نگارش دهم انشا با موضوع مقایسه پنجره با تلویزیون
هر دو دری جدید را به روی تو باز ، و تو را به عمیق ترین نقطهی ذهنت ، برای اندکی اندیشه ، دربارهی وقایع روزانهات دعوت میکنند.
یکی برنامهی از پیش تعیین شدهای ندارد و هر آنچه از دل و دیدگانش بر میآید ، در اختیار تو میگذارد تا قضاوت کنی ؛ ولی دیگری ، جدول و زمانی و موضوعات طبقهبندی شده دارد و ، هر آنچه که باید را از مقدمه تا نتیجه تعیین کرده است که مبادا ذهن تو از بازیِ او منحرف شود .
یکی گاهی برای تو ، از آن زن گوژپشت زنبیل به دست خانهی روبهرویی میگوید ، ویکی از شخصی در آن سوی مرزها.
یکی بی هیچ چشمداشتی ، تو را به دیدن مسابقات جام محلهای میبرد و یکی هم ، به شرط وجود شرایط ، به جایگاه هواداران تیم بارسلونا .
یکی خود را برای تو میسوزاند و خیس میکند ، و دیگری گاهی تو را به زحمت بازسازی خود میاندازد .
یکی مرهم تنهایی های تو میشود ُ ، چشمانش را به چشمان پر از حرفت میدوزد و، بی آنکه بدانی غم هایت را میشویَد و میبرد .
یکی آنقدر ساده و پنهان به تو خدمت میکند ، که نادیده گرفته میشود و دیگری ، آنقدر تجملی خود را به نمایش میگذارد ، که تو همه چیز را فراموش میکنی و بردهی او می شوی.
نوشته : ملیکا خواجه
دبیر : خانم فرهی
دبیرستان حدیث ، بوشهر
نگارش دهم انشا با موضوع مقایسه لباس و انسان
انسان ها آفریده های خداوند هستند . همان هایی که خداوند اشرف مخلوقات قرارشان داده است . اما انسان ها با هم فرق میکنند ؛ مانند لباس هایمان ........بعضی از لباس ها مخصوص کار هستند؛ همانند بعضی از آدمها که فقط برای کار به آنها نیاز داری.......بعضی از لباس ها جنس های بدی دارند و تن را اذیت میکنند؛مانند بعضی از انسانها که خلق و خوی خوبی ندارند......بعضی از لباسها مجلسی هستند و زرق و برق زیادی دارند ؛همانند بعضی از انسانها که دانایی زیادی دارند و دوست داری همیشه هم نشین آنها باشی.........بعضی از لباس ها ضد آب هستند و بعضی ها هم همین که آب را به خود میبینند خراب میشوند ؛مانند بعضی انسان ها که اراده ای قوی دارند و نمیگذارند کسی آنها را مصرف کند اما بعضی دیگر همین که حرفی را میشنوند دست از تلاش برمیدارند و کار را متوقف میکنند ........بعضی از لباس ها رنگ های زیبایی دارند و بعضی هم رنگ های ناخوشایند؛همانند بعضی از آدمها که همیشه شاد هستند و بعضی ها که فقط موج منفی و انرژی منفی دارند...........و اما بعضی از لباسها ناگهان کهنه میشوند،ناگهان از بین میروند و دیگر استفاده ای ندارند،ناگهان میروند لای پارچه هایی که از آنها برای تمیز کردن خانه به کار میبرند؛همانند آدم ها که ناگهان پیر میشوند ،ناگهان خود را در خانه سالمندان میبینند و ناگهان...
نویسنده:رضوان نورخواه دبیر:سرکار خانم تهمتن دبیرستان پروین اعتصامی
استان بوشهر شهرستان جم
انشا با موضوع همنشین خوب و بد
دوست… هم نشین خوب … رفیق …! کلماتی که گفتم، مرا به خنده وا می دارد. پیدا کردن دوست صمیمی و خوب، در این دوره و زمانه، مانند پیدا کردن میوه ی خوب و رسیده است!
شاید زمانی که داشتند رفاقت را تقسیم میکردند، همه ی مردم در خواب غفلت بودند یا شاید ریشه شان خشکیده بوده و به این قافله نرسیده اند یا شاید هم از تقسیم غنائم بهره برده اند، امّا بعد از آن آفت به ریشه شان زده و آدمیت را ازشان گرفته است!
من دوست صمیمی و هم نشین واقعی خود را تنها به شرط چاقو برمی گزینم!
اگر ظاهرش خوب بود ، او را برای تست باطن انتخاب میکنم و با چاقوی عقل، جسمش را می شکافم و به روحش دست می یابم! اگر جسم و باطنش یکی بود و اخلاق و رفتار پسندیده ای داشت، او را انتخاب میکنم. البته هیچ انسانی کامل نیست و من معتقدم باید در مقابل دوستی که میوه و ریشه ی خوبی دارد و تنها چند لکه در او دیده می شود، ما نیز آب پاک و زلالی باشیم تا لکه هایش را پاک کنیم و او را از بدی ،دور نگه داریم.
دراینجا یک سوال پیش می آید که چگونه این چنین باشیم؟ باید درجواب بگویم: کافیست آینه باشیم… مانند آیینه نقد کنیم و امر به معروف آیینه وار انجام دهیم. آینه هیچ گاه داد نمی زند که موهایت نامرتب اند، هیچ گاه فریاد نمی زند یقه ات را درست کن…سکوتش ، خیلی محض است! ما نیز باید همچون آینه و بدون تغییری درحقیقت، واقعیت دوستمان را بارفتارمان، به وی بفهمانیم.
کسانی که در رفتارشان خورده و شیشه پیدا می شود، باید بدانند که مانند میوه ها ،چه خوب باشند و چه بد، چه رسیده باشند و چه گندیده، عاقبتشان این است که خورده شوند و دور انداخته شوند، اما این که پس ازمرگ مورد حمله ی حشرات قرار بگیرند یانه، دست خودشان است.حال قضاوت باشماست…
سیب ناب باش برای دوستت / که ندارد فایده ،گیلاس بودن
گرچه گیلاس هم بود میوه ، ولی / شهره است به کرم دار بودن
می باشد لازم، آدمی را آدمیت / و ندارد آخرت، روباه بودن
هشدار که ندارد جا، سرای آخرت / و فقط هست برای خوابیدن
گرچه میجویی در این دنیا، مادیت / ولی ببر بهره اندر این دنیا،ز آدمیت ای رفیقا…
من گفتم و تو نشنیده بگیر این حماقت / و به حقیقت بدل کن این ، رفاقت
انشا با موضوع آسمان نگران
به نام خدا
بادی که در اطراف من می پیچد و مرا از یک مکان به جای دیگری می برد خنکم میکند، ذهنم را از تفکراتی که من را آزرده می کند میشوید و آرامشی نسبی به من می دهد.
درست است که من بالاتر هستم، قبول که من بزرگ تر هستم، اما وقتی که از این بالا میبینم که انسان های کوچک در گیر مشکلاتشان هستند و برخی به خاطر دغدغه هایشان ناراحت می شوند ومن فقط نظاره گره آنها هستم، خوشحال نیستم و میخواهم چشم هایم را بر همه چیز ببندم.
انسان ها وقتی که ناراحت می شوند گریه میکنند و دیگران هم از گریه ی آنها ناراحت می شوند . پس من چه کنم که ناراحتی همه ی آنها را میبینم و دلم پر می شود و فقط می توانم این دل پر قصه ام را با باریدن خالی کنم، می بارم تا هم انسان ها خوشحال شوند و هم این دل من از ناراحتی ها خالی شود.
همه ی انسان ها از گریه کردن یکدیگر ناراحت می شوند، اما از گریه های من که بخاطر آنها اشک میریزم و میبارم خوشحال هستند و با گریه های من خاطره هایی زیبا می سازند و از نعمت هایی که خداوند به آنها داده است استفاده می کنند.
نوینسده: هانیه بزم آرا
دبیر: خانم بنفشه فیضی
دبیرستان عطار شهرستان قوچان
نگارش دهم تضاد مفاهیم با موضوع شب و روز
🌍کره زمین تقریباً گرد است و در اثر چرخش زمین نیمی از کره زمین در روشنایی فرو میرود که به آن روزمی گویند و نصف دیگر در تاریکی که به آن اصطلاحاً شب گفته می شود.
