موضوع انشا: در چوبی...
صدای گنجشک ها و کبوتر را می شنوم روی من یک خونه کوچک درست کردند که دو کبوتر کوچک در این خونه هستند دیدن این کبوتر ها خیلی لذت بخش است
در یکی ازاین روز ها ناگهان صدای اره برقی را شنیدم که داشتند درخت هارا قطع می کردند من خیلی ترسیده بودم نوبت تنه بدن من رسید که من را هم بریدند من و چند تا از دوستانم را در یک ماشین بزرگ انداختند و راهی کارخانه شدیم که در آنجا درخت هارا در یک محفظه بزرگ می انداختند و از آن ها در چوبی می ساختند دستگاه بزرگی بود که برگ های من را ازم جدا کردند و من را در یک سوراخ بزرگ و گرم انداختند دمای گرما زیاد می شد و بعد از کمی گرمای زیاد من را به سمت پایین انداختند و به مرحله ی صافکاری رسیدم تمام بدنم را صاف و زیبا کردند.
و بعد من را به قطعه های بزرگ و پهن تبدیل کردند و در قسمت دیگر روی من طرح های زیبایی مربعی و بیضی ایجاد کردند و من را مشکی و سفید رنگ کردند خیلی زیبا بود در قسمتی کارگر های زیادی در آنجا دسته های در را امتحان می کردند البته روی بدنم سوراخی دایره ای ایجاد کردند برای قرار گیری دستگیره و رنگ دستگیره من مشکی شد حالت دیگری پیدا کرده بودم خیلی خوب بود در آنجا در های زیادی وجود داشت کوچک ، بزرگ، دراز و پهن و در رنگ های مشکی ، قهوه ای ، سفید
روی من سلفون کشیدند و در ماشین های بزرگ قرار دادند ومن را برای منطقه ای در شهر بردند و روی یک در خانه وصل کردند
در این خانه خانواده بسیار مرتب بودند و خیلی خوب از من مراقبت می کردند.