موضوع انشا: درخت آلوچه حیاط خانه ما
ناگهان بادی وزیدن کرد و آن درخت،
همان درختی که هر ساله بهارش عروس و شکوفا بود، تابستانش بارور، خزانش برگ ریزان و زمستانش برهنه و عریان
همان درخت تنومندی که سال ها استوار مانده بود و شادی و تلخی های بسیاری به خود دیده بود .در باور نمی گنجد که اینگونه فرو ریخته باشد.
آنقدر تلخ بود که آسمان رعدی زد و غرش کرد به هنگام فرو ریختن بغضش را به آسمان داد و
ترکید...[enshay.blog.ir]
سایه اش را از سر گل های سرخ محمدی باغچه مان کم کرد و جای خود را آنقدر خالی کرد که نمیتوان با چیزی پرش کرد
به روایتی عطایش را به لقایش بخشید و رفت
خواهان دمی سکوتم برای تنهایی اش
سکوت برای بی کسی هایش
سکوت برای آن توفند تند بی رحم
برای لرزیدنش، شکستنش
نعره های گوش خراش آسمان
لرزیدن دل هایمان
شکستن بغض هایمان
شکستن بغض هایمان...
نویسنده: پروشات عدنانی، دوازدهم انسانی - دبیرستان پورنگ، بابل