موضوع: جانشین سازی صندلی
از چوب ساخته شده ام.
چوبی ک ابتدا دانه ای در دل خاک غرق شده بود. سپس مواد غذایی مورد نیازش را تامین کرد. بزرگ بزرگ و بزرگ تر شد تا درختی استوار خطاب گرفت.
سالیانی بعد اتفاقی ناگوار آن همه عظمتش را هیچ کرد با آمدن فردی تبر به دست. تبر زن میزد و اهن تبرش درخت را لیس میزد . از آن عظمت و قدرت کم کم، کم شد تا ب صفر رسید و آن درخت ایستاده در تابوتش خوابید در گورستان دیگر درخت ها پشت یک تریلر
به کارخانه ای دعوت شدند؛ در آنجا بین دندانهای نیش همه ی دستگاه ها خرد شدند و هرکدام به شکل مورد نظر رسیدند. به آهن چسبیدند و نامشان تغییر کرد صندلی خطاب شدند.
حال من یکی از اعضای آن خانواده ام که هر تکه ام حاصل چندین تکه است.
اکنون سردرگم در مدرسه ای ک نمیدنم کجاست مانند حیوانی چهار پایم را به زمین گذاشته ام.
در ساعات کلاس روی من با دفتر و کتاب دانش آموزان پوشیده میشود و هرکدام تن مرا بر اساس علاقه مندی هایشان خالکوبی می کنند.
زنگ های استراحتشان زنگ عذاب من است. زنگ خانه شان زنگ خوابم. زنگ عذابشان هم گاهی زنگ استراحتم.
اکنون ۵۰ ساله ای پخته شده ام ولی همه از من بیزارند و افرادی هم که از من استفاده می کنند بر حسب اجبار است.
من ۵۰ ساله ای جوانم.
با من خوب تر رفتار کنید.