جواب تصویر نویسی نگارش پایه هفتم
مقایسه دو تصویر صفحه 55 درس 4 پایه هفتم
در تصویر یک یا بالاما شهری پر رفت و آمد با فضایی پر از هرج و مرج در فصل زیبای پاییز با برگ های رقصان در آسمان و پراکنده بر روی زمین و درختان رنگارنگ که هر کدام رنگی خاص گرفته است می بینیم. درشکه یی که پسرکی جوان آن را با باری می کشد. باد پاییزی می وزد و مردم لباس های گرم پوشیده اند و پشت ویترین های مغازه نیز لباس های پاییزی برای فروش گذاشته اند. کودکان لباس های فرم مدرسه پوشیده اند و مدرسه می روند. مردم کنار خیابان بساط پهن کرده اند و میوه و اجناس خود را به فروش می رسانند و کشاورز ان در مزرعه های خود مشغول اند و بر روی زمین ها با موتورهای کشاورزی کار می کنند و بچه ها نیز از این باد استفاده می کنند و بادبادک های خود را در آسمان به رقص درآورده اند.
تصویر شماره۲ یا پایین شهر سرسبز و زیبایی را در فصل تابستان که مردم و کودکان را در دوره تعطیلات و خوش گذرانی تابستانی نشان می دهد. کودکانی که با شادی و هلهله در کنار خیابان و پارک بازی می کنند، لی لی می کنند و بادکنک می خرند و با شادی و خنده بازی می کنند. در پشت ویترین های مغازه ها لباس های تابستانی به فروش می رسد و مردم و بازاری ها در کنار خیابان اجناس خود را به فروش می رسانند. تابستان است و شنا و آب بازی و همان طور که در تصویر می بینیم چند نفری در دریاچه آب بازی می کنند و در گوشه ایی دیگر مردم کشاورز محصولات کاشته شده ی خود را به وسیله ی وسایل مخصوص کشاورزی برداشت می کنند و مردم از این تعطیلات و هوای خوب کمال لذّت و استفاده را می برند و به پیاده روی و گشت و گذار می پردازند.
جواب تصویر نویسی صفحه 23 کتاب نگارش پایه هفتم:
امید پسری هشت ساله است که دریک روستای پای کوه زندگی می کند.خانواده آنهاپنج نفراست.اویک خواهروبرادر دارد.
خانه آنهادریک سراشیبی کوه قرار دارد.خانه آنهاازسنگ و کاهگل درست شده است.سقف خانه از تنه درختان و چوب درست شده است وروی آن راپوشانده اند.پنجره های خانه نور و روشنایی را به داخل منعکس می کنند.
پدر امیرکشاورز است.هنگام شخم زدن همه اعضاء خانواده به اوکمک می کنند.پدروامیدزمین را شخم میزنند.مادروبرادرش امیرعلف های هرز را جدا می کنندوخواهرش زهرا با سطل آب می آورد.سرسبزی باغچه ودرختی که پشت خانه و نرده های چوبی دور خانه زیبایی خاصی به خانه داده است.
درخانه امید مهر و صفا و صمیمیت دیده می شود.آنها با هم در کارها همکاری می کنند.
تصویر صفحه ی 23 نگارش هفتم:
به نام اوکه طبیعت را آفرید
درختان و بوته ها در زیر آسمان آبی نقش می زدند.پیدا بود که یک بعد از ظهر دلنشین در راه است و در اینجا بود که من تصمیم گرفتم انشایم را با این منظره ی زیباشروع کنم.
همه در حال کاشت محصول خود بودند،و من داشتم دانه ای که چند روز پیش در کنار در خانه یمان که در داخل مزرعه پیدا کرده بودم می کاشتم.
خانه ی ما بزرگ ولی قدیمی است.یک درخت کاج خیلی بزرگ نزدیک به پنجره ی اتاق من است که هر گاه دلم میگیرد به آن خیره می شوم و انرژی میگیرم
گاهی مواقع برادرم هم این کاررا انجام می دهد.اتاق ا.وهم کنار اتاق من است و در هر دو اتاق یک پنجره رو به آن درخت کاج است.
مادرم در حال آب آوردن است انگار میخواهد روی محصول آب بریزد.همینطور که راه میرود قطره قطره ی آب از روی سطل می ریزد.
بزرگترین برادرم هنوز نتوانسته محصول خودرا بکارد؛مثل اینکه بیل او به سنگی برخورد کرده است.به دور دست ها که خیره شویم
یک کوه خیلی بلند که روی آن یک عالمه برف ریخته شده و خیلی هم سفید است توجهمان را جلب میکند.اینجا گاهی ترسناک میشود؛
گاهی صدای گرگ ها میآید اما من تابه حال آنها را ندیده ام.بچه که بودم فکر میکردم آن نرده های چوبی،که حصاری برای دور خانه هستند به خار گرگ هاست؛
اما ناگفته نماند ،هنوز هم نمیدانم آن نرده ها برای چیست...
خلاصه بگویم اینجا زندگی زیباست...
بدون هیچ آلودگی ای...
اینجاست که اده از آن میگذری
و فقط بادیدنش خدا را ستایش میکنی و میگویی:
وای !چه روز زیبایی...
تصویر نویسی صفحه 23
دریکی از روز های کودکی سری به طبیعت زدم در ابتدای نقطه دید خانه ای دیدم که از محبت پوشیده شده بود.
باکنجکاوی به آنجا رفتم. در کپری نزدیک خانه که چون مادری دلسوز برای حیوانات است و در سرما و گرمااز آنها مراقبت می کند، حیوانی دیدم که از آفتاب سوزان به مادرش پناه آورده بود. دراین فکر بودم که ناگاه نوازشی میان موهایم حس کردم.باد بود؛چاپار فصل ها که صدای هوهوی خود را در گوش گیاهان زمزمه می کرد و بر سر آنها دست محبت می کشید.
به خانه که رسیدم نگهبان خانه در کنار خانه کشیک می داد. سربازی هم در قلعه مشغول دیدبانی بود.بویی خوش به مشامم می رسد؛بویی است آشنا،بوی محبت. محبت بین اعضای خانه موج می زند.هرکسی برای پایداری خانه تلاش می کند،ازکودک خردسال گرفته تا مادر مهربان.فرزندان زمین را برای کاشت دانه بیل میزنند، مادر می کارد وآب می دهد و فرزندان کوچک تر ثمره کار خانواده را برداشت می کنند.
دار های بالای خانه با از خود گذشتگی ، خود را سپر سرما و گرما می کنندتا اعضای خانواده در آرامش به سر ببرند.
این خانه با محبت زیبا شده است. از محبت نگهبانان خانه گرفته تا کمک اعضای خانواده به یکدیگر و سقف فداکار ؛همه اعضای یک خانواده اند که برای خانه تلاش می کنند.
خیلی طولانیه تو کتاب جا نمیشه😕
بعد هم ساختمان نداشت ولی بدرد من نخورد ولی مرسی زحمت کشیدید
ما معلممون خعلی سخت گیره
ب این راحتی نمیشع ازش بیست گرفت خدا خودش کمک کنع
انشا های قشنگی بود ولی خیلی با سلیقه ی من جور درنمی یاد امید وارم از این به بعد همگی از مخ گچ خودمون کار بکشیم چون همه این هم مینویسن معلم ها هم که موزو از ماست میکشه همه پشت دریم😊
سلام انشاء های قشنگی بودند ولی با سلیقه من جور نبودند و خودم یه چیزی داخل همشون در آموردم
فقط امید وارن وقتی برای معلمم ارسال میکنم بفهمه که چی نوشتم😄😊
عالی بود بخدا ز این بهتر ندیده بودم
بعضیاتون که می گید تنه و این چیزا را ننوشته اشتباه می کنید چون توی انشا که نمی نویسن تنه و بدنه و نتیجه گیری باید شنونده خودش تشخیص بده .........
کلاس ما را به دو گروه تقسیم کردن گروه ما ۱۵ نفره ولی وقتی رفتم انشا مو بخونم بخدا همشون همینو نوشتن حتی یه کوچولو هم تغییر ندادن ما هم دوتا معلم ادبیات داریم شانس ما اون زنگ معلم خنگه اومده بود کلاسمون گفت چونکه همه تون زحمت کشیدید به همتون ۲۰ می دم😁
آرزو می کنم همتون بیس بگیرید😘😘
نه اصلا خوب نبود چون میخوام صفحه ۸۳ رو بیاره این اورده تخه این چه گوگلیه واه
خوب بود اما معلمم فهمید بهم نمره که نداد هیچ کلی خم تنبیه کرد😭😭
تازه من کللللی تغییرش داده بودم😪
خیلی دروغ گو هستید همتون چون گفتید موضوع داره اما هیچ موضوعی ندارد اما متن انشا خوب بود by
انشا ها در کل خوبه ولی ساختمان انشا رعایت نشده و اگ معلم بفهمه ابرومون میره هیچ تا اخر سال هر روز چک نویسمونم میخونه
خوب که نبود بدرد من نمیخوره تازه بدنه هم نداره
ولی خوب نوشتی با این که اشکال هم داشتی
اصلا خوب نبود ... شما باید تصویر نویسی کنید و در مورد تصویر صحبت کنید ولی من که اصلا ندیدم که شما درمورد تصویر صحبت کنید...با تشکر
خیلی عالی فقط امیدوارم که بچه های کلاس همینارو ننویسن 😓😓😓😓😓😕😕😕😕🙉🙉🙉🙉🙉🙉🙉🙉🙉
تا حالا معلم انشایی که 30 سال خدمت کرده معلمتون شده؟ خدا هیچوقت قسمتتون نکنه یعنی 30 تا انشا رو باهم ترکیب کنی یه عالمه هم تغییر بدی میفهمه و 10 میده بهت.
خوب سی ساله کارش همینه دیگه.
خلاصه خدا هیچوقت قسمتتون نکنه.
انشاها خوب بود ولی حیف که بچه های کلاس ما بعضی هاشون میرن مینویسن بعد ما بنویسیم به دبیر میگن😩😩
شماها که میگید معلممون میفهمه خوب میتونید اول هردوتا انشا رو بخونید،بعدباهم ترکیبشوش کنیدویکم تغییرش بدید.من این کارو کردم معلم حتی یه ذره هم شک نکرد،ونمرمو کامل گرفت.شماهاهم همین کارو بکنید😉
خوش بحالتون که انشا رو تو خونه مینویسین. این کار تقلب محظه. ما سر کلاس مینویسیم بعد امضا میکنه. میریم خونه پاک نویس میکنیم دوباره میبریم امضا میکنه. بعد واسه شادی دلمون میریم انشای سایتا رو هم میخونیم. قشنگ بود دستتون درد نکنه.
عالی بود ولی اگه اینو بنویسم معلم من یکمی نانجیبه می فهمه ولی ممنون از شماعالی بود
خوب بودن ولی معلم ما خیلی زرنگه اگه اینو بنویسم صددرصد میفهمه خصوصا که قبلش خودش سایتارو چک میکنه بچه ها از تو اینترنت ننویسن
۵۴۶۶۵
عالی بود اگر انشاء ها را باهم ترکیب کنید عالی میشه. خودتون هم باید ی چیزهایی بهش اضافه کنید.
انشا خیلی خوبی بود.
ولی خیلی افراد نوشتندکه نتیجه و مقدمه و... ندارد🙁
دوستان اگر کمی دقت کنید هر دو در انشا هست ولی باید ما دقت کنیم چون که در انشا ها نمی نویسند که مقدمه یا نتیجه : .. . این را باید خود خواننده و شنونده تشخیص بدهد
🌹🌹🌹
خوب بود ولی بد بود.یعنی من نوشتم برم به مدرسه دبیرمون (اقای اردوانی)فهمید از تو اینترنت بیرون آوردم حسابم رو رسید.
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی