موضوع انشا: هدف زندگی
دلم گرفته ازتمام انسانهایی که زندگی رادر نگاهم کابوسی وحشتناک جلوه دادندوانگیزه ای برای ادامه ی زندگی برایم نگذاشتند.کسی چه میفهمدازحال درون من کسی چه می داند قلب من خسته ازتپیدنه؟ زندگی رویایی پوچ وپوشالی است که برروی نوسان موج های دریایی خروشان بناشده.پس نباید به پستی بلندی های آن اعتمادکرد.
امامن که اعتمادکردم به این زمانه چه دیدم جزسردی ویاس وناامیدی که مرادرخودغرق کرده اندوریشه ی آرزوهایم راخشکاندندوشکوفه های سرخ درخت احساسم رابرباد دادند. [enshay.blog.ir]
حال ازآن درخت پربار و زیبا تنهاچندشاخه ی خشکیده برجای مانده است که باز هم جای شکرش باقی است.سخت است داشتن ظاهری آرام درحالی که باطنی نابودداری.سخت است تحمل این همه دردکه درمانی ندارد.خسته ام...خسته ازروزگاروحیله هایش دیگرنه حال خنده دارم ونه اشکی برای گریه.
دیگرنه دلی دارم برای عاشق شدن ونه شوقی برای دیدار.تنهاچیزی که برایم مانده جسمی سردویخ زدس وقلبی بی رمق که نای تپیدن ندارد.هِـــــی روزگارآنهاراهم بگیر می خواهم آسوده بخوابم...
موضوع انشا: هدف زندگی
امروز قلم را برمیدارم و بر پیشانی شب مینویسم :طلوعی دیگر در راه است...
امروز یخ های سرد کینه و بدی را از دلم پاک میکنم و بر روی قلبم با قلمی پر از مهرو محبت مینویسم:«امروز باید جرعه ای عشق به یکدیگر بورزیم شاید که فردایی دیگر نباشد»
عزیزم
بدان که من امروز آمده ام تا با تو بگویم با تو بگویم از رازهای بسیاری از زندگی،ک در وجود من و تو جاری است.زندگی ک باید در آن همچون دو کبوتر عاشق،ب یکدیگر عشق عطا کنیم و عشق را در وجود یکدیگر بکاریم،شاید ک بتوانیم کمی از غم و غصه های روزگار را فراموش کنیم.
روزگاری ک قلب هایمان را همچون چرک و آلودگی،سیاه کرده است،یخ های سرد غرور و کینه و نامهربانی را در وجودمان کاشته است،میدانم،میدانم سخت است فراموش کردن آن چیز هایی را ک ما را ب خاک و خون کشیده و قلبمان را شکسته است. [enshay.blog.ir]
اه چ واژه ای ک قلب و جان و روحم را در هم می افکند،اما زندگی با قلب و جان و روح شکسته و ناراحت چ حاصل؟؟!!!
چ میتوان کرد وقتی نمیتوان ترک های این دل عاشق غمدیده را درست کرد .اما ای صمیمی!!ای دوست!!بیا امروز در کنار هم زندگی جاودان بسازیم،زندگی سرشار از عشق و محبت!!!؟؟؟
بیا در کنار هم،ب اوج نشاط و خوشحالی برسیم.درست است روزگار نامرد است،اما چقدر میخواهی ب پای این روزگار نامرد بسوزیو بسازی،بیا در کنار هم دست در دست هم آنهایی را ک ،مارا ب دام غم و غصه گرفتار کردند ب پای روزگار بسوزانیم و خود هم در های غرور را ببندیم و دروازه ای از شادی ب روی خود بگشاییم.
چ خوب است بدانیم،زندگی پر از سختی و دشواری و گاهی هم آسانی و راحتی است باید بتوانیم بر خلاف میل رروزگار در زندگی حرکت کنیم تا زندگی خوبی داشته باشیم