☀️با طلوع خورشید طلایی روز آغاز می شود و تاریکی و شب رخت می بندد و برای چند ساعتی ما را ترک میکند.
🌕روز یعنی روشنایی یعنی درخشش و تابیدن هر آنچه که روی زمین است و رنگ و جلای دیگری می گیرد. آب ها زلال تر دیده می شوند و آسمان تیره و تار،روشن و بی رنگ می شود و ابرهای سفید در آن موج می گیرند و همراه باد از این سمت به آن سمت میروند.
🌁 در روز مردم به کار و تلاش می پردازند و به دنبال روزی حلال می روند اما در شب همگی به استراحت و خواب میپردازند تا که دوباره ما از آسمان برود و شب پرده بردارد و روز دوباره با همه روشنایی اش به آسمان سلام بگوید و باری دیگر زندگی جریان یابد و مردم از خواب بیدار شود و به زندگی و روال آن بازگردند.
🏕️عدهای به دنبال درس میرود و عده ای به سر کار و عده ای دیگر می خوابند زیرا که تمام طول شب را بیدار بوده اند و کار کرده اند.
🌗 شب و روز دو دنیای متفاوتند،یکی تاریک و دیگری روشن،یکی در اوج آرامش و دیگری در اوج شلوغی و هرج و مرج،یکی در اوج خواب و بی خبری و دیگری در عالم بیداری و هوشیاری.
دو پدیده به همراه تضادها و زیبایی هایش که دنیا را ساخته و به آن رنگ و زیبایی بخشیده زیرا اگر این طور نبود دنیا در مسیر یکنواخت پیش میرفت و هیچ لذت و هیجانی نداشت و دنیا پر میشد از روزمرگی و کسلی.
نویسنده:مبینا صلاحی
پایه دهم تجربی،دبیرستان عطار
دبیر: سرکارخانم فیضی
شهرستان قوچان
نگارش دهم نوشته های داستان گونه با موضوع معالجه چشم های زن عمو
به نام خدایی که خالق هر چیز است .زن عمو پیر که دیگر چشم هایش خوب نمی دید .صبح یک روز پاییزی، تمام توان خود را جمع کرد.و با هر زحمتی که بود .به دکتر چشم پزشک برای معالجه چشم های ناتوان اش که دیگر قدرت دیدن نداشت ، رفت . در مطب چشم پزشکی حاضر شد . تقریبا یک ساعت در مطب به انتظار رسیدن نوبت معاینه چشم هایش بود . زن عمو غرق در تفکر بود و در این یک ساعت با خودش فکر میکرد ،که هزینه درمان چشم هایش را چگونه و از کجا فراهم کند. پول زیادی نداشت و حقوق باز نشستگی همسر خدا بیامرزش هم برای مخارج روزانه زندگی صرف میشد. و دیگر برایش پول کافی نمی ماند و پس اندازی هم نداشت . با همین فکر و خیال درگیر بود که نوبت اش رسید . زن عمو به اتاق چشم پزشک رفت و دکتر آن را معاینه کرد . زن عمو وقتی از چشم پزشکی بیرون آمد، بسیار شاد و خوشحال بود و با چشم های خود حرف میزد که :ای چشم های زیبا و مهربان من ، خداروشکر آب سیاه یا بیماری دیگری ندارید.
اگر پیش از این بیمار میشدید حتما مرا ثروتمند و پولدار می کردید.
خب دیگه حالا عیبی نداره ؛ امروز و حالا هم به موقع به فریاد و داد ام رسیده اید.
چند روز پیش زن عمو چشم های زیبا و آهویی خود را عمل کرد و چشم های او بهتر شد و وضعیت چشم هایش بهبود می یافت.
امّا گوش کنید از وقتی که پزشک هزینه درمان چشم های زن عمو را درخواست و طلب نمود.
زن عمو چند سکّه و اسکناس به پزشک داد و گفت :خدا به تو عمر طولانی و سلامتی با ارزش بدهد ! بقیه اش هم آن مروارید هایی که از چشم هایم در آوردی!
مشخص شد که ناراحتی و بیماری چشمان زن عمو آب مروارید بوده است.
زن عمو خیلی خوشحال بود ، زیرا چشم های زیبا و آهویی اش بهبود یافته بود و او میتوانست مثل قبل همه چیز و همه کس را خوب ببیند.
نویسنده:مهدیه سخایی 🌺
دبیرستان دخترانه سمانه 🌸 اردبیل ناحیه یک
دبیر :سرکار خانم حق نظری 💝
نگارش دهم تضاد مفاهیم با موضوع شادی و غم
به نظر من شادی یعنی هرکس در عمق وجودش آرامشی مملو از شادی را در خود حس کند که با هیچ طوفانی از غم ،ذره ای اظطراب در آن پیدا نکند.شادی که نتوان آن را با هیچ اندوه دنیا عوض کرد.
در این دنیا شادی های زیادی وجود دارند،ولی افسوس که به چشممان نمی آیند. آیا شادی غیر از این است که در میان هزاران غم و کولبار سنگین پدر و مادر ، لبخندی بر لبان آنان که نمایانگر هزاران غم است ببینی؟
همانطور که در ابتدا گفتم، شادی همانی است که در دلت حس آرامش را ایجاد می کند ،نه غم ،ترس و اندوه..
برخلاف شادی ،غم را توصیفیس که تنها با اشک ریختن می توان آن را فهمید .اشک ریختن و گریه کردن از غم و اندوه درون مان می کاهد و حال مان را بهتر می کند و روبه شادی می آورد. غم ،برخلاف شادی فرد را گوشه گیر می کند و در ناامیدی تمام غرق می کند.
شادی و غم هردو در ذات انسان هستند و هر شخصی آن را تجربه می کند.
ولی ما باید تلاش کنیم که از غم و اندوه زندگی گذر کنیم و به شادی روی آوریم...
🙁👈😀
✍️سیده سونیا سلامی
دبیر: خانم طریفه بهرامی
دبیرستان نمونه دولتی اسوه
نگارش دهم تضاد مفاهیم موضوع مهربانی و خشم
به نام خدا
تضاد مفاهیم
موضوع: مهربانی و خشم
مهربانی کلیدی است که در دوستی ها را بر روی انسانها می گشاید و با خود شادابی و نشاط به همراه می آورد.
دستهای مهربانی می تواند لبخندهای زیادی روی لبان چهره های غمگین و افسرده بنشاند.
دلهای مهربانی می تواند سنگ صبور باشد و رازهای ناگفتنی بسیاری را در خود جای دهد و آن را پیش دیگران آشکار نکند. مهربانی همچون گلی لطیف و خوشبواست که جسم و روح را آرامش می بخشد.
در زیر سایه ی مهربانی ، بسیاری می توانند جمع شوند و مدتها استراحت کنند. و اما آنجایی که مهربانی نباشد خشم و عصبانیت ، راحت و بدون درد سر عرض اندام میکند و جولان می دهد . خودش را به هر دری می زند تا جدایی و نفاق به وجود آورد . تا آنجا پیش می رود که حتی می تواند باعث مرگ شود .
وقتی مهربانی نباشد و محبتی وجود نداشته باشد و خشم و عصبانیت جای آنها را بگیرد خیلی زندگی ها از هم پاشیده می شود .دوستی ها به هم می خورد .
خشم و عصبانیت، ندامت، پشیمانی، سرافکندگی و شرمساری به دنبال دارد. غلبه ی مهربانی بر خشم مثل آبی است که بر روی آتش می ریزند. همیشه باید راه ورود خشم را بر خود ببندیم و مهربانی را سرلوحه ی زندگی مان قرار دهیم.💐
نویسنده: محمد حسین ایمانی
دهم انسانی، مدرسه صنایع پوشش، ناحیه یک رشت
دبیر: آقای فرهاد حسنی
انشا با موضوع خانه جنگلی
به نام خدا
موضوع:خانه جنگلی
وارد روستا شدم چهارمین بار بود که وارد این روستا میشدم هر بار که می آمدم خانه جنگلی ام که در انتهای آخرین خیابان روستا روی تک درخت بید مجنون وسط مزرعه باباعلی بود رنگ جدیدی داشت
اولین بار که آمدهام خانه کوچکم مثل عروس لباس سفید پوشیده بود همانقدر زیبا و همانقدر خیره کننده.
