موضوع انشا: خود را به نسیم نوازشگر می سپارم
گل قاصدک بچه های بزرگ شده اش را آماده می کند تا با اولین باد بهاری،آن ها را در نسیم نوازشگر بهار رها کند.
گل قاصدک به هر یک از بچه هایش یک دانه می دهد و موهایشان را شانه می کند تا به راحتی بتوانند در آسمان به پرواز درآیند.
گل قاصدک از پرندگان مهاجر شنیده بود که نسیمی ملایم تا فردا می رسد.او به هر یک از بچه هایش یک کوله پشتی پر از غذا داده بود تا چند روزی که جای مناسبی برای ماندگار شدن پیدا می کنند از آن تغذیه کنند.
فردا صبح،آمدن نسیم حس می شد.گل قاصدک بچه هایش رابیدار کرد تا آماده ی رفتن شوند. با آمدن نسیم بچه ها یکی یکی می گفتند:(خود را به نسیم نوازشگر بهار می سپارم)و بعد خود را در آن رها می کردند تا به سرنوشت خود برسند.
گل قاصدک با دیدن این لحظات، اشک شوق از چشمانش سرازیر شد و آنقدر به افق نگریست تا بچهها در آن ناپدید شدند.
نویسنده: بهداد نصیری
خوب بود من انشامو مث این ن ولی یکم شبیه ب این نوشتم فقط دعا کنین فرا بهم گیر نده😂
باتشکر فرسادهستم🖤