نگارش یازدهم درس چهارم گفت و گوی دریا و صدا
دریا قبل از آنکه دیده شود نوشته شد و واژه های دریا را با مخلوط واژه مانند،از دریا به سختی و تلخی به دریا تبدیل می کنند.
یار و دیار و دریا،پژواک واژه ها در مفهوم متن ها هستند.
دریا ،تنش بزرگتر از دلش و دلش بزرگتر از روحش است.
آهسته ،آهسته وبا مشقت زیاد نوشتن دریا را یادگرفتیم ولی راحت تر از آنچه که فکرش را بکنیم فراموشش کردیم.
غروب که خورشید با آفتاب سرخش همچون کشتی غرق شده در آب ،غرق می شود اشعه ها همچون ملوانان،از شدت ترس به خود می لرزند.
دریا تَنِش های امواج را نادیده می گیرد و کورکورانه بر دست انداز های زندگی اش میغلتد.
صدای ضعیفی ،آهسته و تن لرزان به دریا می گوید:تا کجا پیش خواهی رفت؟
دریا می گوید:تا جایی که کسی باقی
نماند که بگوید دریا چیست؟
صدا گفت:یعنی تا ابد؟!
دریا متعجب وار پاسخ داد :چه طور؟
صدا گفت:در هر ثانیه که قسمتی از تنت خانه ای را خراب می کند یا برقی بر چشمانی ویا زخمی بر پاهای خسته ای به وجود می آورد همه تو و رنگ عجیبت را فراموش می کنند.
دریا گفت:امکان ندارد ،من خانه ای خراب نمی کنم و یا پاهایی را زخم نمی کنم !می کنم؟
صدا گفت : تو آنقدر غرق در خودت هستی که ثانیه هایی را که بر ساعت شنی ساحل می گذرد ،نابود می کنی.
دریا گفت: غرق شدن!چرا باید بد باشد در حالی که غرق من می شوند؟!
صدایی بلند نشد وسکوت صدا باقی ماند و دریا فراموش شد.
نویسنده: نازنین حسن خانی
دبیر: خانم مصطفایی
دبیرستان: پروین اعتصامی،
کرمان، ناحیه دو