موضوع: ایستاده ام، ایستاده ای، ایستاده ایم، جنگلیم، تن به صندلی شدن نداده ایم

موضوع انشاء در مورد مادر، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا

دانه ای بودم کوچک در دست کودکی چابک و بازیگوش که دردشتی سبز و خرم پرتاب شدم به آسمان🌫️ و ناگهان به سمت زمین فرود آمدم وبه سنگی محکم برخورد کردم و سرم از شدتت ضربه به درد آمد و نالان و غمگین در آن دشت سرسبز🏕️ و تنها ماندم تا اینکه صدای غرشی🌬️ از دور شنیدم و بادی که تنم را از سرمای بهاری لرزاند 🌪️ اندک مدتی گذشت که قطرات باران 💧به صورت شلاق وار ⛈️ از آسمان سهمگین فرود آمد و برتن نحیف من نشست و من غرق در آب شدم و در جویباری روانه شدم تا اینکه در مسیر راهم به ریشه ای سخت برخورد کردم و در آنجا شکافتم 🌱و جوانه ای زیبا از درونم سربرآورده روز بعد خورشید با 🌤️🌞تلالوء زیبایش تنم را خمو و سرزنده 🌿کرد و گرمای وجودم سبب شد شاخ و برگ هایم 🌳ب سمت خورشید🌞 زیبا به حرکت در اید وروز های از پی گذشتند و من تبدیل شدم ب درختی تنومند 🌳 که در زیر سایه سارم رهگذران خسته می آرمیدند و سنجاب 🐿️ های گرسنه از میوه ام تغزیه می کردند🌰

نویسنده: یاسمن سالاری
دبیر: خانم صبرینه آسبان
دبیرستان غیر دولتی نور
ناحیه یک بندرعباس

______________________________________

موضوع: ایستاده ام، ایستاده ای، ایستاده ایم، جنگلیم، تن به صندلی شدن نداده ایم

موضوع انشاء در مورد مادر، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا

همه ی ما در کشورمان در مناطقی زندگی میکنیم که سرشار از تنوع نژادی،قومی و مذهبی است.و مردمان آن به دسته ها و اقشار مختلف از جمله عشایر و کوچ نشین گرفته تا مردمان شهر ها تقسیم شده اند.
و بیشتر آنها طایفه ی مشترکی دارند که سبب میشود در مشکلات و سختی ها پشت هم درآیند و از یکدیگر دفاع کنند و یار و یاور یکدیگر باشند.
حتی در غرب کشور علاوه بر این تفاوت ها به تنوع طوایف هم نگاه دارند و بعضا در انتخابات میبینیم در یک شهر کوچک میگویند ما به فلان کاندیدا رای میدهیم چون از طایفه ی ماست.
کمی بالاتر در انتخابات مجلس به فلان کاندیدا رای میدهیم چون از شهر ماست و همینطور ادامه پیدا میکند تا به کشور و لر و فارس و کرد و ترک هم می رسد.
در این موارد دیدیم افراد با توجه به کوچک ترین دلیل که همشهری بودن است تا مهم ترین آن یعنی هم طایفه بودن و از یک پشت بودن تصمیم می گیرند.آنها دوست دارند کسی را به عنوان مشاور،همیار و یا همدم خود انتخاب کنند که با هم متحد باشند.
میخواهم از دیدی دیگر به زندگی نگاه کنم و به قول سهراب چشم ها را بشورم و جور دیگر ببینم.
من از مذهبی که از هم نوع خودم دورم کند بیزارم،،قومیتی که بین من و انسانها فاصله بیندازد نمیخواهم،،حزب و گروه و دسته ای که باعث فرق بین انسان شود را نمی پسندم
ریشه ی همه ی انسانها و خالق همه ی ما یک مخلوق است پس چرا فرق و فخر و اختلاف؟؟
انسانها جلوه ای بسیار آشکار از وجود خداوند هستند پس شایسته نیست که بجای زیبا کردن جهان آن را تاریک کنند...تفاوت تفکر و تظاهر در وجود همه ی انسانها ها وجود دارد اما دلیل نمیشود که به دشمنی با یکدیگر بپردازند
انسانها همه از خاک آفریده شده اند.من از خاک آفریده شده ام،تو از خاک آفریده شده ای، رهگذری که در خیابان قدم میزد از خاک آفریده شده است.
اگر گروهی از انسانها از خاک ،گروهی از آتش، گروهی از آهن و همینطور از مواد گوناگون آفریده شده بودند آنگاه به آنان حق داده میشد که در رقابت با یکدیگر قرار گیرند و به جنگ و ستیز بپردازند. اما حال که همه ی موجودات از خاک آفریده شده اند پس چرا باید نژاد آفریقایی را از اروپایی کم بدانیم؟چرا باید بین نوزادان سیاه و سفید فرق بگذاریم
همین سیاست ها باعث شده که از انسانیت دور بمانیم.
دنیا خیلی زیباست و زیبایی های زیادی دارد اما صدای گریه ی کودکان گرسنه و جنگ زده تمام این زیبایی ها را در خود میبلعد.
انسانها به کجا رسیده اند که برای آسایش خود آرامش دیگر انسانها و جان آنها ارزشی برایشان ندارد.به قول فریدون مشیری:
انسانها گر یکدیگر را میدرند گرگ هایشان رهنما و رهبرند و اینکه انسان این سان هست دردمند گرگ ها فرمانروایی میکنند، گرگ ها همراه و انسانها غریب ،با که باید گفت این حال عجیب...
آری علت جنگ و تفرقه و ویرانی و ظلم نفس هایی است که افسار گسیخته شده اند و به گرگ هایی تمام عیار تبدیل شده اند، گرگ هایی که از ریشه ی انسانیت دور شده اند و نگاه مظلومانه ی کودکان طعمه شده را نمی بینند.
من انسانی را دوست دارم که فرقی میان نوزاد همسایه و نوزادان دیگر را نمیگذارد تا ماهیت زیبای نوزاد از یاد نرود.
انسانی زیباست که نیازمندان را با یک نگاه ببیند ، انسانی زیباست که صرفا به خاطر هم نوع بودن دست نیازمندان را میگیرد نه اینکه تحقیق کند که فامیلش است یا آشنا..
در صورت رعایت کردن این موارد روشن است که انسانیت در جامعه رایج میشود و انسانها با دست باز و راحتی خاطر بیشتری به هم نوع خود خدمت میکنند اتحاد میان آدمیان برقرار میشود و موفقیت و پیشرفت و ...مانند سازی آهنگ سعادت و کرامت جامعه ی انسانی را مینوازد. و در آخر هنرمند واقعی نخست یک انسان واقعی است.

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

موضوع: ایستاده ام، ایستاده ای، ایستاده ایم، جنگلیم، تن به صندلی شدن نداده ایم

موضوع انشاء در مورد مادر، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا

گاهی اوقات،داشتن کسی که با تمام وجود تورا دوست داشته باشد و تورا درک کند کافیست. کسی که پا به پایت،درست در کنار تو قدم بگذارد.سختی و شیرینی های روزگار را باهم بچشید؛کسی که هرکسی نمیتواند باشد...
همراه تو در مشکلات غرق شود و با یکدیگر بلند شوید و کنار یکدیگر بایستید. به گونه ای باشد که غم های یکدیگر را در خود مانند چایی و شکر حل کنید.
هنگامی که به همه دروغ میگویید طرف صاف و صادق خود را برای همدیگر رو کنید...
آری،داشتن یک دوست که مانند دو نهال که با یکدیگر درخاک قرار گرفته،بایکدیگر رشد کرده و پس از سالها مانند درختانی تنومند،شانه به شانه کنار یکدیگر ‌ایستاده باشید...
به گونه ای که کلاه از سر کودک عقل افتاده و...
آری؛داشتن یک دوست گاهی از داشتن دو دست بهتر است...

