نمونه انشاء با موضوعات مختلف

زنگ انشاء، نوشتن انشا، انشای آماده، موضوع انشا، نمونه انشا

  

تبلیغات

۸۰۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انشای آماده» ثبت شده است

نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی با موضوع ماه و پلنگ

نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی

موضوع: ماه و پلنگ

نگارش - انشا به روش جانشین سازی - نگارش دهم - نوشتن انشا - انشا - نگارش دهم درس پنجم 5 - انشاء - انشای آماده - نگارش دهم جانشین سازی - نمونه انشاء

یا لطیف ...
دلش مغرور بود و خیالاتش خام. پلنگ سرکش قلبش میخواست سوی من جهد و مرا از آسمان به روی خاک آورد. پرید اما پنجه هایش خالی ماند. هرچه میپرید چیزی نصیبش نمیشد. نباید مرا میگرفت٬ باید مدتی سردرگم میماند٬ باید معنای عشق را میفهمید. خوب میدانستم عشقش هوس نبود آخر هوس که ماندگار نیست در چشم به هم زدنی از بین میرود. دلم برایش میسوخت. نمیخواستم اینگونه در آتشک محبتم بسوزد. دیگر طاقت نداشتم. سرنوشتمان همانند دو خط موازی شده بود که جز نرسیدن به یکدیگر چاره ای نداشتند.[enshay.blog.ir] شیشه تهی دلش شراب میخواست اما زمانه شرنگ به کامش ریخت و فریاد هایش برای همیشه بیصدا ماند. هرچه بیشتر می کوشید ٬ جادوگر دغل پیشه عمرش ناشنوا تر میشد. نمیخواستم سرنوشتش اینگونه باشد اما انگار خودش هم باور نداشت که به من میرسد. حمایت تلاش هایش قصه کرم ابریشم کوچکی را برایم تداعی میکرد که همه عمرش را به بافتن قفس تلف کرد اما فکر رهایی در سرش داشت. دیگر طاقت نداشتم، امانم بریده بود، به خدا گفتم:چرا مرا ماه آفریدی؟ من طاقت جان دادن خیالات خام پلنگ ها را ندارم. نفسم میگیرد وقتی نفس شان به شماره می افتد و امیدشان را از دست میدهند. بیشتر فریاد زدن اما صدایی نشنیدم. سکوت سنگینش اذیتم میکرد. به گریه افتادم. دلم از همه چیز گرفته بود. از سرنوشت تلخ آن پلنگ ناکام، از غرور خودم، از بی معرفتی زمانه. نمیدانستم چه کار کنم. ای کاش میشد بتوانم از این بالا پایین بیایم و با آن پلنگ هم صحبت شوم. ای کاش میفهمیدم چه چیزی در سرش دارد. ای کاش کیمیای عشقش اینگونه پامال نمیشد. ای کاش...

نویسنده: فائقه سادات سیدعلیپور
دبیرستان سلمان شهر تهران
دبیر سرکار خانم دانشور

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی با موضوع کاپشن قدیمی

    نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی

    موضوع: کاپشن قدیمی

    نگارش دهم درس پنجم 5 - نگارش - نگارش دهم - انشا به روش جانشین سازی - انشا - انشاء - انشا چه بنویسم - انشای آماده - انشا نویسی - نوشتن انشا

    و باز کنج سرد و خلوت کمدت! بازهم مرا مچاله کردی و انداختی زیر لباس های قدیمی ات، در کمد سرد و نمور چوبی گوشه اتاقت! اصلا از وقتی عمه سوگل ات برایت این کت چرمی را از ترکیه آورد، همه چی خراب شد! اصلا من نمیفهمم این دیگر چجور لباسی است، با آن طرح های عجیب غریب و ترسنکاش!!
    ترک است؟
    -باشد!
    مد است؟
    -باشد!
    مارک است؟
    -باشد!
    دلیل نمیشود. اگر آن کادوی عمه سوگل ات است، من هم کادوی تولدت از دست مهرانم! رفیق فابت!
    آخ مهران...آخ کجایی داداش که ببینی این جناب منو انداخته گوشه کمد و عین ندید پدید ها داره دوره این کت چرمش میگرده:/
    همیشه این من بودم که محکم با تمام تار و پودم بغلت میکردم، این من بودم که هیچوقت پشتتو خالی نکردم. یادته همیشه منو جدا از بقیه ی لباسات میزاشتی رو اون چوب لباسی قهوه ای که بالاش طلایی بود؟! یادته اصلا؟ یادت رفته از بس نبودیم...[enshay.blog.ir]
    الان اون کت چرمیت رو اونجا آویزون میکنی! جای از ما بهترون شده!
    خب خدا رو شکر هنوز عطرت تو تار و پودم باقی مونده، وگرنه حتما بخاطر دوری از آغوشت میپوسیدم.
    " و من با عطرت طاقت میاورم سردی کنج کمد را "

    "یک تکه پارچه"

    نویسنده: زینب شکاری
    دبیر: خانم جعفری
    استان مازندران شهرستان سوادکوه شمالی
    دبیرستان آیت‌الله صالحی

  • ۱ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم درس پنجم نوشته ذهنی جانشین سازی با موضوع تلفن همراه

    نگارش دهم درس پنجم نوشته ذهنی جانشین سازی

    موضوع: تلفن همراه

    نگارش - نگارش دهم - نگارش دهم درس پنجم 5 - موضوع انشا نگارش پایه دهم - انشا به روش جانشین سازی - نوشتن انشا - انشا - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی

    سلام و عرض ادب خدمت عزیزانی که در حال شنیدن درد و دل های این حقیر هستید.

    من جعبه مکعب مستطیل جادویی هستم!نمیدانم چه در وجودم نهفته است که این صاحبم دست از سر کچل من بر نمی‌دارد.

    انگار که دکتر برایش قرص تجویز کرده است ولی خب قرص ۲۴ ساعته!

    چرا که شب تا ساعت سه،چهار با هانی و مانی و شالی چت میکند.بعدش هم خوابیدنی دو دقیقه یک بار اینور آنورم میکند تا ببیند هنوز سر جایم هستم و در نرفته ام.!

    صبح که تا خورشید خانم تک پایش را در آسمان میگذارد من را میگیرد دستش تا مثلا کلاس دارد و شبیه چی از من کار می‌کشد وقتی هم شارژم ته میکشد و بوکسر لازم میشوم با چند تا فحش تبدیل شارژر را وصلم میکند و همچنان حکایت باقیست.!

    بعد از این همه کاری که از من میکشد هنگ میکنم میگوید جنس گوشی به درد نمیخورد کار کردش خوب نیست.بعد چند ضربه نثارم میکند و بهم شوک وارد میشود و دوباره مجبور به کار میشوم.

    حس میکنم اگر آشغال در سطل زباله بودم خوشبخت تر از چیزی که هستم بودم.

    در آخر یک خواهش از شما دارم! لطفاً به گوشی هایتان رحم کنید و اینقدر از ما کار نکشید و این را بدانید که بدبخت ترین موجود در دنیا گوشی است.

    نویسنده:آیلار جوانی

    ________________________________

    نگارش دهم درس پنجم نوشته ذهنی جانشین سازی

    موضوع: تلفن همراه

    نگارش - نگارش دهم - نگارش دهم درس پنجم 5 - موضوع انشا نگارش پایه دهم - انشا به روش جانشین سازی - نوشتن انشا - انشا - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی

    سلام من یک تلفن همراه هستم، از دست این صاحبم خیلی خسته شدم، دا‌ئم از من کار می‌کشد و می‌رود در تلگرام و با دوستانش چت می‌کند.
    و وقتی نگاهش ب مقدار شارژ بالای صفحه می افتد خیلی راحت من را به شارژ می‌زند و به کارش ادامه می‌دهد بدون اینکه بگذارد چند ساعت استراحت کنم، پس از گذشت [enshay.blog.ir]چند لحظه دوباره مقدار شارژ را نگاه می‌کند و عصبی می‌شود و میگوید: ای بابا چرا این گوشی شارژ نمی‌شود آخه نمیدونم اگر یکی به تو غذا بدهد و دوبرابرش از تو کار بکشد برای تو انرژی می‌ماند که حالا از من همچین چیزی را میخواهی؟؟
    و هنگامی که جلوی آیینه می‌رود و دستی به موهایش می‌کشد همان لحظه سلفی می‌گیرد و در گروه میفرستد (من همین الان یهویی) [enshay.blog.ir]
    در اینترنت دنبال مدل های لباس می‌گردد اما یک لباس هم نمی‌خرد نمی‌دانم شاید فقط می‌خواهد خودش را در آن لباس ها تصور کند،در فضای مجازی عکس های بازیگرهارا نگاه می‌کند و برای آنها ایراد می‌گیرد آخه یک نفر نیست ب او بگوید تو اول قیافه خودت را درست کن بعد برای بقیه ایراد بگیر.
    بعد از این همه کاری ام که از من می‌کشد وقتی هنگ میکنم می‌گوید جنس گوشی بدرد نمی‌خورد کارکردش خوب نیست بعد چند ضربه نثارم می‌کند و بهم شوک وارد می‌شود و دوباره مجبور به کار میشوم.
    حس میکنم اگر آشغال در سطل زباله بودم خوشبخت تر بودن از این چیزی که هستم و در آخر یک خواهش از شما دارم لطفا به گوشی هایتان رحم کنید و انقدر از ما کار نکشید و این را بدانید که بدبخت ترین موجود در دنیا گوشی است.

    نویسنده:یگانه سارانی
    دبیر: سرکار خانم حسین پور
    دبیرستان فاطمیه جلین(گرگان)

  • ۵ نظر
    • انشاء

    نگارش یازدهم درس چهارم گفت و گوی دریا و صدا

    نگارش یازدهم درس چهارم گفت و گوی دریا و صدا

    نگارش - نگارش یازدهم - نگارش یازدهم درس چهارم 4 - انشا - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش یازدهم گفت و گو - انشا نویسی - نمونه انشاء

    دریا قبل از آنکه دیده شود نوشته شد و واژه های دریا را با مخلوط واژه مانند،از دریا به سختی و تلخی به دریا تبدیل می کنند.
    یار و دیار و دریا،پژواک واژه ها در مفهوم متن ها هستند.
    دریا ،تنش بزرگتر از دلش و دلش بزرگتر از روحش است.
    آهسته ،آهسته وبا مشقت زیاد نوشتن دریا را یادگرفتیم ولی راحت تر از آنچه که فکرش را بکنیم فراموشش کردیم.
    غروب که خورشید با آفتاب سرخش همچون کشتی غرق شده در آب ،غرق می شود اشعه ها همچون ملوانان،از شدت ترس به خود می لرزند.
    دریا تَنِش های امواج را نادیده می گیرد و کورکورانه بر دست انداز های زندگی اش میغلتد.
    صدای ضعیفی ،آهسته و تن لرزان به دریا می گوید:تا کجا پیش خواهی رفت؟

    دریا می گوید:تا جایی که کسی باقی
    نماند که بگوید دریا چیست؟

    صدا گفت:یعنی تا ابد؟!

    دریا متعجب وار پاسخ داد :چه طور؟

    صدا گفت:در هر ثانیه که قسمتی از تنت خانه ای را خراب می کند یا برقی بر چشمانی ویا زخمی بر پاهای خسته ای به وجود می آورد همه تو و رنگ عجیبت را فراموش می کنند.

    دریا گفت:امکان ندارد ،من خانه ای خراب نمی کنم و یا پاهایی را زخم نمی کنم !می کنم؟

    صدا گفت : تو آنقدر غرق در خودت هستی که ثانیه هایی را که بر ساعت شنی ساحل می گذرد ،نابود می کنی.

    دریا گفت: غرق شدن!چرا باید بد باشد در حالی که غرق من می شوند؟!

    صدایی بلند نشد وسکوت صدا باقی ماند و دریا فراموش شد.

    نویسنده: نازنین حسن خانی
    دبیر: خانم مصطفایی
    دبیرستان: پروین اعتصامی،
    کرمان، ناحیه دو

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم جانشین سازی با موضوع کبوتر حرم

    نگارش دهم جانشین سازی

    موضوع: کبوتر حرم

    انشا به روش جانشین سازی - نگارش دهم جانشین سازی - نگارش - نگارش دهم - انشا - انشاء - انشای آماده - انشا چه بنویسم - انشا نویسی - نگارش دهم درس پنجم 5

    الا بذکر الله تطمئن القلوب

    کبوتر حرم (نوشته ذهنی و جانشین سازی)
    امشب حرم حال عجیبی دارد . به هر طرف که نگاه میکنم ، میبینم دستهایی را که خالصانه ، از نداری ، به سوی آسمان است و امام را خطاب میکنند .
    از او میخواهند واسطه شود میان پیوندشان با خدا . در میان این آشفته بازار چشمم به دختری می افتد . میبینم که گاهی با گوشه چادرش اشک هایش را پاک میکند .
    آرام به سمتش می روم . نگاهش ک میکنم ، غم دلش دل مرا هم به درد می آورد .
    امام من ، اینها چه کنند با آتش ظلم و کار و کاسبی وجدان که آتش ظلم روز به روز شعله ور تر و کار و کاسبی وجدان روز به روز کسادتر می شود .
    چه کنند با ناتوانی هایی که امانشان را بریده . چه کنند با دلتنگی هایی که ذره ذره جانشان را فرا گرفته است .
    با اشک برایم دانه ریخت و با بغض دانه ها را نوک زدم ...
    هرچه دورتر میشد ، نزدیکتر میشدم .
    او نمیفهمید که اشک هایش ، لب های لرزانش ، حالم را دگرگون میکند.
    امامم ، میشود صدایش کنی ؟ می شود بین این همه دل بیقرار ، دلش را آرام کنی؟ چشمانش ناامید است. امیدش باش . گوش کن ! می شنوی ؟ عاجزانه صدایت می زند . حقیرانه طلب میکند ، دست خالی برنگردد شاه من!
    حسرت میان حرف هایش را میفهمی؟ دستان لرزانش را میبینی؟ هنوز هم التماس می کند . هنوز هم به جان عزیزانت قسمت می دهد ، دلخور راهی نشود محبوب من !
    امامم ، بی ادبی است . اما از این لحظه به بعد با هر قطره اشکش از سر غم و اندوه ، از سر بی کسی ، از سر بی عدالتی ، دور میشوم از مامنم که حرم شماست . رها میکنم آرامگاهم را که آغوش شماست .
    امامم ، جانم را بدهم شفاعتش میکنی ؟ اصلا اهل معامله هستی ؟ قیمت لبخند دوباره این دختر چقدر است؟ تمام هزینه اش را می پردازم . قبول است ؟
    بلند شد ، رفت . رفت و ندانست که جانم را ، فکرم را ، حتی ایمانم را هم با خود برد .
    رضای من ! دیگر حرمت پناهگاهم نیست . ضامن آهو شدی کاش ضامن ما هم میشدی...

    نویسنده: مینا مسعودی
    دبیرستان شاهد مهدیه
    سرکار خانم صفائی

  • ۱۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم جانشین سازی با موضوع ترانه بی کلام

    نگارش دهم جانشین سازی

    موضوع: ترانه بی کلام

    نگارش دهم جانشین سازی - انشا به روش جانشین سازی - نگارش دهم درس پنجم 5 - انشا - نگارش - نگارش دهم - انشاء - انشای آماده - انشا چه بنویسم - انشا نویسی

    در گوش باد می پیچم و صدای باران را زمزمه می کنم. شاید دلش باران بخواهد و به دنبال ابر های دور دست برود.
    دور و بر گوش کری پرسه میزنم؛ اما از گوش او نمی توانم وارد شوم چون تمام ترانه ها در ذهن او نقش بسته اند.ترانه های زیبای سکوت؛سکوت بی صدا،سکوت بی خبر،سکوت بی نوا.او راهش جداست با ترانه هایش.ترانه هایی که همیشه در دل خودش باقی خواهند ماند و هیچ وقت تکراری نمی شوند و هیچ کس دیگر آن را نمی شنود.نمی دانم شادند یا غمگین اما می دانم من بی کلام به آن راهی ندارم.
    هر کس با توجه به حال دلش مرا معنا می کند و آن حسی که میخواهد از من می گیرد.یکی خسته از هوای تنهایی هق هق هایش را همراهم می خواند.یکی نوای خنده های نوزاد دور از خود را به یاد می آورد.یکی هم همزمان با من روی میز چوبی پوسیده کنار اتاق،با دستانش ریتم می گیرد.شاید هم آنقدر برای دخترک تکرار شده ام و همراه تمرین هایش بوده ام،بعد از اینکه به صحنه برود و آخرین قدم ها را بر دارد،دیگر به من گوش نخواهد کرد.می بینی،حتی من هم می توانم آزادی بدهم.
    نمی دانم در نقطه اوج که سه ساز پیانو و ویالون و فلوت همراه می شوند نوازنده ها چه حالی داشته اند.آیا در آن لحظه پسرک را که هنگام گوش دادن به من می ایستد و دستش را به دیوار تکیه می دهد و اشک می ریزد و پیش مادرش می رود و او را در آغوش می گیرد را تصور می کردند؟و آیا واقعا به قدرت و احساسی که به من می دادند باور داشتند ؟و یا حتی حال و هوای دلقک را که پشت صحنه لحظه ای خودش بود و گریه کرد چه؟آن ها می دانستند اولین ترانه ی زندگی کودکی که تازه با یک گوش می تواند بشنود بوده ام؟
    زندگی می چرخد و شاید من روزی، جایی که هیچ کس نمی داند، تلاطم های رودی را آرام کنم و به ماهی آرزوی پرواز بدهم.

    نویسنده: ریحانه زمانیان
    دبیر: خانم اسکندری
    دبیرستان شاهد شهدای اقتدار ملارد

  • ۲ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم درس پنجم جانشبن سازی با موضوع ماه

    نگارش دهم درس پنجم جانشبن سازی

    موضوع: ماه

    نگارش دهم جانشین سازی - انشا به روش جانشین سازی - نگارش - نگارش دهم - نگارش دهم درس پنجم 5 - انشا - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی - نوشتن انشا

    من، جواهری ازتبار خلقت بی همتا هستم؛اماهزاران حیف؛که سیاهی چنگال ظالمانه اش راروی سینه ام ماندگار کرده است.
    آه!دلتنگم برای آن روزهایی که درکنار الماس ،دوست قدیمی ام،درخشندگی ام را به رخ می کشاندم.اماحالا دیواری که خدا میان من ودوستانم،بنا کرده ،سیاهی آسمان است.
    توافق ما ازهمان ابتدا این گونه بود:شب هنگام،چهره ی سفیدساده ام راکه از اجدادم به ارث برده ام،نمایان کنم.اهالی زمین سنگینی محنت وناامیدی واشک هایشان را روانه ی آسمان می کنند؛وچشم هایشان پرازمن می شود.باغروب خورشیدورخت برداشتن روشنایی ،خداوندقلم سفیدبی ریای بوم نقاشی اش را روی سیاهی،هنرمندانه به نمایش می گذارد.سیمای یگانه ام ،سیاهی وپلیدی شب رابه انحصار می کشاند؛گویی تاریکی تبدیل به روشنایی می شود.
    هنگامی که دلتنگی قلبم را می فشاردودرتنگنا قرار می دهد؛غم درمیان چشمانم لانه ای می سازد،به گونه ای که ازاشک هایم ستارگان متولدمی شوند.سالها گذشت...حال دیگر،اهالی زمین اززیستن درسیاره یشان خسته شده اندوبی تابانه دیدارمرا به انتظار می کشند.
    من،این میزان ازمحبوبیتم رامدیون پروردگارجهانیان هستم.اوبود که درمیان خوش هایم مرا ازدوستانم جداکرد،تاطعم شیرین عشقش رابرقلبم بچشاند؛حلاوتی این چنین نچشیده بودم!
    به بلندای آسمان ،احساس بالندگی می کنم،چراکه به حضرت دوست نزدیکم...

    نویسنده:خوشبخت
    دبیرستان شریعت،قرچک
    دبیر: خانم مریم کلانتری

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی با موضوع من برفم

    نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی

    موضوع: من برفم!

    گارش دهم - نگارش دهم درس پنجم 5 - نگارش دهم جانشین سازی - نگارش - انشا - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - انشا به روش جانشین سازی

    در داخل حیاط سرد نشسته ام.

    به دانه های زیبای برف خیره شده ام.
    آن ها دست به دست هم داده اند و پیراهنی سفید بر تن حیاط پوشانده اند .
    همگی ب یک شکل هستند.❄️❄️ نگاهی به خود میکنم ،
    عجبا من شبیه آن ها هستم !
    آرام آرام خورشید خانم خودش را نشان می دهد و اهل خانه به حیاط می آیند.
    آنان نیز مثل من مهمان چندساعت یا چند روزی خواهند بود،
    به این پیراهن سفید رنگ نرم ب آرامی و با محبت نگاه میکنم .
    چه احساس خوب و لذت بخشی دارد دیدن این زیبایان سفید نرم !
    ای کاش می‌توانستم سخن بگویم و این حس و حال را برای شما بازگو نمایم.
    ساعت ها می‌گذرد، متاسفانه دیگر وقت خداحافظی کردن است. اهل خانه با پا گذاشتن بر روی من کم کم وجودنرم و نازک مرا له می کنند و رفته رفته نور خورشید با گرمایش مرا ذوب می‌کند.
    حال از پیشتان می روم اما روزی باز هم خواهم آمدو با دوستانم حیاط خانه تان را چون عروسی زیبا سفید پوش خواهیم نمود.
    به امید دیدار

    نویسنده: رویا قهرمان پور
    دبیر: خانم سولماز شاپوران
    دبیرستان غیر انتفاعی نابغه
    استان آ شرقی، تبریز ناحیه ۳

    انشا - انشا به روش جانشین سازی - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - نگارش - نگارش دهم - نگارش دهم جانشین سازی - نگارش دهم درس پنجم 5

    نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی

    موضوع: برف

    گارش دهم - نگارش دهم درس پنجم 5 - نگارش دهم جانشین سازی - نگارش - انشا - انشا چه بنویسم - انشاء - انشای آماده - نوشتن انشا - انشا به روش جانشین سازی

    من همان برفی ام که می نشینم بر لب هر انسانی،شادش میکنم ،بازی اش میدهم و میروم،من همان برفی ام که با خانواده ام تمام شهر را به سرما میکشیم ،من همان برفی ام که خیلی ها روزی صدبار آرزویم میکنند.
    آنقدر نازک نارنجی ام که با کمی گرما نابود میشوم،آنقدر خوبم که همه را خوشحال میکنم،آنقدر کوچکم که به تنهایی دیده نمیشوم،من برف هستم!

    روزی نشستم بر دستان کودکی،دستانش نرم بود آن گونه که لپم را نوازش میکرد،دستان کوچکی داشت،بوسه ای بر دستش زدم نگاهی به صورت معصومش کردم بسیار زیبا و تو دل برو بود،چشمان رنگی اش از دور هم نمایان بود.
    با او مسیر خانه را طی کردم به خانه آنها که وارد شدم گرما خانه مرا آب کرد،قطره ای شدم،رفتم،و به رودی ملحق شدم.
    تصویر آن کودک در ذهنم مرور میشد ،تا به حال چنین حسی به من دست نداده بود.
    بعد از سال ها چرخش و گشت و گزار بالاخره آن روز رسید ،وقت برف شدن است!!
    آرزو داشتم دوباره آن کودک را ببینم.
    بادها وزیدند و مرا بردند به همان جایی که آن کودک را دیدم،بر روی شانه یک مردی نشستم و تا مسیری با او رفتم،و پس از طی مسیری از روی شانه اش پایین آمدم و بقیه مسیر را خودم طی کردم.
    همان خانه را دیدم روی شیشه پنجره آن چسبیدم و داخل خانه را برانداز کردم ولی او را ندیدم ،تمام شب را چشم انتظار در آنجا ماندم ولی خبری از او نبود.
    روز بعد آفتاب دوباره مرا آب کرد و بازهم انتظار و باز هم فکر آن کودک که مرا بی قرار میکند.
    سال ها گذشت و من هم درگیر چرخه حیات!!
    فکر کنم بیست سال از آن ماجرا می‌گذشت،که در یکی از کافی شاپ های ایتالیا او را دیدم،نمی دانم چرا بغض کردم شاید اشک شوق باشد!!
    ولی او دیگر آن کودک کوچک نیست،او دیگر بزرگ شده بود.
    ولی چشمانش همان رنگ را داشت و همان جذابیت!!
    منتطرش ماندم پس از کمی انتظار از آن مکان خارج شد،به سرعت دویدم و بر دستش نشستم،همان حس را داشتم حسی مانند عشق بود! من عاشق دستان لطیفش،لبخند زیبایش و چشمان جذابش شدم و برای همیشه از پیش او رفتم ،ومن ماندم و عشق جا مانده!!!

    نویسنده: کوثر محفوظیان
    مدرسه پروین اعتصامی
    شهرستان: ماهشهر

  • ۱ نظر
    • انشاء

    نگارش دهم جانشین سازی با موضوع قفس از نگاه یک پرنده

    نگارش دهم جانشین سازی

    موضوع: قفس از نگاه یک پرنده

    گارش دهم - نگارش انشا جانشین سازی قفس از نگاه یک پرنده - نگارش - انشا - انشا چه بنویسم - نوشتن انشا - انشای آماده - انشاء - انشا نویسی - انشا به روش جانشین سازی

    قفس برای من، همانند یک دیوار است، دیواری بین آزادی و اسارت، و همچون فاصله ای است، که فرصت پرواز را تباه میکند.
    هربار که خورشید با طلوع خود، روزی تازه را به ارمغان می آورد، اتفاق تازه ای در زندگی من رخ نمی دهد و هر روز خسته کننده تراز دیروز است؛ هر صبح، آوازی می خوانم و در این قفس کوچک پرپر می زنم و با حسرت و اندوه از پنجره ی کوچک اتاق به آسمان نیلی می نگرم، آیا ممکن است روزی رنگین کمان را از نزدیک تماشا کنم و در آسمان زیبا پر بکشم؟[enshay.blog.ir]
    از زمانی که چشم به این دنیا گشودم،در قفس بودم و رویای رهایی داشتم، هنوز هم به رهایی از این قفس امید دارم. انسان هایی که مرا در بند کردند برایم قفس بزرگ و زیبایی آوردند، تا به خیال خودشان در آن احساس راحتی کنم، اما آنها نمی دانند که قفس، به رنگ و اندازه اش نیست، بلکه به ذات و ماهیتش است، هرچه که باشد باز هم آزار دهنده است و آزادی را در بند می کند.
    هرشب و روز به رهایی از این قفس می اندیشم، هرصبح برای خورشید درخشان، و هر شب برای ماه تابان رویایم را بازگو می کنم، می دانم که آنها صدایم را می شنوند و به من امید می دهند و برای همین سخن گفتن با آنها برایم آرامش بخش است. درست است که در این قفس حبس شده ام و گاهی رنگ و بویش را به خود می گیرم، اما باز هم به حقیقت پیوستن رویایم را ناممکن نمی دانم چراکه هر قفسی راه خروجی دارد.[enshay.blog.ir]
    آنقدر برای رهایی تلاش می کنم، تا بتوانم روزی در آسمان آبی پر بکشم و زندگی را تجربه کنم و از این قفس کوچک و تاریک رها شوم. این قفس تقدیر من نیست، راه ها منتظرند تا من به هر جا که بخواهم برسم، پس روزی پرواز میکنم و تقدیرم را آنگونه که می خواهم، می سازم...

    نویسنده: آرمیتا رحمتی
    دبیر: خانم اسکندری
    دبیرستان شاهد شهدای اقتدار
    ملارد

    دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

  • ۰ نظر
    • انشاء

    نگارش تصویر سازی ذهنی با موضوع ماه

    نگارش تصویر سازی ذهنی

    موضوع: ماه

    گارش تصویر سازی ذهنی - انشا با موضوع ماه - نگارش - انشا - انشا چه بنویسم - انشا با موضوع آزاد - انشاء - انشای آماده - انشا نویسی - نوشتن انشا

    چه شب ساکتی انگار کسی در دنیا نیست
    فقط منم و صدای جیرجیرک ها ک سکوت این شب مهتابی را میشکنند.
    تن خود را به چمن های سرد پاییزی سپردم و انها مرا با مهربانی در اغوش گرفتند، نسیم خنکی در حال وزیدن است ک موهایم را به بازی میگیرد و صورتم را غرق بوسه میکند.
    به آسمان تیره رنگ مقابل چشمانم است نگاه میکنم واز وسعت این اسمان ب وجد می ایم. شوقی وصف ناپذیر به وجودم هجوم می اورد و با ذوق بیشتری به اسمان نگاه میکنم؛ ماه و ستاره ها در دل اسمان خودنمایی میکنند. غرق لذت از وجود ماه میشوم میدانم اوهم به من نگاه میکند گرمای نگاهش را حس میکنم. اهی عمیق میکشم و به ماه خیره میشوم. دیگر چیزی به جز او را نمیبینم.[enshay.blog.ir]
    اه ک چه لذتی دارد خیره شدن به تو!
    خیلی وقت است ک دیگر با تو درددل نکردا ام و از وجودت به ارامش نرسیده ام. میدانم! هر شب می آیی و از پنجره اتاقم به من سر میزنی اما دریغ از یک هم صحبتی، انگار ک به اندازه هزاران سال بینمان فاصله افتاده است.
    ماه من! بدان، جهان کوچک من از وجود تو زیبا میشود!!
    قشنگیه آسمان شب! یادت هست قول هایمان را؟ یادت هست اشک هایم را؟ یادت هست خلوت نیمه شب هایمان را وقتی ک از پنجره میتابیدی به من؟ یادت هست دعوت هایت از خدا برای هم صحبتی با ما؟
    همیشه ماه من بمان یگانه ماه اسمان قلب من ک با وجود تو امید من زنده است. با روشنی حضورت شب تاریک وجود مرا مهتابی کن تا تنهاییم بیش از این خود را به رخ نکشد!!
    تو ماه هر شب منی! بتاب و بمان...!!

  • ۰ نظر
    • انشاء