موضوع انشا: کویر
به نام خدایی که آسمان وزمینش را صاف آفرید و پاکدل .
با همان شفافیت رنگ و بی خیالی طرح !
کویری که با همان قوانین الهی شکل گرفته و غرورش را درخودش پنهان کرده و همه ی خلاقیت های الهی را دارد مگر آب.
کاش انسان ها هم مانند کویر بودند درون و بیرونشان یکسان بود . خداوند کویرش هم مانند آسمان پاک و روشن آفرید و وسعت آن را به بزرگی دریای خروشان قرار داد . کویری که با تپه های ماسه ای و خاکی گوشه ای از این جهان بی کران گرفته .
غروب کویر ، غروبی دل انگیز و غمگین است که انسان را از خود سیر نمیکند . وانسان دوست دارد به این غروب بنگرد و به تمام زندگی خود فکر کند .
نتیجه: کویر را دوست بداریم اما نه کسانی که دلشان مانند کویری کرده اند خشک و بیروح وپر از تپه های غم و ناامیدی . کسانی را دوست بداریم که دلشان مانند کویر بی نهایت محبت است.
نویسنده: ندا نهبندانی پایه هفتم
موضوع انشا: کویر
هنگامی ک صحبت از زیبایی طبیعت می شود ،کم و بیش همه ما یاد جنگل های سرسبز، رودخانه های خروشان ، کوه های سر به فلک کشیده و دریای ابی میفتیم، اما طبیعت جلوه های دیگری هم دارد.
سفرخانوادگی آن هم با تور کویر نوردی واقعا خاطره دل انگیزی است ، ساعت حوالی 7بعدظهر بود و تصمیم خانوادگی ما این بود یکی از برنامه های عید امسال ما رفتن به کویر مرنجاب که نزدیک کاشان بود باشد . سوار ماشین ها شدیم و حرکت کردیم.
شب شد ، بعد از چند ساعت حرکت به کاروانسرای مرنجاب رسیدیم ، کاروانسرای بزرگی که به نظرم از هر هتل پنج ستاره دیگری جذاب تر بود . وسط حیاط کاروانسرا آتش روشن کرده بودند ، تقریبا بیشتر اتاق ها پر بود ، بچه ها به دنبال هم میکردند و بقیه هم عکس یادگاری میگرفتند، وارد اتاق ها شدیم و قرار بر این شد که شب را استراحت کنم و فردا بعدظهر به دیدن کویر برویم. اواسط شب از اتاق بیرون آمدم ، خوابم نمیبرد ، از پله ها پایین امدم و روی آخرین پله و کنار گلدان شمعدانی نشستم ، هنگامی که سرم را بالابردم ، هزاران نقطه درخشان را دیدم ک در آسمان کویر خودنمایی میکردند، بی نقص ، زیبا ، دل انگیز بود.
بعدظهر فردا ،حوالی ساعت 5عصر سوار ماشین ها شدیم و به سمت دل کویر رفتیم ، تپه های شنی مرتفع و ریگزار های فراوان توجه هرکسی را به خود جلب میکرد. همه از ماشین ها پیاده شدیم و به بالای تپه ها رفتیم . به پیشنهاد پدرم سوار شترانی شدیم که کنار صاحبانشان بودند و کمی هم در کویر شتر سواری کردیم ، بسار لذت بخش بود.
غروب خورشید در دل کویر ، در این افق بی همتا و این سکوت ، به جای اینکه دلگیر باشد ، بیشتر رویایی بود . با تاریک شدن هوا در کویر، آتش روشن کردیم و گروه موسیقیی که هم راه ما امده بودند کار خود را شروع کردند ، آواز های سنتی میخوانند و سکوت شب دل انگیز کویر را درهم می شکستند . خنکای نسیم و3 هوای معتدل شب کویر صورتم را نوازش ، و در گوشم آواز کویر را زمزمه میکرد. سوار ماشین ها شدیم و به کاروانسرا رفتیم و دوباره شب را انجا سپری کردیم.
سفر به کویر و تماشای آسمان پرستاره آن یکی از بهترین سفر های عمرم بود که امیدوارم دواره تکرار شود.