نویسنده: فروغ رحمانی
دبیرستان:عصمتیه
نام دبیر:خانم قربانی

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

موضوع: ایستاده ام، ایستاده ای، ایستاده ایم، جنگلیم، تن به صندلی شدن نداده ایم

موضوع انشاء در مورد مادر، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا

ما در برابر همه تحریم ها و ایجاد مشکل کشور های سلطه گر و زورگو مقاومت کردیم و تن به خواری ندادیم، این کار را نه فقط من یا فقط تو انجام نداده ایم،بلکه همه باهم مقاومت کردیم ،می کنیم و خواهیم کرد.

ما نگذاشته ایم که از ما به عنوان وسیله ای برای بالا بردن خودشان استفاده کنند،چون ما خودمان توان استفاده از توانایی ها و منابع خود را داریم .
کشورمان پر از منابع مختلف است وما نباید بگذاریم ک دیگران(دولت های سلطه گر)از انان سو ٔاستفاده کرده و برای منافع خودشان استفاده کنند.

نویسنده: مهدیس فغانی
دبیرستان صدیقه کبری (س)
گرگان - روستای نوده ملک

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

موضوع: ایستاده ام، ایستاده ای، ایستاده ایم، جنگلیم، تن به صندلی شدن نداده ایم

موضوع انشاء در مورد مادر، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا

همه ی ما در کشورمان در مناطقی زندگی میکنیم که سرشار از تنوع نژادی،قومی و مذهبی است.و مردمان آن به دسته ها و اقشار مختلف از جمله عشایر و کوچ نشین گرفته تا مردمان شهر ها تقسیم شده اند.
و بیشتر آنها طایفه ی مشترکی دارند که سبب میشود در مشکلات و سختی ها پشت هم درآیند و از یکدیگر دفاع کنند و یار و یاور یکدیگر باشند.
حتی در غرب کشور علاوه بر این تفاوت ها به تنوع طوایف هم نگاه دارند و بعضا در انتخابات میبینیم در یک شهر کوچک میگویند ما به فلان کاندیدا رای میدهیم چون از طایفه ی ماست.
کمی بالاتر در انتخابات مجلس به فلان کاندیدا رای میدهیم چون از شهر ماست و همینطور ادامه پیدا میکند تا به کشور و لر و فارس و کرد و ترک هم می رسد.
در این موارد دیدیم افراد با توجه به کوچک ترین دلیل که همشهری بودن است تا مهم ترین آن یعنی هم طایفه بودن و از یک پشت بودن تصمیم می گیرند.آنها دوست دارند کسی را به عنوان مشاور،همیار و یا همدم خود انتخاب کنند که با هم متحد باشند.
میخواهم از دیدی دیگر به زندگی نگاه کنم و به قول سهراب چشم ها را بشورم و جور دیگر ببینم.
من از مذهبی که از هم نوع خودم دورم کند بیزارم،،قومیتی که بین من و انسانها فاصله بیندازد نمیخواهم،،حزب و گروه و دسته ای که باعث فرق بین انسان شود را نمی پسندم
ریشه ی همه ی انسانها و خالق همه ی ما یک مخلوق است پس چرا فرق و فخر و اختلاف؟؟
انسانها جلوه ای بسیار آشکار از وجود خداوند هستند پس شایسته نیست که بجای زیبا کردن جهان آن را تاریک کنند...تفاوت تفکر و تظاهر در وجود همه ی انسانها ها وجود دارد اما دلیل نمیشود که به دشمنی با یکدیگر بپردازند
انسانها همه از خاک آفریده شده اند.من از خاک آفریده شده ام،تو از خاک آفریده شده ای، رهگذری که در خیابان قدم میزد از خاک آفریده شده است.
اگر گروهی از انسانها از خاک ،گروهی از آتش، گروهی از آهن و همینطور از مواد گوناگون آفریده شده بودند آنگاه به آنان حق داده میشد که در رقابت با یکدیگر قرار گیرند و به جنگ و ستیز بپردازند. اما حال که همه ی موجودات از خاک آفریده شده اند پس چرا باید نژاد آفریقایی را از اروپایی کم بدانیم؟چرا باید بین نوزادان سیاه و سفید فرق بگذاریم
همین سیاست ها باعث شده که از انسانیت دور بمانیم.
دنیا خیلی زیباست و زیبایی های زیادی دارد اما صدای گریه ی کودکان گرسنه و جنگ زده تمام این زیبایی ها را در خود میبلعد.
انسانها به کجا رسیده اند که برای آسایش خود آرامش دیگر انسانها و جان آنها ارزشی برایشان ندارد.به قول فریدون مشیری:
انسانها گر یکدیگر را میدرند گرگ هایشان رهنما و رهبرند و اینکه انسان این سان هست دردمند گرگ ها فرمانروایی میکنند، گرگ ها همراه و انسانها غریب ،با که باید گفت این حال عجیب...
آری علت جنگ و تفرقه و ویرانی و ظلم نفس هایی است که افسار گسیخته شده اند و به گرگ هایی تمام عیار تبدیل شده اند، گرگ هایی که از ریشه ی انسانیت دور شده اند و نگاه مظلومانه ی کودکان طعمه شده را نمی بینند.
من انسانی را دوست دارم که فرقی میان نوزاد همسایه و نوزادان دیگر را نمیگذارد تا ماهیت زیبای نوزاد از یاد نرود.
انسانی زیباست که نیازمندان را با یک نگاه ببیند ، انسانی زیباست که صرفا به خاطر هم نوع بودن دست نیازمندان را میگیرد نه اینکه تحقیق کند که فامیلش است یا آشنا..
در صورت رعایت کردن این موارد روشن است که انسانیت در جامعه رایج میشود و انسانها با دست باز و راحتی خاطر بیشتری به هم نوع خود خدمت میکنند اتحاد میان آدمیان برقرار میشود و موفقیت و پیشرفت و ...مانند سازی آهنگ سعادت و کرامت جامعه ی انسانی را مینوازد. و در آخر هنرمند واقعی نخست یک انسان واقعی است.

نویسنده : بیتا رحمانی
دبیرستان عصمتیه،
دبیر : خانم قربانی

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

موضوع: ایستاده ام، ایستاده ای، ایستاده ایم، جنگلیم، تن به صندلی شدن نداده ایم

موضوع انشاء در مورد مادر، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا

ایستادن سمبل مقاومت وایستادگی در برابر حوادث و فراز و نشیب های زندگی و ایمان و اعتقاد قلبی به آرمان و هدف خویش داشتن است.وقتی انسان در سایه تفکر و اعتقاد به قدرت خداوند به بینش و بصیرت لازم میرسد در میبابد که این انسانی که اشرف مخلوقات لقب گرفته بدون هدف آفرده نشده است. اذا آنقدر جستوجو میکند و آنقدر میگردد تا هدف واقعی و مسیر حقیقی خودرا در این کره خاکی پیدا کنیم.
آری انسان باید مثل رود جاری باشد و آنقدر برود تا خود را سر منزل سعادت و خوشبختی واقعی برساند اما هر حرکت و تلاس نمیتواند او را در این مسیر یاری کند گاهی انسان با وجود اینکه همیشه سروپاودر حال تلاش و تکاپوی می باشد اما در ادامه ی مسیر با پیروی از هوای نفس و در سایه ی فریب و وسوسه های شیطانی مسیر خود را عوض نموده و به جای رسیدن به آرمان و هدف واقعی روز به روز از انسانیت و هدف مورد نظر دور میگردد و چه بسا به وسیله ی دستان خودش آینده ی خود را نابود می کند وتلاش و کوشش های خود را بر باد می دهد انسان با بزرگ گرفتن هدف خود با دستان خالی و سرمایه اندک تلاش میکند تا در ادامه ی راه دستخوش طوفان خود خواهی وغرور نشود وبا تمام توان سعی کند در یک لحظه از تلاش و کوشش دست نکشد.
همه ما شاهد این ایستادگی و اعتقاد قلبی و خودباوری,ایستادن,مقاومت کردن و به زانو در آوردن دشمن قسم خورده اسلام و قرآن از طرف رزمندگان مقاومت و نیروهای مردمی کشور روسیه و عراق میباشیم که قهرمانانه بدون اینکه به ضد ارزش دشمنان اسلام و قرآن تکیه نماید و ننگ و خواری تسلیم را پذیرفتند. با نثار سرمایه ی جان و مال, فرزند و دلیرانه از آرمان های اصل خود دفاع نموده طعم تلخ خواری و شکست را به دشمنان پست و زبان گشاندند و با ایستادگی و مقاومت مثال زدنی خویش و با پیروی از مکتب حسینی,پرچم پر افتخار اهل بیت را بر فراز وطنشان درآوردند و بادچشاندن طعم تلخ شکست و خواری به کام دشمنان قسم خورده ی اسلام ناب محدی, طعم شیرین پیروزی را به کام ملت مظلوم و ستمدیده و مسلمان چشاندند.

