نمونه انشاء با موضوعات مختلف

زنگ انشاء، نوشتن انشا، انشای آماده، موضوع انشا، نمونه انشا

  

تبلیغات

۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نگارش دهم جانشین سازی» ثبت شده است

نگارش دهم جانشین سازی با موضوع دریا

نگارش دهم جانشین سازی با موضوع دریا

انشا به روش جانشین سازی - نگارش - نگارش دهم - نگارش دهم جانشین سازی - انشا - انشای آماده - نوشتن انشا - موضوع انشا در مورد باره دریا

من دریا هستم. یکی از نعمت های بزرگ خداوندم که شگفتی های آشکار و نهان زیادی را در درون خود جای داده است.

ماهی ها، گیاهان دریایی، مروارید های زیبا و گران‌بها و... را فقط میتوانی در آب های پهناور آبی رنگ من بیابی.

هر روز آفتاب گرم، نور سوزانش را برمن می تاباند تا ب وسیله ی قطره آب های بخار شده ی من، آسمانش را زیبا سازد. شب ها با مهتاب سخن می‌گویم و برایش دوست خوبی همچون آینه میشوم. با ستارگان بازی می‌کنم و هنگام خواب، برایشان لالایی می‌گویم. به سخنان انسان های بی‌قراری که نصفه شب دل به ساحلم می زنند، گوش می‌سپارم و با صدای موج های آرامم، آنان را دلداری می‌دهم.

من دریا هستم. دریایی که با صدای موج هایش آرامش را، با آب های آبی رنگش حیات را و با وسعتش، قدرت را ی تمام جهانیان ارمغان می‌کند. 

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم جانشین سازی با موضوع معاون مدرسه

    نگارش دهم جانشین سازی با موضوع معاون مدرسه

    نگارش - نگارش دهم - نگارش دهم جانشین سازی - انشا به روش جانشین سازی - نگارش دهم درس پنجم 5 - جواب پاسخ نگارش - انشا - انشا چه بنویسم - انشای آماده - انشا نویسی

    با صدایه داد و بیداد بچه ها به خودم آمدم. یکی میگفت:خانم صدا نداریم.دیگری میگفت:تصویر نداریم ،میکروفون باز نمیشه و ....
    درحال که سعی داشتم به آرامی مسئله را حل کنم ولی در دلم غوغایی بود. ازطرفی دلم به حالشان میسوخت و از طرفی دیگر به دنبال راه چاره بودم.
    هنگامی که کمی سایت را راست و ریس کردم به دبیر کلاسشان یاد دادم تا وقتی دوباره این مشکل به وجود آمد چگونه درستش کند.[enshay.blog.ir]
    از کلاس که خارج شدم مستقیم به سمت دفتر مدیر رفتم و موضوع را با ایشان در میان گذاشتم و بعد از کلی بحث در آخر تصمیم گرفتیم نت مدرسه را قوی تر کنیم تا بچه ها حداقل استرس کلاس آنلاین را نداشته باشند.
    از پله ها که بالا میرفتم دبیران را میدیدم که چگونه با سختی تلاش میکنند کلاس را به نحو احسن برگزار کنند. چهره های نگرانشان باعث میشد تا مصمم تر شوم و هرچه زود تر این مشکل بزرگ را برطرف کنم.

    نویسنده: زهرا پور حسین
    دبیر: خانم میر کریم پور
    دبیرستان فرزانگان لنگرود

  • ۰ نظر
    • انشاء

    جانشین سازی با موضوع پراید

    جانشین سازی با موضوع پراید

    انشا - انشا به روش جانشین سازی - انشا نویسی - انشاء - انشای آماده - نگارش - نگارش دهم - نگارش دهم جانشین سازی

    سلام به همه دوستان داران من😁
    باید خاطر نشان کنم ماشینی جذاب و خوش قیافه ام 😎 ... آره، آفرین ، پراید هستم!

