نگارش دهم جانشین سازی
موضوع: سایه
سلام. من سایه هستم مطمئناً مرا دیده ای و شاید هر وقت که مرا دیده باشی ترسیده باشی و با جیغ و داد مادرت را صدا کرده باشی گفته باشی روح و شَبَح در حالی که من یک چیز تو خالی و خیالی ام. تو میتوانی من را در حالت های گوناگون ببینی ولی اکثراً منو یک چیز وهم بر انگیز و وحشتناک میپندارند و گمان میکنند لحظه ای بعد توسط من خورده میشوند در حالی که من چیزی نیستم و هویتم را مدیون خورشید هستم.
من مثل یک عروسک خیمه شب بازی در دستان خورشید اسیرم میخواهم به این طرف و آن طرف بروم ولی نمیشود. خورشید دلش بخواهد لاغرم میکند بخواهد چاقم میکند قدم هم دست خورشید است و صبح بدست خورشید کش می آیم و ظهر ها کوتاه میشوم.
خورشید میآید سایه های زیادی درست میکند و مانند یک کودک هرجور که دلش بخواهد با ما بازی میکند و بعد هم میرود تا به وقت خوابش برسد و وقتی هم که برود یک سایه ی غلیظ و عظیم به اسم شب روی جهان میافتد.
شاید اینطور باشد که شب سایه خورشید است ولی نمیدانم هرچه که هست آنقدر غلیظ است که وقتی میآید همه چیز و همه کس را در خود گم میکند.
نویسنده:سهیلا نارویی
دبیر:خانم حسین پور
استان گلستان شهرستان گرگان
دبیرستان فاطمیه جِلین
خوبه کاچی بهتر از هیچی
بعد عذر میخوام آقایی که میگی خودم بهتر از اینا مینویسم تو اگه خوب مینوشتی الان اینجا چیکار میکردی