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

موضوع: ایستاده ام، ایستاده ای، ایستاده ایم، جنگلیم، تن به صندلی شدن نداده ایم

موضوع انشاء در مورد مادر، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا

صدای مهیب نارنجک وشلیک گلوله،ترسناک بود،اماشیرینی شکوفایی آن را بی اهمیت جلوه می داد.
درآن زمان فقط می دویدم؛مهم نبودکه پایم به مانعی گیر کندوآسیبی ببینم...فقط به پیروزی عملیات فکر می کردم.
چند بار افتادم .جثه ی کوچکی داشتم وپس از آن همه زمین خوردن مسلما توانی برای بلند کردن جعبه ی خشاب ها نداشتم؛ناتوانی اشکم رادرآورده بودکه ناگهان دستی به سمتم دراز شد
-بلند شو برادر !بگویاعلی
-ممنون
بلند شدم به مسیرم ادامه دادم؛درمسیررزمنده های کوچک وبزرگ رامی دیدم.یکی تفنگ دردست داشت ... یکی بی سیم...
پیکر بی سر ودست شهدا زمین سخت وسرد را پوشانده بود.
درحین دویدن ،جلوی چشمم می آمد ...هرآنچه که باید...تصویر مادرانی رامی دیدم که تسبیح به دست پیروزی مارا ازخدا می خواستند...دخترانی که لباس گرم برای ما می فرستادند وکودکانی که بادل صاف وساده شان برای مانامه می نوشتند...به یک امید...آن هم پیروزی.
ما پیروزمی شویم.مگر می شود؟دعای مادران نزدخدا رد خور ندارد.دست خدا باجماعت است.تیرگی شمشیر ما درغلاف ،برای ترساندن یک لشگر کافیست .ماانگیزه ی کافی داریم ...
انگیزه ی مالبخند کودکان است وباز نگه داشتن نهج البلاغه ی علی...

امروز دیگرجنگ مثل گذشته ها نیست...امروز دفاع جور دیگریست ...گرگان امروزی جنگ نامرئی راه می اندازندو بالبخند مستتر می کنند آن را...به قول شاعر :
گرگ ،گرگ است
اگر اخم، اگر لبخند است
بی طمع نیست سلامش ،هنرش ترفند است
هنرگرگان امروزی ترفند است ،که هیچ
نفوذ در خانه وکاشانه است ،که هیچ
جنگ امروز کشته ی فیزیکی ندارد،اما اراده را ضعیف می کند ...روح را نشانه می رود.

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

موضوع: ایستاده ام، ایستاده ای، ایستاده ایم، جنگلیم، تن به صندلی شدن نداده ایم

موضوع انشاء در مورد مادر، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا

اگر قلم بودید چه می نوشتید؟
اگر قلم بودم ، مسئله این است! چه می نوشتم؟
شاید وقایعی که هیچکس قادر یا شاید جرئت گفتنش را نداشت؛ از زندگی هایی که انسان را به فکر فرو میبرد انقدر می نوشتم تا ذغال درونم تمام شود و نوشته هایم در افکار مردم جا خوش کند؛ چرا که میگویند گردش نیش قلم و صفحه ی کاغذ سرنوشت بشریت را عوض میکند !
تنها در خانه های مخروبه ی زلزه زده افتاده بودم مدتی میشد کنار جنازه ی دوست و یا صاحبم بودم صاحبی که برای خود آرزوی پرواز داشت او میگفت و می نوشتم و من شاهد نامه های عاشقانه اش شاهد امیدش به زندگی شاهد ذوق هنری اش بودم دوست داشت نویسنده شود، دوست داشت طنز بنویسد برایم میگفت ، گویا مرا باور داشت
اما دگر ....
زمین نلرز اینجا که تو لرزیدی دل های عاشق خیلی ها را ویران کردی
زمین نلرز اما اگر میخواهی بلرزی بدان اینجا دست مادران در لحظات آخر عمر از نجات فرزندانشان می لرزد.اینجا بدن مردم زلزله زده در سرمای صفر درجه می لرزد اینجا خانه های مسکن مهر همچون خانه های ژاپن نیست اینجا خانه ها با لرزش تو می‌لرزد و میریزد تو دیگر کوتاه بیا زمین
کوتاه بیا ...
ساعت 9 بود شمع تولد روشن و همگی در حال خواندن "تولدت مبارک" قاب عکس تکان خورد و قبل از اینکه شمع فوت شود خاموش شد
آن شب دیگر صبحی نداشت.
پیام کرمانشاه تسلیت به خدا دردی از آنها دوا نمیکند وقتی دیگر نه فرزندی هست نه پدر و نه مادر،
زمین نلرز اینجا بدن دختر کوچولوی بابا از گریه میلرزد
اینجا تن همه ی پدران از ترس اینکه خدایا فرزندم کجاست میلرزد
زمین نلرز چرا که لرزش تو دردی شد بر دردهای دیگر زمانی که آن زن بیوه به کلی قرض و وام توانست برای خود خانه ی مسکن مهر را دست و پا کند اما ...
هوا سرد بود
گریه میکرد
به خواهرم بگویم پدر و مادرمان کجایند ...

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

موضوع: ایستاده ام، ایستاده ای، ایستاده ایم، جنگلیم، تن به صندلی شدن نداده ایم

موضوع انشاء در مورد مادر، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا

زندگی باتمام سختی هایش می گذشت ؛درمقابل سختی ها ، دلتنگی ها ، تنهایی وتو بی تفاوت از تمام موجودیت عشق ، لبریز بودن احساساتم و اغوش های تنهایی که برای خود رقم می زدم .
من هم بی تفاوت بودم ؛به زندگی ام ،اینده و عمری که می گذشت و سرخوش از لحظات پراماخالی از زندگی ایده ال .
تونیز بودی ، اما نه در کنار من ، نه در کنار او ، در وجود نامعلومت که هوای چه کرده !که انچنان بی رحم و سنگ شده ؟هوای چه کرده !که قلبم را پس می زند ؟هوای چه کرده که تنهایی را با هم اغوشی از عشق ترجیح می دهد ؟
ما بودیم، پیش هم ، اما نه پشت به پشت یکدیگر که حتی دلخوش کنکی در زندگی شود . قصه مان قصه ی همان درختی است ؛که هوای همدمی را کرده که بنشیند و حرف بزند اما باید برای ان دست از زندگی اش بکشد ...!!یا همان سرسبزی ظاهر و بیابان درونش را حفظ کند تا زندگی اش را پیش ببرد و همانند درختان جنگل شود .
ایستاده ام
ایستاده ای
ایستاده ایم
جنگلیم
اما تن به صندلی شدن نداده ایم.