    اسمم فریاد میزنه کلاس بالا هستم ، روز به روز داره ارزشم بیشتر میشه ، گرون تر میشم 😏 ۱۰۰ ملیون ، دارم با کیا رقابت می کنم؟ 😉
    رازی درونم نهفته است ولی تجربه کنندگانش ، از آن آگاه اند.
    « تا دلتان بخواهد ، آدم زیر گرفتم ☺️ چپ کردم ☺️ گمان کنم خصوصیات اخلاقی و روحی‌ام را می دانید!
    با تمام این صفت‌های خوب و عالی ، بعید نیست که من را همه دوست داشته باشند 🤞🏻

    ماشاءالله هزار ماشاءالله ؛ حرف قیمتم را نزنید که غوغا است ، به گونه ای که صاحبم قدرت تعویض روغنم را هم ندارد!
    باید این را هم بگویم که دوستانی لاکچری و شیک دارم که با عطر چند میلیونی صاحبشان مست می شوند و ویراژ می روند!
    ولی من در خدمت انسان هایی هستم که حوصلهٔ خودشان را هم ندارند 😂 چه برسد به من که برویم و دور دور کنیم ؛ اصلا حس ویراژ را درونم کور می نمایند 🥺😂

    البته بدون تعارف باید بگویم ، استعداد ویراژ دادن در من وجود ندارد که بخواهد پنهان باشد ،
    استعدادم نفله کردن است که بعد از آن کسی جرئت دادگاهی کردن سازنده من را ندارد.🤞🏻

    در تمام این مدت که از خصوصیات و خوبی هایم برایتان گفتم، باید این را اضافه کنم و بروم پِی کار و زندگی‌ام :
    در هر صورت همهٔ ما باید آن گونه که هستیم و خلق شده ایم ، خودمان را دوست داشته باشیم ! احساس کمبود و ضعف نکنیم ،
    درست مثل من که دوستانم می توانند ویراژ دهند، ولی من نمی توانم اما توانایی هایی دارم که آنها نمی‌ توانند. مثلا نمی توانند مثل من آدم‌ها را به دیار باقی هدایت کنند!
    🚙🚗🚙🚗🚙🚗

    نویسنده: هانیه کرمی
    پایه: دهم
    دبیر : معصومه محتشمی
    دبیرستان نمونه نجابت برازجان

  • ۵ نظر
    • انشاء

    جانشین سازی با موضوع مهتاب

    جانشین سازی با موضوع مهتاب🌜🌜🌜

    نگارش - نگارش دهم - نگارش دهم جانشین سازی - انشا به روش جانشین سازی - انشا - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی

    گوی درخشندهٔ کوچکی هستم در دل تیره و تار آسمان شب ، که از درخششم ، زمینیان محو تماشای من می شوند!

    درخششی دارم که از دورترین نقطه در گوی آبی زمین ، آشکارا و قابل دیدن همه است . افتخار می کنم که مهتابم و درون آسمان شب ، جای دارم ، چون:
    در دل آسمان تاریک شب بودن هم حال و هوایی دارد،
    زیرا که تماشاگر چندین حالت و وضعیت هستم.
    یکی شادی ها است که با آنها جان می گیرم ، شادی هایی که بشریت در دل شب ، در دورهمی های صمیمی و گرم ، به هم با عشق منتقل می کنند.
    دیگری تنهایی هایی است که همدمشان فقط آسمان و نشانهٔ چشمانشان، من.
    و دیگری گریه هایی هستند که گرچه خفه اند ولی صدایشان تا کهکشان ها می آید.

    باید اعتراف کنم که نظاره گر و شنوای هزاران هزار راز هستم که تا این هنگام ، زبان برای دیگری ، نگشوده اَم .
    باید بگویم همه جا همه گونه آدم وجود دارد ؛ چیزی که من دیده ام ، این بود که همه افراد بشر روی زمین ، حداقل ِ حداقل ، دو نفر حالشان همانند هم بود.
    این نشان می دهد ، هیچ انسانی نباید چنین فکری با خود کند که : « تنها من این مشکل را دارم و دیگر راهِ چاره ای وجود ندارد »
    هیچ کسی تنها نیست ؛ همیشه در عالم هستی کسی همانند شما هست ؛
    و این را به خاطر بسپارید که خداوند همه جا و همیشه هست.
    او از من نیز بیناتر و شنواتر و حتی دقیق تر است .

