موضوع انشا: خانه
مقدمه: دراین سقف بزرگ که در هرثانیه اش نفسی می میمیرد و نفسی می اید بایدکه جایی باشدتابا خیال راحت و دلی اسوده روزهای زندگی را سپری کنیم و برگ جدیدی اززندگی را ورق بزنیم،به اسم خانه…
متن انشا: اگرخانه را معنی کنیم می شود سقفی بالای سرمان تامحفوظ باشیم از اسمان بزرگ که گاهی از سرخشم سرما وطوفان و سیل نازل می کند و گاهی ازسرعشق باران و برکت!چرامی گوییم گاهی!زیراکه زمانی ماخانه ایی داریم باسقفی بلندودیوارهای سنگی و جایی گرم و نرم تاازسرماو طوفان در امان باشیمو.اسیبی به مانرسدمی توان معنی کرداسمان برایم برکت نازل کرده است.امازمانی که درگوشه ایی ازدنیا روی یک تکه ی کاغذیا کارتن درکوچه وخیابان که تنهاسقف بالای سرمان اسمان است و ازفقرو تنگدستی اشیانه ایی جزان نداریم می شودخشم!و چرا خشم!خشم خدابرای این ناعدالتی بین بندگانش…..
عده ایی خانه های مرفح و بزرگ دارندو عده ایی زیرپایشان فرشی ژنده و پاره…
خانه یعنی جایی که دران ارامش روح و جان برقراراست به همراه خانواده و مهرو علاقه به یکدیگر…خانه یعنی دورهم بنشینیم با دلی گرم و. خوش غذایی بخوریم و از کارو بار و یار سخن بگوییم وکنارهم بخندیم و گریه کنیم ودرکنارهم و پشت هم قدم برداریم و مسیرزندگی را سپری کنیم.خانه یعنی جایی که با دلی اسوده سربربالین بگذاریم و بادلی خوش سرازبالش برداریم….
خانه یعنی همان دستان پرمهرپدرو مادرم که مرا در اغوش می گیرند و همچون سپری از من مراقبت می کنند.
نتیجه گیری: خانه یعنی جایی که من باعشق و ارامش و دلی خوش ومهربان چشم به دنیابازمی کنم و از دنیا می بندیم واین چقدرخوب می شد که همیشه یادم باشدیکی هست که می توان باکارهرچندکوچک من شاد شودو کمکی کرده باشیم.پس یادمان باشدهمیشه به کسانی که ازماپایین ترهستند وبه کمک مانیاز دارندکمک می کنیم و دل انها راهرچندکوچک شادکنیم
موضوع انشا: خانه
خانه یعنی آرامش،یعنی سقفی برای زندگی و زندگی یعنی یک قلب پر از خوشبختی.
خانه ها انواع مختلفی دارند مانند خانه قدیمی و ویلایی:سقفی که زیرش آدم هایی زندگی می کنند که دغدغه هایشان فقط خودشان نیستند که شادی و ناراحتی دیگران هم برایشان مهم است نه مثل بعضی آدم های امروزی که در دنیای خودشان غرق هستند.گرمی خانه هایشان را هیچ بخاری نمی تواند جبران کند و هیچ وسیله ی سرماشینی نمی تواند گرمی اش را کم کند.خانه هایی که حیاط اش پر از درختان انگور و گلهای یاس و تخت چوبی که همیشه چایی اش به راه است.
خانه آپارتمانی:برگ دیگری از خانه است که شاید کوچک باشد و لی این کوچکی دلهای اهالی خانه را بهم نزدیک کرده است.از هر پله که بالا میروی انگار یک پله به خدایت نزدیک تری،انگار هرچه بالاتر روی،لمس آنچه رو که می خواهی راحت تر است.
خانه ساحلی:خانه ای که پنجره اش رو به ساحلی باز می شود که صدای موجش تو را صبح بیدار کند و خنکای نسیمی که روحت را نوازش دهد.
کافی است چشمانت را ببندی تا صدای موجها زیباییشان را به رخ بکشندوچه لذت بخش است وقتی دلت تنگ است به دور از همه مشغله ها و دل آشوبی ها دل به دریا بزنی و آرام آرام در ساحل،قدم بر داری و به چیزهایی فک کنی که مدتی است در دفتر خاطره قلب و ذهنت خاک میخورد.
خانه هر کجا باشد به هرشکلی باشد مهم محبت و مهربانی است که دل ها را بهم نزدیک می کند.
موضوع انشا: خانه
جهان که طلوع می کند خودت رادر مکانی میابی که بی شک از آن توست.
صاحب صدای سبزش هستی،دیوار هایش افتخار می کنند که تکیه گاه تو بوده اند.
خانه ای از جنس باران که پنجره هایش در از خورشیدوآفتاب به روی تو می گشایند،آینه هایش هر روز فقط تورا تکثیر مکنند.
خانه ای که تمام چهار فصلش،بهار است.شب هایش تابستانی خنک در باغچه زیبایش پدید می آورد.در این خانه،کسی برای دوست داشتن دنبال دلیل نمیگردد،همه خالصانه یکدیگر را دوست دارند.آنها یکدیگر را نگاه نمی کنند، آنها قضاوت نمی کنند،آنها دلهاشان همانند شانه هایشان بهم نزدیک است.
خانه ای از ایمان و عشق به خدا که طلوع ایمان ، پیشانی عشق را گرم نگه می دارد. خانه ای سرشار از کمال و شکوفه های سپید و جوان . آسمان خانه ، فروتنی اش را با عشق به سر اهالی اش می ریزد،باغچه اش ، درختان را در آغوش می گیرد، وقتی ابرها دلتنگ می شوند ومی بارند.
خانه، زیباست ،زشت نیست،زشت آنجاست که زیبایی رابه جماعت تماشا نشوی.
موضوع انشا: خانه
مقدمه:
دراین سقف بزرگ که در هرثانیه اش نفسی می میمیرد و نفسی می اید بایدکه جایی باشدتابا خیال راحت و دلی اسوده روزهای زندگی را سپری کنیم و برگ جدیدی اززندگی را ورق بزنیم،به اسم خانه…
متن انشا:
اگرخانه را معنی کنیم می شود سقفی بالای سرمان تامحفوظ باشیم از اسمان بزرگ که گاهی از سرخشم سرما وطوفان و سیل نازل می کند و گاهی ازسرعشق باران و برکت!چرامی گوییم گاهی!زیراکه زمانی ماخانه ایی داریم باسقفی بلندودیوارهای سنگی و جایی گرم و نرم تاازسرماو طوفان در امان باشیمو.اسیبی به مانرسدمی توان معنی کرداسمان برایم برکت نازل کرده است.امازمانی که درگوشه ایی ازدنیا روی یک تکه ی کاغذیا کارتن درکوچه وخیابان که تنهاسقف بالای سرمان اسمان است و ازفقرو تنگدستی اشیانه ایی جزان نداریم می شودخشم!و چرا خشم!خشم خدابرای این ناعدالتی بین بندگانش…..
عده ایی خانه های مرفح و بزرگ دارندو عده ایی زیرپایشان فرشی ژنده و پاره…
خانه یعنی جایی که دران ارامش روح و جان برقراراست به همراه خانواده و مهرو علاقه به یکدیگر…خانه یعنی دورهم بنشینیم با دلی گرم و. خوش غذایی بخوریم و از کارو بار و یار سخن بگوییم وکنارهم بخندیم و گریه کنیم ودرکنارهم و پشت هم قدم برداریم و مسیرزندگی را سپری کنیم.خانه یعنی جایی که با دلی اسوده سربربالین بگذاریم و بادلی خوش سرازبالش برداریم….
خانه یعنی همان دستان پرمهرپدرو مادرم که مرا در اغوش می گیرند و همچون سپری از من مراقبت می کنند.
نتیجه گیری:
خانه یعنی جایی که من باعشق و ارامش و دلی خوش ومهربان چشم به دنیابازمی کنم و از دنیا می بندیم واین چقدرخوب می شد که همیشه یادم باشدیکی هست که می توان باکارهرچندکوچک من شاد شودو کمکی کرده باشیم.پس یادمان باشدهمیشه به کسانی که ازماپایین ترهستند وبه کمک مانیاز دارندکمک می کنیم و دل انها راهرچندکوچک شادکنیم.