موضوع انشا: کویر زیبایی ها
ای کویر،ای طبیعت بکر و دست نخورده،ای طبیعت تنها و عریان، ای ابریشم سوخته طبیعت،ای صحرای بور و بردبار به گوش باش و به هوش
تو ای آیینه شکیبایی خلقت ،تو گل های لطیف و نازک اندام را نمیشناسی و نمیخواهی بشناسی چه بسا آن ها را نه در حد خود میدانی! نازکی و لطافت گل با روح و طبیعت تو سازگاری ندارد.شب های تو ترانه ی سکوت را می سرایند. سکوت و آرامش را برای انسان به ارمغان می آورد &موسم شب های مهتابی ،ماه پرده ی شوم شب را از رخسار تو برمی افکند و رویت را نورانی می کند &ستارگان با شادی و سرور وصف ناشدنی بر تو لبخند می زنند و به یمن دیدن روی زیبای تو به پای کوبی و شادمانی می پردازند &نسیم نیز به آرامی تن لطیف و روان تو را نوازش می کند و با تو نجوا میکند ^^^^^^^
ن س ی م نیز به آهستگی ذرات جسم تو را به جنبش در می آورد & ذرات هستی تو به نرمی روی تن هم می غلتند و به بازی گوشی می پردازند & وزش شبانه ی نسیم در کویر ،زیباترین ترنم خلقت است ^^^^^^
****زیبایی کویر **** یعنی روان بودن شن ها یعنی تپه های شنی &یعنی دشت یک دست صاف و هموار تو آن ناپیدا کران و نامحدودی & روزه ای آفتابی ، انوار تند و سوزان خورشید سرو روی تو را می سوزاند
چه خوش و فرح افزاست آهسته راه دامان طبیعت و کویر را پیش گیریم ...،...
Helen
موضوع انشا: توصیف کویر
ای کویر، ای طبیعت بکر و دست نخورده، ای طبیعت تنها و عریان، ای ابریشم سوخته ی طبیعت ،ای صحرای بورو بردبار به گوش باش و به هوش
از من خواسته اند که شب های بی مانند و روزهای سخت تو را توصیف کنم.
تو ای آیینه ی شکیبایی خلقت، تو گل های لطیف و نازک اندام را نمی شناسی و نمی خواهی بشناسی چه آن ها را نه در حد خود می دانی! نازکی و لطافت گل با روح و طبیعت تو سازگاری ندارد.شب هایی تو ترانه ی سکوت را می سرایند.سکوت و آرامش را برای انسان به ارمغان می آورد.موسم شب های مهتابی، ماه پرده ی شوم شب را از رخسار تو بر می افکند و رویت را نورانی می کند.ستارگان با شادی و سرور وصف ناشدنی بر تو لبخند می زنند و به یمن دیدن روی زیبای تو به پای کوبی و شادمانی می پردازند.نسیم نیز به آرامی تن لطیف و روان تو را نوازش می کند و با تو نجوا می کند.
نسیم به آهستگی ذرات جسم تو را به جنبش در می آورد.ذرات هستی تو به نرمی روی تن هم می غلتند و به بازی گوشی می پردازند.وزش شبانه ی نسیم در کویر ،زیباترین ترنّم خلقت است.ترانه ی زیبا و گوش نواز نسیم کویری ما را خودشناسی و خداشناسی فرا می خواند.
که می گوید که کویر زیبا نیست؟زیبایی کویر یعنی روان بودن شن ها یعنی تپه های شنی.یعنی دشت یک دست صاف و هموار.تو ناپیدا کران و نامحدودی. روزه ای آفتابی ،انوار تند و سوزان خورشید سرو روی تو را می سوزاند.امّا این سوزاندن تو را استوار تر می گرداند.خورشد باید این گونه تو را نوازش کند.اگر خوشید کویر مانند خورشید دامنه های خنک کوه باشد دیگر کویر،کویر نیست.باید تن تو سوزانده شود تا تو اسوه ی صبوری گردی.خورشید باید این گونه به تو بتابد تا همواری و زیبایی تو محفوظ بمماند.تصّور این که در دل کویر ایستاده باشم چه در روز و چه در شب مرا دگرگون می نمماید.خوشحالی وصف ناپذیر به من دست می دهد و در پوست خود نمی گنجم.
چه خوش و فرح افزاست که آهسته هسته راه دامان طبیعت و کویر را پیش گیریم.ای مخلوق صبور و بردبار!روزی به سوی تو خواهم آمد.