نگارش دهم نوشته های داستان گونه با موضوع معالجه چشم های زن عمو
به نام خدایی که خالق هر چیز است .زن عمو پیر که دیگر چشم هایش خوب نمی دید .صبح یک روز پاییزی، تمام توان خود را جمع کرد.و با هر زحمتی که بود .به دکتر چشم پزشک برای معالجه چشم های ناتوان اش که دیگر قدرت دیدن نداشت ، رفت . در مطب چشم پزشکی حاضر شد . تقریبا یک ساعت در مطب به انتظار رسیدن نوبت معاینه چشم هایش بود . زن عمو غرق در تفکر بود و در این یک ساعت با خودش فکر میکرد ،که هزینه درمان چشم هایش را چگونه و از کجا فراهم کند. پول زیادی نداشت و حقوق باز نشستگی همسر خدا بیامرزش هم برای مخارج روزانه زندگی صرف میشد. و دیگر برایش پول کافی نمی ماند و پس اندازی هم نداشت . با همین فکر و خیال درگیر بود که نوبت اش رسید . زن عمو به اتاق چشم پزشک رفت و دکتر آن را معاینه کرد . زن عمو وقتی از چشم پزشکی بیرون آمد، بسیار شاد و خوشحال بود و با چشم های خود حرف میزد که :ای چشم های زیبا و مهربان من ، خداروشکر آب سیاه یا بیماری دیگری ندارید.
اگر پیش از این بیمار میشدید حتما مرا ثروتمند و پولدار می کردید.
خب دیگه حالا عیبی نداره ؛ امروز و حالا هم به موقع به فریاد و داد ام رسیده اید.
چند روز پیش زن عمو چشم های زیبا و آهویی خود را عمل کرد و چشم های او بهتر شد و وضعیت چشم هایش بهبود می یافت.
امّا گوش کنید از وقتی که پزشک هزینه درمان چشم های زن عمو را درخواست و طلب نمود.
زن عمو چند سکّه و اسکناس به پزشک داد و گفت :خدا به تو عمر طولانی و سلامتی با ارزش بدهد ! بقیه اش هم آن مروارید هایی که از چشم هایم در آوردی!
مشخص شد که ناراحتی و بیماری چشمان زن عمو آب مروارید بوده است.
زن عمو خیلی خوشحال بود ، زیرا چشم های زیبا و آهویی اش بهبود یافته بود و او میتوانست مثل قبل همه چیز و همه کس را خوب ببیند.
نویسنده:مهدیه سخایی 🌺
دبیرستان دخترانه سمانه 🌸 اردبیل ناحیه یک
دبیر :سرکار خانم حق نظری 💝