شعرگردانی نگارش دوازدهم
شعر گردانی صفحه 103 کتاب:
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی،چراغ دل برافروزی
نسیم باد بهاری، از جانب خداوند که آفریدگار زمین و تغییر دهندهی فصلهاست به سوی ما میآید تا جهان را دوباره زنده و شاداب کند. هر کس از این نسیم جانبخش کمک بخواهد و پیام آن را درک کند، قلبش روشن و نورانی میشود و دانش زندگی را میآموزد.
باد نوروزی به ما یادآور میشود که جهان و عمر ما گذرا است. لحظه ها میگذرند و همه چیز متحول میشود. به چشم بهم زدنی سال ها از پی هم میآیند و می روند. پس از هر سرما و سختی و خشکی زمستان، زمین دوباره زنده میشود و با شادابی و طراوت به ما نشان میدهد که زندگی و شادی چقدر ارزشمند است. پس باید از بهار بیاموزیم و روحمان را تازه کنیم. قدر فرصت ها را بدانیم و لحظه های خوش زندگی را از دست ندهیم. بیهوده غم دنیا را نخوریم و اسیر افسردگی و انجماد روحی نشویم. با امید به لطف بی نهایت پروردگار، در جهت سازندگی و نیکی و شادی گام برداریم و زندگی خود و دیگران را پر بار کنیم.
خداوند با زنده کردن زمین و درختان در هر بهار، به انسان ها این پیام را میدهد که پس از هر سختی آسانی هست و پس از هر مرگ، زندگی دوباره. ما باید این پیام را درک کنیم و امیدوار و شاد باشیم. مومن حقیقی هرگز ناامید نیست و تن به تاریکی و ظلم نمیدهد بلکه چراغ دلش همیشه به نور امید خداوند، روشن است.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
نویسنده: مائده اجاقوند
دبیرستان فرزانگان ملایر
دبیر: خانم لیلا پاک طینت
________________________________
شعرگردانی نگارش دوازدهم
شعر گردانی (صفحه ۷۶)
جای بسی تاسف است که در این روزگاربه ظاهر مدرن ، فانتزی و پر هیاهو اما غریب ، محبت و انسانیت به انزوا نشسته است.سایه شوم وتلخ ناامیدی فضای خانه دلهارا پر کرده است .به جای قطرات خالص،زلال و پاک آب از ابرها باران اسیدی وسمی می بارد. دیگر تنفسمان هم فیلتر شده است. قلبها از این همه تضاد و خفقان به تنگ آمده اند.
آری ما تبعید شده ایم از سرایی به آن عظمت و شوکت به قفسی تنگ، تاریک و خفه کننده به نام ناکجاآباد!دیگر کارد به استخوانمان رسیده است و ما را یارای زندگی نیست.
ای خدای مهربان، تو رحمان و رحیمی! توکه سخاوتمند ترینی عاجزانه از تو میخواهیم که به باد صبا فرمان دهی که خبری خوش از جانب توبرایمان به ارمغان بیاورد ،شاید این نسیم خنک ربوی ریشه یاس و ناامیدی را در درونمان بخشکاند.امید است به واسطه این باد صبا هم خبری خوش از تو به ما برسد که دل زنگار گرفته مان را صیقل و جلا دهد. ما ملتمسانه چشم به راه رحمت تو هستیم. چشم به راه پیامی که حامل برکتی از جانب نیمه گم شده مان باشد. ما در این وادی برهوت اسیر و سرگشته ایم .ما از این تنهایی به فغان آمده ایم وفقط هنگامیکه عطر تو دراین فضای غریب منتشر شود آرام میگیریم، ما همچنان بی قراریم ، قرار مان ده. ما تشنه و مشتاقیم به شنیدن خبری از جانب ذات پاک تو که بی شک پشتیبان واقعی ما در همه دوران زندگی هست.
یارب، ما غریبان را بنواز ،حتی با ذره ای از محبت لایزالت.محتاجیم و وابسته .مارا فرو مگذار ! بذل توجه تو
اکسیر نشاط وجوانی است برای ما دلخستگان بی جان.
واژگان نمیتوانند عمق جراحت روحمان را بیان کنند،مگر کلام لسان الغیب واسطه شود تا تو مارا دریابی.چه زیبا درخواستش را بیان کرد از زبان ما ؛
ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
نکته ای روح فزا از دهن یار بگو
نامه ای خوش خبر از عالم اسرار بیار
تا عطر کنم از لطف نسیم تو مشام
شمه ای از نفحات نفس یار بیار
نویسنده: خانم فیروزه باعمر رودی
دبیر زبان انگلیسی
________________________________
شعرگردانی نگارش دوازدهم
نگارش دوازدهم
درس چهارم
شعر گردانی صفحه 41
عشق ، شوری در نهاد ما نهاد
جان ما در بوته سودا نهاد
گفت و گویی در زبان ما فکند
جست و جویی در درون ما نهاد
دم به دم در هر لباسی رخ نمود
لحظه لحظه جای دیگر پا نهاد
قلبمان را به شورش دعوت کرد و بذر صبر را در وجودمان پرورش داد .
مثل قند به لبانمان لبخند بخشید ،
قدرت بالا رفتن از پله های کنجکاوی ذهن را به ما هدیه کرد .
عشق را میگویم .
عشق مثل حکمت خداست که هر بار با پنجره ای جدید زندگی را روشن می کند .
همان پرنده ی ازادی خواهی که در اسمان هر شهر که دلش بخواهد پرواز می کند.
نویسنده : رکسانا اسماعیل پور
دبیر : سرکار خانم ابراهیمی
دبیرستان : نرجس
________________________________
شعرگردانی نگارش دوازدهم
مگر نمیدانی دلم سرآمده؟تاکی بیخبری؟
ای نسیم خوش خبر راضی ام به بوی خاک پای یارم...
بیاور،بیاور بوی یارم را و برهان این غم را از دلم
مژده بده از جانم که جانی نیست بی جانانم..
ای نسیم آرزو،نامه هایش را بیاور،شعرهایم سرآمده،دردم را دوا کن که دلم از بیخبری به تنگ آمده..
گر بیاری خبرش یا که خودش بوسه باران میکنم طبع خوش جان و تنش..
ای قرار بی قرارم گر تحمل میکنی،عاقبت دستت نیاید آن تب نیلوفری
حال ای صبای نابم،شاد کن دل کبابم،برسان بوی خوش یار که کنم لطف تو جبران
نویسنده :مرضیه محبی
________________________________
شعرگردانی نگارش دوازدهم
تازمانی که تودرکنارمنی،من درکنارتوام،تاوقتی که همه درکنارهمیم؛هیچ دشمنی نمی تواندازدژهای اهنین دل های ماعبور کند.
دستانمان رادردست یکدیگرمی گذاریم،انگشتانمان رادرهم قفل کرده وباجدیت وغرورچشم به دوردست هادوخته ایم؛کیست که داروبه مانمی دهد،نفت مارانمی خردو...اگرمرداست چرارودررومبارزه نمی کند.
مابااتحادمان ازهرپلی عبورخواهیم کرد،ازروی هردیواری خواهیم پریدوهرمانعی راپشت سرخواهیم گذاشت.
به امیدروزهای پیروزی،دست دردست هم وتاابد پابرجا.
نویسنده: هانیه گروسی
________________________________
شعرگردانی نگارش دوازدهم
موضوع: عشق...
در پس بیخبری از نهادمان عشقی درونمان نهاده شد،دفتر زندگی طوری دیگر ورق خورد و گویی دیگر تازیانه های زمانه جبر مطلق خود را به رخ ما نمی کشیدند.
جرقه ای خرد و حقیر قلبم را به شریان های عاشقیت در وصف معشوقی بی نام و نشان در کوچه پس کوچه های دلم پیوند داد و برای دوست داشتنت تا ابد شعله ور شد.
برگ های خشکیده حیاتم،در کنج حیاط خانه دلم به عقد باد درآمد زمانی که نام تو ویرانه دلم را آباد کرد وبی شک این نام توست که بهایی به جان واژه عشق ارزانی داشته است.
در هوس هوای دلت چو پیله ای محبوسم و بگذار از شراب عشق تو مست شوم تا پروانه ای باشم که بسوزم به پای عشق دیرینه و بی همتای تو.
مپرس از من چرا در پیله عشق تو محبوسم***که عشق از پیله های مرده هم پروانه میسازد...
نسیم هوای عشقت آتشی بر جانم انداخت که لحظه به لحظه در خیال خام من پخته میشدی و می مانستی به اسطوره ای که گویی همیشه برایم بوده ای.اسطوره ای از جنس ایمان که با عشق آمیخته است.
عشق تو همیشه مرا در دادگاه دلم محکوم کرده است.بی برو برگرد پای میز محاکمه محکومم!و چه اعتراضی شیرین تر و ملیح تر از این که موضوع بر سر دوست داشتن تو باشد،واین گونه میشود که اعتراض همیشه وارد است.
قطار عشق همیشه در حرکت است،هشیار باش که هر کسی به مقصد نهایی نمیرسد،در این راه ادعای عاشقیت گناه محضی ست که خود را دچارش میکنی،مبادا جا بمانی برای همیشه!!
راهی ست هموار اما بسیار پر خطر!به خود غره نشو وگمان مکن سهل است و به سهولت خواهی رسید...
عشق مارا پی کاری به جهان آورده است***ادب این است که مشغول تماشا نشویم.
نویسنده: شیدا یار محمدی
________________________________
شعرگردانی نگارش دوازدهم
شعر گردانی صفحه ۴۱
موضوع: عشق
عشقی است که به پروردگار بلند مرتبه و عزوجل است. عشقی پاک و حقانی...
عشقی است ازلی که باعث شد به تکاپو و وسعت جهان بپردازیم.به هر پدیده ای که نگاه کنیم در بهت می مانیم .
به ما پدیده هایی را نشان داده است که وجودش را اثبات میکند.[enshay.blog.ir]
عشق به او آن طور است که در درون انسان ها برای شناختش غوغا به پا می کند...
عشق او همه جا همراه ما است در هر لحظه و هر ثانیه کنار ما است.
حقا که زیبا تراز او و عشق ازلی اش نخواهیم عشق دیگری یافت.
نویسنده: فاطمه پور نصاری
________________________________
شعرگردانی نگارش دوازدهم
شعر گردانی صفحه ۴۱
موضوع: عشق
مقدمه: معبودمن انان چه میدانندکه یادوذکرتوتسکین قلب من است.
بدنه: عشق به خدابزرگترین خوشبختی وسربلندی است،وقتی به عظمت وبزرگی خلقت جهان فکرمیکنیم که چطورخداوندجهان رودرشیش روزخلق کردبه شگفت می آییم،،،
به شگفت می آییم وقتی میبینیم بنده خداواسه یه خانه ساختن یکسال طول میکشدتاآن رابسازد
عشق به خداشایدحضوری ان رادرک نکنیم اماوقتی میشینیم دعامیکنیم ونمازمیخوانیم ازدرون معنوی به خدانزدیکترمیشویم ومهرومحبت ان رااحساس میکنیم.
درهرجایی که باشیم خداهمراه ماهست فقط کافیه کمی چشم وگوشمان رابازکنیم
(عشق ان نیست که یک لحظه به یادش باشیم /عشق ان است که هرلحظه به یادش باشیم)
نتیجه گیری: عشق به خدابهترین عشق زندگی است پس بیایدبه جای اینکه به بنده اش عشق بورزیم وشکست بخوریم بگذاربه خدایی که همیشه کنارمان هست ودوستمان داردعشق بورزیم.
نویسنده: سیده کوثراصل هاشمی
________________________________
شعرگردانی نگارش دوازدهم
درس چهارم - شعر گردانی
ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
کاش انقلابی شود در دلم و طعم تلخ گفته ها وحرف های دلم را به حلاوتی شیرین تغییر دهد. کاش نسیمی بیاید و عطر و مشک معشوق را در دامن خود داشته باشد و آن را بر صفحه دلم بگستراند کاش کسی بیاید و نوایی ،مرحمی ، نامه ای از محبوب و معشوق را به عاشق ،مجروح کوچه های تنهایی برساند.
عاشق همان زخم خورده در جاده های تنهایی و سوخته دل در آتش دوری معشوق که تنها مرحم بر این زخم های دل خبری از محبوب است و تنها جراحت دل توصیف معشوق از زبان عاشق است که در وصف معشوقش ناتوان است زبانش خالی از گفته و دلش پر از حرف .
عشق به توان ابدیت است و عشق ضرب دلتنگی در ضربان دل ماست.
نویسنده: محدثه شمسی
________________________________
شعرگردانی نگارش دوازدهم
نگارش دوازدهم
درس چهارم
شعر گردانی صفحه ۷۶
ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
باید دید ،باید لمس کرد ،باید نگاه کرد تا آرام گرفت! باید خبری از رسیدن یار شنید تا بدون بغض نفس کشید ! تا نفسی مملو از آرامش کشید.
می آید ؟نمی آید؟ مسئله اینجاست .بیاید هم باید بماند باید بخواهد که بماند.نیاید هم که ایرادی ندارد ؛ فقط خبری از سلامتش بدهد ،کافیست!یار که کنارت نباشد هر نسیمی که می وزد ،بوی او را به مشامت می رساند .بوی تن او را ،خنده های او را، حال خوش او را .
همین را برای عاشق بس !عاشقی کردن آسان است ؛ عاشق ماندن دشوار!
باید خیلی چیزها را به جان خرید و دم نزد ؛ فراق ، دلتنگی،تنهایی، ملامت.
آری اینها را تنها مبتلای عشق می داند .
"با بوی خوش یار عاشق ماندن" عاشقی کردن راستین است.
نویسنده: عاطفه زابلی زاده
دبیر: خانم فهیمه عباسی
مدرسه فاطمه الزهرا
گنبکی ریگان، استان کرمان