موضوع انشا: دل
دل چیزی بس عجیب زبان نفهم است. از دیدگاه من دل هر انسانی از جنس شیشه است فقط نوعش فرق میکند. ادم هایی ک مهربانانه از ادم های اطرافشان انتظار دارند،ادم هایی ک عاشقند، انهایی ک وابسته اند،جنس دلشان از شیشه ی فانوس است.
نازک است و با ضربه ای هر چند کوچک از کسی ک توقعی ندارند تیکه تیکه میشود.
ادم های دورو، دروغ گو ، ظالم و پست و کسانی ک ذره ای ایمان در دلشان نیست جنس دلشان از شیشه است، اما از نوع مشجرش؛ صاف نیست پاک نیست و خدا در ایینه اش جایی ندارد . اما جای شکستن دارد.
ادم هایی ک داغ از دست دادن عزیزشان به دلشان مینشیند یا کسی را از دست میدهند منطقشان ب فنا و شیشه ی دلشان دوجداره میشود.
نه حاضرند صدایی بشنوند و ن حتی صدایمان را ب دلشان راه دهند . معتقدم هر انسانی از روز ازل ظالم ب دنیا نیامده است.
اما شاید جز ان دسته از شیشه فانوشی ها بوده ک بارها شکسته و هر بار تیکه هایش را محکمتر چسبانده. و ذره ای از ان گمشده و احساس و عاطفه ای برایش باقی نمانده است .
و جنس شیشه قلبشان مانند شیشه ضد ضربه طلافروشی میشود و اما بازهم جای شکستن دارد ادم های قاتل جانی هم روزی شیشه ی دلشان سالم بود. اما خرد شد.
و با تیکه ای از ان سعی بر ارام کردن دل خود را دارند گاهی دلهایمان را می شکنیم ذره ذره هایش از فشار قلبمان ب جسممان هم فرو میرود. و ان را میخراشد.
امـــا، امان از این لحظه دل بعضی هامان چقدر سگریختی و سخت است . و دل بعضی دیگر چقدر نازک و لطیف. باور کنید گاهی انهایی ک وانمود میکنند از سنگند مهربانند ، فقط هر بار ک شکستند خرده های دلشان را محکم تر می چسبانند.
تیکه تیکه و پودر شدن دل ها هم منزلت بالا و پایینی دارد . گاهی دل شکستن های سادست ک هیچ، اما انهایی ک وابسته و عاشقند اگر دلشان تنها شود ریزه ریزه های دلشان همانند شن ساحلی میشود. له میشود. دل دیگر دل نمیشود. دل شکستنی شان باید با احتیاط حمل میشد ک نشد پس از ان احتیاجی ب احتیاط نیست هر طور مایلید حمل کنید و انهایی ک خیانت میبینند دلشان همانند پودر لباسشویی پاک اما ریز ریز میشود گاهی هم همانند براده ی اهن سیاه میشود و رنگ کینه را ب خود میگیرد . انهایی ک دل میشکنند اما روز ب روز شیشه ی دل خود را مشجرتر میکنند و شیشه فانوسی ها را همانند خودشان میکنند .
همه ی ما از اول یکی بودیم سرنوشت و حکمت خدا، و اراده ی خودمان وضعیت این دل شیشه ای که متعلق ب خداست و از روح بزرگ او سر چشمه میگیرد سنگ نیست و نمیشود اگر سنگ هایی ک بر شیشه ی دل میزنیم را زمین بگذاریم و تسلیم شویم جنس دل همه ی مان فانوسی میماند . امــــا،امان از روزی ک سنگی ک بر دل میزنی انرا بشکند و اهش را تا اسمان بکشاند انگاه دامن گیرت میکند و دنیا هم ذره های دلت را ب همان اندازه خورد میکند اگر می دانستیم خرد شدن دل با روح وجسم انسان ها چ ها ک نمیکند دست و دلمان ب سنگ نمیرفت ...