دومین بار تقریباً ۹ ماه پیش بود که برای نگهداری از باباعلی آمدیم .خانه ام معلوم بود از لباس عروسش خسته شده چون این بار پیراهنی زرد رنگ به تن کرده بود روی سر چوبی اش، یک تاج قرمز رنگ قشنگی خودنمایی میکرد. خانه من چیزی از ملکه بودن کم نداشت همانقدر محکم و همانقدر استوار.
سومین بار که وارد روستا شدم همه درختها لباس های سبز پوشیده بودند از اول تا آخر روستا هر جا را که نگاه می کردم همش سبز بود و سبز ،چطور همه میتوانستند عین هم لباس بپوشند من که اگریک روزلباسم همرنگ مادرم می شد سریع عوض میکردم چون دوست داشتم متفاوت باشم سریع تر از قبل به راهم ادامه دادم تا خانه زیبایم را با لباس جدیدش ببینم با دیدنش تمام صورتم لبخند شد باز هم مرا غافلگیر کرده بود.
لباس صورتی رنگ با گلهای سفید ،با تمام عشقی که با آن خانه داشتم به رویش لبخند زدم حس می کردم خانه ام هم مثل من جان دارد و می فهمد.او هم مثل من دو چشم داشت، یک دهن ،یه کله بزرگ و درون آن پر از خاطرات کودکی من بود که من فکر میکردم مغزش است. او چیزی کم نداشت، امروز چهارمین دیدار من با خانه ام است سر از پا نمی شناسم دوست دارم هر چه زودتر او را در لباس جدیدش ببینم.
نوشته مرجان رنجبری
نگارش دهم درس ششم مقایسه و سنجش با موضوع کرونا با امتحان
با شنیدن اسم کرونا ،تمام مردم وحشت زده و اندوهگین می شوند ،اما وقتی اسم امتحان درسی به گوش می رسد،فقط دانش آموزان و دانشجویان مضطرب و نگران می شوند .
ویروس کرونا همه جا یقه ی ما را می گیرد،ولی دانش آموزان بینوا فقط در مدرسه باید با امتحان دست و پنجه نرم کنند،البته کتک مُفصلی هم میخوردند،ولی ارزشش را دارد.
کرونا با استراحت و دارو و درمان،با موفقیت پشت سر گذاشته می شود اما برای درمان امتحان ،باید درس خواند و تمرین کرد، تا موفقیت حاصل شود.
کرونا خبر نمی کند،که چه زمانی شما را گرفتار میکند، اما معلم اعلام می کند چه زمان امتحان به سراغ شما می آید،تا با آمادگی به مصافش بروید.
هر فردی که دچار کرونا شود و در مقابلش شکست بخورد ،جای جبران نیست ،، اما اگر فردی در امتحان شکست بخورد، فرصت جبران هست.
کرونا هدفی جز نابودی ما ندارد،اما امتحان با هدف افزایش یادگیری و تثبیت مطالب وارد عمل میشود،که البته بچهها اصلاً به این موضوع توجه نمی کنند، و آن را بدتر از کرونا میدانند.!
کسی که از کرونا شکست بخورد،با مراسم تشییع جنازه،وارد دیار باقی می شود،اما کسی که در امتحانات درسی شکست بخورد،توسط دستان پرتوان پدر و ضربات مهلک مادر دچار چاقی می شود.!
کسی که کرونا دارد، ویروس را به نزدیکان انتقال می دهد و مردم از او فرار می کنند، اما کسی که امتحان می دهد پاسخ را به دیگران انتقال می دهد و دیگران به او نزدیک می شوند!
بعضی ها هستند که میگویند:«حاضرند امتحان بدهند،اما کرونا نگیرند». اما این حرف دروغی بیش نیست، مطمئنم خیلی افراد در این حرف یک نظرند،که «کرونا هرچه هم باشد به بدی امتحان نیست!».
برای درمان بلای کرونا واکسن ساخته شده یا لااقل در حال ساخته شدن است، ولی جهت مصیبت و اضطراب امتحان متاسفانه واکسنی ساخته نشده است!
کرونا ضریب نمی خورد و امواج آن نامشخص است، ولی امتحان ضریب می خورد و امواج سنگین آن در دی ماه و خرداد است!
نویسنده :امیرحسین روزبهانی
دبیر: آقای مرادی
دبیرستان نمونه دولتی شهید حاجی بابایی۲