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

موضوع: ایستاده ام، ایستاده ای، ...

موضوع انشاء در مورد مادر، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا


امروز خدایم مرا متفاوت از روزهای قبل خلق کرد گویا میخواهد قایق قسمتم را بر ساحل اسطوره صبر بنشاندوبا من راز بگوید رازی که نسیم سرد صبح آن را به من میگوید،نسیم معجزه وار مرا باخود میبرد ،میبرد به سوی شالیزارها،شالیزارهای که چهره تلخ زمستان را پوشانده اند
به شالیزارهای طلایی رنگ مینگرم،آرامش تردو لطیف صبح شالیزاردر قلبم مینشیند آرامش آبی رنگ آسمان نیز ستودنی است ،بوی باران و کاهگل بوی صبح و زندگی سرتاسر وجودم را پرکرده است کمی جلوتر به سرزمین عطرونور میرسم گل های نرگسی رامیبینم که راز آرامش دردل دارندکمی بعد صنوبر صبوری را میبینم ،سکوت سنگینی را در صنوبر احساس میکنم گویا غم غربت را در دل میپروراند این تک درخت روستا،و گویا واژه های تلخی را میخواهد بر زبان جاری سازد
در امتداد این آشفتگی این صنوبر غروری بر چهره دارد غروری از جنس ایستادگی ،ازجنس امیدی دوباره ، خورشید از مشرق شعر به آن می تابدو قامت پرشکوهش را زیبا تر جلوه میکند صنوبر چون پادشاهی خفته بر بستر هنوز هم ابهت خاصی در خود دارد ،بالاخره قفل خاموشی صنوبر میشکند واو سخن میگوید با من سخن میگوید
سخنانی پرسوز ،سخنانی آکنده از غم و اندوه و حکایت فراق دوستان را میگوید ، حرمت عشق و ایستادگی را و حال من با اسب واژه ها غزل نیمه تمام صنوبر را کامل میکند ایستاده ام ، ایستاده ای ، ایستاده ایم ، جنگلیم ، تن به صندلی شدن نداده ایم.

نویسنده: زهرا رخبین
دبیر: خانم پور جزى
دبیرستان: فرزانگان تالش

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

ایستاده ایم ...

موضوع انشاء در مورد مادر، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا

*مقاومت وپایداری*
دست نوازشگر نسیم ، بر تن رنجور برگ سنگینی میکرد . انگار ، کوهی از درد بر دوشش نهاده بودند که اینگونه ترس از رهاشدن داشت !
شانه های خسته درخت ، دیگر توان نگهداری برگ را نداشت و تازیانه باد در آسمان شب بر آن افزوده بود ! باد فریاد می زد ،میدوید و می وزید ، خود را به این سو و آن سو می کشاند تا رنج برگ را کاهش دهد .
سکوت سرد و سنگین شب ، مویه مهیب باد را آشکار می ساخت ! عشق بازی برگ و باد ، بند بند وجود درخت را آکنده از خوشی میکرد . سنگ ناله میکرد ، درخت مقاومت خرج میکرد ، برگ عشق صرف میکرد و باد گیسوان سفیدفام ماه را می رقصاند .
بغض پاییز شکست ! نگاه خیسش با چشمان غمگین برگ تلاقی کرد . ثانیه ها به نفس نفس افتادند . چشمان سرخ درخت برگ را نشانه گرفت که در مرداب نا امیدی دست و پا می زد . قطره های باران برایش چیزی جز ناقوس مرگ نبودند .
سنگ سکوت کرد ، درخت چشم فروبست و ثانیه ها از نفس افتادند . باران می بارید اما چیزی از سرعت باد کم نمی کرد ! انگار کمر بسته بود تا برگ را همسفر فرشته ها کند.

نویسنده : غزل نادی
دبیرستان: فرزانگان تالش
دبیر : خانم پور جزی