    کسی اگر دلش را با خدا همراه سازد ، تنهایی های دلگیر شبش قطعاً کمتر می شود.
    و من در آن هنگام ، بیشتر نظاره گر شادی ها هستم ، تا اینکه نظاره گر دلتنگی های شبانه و اشک های خفهٔ داغ.
    داغی که از دلتنگی و تنهایی و ... است !

    به همهٔ بشر اعلام می کنم که ، زندگی کوتاه تر از چیزی است که شما فکر می کنید.
    من هر روز می آیم و می روم ، ولی شما همان روز های تکراری را ادامه می دهید ! روزتان و زندگی ـِتان را متحول کنید و از زندگی به اجبار لذت ببرید :) هر روز زندگی ِ جدیدی است.

    من هم بدون نور زیبا نیستم ، نورم و درخششم از خورشید است ، خورشید نیز تاب و توان این را ندارد که هر ۲۴ ساعت در حال کار باشد ، پس ما نیاز های هم را برطرف می کنیم.
    شما نیز همین کار را کنید ، با هم به جلو بروید ، چرا از هم فاصله گرفته اید ؟

    من ناظر همه چیز از قبل تاریخ بوده ام ، از هنگامی که انسان ها‌ ، مقام خود را فراموش کردند و فاصله های قلبی از هم گرفتند ؛ گریه های شبانه و تنهایی های دلگیر بیشتر شد.

    و اینکه درست است که درخششی از خود ندارم ولی از دورترین فاصله ها دارم می درخشم.
    نباید به این فکر کنم که از خود نوری ندارم ،
    باید حال را در نظر گیرم که می درخشم ، به فکر های بیهوده تن نمی دهم چون خسته کننده و آزار دهنده است ؛ شما هم تن ندهید و باید بگویم که:
    زندگی از این بالا چقدر زیبا است!🌜🌜🌜🌜

    نویسنده: فاطمه یوسفی
    پایه: دهم
    دبیر: معصومه محتشمی
    دبیرستان نمونه نجابت برازجان

  • ۱ نظر
    • انشاء

    جانشین سازی با موضوع من آستامینوفن هستم

    جانشین سازی با موضوع من آستامینوفن هستم

    نگارش - نگارش دهم - نگارش دهم جانشین سازی - انشا - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی - انشا به روش جانشین سازی

    به نام او که وجودم ز وجودش به وجود اومده است....(:

       انشای ذهنی با جانشین سازی   (من استامینوفن هستم)

           با عرض سلام وادب فراوان خدمت شما سروران...؛ از همان اول بگویم! بنده را مجبور کرده اند خاطره ای برایتان تعریف کنم! نمی‌دانید که چقدر خواهش کردند.... اگر شما هم جای من بودید نمی‌توانستید مخالفت کنید، خلاصه... اگر با شنیدن / خواندن این خاطره شاد شدید و خندیدید، برایم دعا کنید؛ اما اگر ناراحت شدید و گریه کردید همه اش تقصیر کتاب نگارش بانو و جناب آقای خودکار است! بسیار خوب، دیگر خوب گوش کنید:

          یادش به خیر! در داروخانه شفا کنار یکی از دوستانم به نام آسپرین نشسته بودم و از وضعیتم در کارخانه میگفتم که ناگهان خانم عبداللهی مسئول داروخانه من را با چند ورق قرص سرما خوردگی و جناب آقای دیفن هیدرامین در یک پلاستیک گذاشت و به دست شخص بیمار داد. پلاستیک رنگی بود و دیگر نفهمیدم چه شد!! 

          در راه به این طرف و آن طرف پرت می شدم و به دارو های دیگر برخورد می کردم. حسابی خسته و کوفته شده بودم. وارد خانه که شدیم، مستقیم مارا به داخل یخچال پرت کردند و من قولنجم شکست!

          دارو های زیادی آنجا بودند، به طوری که نخست گمان کردم به داروخانه دیگری منتقل شده ام! احساس غریبی می کردم و اگر راستش را بخواهید کمی هم خجالت می کشیدم. 

           مترونیدازول جلو آمد و گفت :« خودت را معرفی کن جوان! بگو ببینم از کدام دیار آمده ای و چه کاره ای؟!» مِن مِن کنان جواب دادم:«از دارو خانه شفا امده ام و مسکنی برای درد های خفیف و متوسط هستم. نام من استامینوفن است. در دارو خانه که بودم (اِسی) صدایم می کردند»

           کوآموکسی کلاو شکمش را جلو داد و دستی به سر طاسش کشید و گفت:« از خانواده ات بگو داداش اسی!» از صمیمیتش خوشم امد و بدون خجالت ادامه دادم:« پدرم فارماپین بود که عمرش را داد به شما! خدا رحمتش کند؛ قرص شجاعی بود! همیشه می گفت:« هر درد که با من در افتاد بر افتاد....خودم تنهایی حریف ده تا مرض می شوم!»و سر همین قضیه جوگیر شد و خواست با کرونای پدر صلواتی درگیر شود که رفت و دیگر بر نگشت...! کرونا که ضعیف شده است، کروناز دست از سر و کله کچل ما بر نمی دارد و تسلیم نمی شود.

           مادرم هم مورفین بانو است که دوای هر درد است. سراغ هر مرضی که برود، طوری فلجش می کند که گویی نسل آن درد را منقرض کرده است. به قول ننه نوافن مادرم شیر زنی است برای خودش!».........

           همینطور داشتم از شجره نامه ام برای دارو های دیگر میگفتم که شخص بیمار مرا برداشت و در دهان مبارک گذاشت و فرو برد. انتظار این لحظه را میکشیدم تا به ننه نوافن ثابت کنم من هم به خوبی پسر خاله ام کدئین هستم.

           از حلق بیمار که پایین آمدم، مقدار زیادی عفونت دیدم اما حیف که کار من مبارزه با آنها نیست.... از اپی گلوت رد شدم و از کاردیا پایین خزیدم؛ مشغول مبارزه بودم و کم کم در حال تجزیه شدن.....

            به یاخته های عصبی چسبیدم و آنها را آرام کردم . لحظات آخر عمر من فرا رسیده و اثرم در حال از بین رفتن بود، برای همین یاخته ای را مخاطب قرار دادم و وصیت کردم: «دو دانگ پیراهنم را، دو پاره از کفنم را، به این دو چشم بدوزید....سپس ملال تنم را ، دو بال پر زدنم را، در این کفن بگذارید...» شعری از جناب آقای محسن چاووشی خواننده محبوبم... وصیتم که تمام شد به دیار باقی شتافتم. شنیده ام بعد از مرگ من شخص بیمار، سالم و تندرست شده است‌ خوشحالم که توانسته ام به کسی کمک کنم. نمی‌دانید ننه نوافن چقدر به داشتن نوه ای مثل من افتخار می‌کند.

          اوه مرا ببخشید! کاملا فراموش کرده بودم بگویم که بنده از آن سرا این خاطره را نوشته و برایتان فرستاده ام... آهان! پدر عزیزم جناب فاماپین از این دنیا سلام می رساند خدمتتان!

          می دانید؟! گمان میکنم اکنون فضای کلاس مناسب نصیحت کردن باشد؛ خوب گوش کنید و به یاد بسپارید: عزیزان من! لطفاً از خودتان مراقبت کنید و سالم و تندرست بمانید.آخر من از جان خود گذشتم برای جان شما، فدای یک تار مویتان؛ اما نمی‌توانم شاهد مرگ و فداکاری خانواده و دوستانم باشم! پس ال می توانید مریض نشوید و سلامت بمانید.... با تشکر از شما، زنده باشید!

    کوچک شما: استامینوفن

     

    رقیه هادی نژاد، پایه دهم، دبیرستان حضرت معصومه قائمشهر

    دبیر مربوطه: سرکار خانم مظفری

  • ۲ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم جانشین سازی با موضوع من یک تخته سیاه هستم

    نگارش دهم جانشین سازی با موضوع من یک تخته سیاه هستم

    انشا  - انشا نویسی  - انشاء  - انشای آماده  - نگارش  - نگارش دهم  - نگارش دهم جانشین سازی

    شاید خیلی از شما ها مرانشناخته باشید.
    و یا خاطره ای با من نداشته باشید اگرچه استفاده از من و خانواده های من در مدرسه ها رایج نیست مدرسه های جدیدتر تمایل به استفاده از تخته سفید و ماژیک دارند.[enshay.blog.ir]
    یادآوری به قدیم ها یادش بخیر چقدر دانش‌آموزان لحظه‌شماری می‌کردند تا معلم بگوید تخته پاک کن را بشور یا تخته را پاک کن چقدر لذت داشت لحظه هایی که تخته پاک کن خیس را برتنم می کشیدند که حمام عالی بود اما حالا چه در گوشه انباری مدرسه هستم دوستان مانند تخته هوشمند و تخته وایت برد جانشین من شدند حالا من خوشحالم که ۳۰ سال در کنار دانش آموزان طی کردم.

    📓📔📒📕📗📘📙

    نویسنده: زهرا حسینی نژاد
    دبیر: خانم فریبا اصغری

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم جانشین سازی با موضوع من پیراهن مجلسی هستم

    نگارش دهم جانشین سازی با موضوع من پیراهن مجلسی هستم

    نگارش - نگارش دهم - نگارش دهم جانشین سازی - انشا - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی

    +سلام به خانواده عزیزم
    _سلام
    _سلام
    _چقدر قشنگ شدی😍🥺
    _آره مادر انگار ستاره🌟 شب چهاردهی✨
    +مامان اون ماه🌙 شب چهارده هست!!😐
    _حالا هرچی.مادر کجا بودی؟برام بگو ببینم؟
    +مامان،خواهر و برادرهای عزیزم گوش کنین تا براتون بگم.من چند روزی مهمون یک مغازه بودم،کلی اذیتم کردن چون سرماخورده بودم و سرماخوردگی🦓است🙁.
    باید حالمو خوب میکردم.[enshay.blog.ir]
    _واای خدا قیچیم کنه ،چرا مادر!؟
    +مامان وقتی اونجا بودم یه هیولای از خدا بی خبری اومد توی مغازه و با سم های کوتاهش رفت روی منو......بلاخره اینجور شدم...حالا بماند.اوناهم منو شستن تا دیگه سرفه و عطسه نکنم.اول فکر کردن اون بیماری جدیده و ترسناک را گرفتم و میمیرم ولی دیدن نه! سرماخوردم و قابل درمان هستم.بعدش بردنم پیش دکتر شون تا برام دارو تجویز کنه.دکتر گفت باید اول جاهایی از بدنم که ویروس درگیرشون کرده رو قطع کنن.
    _وای آبجی درد داشت؟😢
    +آره ولی برای اینکه به اینجا برسم درد ها بدتری رو کشیدم.
    _خوب بعدش چی شد؟!
    +بعدش که قطع کردن از روی دفتری که برام دارو نوشته بودن روی من یه ملحفه باریک اما بلند گذاشتن و تکه تکه کردنم.وای مامان نمیدونی چه حس بدی بود.هر جای بدنم می‌رفت یه طرف😖.
    ولی خب بعد از اینکه اونا رو درمان کردن همه بدنمو بردن یه دوش گرم گرفتیم و بعد به هم دیگه وصلمون کردن.
    _آخه خواهر من چجوری با تیکه تیکه شدن و دوش گرفتن و وصل شدن...از لولو تبدیل شدی یه هلو🍑!؟
    +نه خان داداش ما دخترا با شما فرق داریم😌.گوش کن هنوز ادامه داره....
    بعدش یه غریبه آوردن ولی اون مریض نشده بود برای همین فقط دکتر بهشون گفت اون تکه تکه کنن و به جاهایی از من وصل کنن؛همین که روی شکم من هست ولی خجالتیه و حرف نمیزنه😄.
    مامان بعدش مثل جوونیای خودت شروع کردن با نخ و سوزن و پولک و نگین و...بخیه و دوخت و درمانم کردن..بهم اکلین زدن بعدش دوباره دوش گرم گرفتم ولی این دفعه گرم تر.
    بعد از چند روز یک هیولای دیگه اومد و منو پوشید ولی این هیولا مهربون بود😍.
    من براش بزرگ بودم،دوباره دکتر گفت باید درمان بشه،ولی این بار سریع.باز ازم قیچی کردن و دوختن....تا اندازه شدم.
    خیلی خوشگل شدم👗.
    _اره مادر تو از اول خوب بودی مثل مروارید توی صدف💎.
    +اره مامان بعد از چند روز اون هیولای مهربونم منو پوشید و رفت داخل یه قصر بزرگ و پر از هیولاهای قشنگ و من کلی دوست پیدا کردم.خیلی خوش گذشت خیلی.
    _پس چرا الان ناراحتی؟!
    +چون چند وقت بعداز این ماجرا همون ویروس🦠 ناآشنا که گفتم وارد کشور هیولاها شد و اونا رو خونه نشین کرد و زندگیشون خراب.الان دیگه ما کمتر خواهر و برادر داریم🙁😢.
    _اشکال نداره دخترم عوضش ما بیشتر پیش همین.
    _خب آبجی ادامشو بگو!
    +ادامه دیگه نداره..!قصه ما به سر رسید پیراهن مجلسی به خانوادش رسید....😂👗

    نویسنده: فاطمه علیدادی
    دبیر: خانم زهتاب‌پور
    دزفول، دبیرستان تلاش

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم جانشین سازی با موضوع من یک خودکار هستم

    نگارش دهم جانشین سازی با موضوع من یک خودکار هستم

    نگارش دهم - نگارش دهم جانشین سازی - نگارش - انشا - انشاء - انشا بلاگ - انشای آماده - انشا نویسی

    «مثل خون سفید»
    وقتی راهی را اشتباه می رفتم،او سیاهی مرا با سپیدی خودش می پوشاند، هر روز در دست این مردمان یه تنگ آمدم،شیره ی درونم روزی تمام می شود و زندگیم را یه سپیدی او می بخشم.
    هر روز مینویسم؛از زیبایی طبیعت،از نفرت،از کینه، از تنهایی شهر...من او را دوست داشتم،رهایم کرد،نمی دانم حال کجاست و چه می کند.اشتباه های من سبب رفتنش شد.[enshay.blog.ir]
    آن روزگاران را به یاد می آورم،از روز زیبایی که گذشته بود می نوشتم پیر و فرسوده شده بودم و زیبایی های روشنایی روز را به تاریکی ناگوار شب تبدیل کردم،او خطا های مرا می پوشاند،او هم پیر و فرسوده بود،ناگهان بدن زخم خورده اش را دیدم که از شدت فشار از هم گسیخته بود،خون همانند برفش کاغذ بیچاره را فراگرفته بود.همه می گریستیم.
    رفت و همه ی مارا تنها گذاشت،دیگر ننوشتم که خطا نکنم و ما به تکرار خطا استادیم...

    🖋️📜🖋️📜🖋️📜🖋️

    نویسنده:یاسمن صفری پالنگری
    دبیرستان نمونه دولتی فرشتگان
    شهرستان مرودشت
    دبیر:سرکار خانم آرمیتا حسینی

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم جانشین سازی با موضوع من یک پرستو هستم

    نگارش دهم جانشین سازی با موضوع من یک پرستو هستم

    نگارش - نگارش دهم - نگارش دهم درس پنجم 5 - نگارش دهم جانشین سازی - انشا به روش جانشین سازی

    «وقتی یه پرستوی مهاجری»
    هوا رو به سردی می رود، با فرا رسیدن فصل پاییز و آغاز سوز و سرما، من و همراهانم برنامه یک سفر هیجان انگیز به سرزمین های گرم را در پیش می گیریم .
    پس از مشورت با هم، زمان مشخصی را برای کوچ در نظر می گیریم . در زمان حرکت با همراهانم برای آخرین بار در آن منطقه که زندگی می کنیم به پرواز در می آییم ، تا آن منطقه را به خوبی به خاطر بسپاریم .
    سفرمان را آغاز می کنیم . در زمان کوچ پرواز بر فراز رودها، جنگل ها، دشت ها و کوه ها لذت بخش است. سفر ما درکنار شور و هیجانش خطرناک نیز است . شکار شدن توسط دیگر موجودات بزرگترین تهدید ما در این سفر است . گاهی در این میان عده ای نیز گم می شوند یا از بین می روند .
    فصل بهار که از راه می رسد، زمانی که درختان از شکوفه های سفید و صورتی پوشیده شده و زمین جامه‌ی سبز بر تن سردش کرده و خورشید زمین را گرم تر می کند ، ما نیز از سفر خود باز می گردیم و در هیاهوی زمین سهیم می شویم .
    پس از بازگشت به سراغ لانه های مان می رویم ، اگر آسیب دیده باشند آن ها را تعمیر می کنیم یا از نو می سازیم و زندگی را تا پاییز و سرمایی دیگر که باید کوچ کنیم در آنجا از سر می گیریم.
    🦅🦅🦅🦅🦅🦅
    نویسنده: الهه امیدی،
    دبیرستان نمونه دولتی فرشتگان شهرستان مرودشت،
    دبیر: خانم آرمیتا حسینی

  • ۱ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم جانشین سازی با موضوع من مداد هستم

    نگارش دهم جانشین سازی با موضوع من مداد هستم

    نگارش - نگارش دهم - نگارش دهم درس پنجم 5 - نگارش دهم جانشین سازی - انشا به روش جانشین سازی

    سلام!
    من امروز می خواهم داستان زندگی خودم را برای شما تعریف کنم زندگی من در طبیعت آغاز شد در کنار درختان دیگر که بعضی ها میوه می‌دادند و بعضی ها نه یک روز که صبح بیدار شدیم تعدادی انسان به محل زندگی ما آمدند و ما را از ریشه قطع کردند و با یک دستگاه های بزرگی ما را تکه تکه کردند و محل زندگی ما را نابود کردند بعد ما را به جای خیلی بزرگی بردند که به آنجا کارخانه میگفتند واقعاً الان که دارم برای شما تعریف می کنم برای من مثل یک خواب بد بود من که زندگی خوبی داشتم و هیچ خطری من و دوستانم را تهدید نمی کرد تا ...‌

    حالا بریم ادامه ماجرا رو بگم.
    من در واقع زندگی دیگری را آغاز کردم البته این بار به عنوان چیزی مثل مداد و به آن جای خیلی بزرگ رفتم دیدم که ما درختان را با تکه تکه کردن بریدن به ما شکل می‌دهند بعضی از ما به چیزی به نام کاغذ تبدیل شدیم بعضی به سازه های چوبی و تعداد زیادی از ما هم مداد شدیم[enshay.blog.ir]
    واقعاً خیلی برایم عجیب بود چون اول فکر میکردم که من درخت وقتی بزرگ شوم بعد از چندین سال زندگی با آرامش پیر و خراب میشود و از بین می روم تا حالا به این فکر نکرده بودم که کسای دیگری آینده و سرنوشت من را تغییر دهند ما در جعبه های قرار گرفتیم و به چندین قسمت تقسیم شدیم و هر کدام به یک جایی به اسم لوازم التحریر فروشی رفتیم من چند روز در آنجا ماندم تا یک روز پسرکی آمد و به صاحب مغازه گفت یک مداد می خواهم که صاحب مغازه من را به او داد و او شد صاحب من بعد از چند روز که پیش آن پسر بودم پسر خوبی بود و از من درست استفاده می‌کرد و بعد هر روز من را با خودش به جایی که به آن مدرسه می گفتند و با هم سن و سال های خودش در آنجا درس می خواندند برد.

  • ۲ نظر
    • انشاء