی تو و پدرت را که از پشت پنجره تماشا کنم حسودی خواهم کرد و میان حسودی هایم قربان صدقه جفتتان خواهم رفت و قند در دلم آب خواهد شد از این عاشقانه ناب حاکم در خانه‌ی پر عشقمان ...
    آوازه خنده های سرمست تو که در کنج کنج خانه کوچکمان بپیچد، وجود پست فطرت شیطان از چهار طاق خانه دور خواهد شد، آری گویی که قهقه‌های تو ندای الحمد الله رب العالمین است که دور خانه حلقه زده؛
    مادر تصدق چشمانت به دنیا که بیایی
    من و پدرت در تو گره خواهیم خورد و حضورت پیوند عاطفی مان را دوچندان محکم و استوار تر خواهد ساخت...
    نهایت آرزوهای من، دنیا را برای آمدنت رنگارنگ کرده ام قدمت روی چشمانم است!
    دخترم، من ملکه پدر و مادرم بوده‌ام و بابا شاهزاده پدر و مادرش؛
    به دنیا که بیایی به تو می‌آموزم ملکه باشی، ملکه بمانی ، و در آینده ملکه ای
    چون مادرم چون مادرت چون خودت به دنیا بیاوری ...
    دوستت دارم از طرف:
    مامان

    نویسنده: پریسا سلیم پور

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء