نمونه انشاء با موضوعات مختلف

زنگ انشاء، نوشتن انشا، انشای آماده، موضوع انشا، نمونه انشا

  

تبلیغات

۸۸۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انشا» ثبت شده است

نگارش دهم سنجش و مقایسه با موضوع مقایسه قلم و سلاح

نگارش دهم سنجش مقایسه

موضوع: مقایسه قلم و سلاح

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

جنگ، واژه ای سه حرفی که خود عالمی در میان حروف خود پنهان کرده قلم اما نرم و نازک جنگ می‌کند، در میان انگشتانم فریاد میکشد تا اوج نفرت را بنویسید.

کلمات را در میدان نبرد به صف می‌کشد؛ ارتش افکار طغیان میکنند و آنگاه صفحه رنگین می‌شود از خون قلم.
من با قلم دنیایی میسازم از جنس آوردگاه ها، به سادگی سنگر ها و به رنگ خون هایی که تجلی گر رویای رنگی دختر بچه ایست که آرام زیر تلی از غم و اندوه دفن شده.
با سلاح نوشتن گاه بیدار می‌کند و گاه لالایی سر میدهد؛ وجدان خفته ای را بیدار می‌کند که در روح آدمی خفته و جان شیرینی را روانه عالم رویا میکند.
من معتقدم برای کشتن آدم ها لازم نیست یک اسلحه را روبروی مغزشان بگیری، گاهی کافیست یک جمله را جلوی چشمشان برقصانی.انوقت میبینی آدمی نه یک بار که صد بار می میرد...

نویسنده: ساناز یاری
دبیرستان: خضرای مرند
دبیر: خانم عادله فقری

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۵ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم درس ششم سنجش و مقایسه با موضوع مقایسه میز با برده

    نگارش دهم درس ششم سنجش و مقایسه

    موضوع: مقایسه میز با برده

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    برخی میزها مانند برده هستند.برخی از میزها انقدر بیچاره هستند که فقط میتوان از آنها کار کشید.برخی میزهامانند برده فقط جای خواب دارندو از این همه کاراهایی که برای ما انجام می دهند دستمزدی دریافت نمیکنند.میزها مانند برده ای بیچاره نه میتوانند برای خود کاری کنند و نه میتوانند به داد خود برسند.برخی میزها به عنوان عروسک خیمه شب بازی اند زیرا فقط میشود از آنها استفاده کرد.برخی میزهاهم مانند برده انقدر لاغرو ضعیف اند که فقط به درد خرید و فروش میخورند اما برخی میزها چنان بزرگ و چاق اند که باید آنهارا بوسید و دستمزد چنان عالی به آنها داد.[enshay.blog.ir]
    برخی برده ها هم مانند میز هستند،زیرا چنان سیاه و ضعیف هستند که فقط به درد انباری میخورند و باید آنهارا در انباری گذاشت.اما برخی آنقدر سفیدوجدیدند که می شود حتی در مجالس تجملی از آن ها استفاده کرد.برخی برده ها مانند میز هستند اگر روزی ضعیف شوند،بی مُعطَلی آنهارا دور می اندازند گویی کسی نبوده و وجود نداشته است.

    نویسنده: مینا رفیعی منفرد
    نام معلم:خانم نظری
    نام مدرسه: ۱۲بهمن

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۳ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم درس ششم سنجش و مقایسه با موضوع انسان و موسیقی

    نگارش دهم درس ششم سنجش و مقایسه

    موضوع: انسان و موسیقی

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    هر انسانی در این دنیا ،نوایی است ؛صدایی دارد.
    برخی غمگین و برخی سهمگین اند.برخی چون مولانا عاشقانه برخورد میکنند و نوای خود را عاشقانه میزنند و همچو دم مسیحایی مینوازند.
    برخی دیگر غمگین اند نمیخوانند و تنها مینوازند ساز نا سازی را سازی ناکوک سازی که دیگیر زندگی در ان جریان ندارد.
    اما بعضی کم حرف اند و هیچ نمیگویند می نوازند نوای بی نوایی را گاه شاد اندو گاه غمگین در تصورات خود سیر میکنند و بی هیچ کلامی تمام داستان ناگفته خود را بیان میکنند. [enshay.blog.ir]
    بعضی دیگر خوف دارند میترسانند و هشیار میسازند مادرانگی میکنند و به حرکت وادار میکنن
    پرده بگردان و بزن ساز نو
    هین که رسید از فلک اواز نو
    تازه و خندان نشود گوش و هوش
    تا ز خرد در نرسد راز نو

    نویسنده:غزل کنعانی
    دبیرستان:شاهد اقتدار ملارد
    دبیر:خانم لیلاولیزاده

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم درس ششم سنجش و مقایسه با موضوع قلب و مغز

    نگارش دهم درس ششم سنجش و مقایسه با موضوع قلب و مغز

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    قلب و مغز!

    به نظر من قلب و مغز دو برادر هستند که هیچگاه با هم کنار نمی آیند و دائما برخلاف یکدیگر عمل می کنند.
    مغز به همه دستور می دهد و همه حرف او را گوش می کنند اما قلب در بعضی مواقع به دستورات مغز توجهی ندارد. به نظر من هر دو برادر در جای خود هم فواید و هم ضررهایی دارند؛ مثلا مغز باعث می شود که انسان چیزهای جدیدی یاد بگیرد و کارهای معقولانه ای انجام دهد و قلب نیز باعث می شود که انسان چیزهایی را احساس کند. مغز در مواقع یادگیری و آموزش حرف می زند، اما قلب در مواقع احساساتی نظر خود را می گوید.
    قلب بر خلاف مغز تنها انسانها و چیزهایی را در خود نگه می دارد که دوستشان دارد. گاهی حتی ممکن است یکی از آن انسانها برای همیشه در قلب باقی بماند و هرگز از آن بیرون نرود. حتی ممکن است که آن شخص، قلب را زخمی کند اما باز هم در آن می ماند. در چنین مواقعی، مغز که خودش نمی تواند مانند قلب عمل کند، غیرتی و حسود می شود و به قلب دستور می دهد که آن فرد را بیرون کند، اما قلب در این موارد از مغز دستور نمی گیرد.
    اگر هر یک از قلب یا مغز از کار بیفتد، انسان خواهد مُرد. بعضی اوقات قلب یک انسان زخمی می شود، احساسات خود را از دست می دهد و هیچ فرقی با قلب یک مرده ندارد تنها تفاوتش با مرده، در نفس کشیدن است. یعنی درست مثل آدم آهنی می شود. پس تا جایی که می توانیم قلب آدمها را زخمی نکنیم و از آنها آدم آهنی نسازیم.
    ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
    نویسنده: عسل بهجت نیا
    دبیر: خانم فریبا اصغری

    _________________________________

    نگارش دهم درس ششم سنجش و مقایسه با موضوع قلب و مغز

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    هَمه ما دَرون خود یک گروه فیلم سازی سازمان یافته و گُسترده داریم .
    مانند چَشمی که مسئول فیلم برداری با کیفیت Full HD است، گوش هایی که مسئول صِدابرداری با ظریف ترین حَسّاسیت صدا هستند و رگ هایی چون سیم های ابزار فیلم برداری.

    ما ،اکثر اعضای سازنده فیلم را می بینیم و پی به توانایی منحصر به فردشان و شهرتشان در عرصه فیلم سازی می بریم . گروهی نیز اعضای پشت صحنه هستند که قابلیت های بسیاری دارند مانند شش ها، کلیه ها،مغز، قلب...
    قلب و مغزی که تفاوت چشمگیری با سایر اَعضا دارند،گویا دو فَرد با خصوصیات اَخلاقی کاملا مُجزّا از هم هستند و باید با اِستدلال و احساس مجزای خود ،یکدیگر را قانع کنند تا ما برای فیلم برداری مان تصمیمی بگیریم . [enshay.blog.ir]
    مغزی که کارگردانی سختگیر و جدی است که به تمام اعضای فیلم بی چون و چرا دستور می دهد اما به تهیه کننده فیلم(قلب) که می رسد و ظرافت و حساسیت او را می بیند، نقاب خشم خود را کنار می زند و با تبسمی مصنوعی او را در آغوش می گیرد و کنار گوشش کار درست و منطقی را زمزمه می کند، سعی در مجاب کردن تهیه کننده می کند،چون اگر او نباشد توانایی پرداخت دستمزد عوامل سازنده فیلم را که خون باشد را کسی ندارد . دستور های مغز که در غالب نوازشی عاری ا زمحبت تمام شد، قلب چهره مغز را با دستان خود قاب گرفت و گفت اما...
    مغز که از نفهمی قلب به ستوه آمده بود ، انگشت اشاره اش را به نشانه ی سکوت بر لبان قلب قرار داد و با کلافگی راه خود را به سوی اتاقش در پیش گرفت تا استدلال جدیدی برا قانع کردن قلب پیدا کند، در همین حین قلب با فنجانی قهوه و لبخندی دلنشین و مملوء از محبت خالصش و کاسِتی که ملودی آرامی را پخش می کرد ، وارد اتاق مغز شد و مَرد کارگردان ما را به آرامشی دعوت کرد و گفت عواقبش پای خودم.
    سرانجام قلب با منطق های احساسی تهی از هر منطقی مغز را مُجاب به تجدید نظر کرد.
    مغز سری به سوی قلب تعظیم کرد و گفت《احساسی ها مقدم تر هستند 》پس اسم فیلممان" مغز و قلب" نه!! بلکه" قلب و مغز" می شود.📓♥️✨

    نویسنده: نگین وطن زاده
    دبیر: سرکار خانم قنبرزاده
    شهرستان: نصیر شهر

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۱۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم درس ششم سنجش و مقایسه با موضوع حرف و سخن

    نگارش دهم درس ششم سنجش و مقایسه

    موضوع: حرف و سخن

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    سخنان زیادی در عمرم شنیده ام از انواع مختلف که برخی از آنان توخالی و برخی دیگر پربار اند. برخی از سخنان دنیا را تغییر می دهند و برخی دیگر جلوی تغییر را می گیرند. برخی از حرف ها فکر می کنند که خیلی می دانند اما چیزی بیشتر از یک حرف نیستند. برخی حرف ها بلند اند و برخی کوتاه؛ برخی سنگین اند و برخی سبک؛ برخی بزرگ و برخی کوچک ولی در نهایت اکثرشان می میرند و آنانی که زنده می مانند پند و الگویی می شوند برای آیندگان.
    سخنان مختلف از زبان انسان های مختلف شنیده شده اند و ارزش صاحبانشان را آشکار کرده اند. حال جالب اینجاست که انسان هایی با سخنان زنده، جاوید می شوند و آن دسته که سخنانشان زودتر از خودشان گور را برگزیدند، به دنبال سخنانشان می روند و از جایی سر در می آورند که از آن ها یادی نمی شود.[enshay.blog.ir]

    برای حسن ختام تنها یک سخن زنده از فردی جاوید به ذهنم می رسد که می گوید:

    "سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز،
    مرده آن است که نامش به نکویی نبرند"

    نویسنده: محمد مهدی فلاحی
    دبیرستان: شهید بهشتی (تیزهوشان) ایلام
    دبیر: جناب آقای داریوش قیطاسی

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم سنجش مقایسه با موضوع مقایسه ماشین ها با جانوران

    نگارش دهم سنجش مقایس

    موضوع: مقایسه ماشین ها با جانوران

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    در این راه بی پایان که انتهایی همچون آسمان دارد ماشین ها و موتورها با رنگ های گوناگونی در قطار زندگی در حرکت اند.ماشین ها از چارپایان هستند وتنها تفاوت آن باچارپایان جانداراین است که زاد ولد نمی کنند.موتورها از دو پایان هستند مثل مرغ و خروس و موتورها مثل خروس ها نر هستند داخل ماشین ها مثل شکم گاو است گرم و نرم!! و موتورها سردو بی حس!!وقتی در روز سرد زمستانی سوار موتور شوی و بر روی سرت کلاه ایمنی هم نداشته باشی ،شپش های سرت هم مثل تکه سنگی یخ می بندند. در این روزگار که همه جز اندکی از مردم پول پرست به تمام عیار هستند فقط ماشینها را می بینند و موتورهایی مثل موتور آرس دیگر از ذهن تیره و تار انسانها فراموش شده و رفته است. و ماشینها مثل طاووس مغرور و خود خواه شده ند آنها زیان های جبران ناپذیری بر زمین دارند.درست مثل طاووس که پاهای زشتی دارد. [enshay.blog.ir]

    نویسنده : آغا گل اوزون دوجی دبیرستان شهیدحسینی
    مراوه تپه، گلستان دبیر : خانم آق آتابای

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۲ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم درس ششم سنجش و مقایسه با موضوع مقایسه آسمان شب با دامن مادربزرگ

    نگارش ده درس ششم سنجش و مقایسه

    موضوع: مقایسه آسمان شب با دامن مادربزرگ

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    وقتایی که دلم میگرفت ، زیر آسمان شب دراز میکشیدم و به فکر فرو می رفتم . انرژی قوی ای داشت .
    وقتایی که به آسمان زل میزدم به عمق آن می اندیشیدم و کل ذهنم را فرا می گرفت .
    گاه به خود می آمدم و می دیدم ساعت هاست غرق آسمان شده ام .
    حسه عجیبی بود .
    راستش مرا یاد دامن مادربزرگم می انداخت .
    بلندی دامن سرمه ای رنگ او مرا یاد وسعت آسمان تیره شب می انداخت .
    دکمه طلایی رنگش ، ماننده ماهتاب بر روی آسمان ابریشم سرمه ای دامنش می درخشید و تمامش را روشن کرده بود .
    پولک های ریز و درشت آن مانند ستاره ها ، چشمک می زدند و مرا شیفته خود می کردند .
    گویی رازی بین آنها نهفته بود .
    وقتایی که مادربزرگم دامن بلندش را به تن می کرد ، من خیره به آسمان دامنش می شدم و چشم از آنها برنمی داشتم .
    تعداد، اندازه و جایگاه ستاره های دامنش را از بر بودم .
    حتی ، نام او هم مرا یاد آسمان می انداخت .
    ماه منیر .[enshay.blog.ir]
    ماه روشنایی تمام رویا های من .
    و حال ماه منیر من جایی میان ستاره های دامنش پنهان شده و با لبخند مهربانش به من می نگرد .

    نویسنده: مهرانه کشاورز
    مدرسه: قلمچی
    دبیر: خانم محمدیان
    رشته: ریاضی فیزیک
    استان: البرز، شهرستان نظرآباد

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم درس ششم سنجش و مقایسه با موضوع مقایسه باران با پدر

    درس ششم سنجش و مقایسه

    موضوع: مقایسه باران با پدر (شعر)

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir


    باز باران با ترانه
    بازی پست زمانه
    چهره ی غمگین یک مرد
    گریه ی او ، مخفیانه
    ابر های کهنه تق تق
    چکه ها از چتر پاره
    مرد با چتری شکسته
    در خیابان، زیر باران
    اشک در چشمش نشسته
    دست های پینه بسته
    با لباسی پاره پاره
    اشک میریزد چو باران
    آرام آرام دل شکسته
    خیس ،خیس اما
    میزند بر پیکر او سوز سردی تازیانه
    باران میگرید شبانه
    مثل مرد قصه ی ما،داغ دارد،گریه های کودکانه
    بغض میبندد گلویش
    سخت ،محکم، وحشیانه
    کوله بارش آه،حسرت
    یادش آید جیب خالی
    پاره کفشی کودکانه
    زیر لب یاد گذشته
    با صدایی خشک و لرزان
    شعر میخواند ز باران
    باز باران با ترانه
    با گوهر های فراوان

    [enshay.blog.ir]

    نویسنده: فاطمه محمدی
    دبیر: خانم زهرا صادقی
    دبیرستان: شاهد اسوه،
    مبارکه اصفهان

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم درس ششم سنجش مقایسه با موضوع ماه و ماهی

    نگارش دهم درس ششم سنجش مقایسه

    موضوع: ماه و ماهی

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

    تو ماهی و من،
    ماهیِ این برکه ی کاشی...
    در پی هر لغزش دستم،وهر پیچش قلم مو،موج جوانی جان میگیرد،و به جان آبی کاشی ها می افتد.دست به قلم میبرم.شاخه تر و تازه بید مجنون راواسطه میکنم؛میان موج و کاشی.
    نسیم،تن عریان پرده پنجره رابه بازی میگیرد.و به باغ نقاشی می وزد.
    پرده توری از این تماس سرخ میشود.
    شاخه های درخت نقاشی دستاویز نسیم میشوند.آب حوض موج میگیرد.و باز،آرام،رامِ سکوت نقاشی میشود.
    قلم در دستم بی قرار است و بوم،بی قرار.یک شاه ماهی کم دارداین امپراطوریِ آب و کاشی.
    از سر سرخ قلم،رد خون میچکد میان آب.و جاری میشود در رگ های نقاشی.
    ماهی قرمز کوچک،چرخ میزند درآب.جان میدهد به نقاشی.تابلو جان میگیرد.
    سیاهی شب،سفیدی تن تابلو را به تاراج می برد.موی سپید قلم ها را برمیدارم.و ماه را،نوعروس این حجله ی تاریک میکنم.کینه ماهی را به جان خریده و،ماه را،به کابین حوض نقاشی درمی آورم.
    نزاع این دو هوو را نظاره میکردم که چشمانم،هم آغوش خواب شدند.
    نیمه شب صدای هق هق ماهی،پنبه خواب را،از گوشهایم بیرون کشید.صدایم کرد.گلایه نگاهش را در تاریکی اتاق هم میشد خواند.انگار میگفت:دست مریزاد.خوب مُزد ماهی و دادی.ماه که باشه کی به ماهی بها میده؟
    (ماه سفید چین لباس عروسش رو
    رو به روی موج باز میکنه
    موهاش رو که شونه میکنه
    دست میکشه رو سطح آب
    صورت آب رو ناز میکنه)
    ماهی قرمز کوچک،گویی،گوی و میدان را به ماه باخته بود.
    آری،همه عمر،شعر ها و تصنیف ها،همه عمر تصویر ها،دورغ بودند دروغ!
    منظومه ی ماه و ماهی،محالی ست که با،مرگِ سردِ ماهی ها ممکن میشود.نگاهی به ماهی نقاشی کردم.به غفلت خود و قلم نفرین فرستادم.باله های ماهی فراموشم شده بود.خواب بوم و قلم را پریشان کردم.تا امید را چند لحظه میهمان چینی نازکِ قلب ماهی کنم.
    رو به ماهی گفتم:
    (ماه اگر لباس داره
    هزار هزارتا ناز داره
    توام بجاش خودت رو
    رو آب دراز کن
    با بادبزن فرنگیات
    صورت آب رو ناز کن)
    ماه و ماهی،هر یک،یک گوشه حوض معرکه به پا کردند.آب حوض خسته از جنگ هوو ها،خود را به روی حوض کاشی یله داد و از سر خشم فریادی کشید.به قول فروغ:
    (حوصله آب انگاری سر میرفت
    خودش رو میرخت رو پاشویه درمیرفت
    انگار میخواست تو تاریکی،
    داد بزنه،آهای زکی!)
    ماه بساطش را جمع کرد و به حالت قهر عزم آسمان.حوض آب،هراسان و پشیمان،گاه نسیم و گاه آسمان و گاه شاخه درختان راواسطه میکرد تا بار دیگر،ماه قدم به خانه اش بگذارد.
    ماهی قرمز کوچک بار دیگر آه کشید.گفت:
    (دیدی حالا،ماه قشنگ نقره گون
    خونه اش کجاست؟تو آسمون
    اون بالاها،اونجا میون کهکشون
    اما ماهی،آخرشم بیخِ ریشِ حوضِ خونتون)
    گفتم:
    (طفلی ماهی،ماهی کوچولو،
    بی خبری،که آسمون هزارهزارتا ماه داره
    خانم ماهه،رو گونه هاش چاله های سیاه داره
    اما ماهی،میون حوض خونمون یدونه اس
    با پولکای طلاکوبش،تو ی ماهیا نمونه اس)
    صدای زمزمه آب،در گوش ماه،نیشتر می زد به جان ماهی‌.ماهی قرمز کوچک.
    آب،مدح ماه ای را میگفت،که نگین انگشتری آسمان بود و،رخ زیبایش درآب،فخر زمین وزمان.
    باردیگر ماهی و آنچه برایش از امید رشته بودم،خالی از هر امید و انگیزه سرخورده به گوشه ای رفتند.
    مدیحه های آب در دل ماه،اثر نکرد و هرچه آب،ثنای ماه را می گفت؛ماه دورتر و دورتر میشد.
    عاقبت،صور صبح،در تابلوی نقاشی دمیده شد.و ماه،از باغ نقاشی، رخت بر بست.
    ماهی قرمز کوچک،شادمان از رفتن ماه،از گوشه حوض بیرون آمد و چرخی در آب زد.
    حوض آب در سوگ بود وماهی،خرم‌.[enshay.blog.ir]
    حوض،سوگوار رفتن ماه،و ماهی،شاد از اینکه ماه،رفتنی است.
    کاش میشد.ماه و ماهی را کنارهم،روی طاقه حریرِحوض،خامه دوزی کرد.یا که ماهی را به طاق آسمان،سنجاق کرد.
    ماه و ماهی کجا می دانستند که قلب حوض نقاشی،هر لحظه منزلگاه نگاری ست.
    (هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
    اندوه بزرگی ست چه باشی،چه نباشی)

    نویسنده: هانیه ملکی
    دبیرستان شکیبای قزوین
    دبیر: خانم ژیلاآذرپی

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش یازدهم درس چهارم گفت و گو با موضوع پدر

    نگارش یازدهم درس چهارم گفت و گو

    موضوع: پدر

    موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

     به نام مناسب ترین واژه ها به رسم محبت به نام خدا پدر پدر یعنی تکیه گاه، یعنی پشت و پناه. وقتی پدر داری، انگار همه ی دنیا را داری اما امان از وقتی که او را از دست بدهی؛ حالا به هر دلیلی ولی شهادت فرق می کند. وقتی پدرت شهید می شود دیگر فقط پدر تو نیست بلکه پدر همه ی بچه ها و کودکان سرزمینت است. سلام بابا. حالت خوبه؟ سلام دخترکم. خدارو شکر. ما که اینجا جامون خوبه. تو خوبی بابا؟ منم خوبم، خدارو شکر. بدون من بهت خوش می گذره؟ این چه حرفیه دخترم. من همیشه همراهتم. ولی من که نمی بینمت... حتی وجودم رو هم حس نمی کنی؟ راستشو بخوای چرا ولی همیشه دوست داشتم مثل بقیه ی بچه ها تو مدرسه سرمو بالا بگیرم و بگم: این آقا، بابای منه. مگه الان از رفتن من سرافکنده ای؟ نه، اصلا. ولی می دونی، حس می کنم بقیه می خوان نسبت بهم ترحم کنن یا وقتی نیستم پشت سرم حرف بزنن. اصلا بابا چرا رفتی؟ رفتم تا تو بمونی، تا ایران بمونه، تا بتونی زندگی کنی و الان که محکم قدم بر می داری، احساس ناامنی نکنی. خب، چرا بقیه نرفتن؟ کی گفته بابا؟ خیلی ها رفتن. مگه حاج رسول یا به قول خودت، عمو رسول رو یادت نیست؟ حتی بچه هایی اومدن جنگ که اون زمان هم سن و سال تو بودن. راست میگی. بابا، دلم تنگ شده برای وقتی که میومدی خونه، دست می کشیدی رو سرم و از تو جیبت چند تا شکلات در می آوردی و بهم می دادی. دلم تنگ شده برای اون وقتایی که می رفتیم بازار و برام عروسک می خریدی.... راستی بابا یه خبر جدید! هفته دیگه جشن فارغ التحصیلیمونه. دوست دارم ت هم باشی. به به! مبارکه دختر گلم. حتما که هستم. گفتم که من همیشه همراهتم. بابا، یه چیز بگم؟ بگو بابا. خیلی دوستت دارم. من خیلی بیشتر. ای وای بابا! دارن صدام می زنن. باید برم ولی دوباره میام پیشت. برو به امان خدا. خدا پشت و پناهت. یادمان باشد، شهدا رفتند تا ما امروز به راحتی زندگی کنیم. پس کاری نکنیم که دلگیر شوند. راهشان را ادامه دهیم و آرمان هایشان را پاس بداریم.[enshay.blog.ir]

    نوشته: فاطمه حسنی پایه: یازدهم رشته تجربی نام دبیرستان: دوره دوم فرزانگان

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء