موضوع انشا: فیل و فنجان

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

روزی فیلی قوی‌جثه که از خستگی نای راه‌رفتن نداشت و در آن لحظه همه‌چیزش را می‌داد که مقداری آب بنوشد. ناله‌کنان راه می‌رفت. ناگهان فنجان آبی‌رنگ را دید که فیل پیری کنارش بود. فیل قوی‌جثه گمان کرد که در آن فنجان می‌تواند آبی بیابد و خود را سیراب کند. ازاین‌رو به‌سمت فنجان رفت. تا نزدیک آن شد در آنِ واحد فیل دیگری را داخل فنجان دید. از ترس به عقب رفت. خواست دوباره امتحان کند. دوباره نزدیک شد؛ اما گویا فیل درون فنجان سمج‌تر از آن بود که به این راحتی‌ها برود. خواست از فیل پیر کمک بگیرد؛ اما با خود گفت نه عقلش را دارد، نه زورش را.
پس با درماندگی راهش را ادامه داد. چند سال بعد فیل قوی‌جثه تصمیم گرفت در کلاس درسی که همه از آن تعریف می‌کردند شرکت کند. با کمی تدبیر دریافت که معلم کلاس همان فیل پیری است که کنار فنجان دیده بود. درس آن روز این بود که ما می‌توانیم تصویر خود را در آب ببینیم. فیل قوی قصه ما بسیار نادم شد که چرا آن روز از آن پیر کمک نخواست و به‌خاطر خستگی بیش از حد دو روز دیرتر به مقصد رسید.

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir